ادیاننیوز/ چند روز پیش، بوریس جانسون، وزیر خارجه انگلیس به ایران آمد و در رابطه با برجام و مناسبات منطقهای با مسئولان کشور به مذاکره پرداخت. برخی اما در واکنش به این دیدارها، وی را با القابی نظیر «دلقک، زنباره، الدنگ، دیوانه و دروغگو» نواختند. حال سؤال این است که آیا شیوه برخورد معصومان با مخالفان به همین صورت بوده است یا آنکه آنها بهگونه دیگری با ایشان برخورد میکردند؟ و اینکه آیا برفرض جواز ابراز اینگونه سخنان، آیا فایدهای هم در پسِ اینگونه سخن گفتن وجود دارد؟ در اینباره، چند نکته به نظر میرسد:
۱. خدای کریم در قرآن، مؤمنان را از توهین و «سب» مشرکان بازمیدارد، مبادا که این توهین سبب شود که آنها نیز به مقدسات مسلمانان دشنام دهند. امیرالمؤمنین نیز در هنگامه جنگ، یارانش را از دشنام دادن به سپاه دشمن بازمیدارد. دانشمند مادیگرای معاصر با امام صادق نیز وقتی پرخاش شاگرد این امام را میبیند، به او میگوید: گمان نمیکنم شاگرد جعفر بن محمد باشی، چون هرگاه با او همین سخنان را میگفتم، بهگونهای گوش میداد که گمان میکردم سخنانم را قبول کرده است، ولی پسازآن، با بیان ملایم و متقن، اشکالاتش را بیان میکرد. امام رضا هم که امام مناظره است و اهل گفتگو و بحث و مدارا، آنچنانکه شهره مناظراتش از ایران و اسلام فراتر رفته است.
حال پرسش این است: به کدام امام و معصوم اقتدا کردهایم که اینگونه دشنام میدهیم و پروا نمیکنیم؟
۲. رویکرد سنتی به فقه که برای جان و مال و آبروی کافری که در ذمه مسلمانان نباشد، رسمیت و ارزشی قائل نیست، نتیجهای جز این ندارد. وقتی غیبت، هتک، بیآبرو کردن و سرقت اموال کافر را جایز بدانیم، آنگاه دشنام دادن و توهین کردن به وی، محترمانهترین کاری است که میتوان در رابطه با او و خانوادهاش انجام داد. رویکرد سنتی به فقه، باز به وانفسای دیگری دچار شده است؛ چالشی که یکسوی آن، پذیرش فقه بدون اخلاق و جدامانده از حقوق بشر است و سوی دیگرش، پذیرش جریان نوپای نواندیشی دینی است؛ جریانی که بهجای حقوق مسلمان، حقوق «بشر» را باور دارد و به رسمیت میشناسد.
۳. آشنا نبودن با شیوه گفتگوی جهانی و جاماندن از ادبیات امروز جهان، همین فلتات را نیز به دنبال دارد. اینها استدلال و برهان نمیخواهد. کافی است تصور کنید اگر سید حسن نصرالله، سعد حریری را که ازقضای روزگار، برخی از همین صفات بوریس جانسون را داراست، با همان القاب میخواند، آنوقت بر سر لبنان چه میآمد؟ باز هم اسرائیل و بن سلمان سرافکنده میشدند و سعد بهجای خود بازمیگشت و ائتلاف عون و نصرالله باقی میماند یا آنکه فاجعهای سیاسی در لبنان رخ میداد؟ اگر امام موسی صدر، مسیحیان لبنان را که گهگاه سری هم به کافههای شبانه بیروت میزدند، مُشتی مست لایعقل و زنباره مینامید، آیا بازهم «مسیح لبنان» میگشت؟ صدور این حجم دشنام سلسلهوار از کلام آیتالله سیستانی را درباره حزب دموکرات کردستان یا رؤسای جمهور امریکا و نخستوزیران انگلیس را حتی تصور هم میتوان کرد؟ سخنان امام و رهبری در رابطه با دشمنان نظام و کشور، کجا از حد «شیطان بزرگ» و «انگلیس خبیث» فراتر رفت و به بیان زندگی شخصی افراد انجامید؟
در معارف دینی و فهم مفاهیم انقلابی، به کدام مُصلح و مرجع و رهبر دینی اقتدا کردهایم؟
۴. سکوت جامعه مذهبی و مراجع دینی، بیش از آنکه به بیطرفی و عدم میل به داوری تعبیر شود، به معنای تأیید دینی و انقلابی بودنِ این رفتارهاست. مردمی که دینشان را بیش از برهان و استدلال، وامدار سیره اخلاقی و تربیتی مربیان دینیشان بودهاند، قطعاً بیش از متون دینی، چشم به رفتار متولیان دینی جامعه دوختهاند؛ متولیانی که سکوتشان، به همراهی با یک رفتار تعبیر میشود و مخالفتشان، جدایی آن عمل از دین را به ذهن میآورد.
متعاطیان رویکرد سنتی به دین، بازهم این فرصت را دارند تا با اعلام برائت از این دشنامها و بیحرمتیها حتی به دشمنان نظام و انقلاب، یکبار دیگر پایبندی خود به «اخلاق اسلامی» را به رخ بکشند و فتنه عیاران مدعی بیِاخلاقی متدینان را یکباره خاموش سازند. ابراز مخالفت چه با دعوت به تجمع و چه با حتی یک بیانیه و گفتگوی رسانهای، روشن میسازد که جریان دینی و انقلابی، در عین التزام به مبارزه با دشمنان دین، اما اخلاق اسلامی را فدای خوشآمد لحظهای چند مستمع نمیکند. فرصت اما کوتاه است. باید زود دستبهکار شد و اخلاق را نجات داد، پیش از آنکه بیاخلاقی و دشنام، مقوم و رکن جریان انقلابی و دینی گردد و پیش از آنکه جریان سنتی، هرچه بیشتر میدان اخلاق را به غیرمتدینان واگذار نماید.
منبع: دینآنلاین