به گزارش ادیان نیوز (ردنا)، ابوالقاسم فنایی، استاد فلسفه دانشگاه مفید قم، شامگاه گذشته، ۲۶ مردادماه در نشست درسگفتار تابستانی اخلاق دینشناسی با موضوع «تبیین معنوی، اخلاقی و علمی در قرآن کریم» که درسازمان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی برگزار شد، اظهار کرد: تعریف دین موضوع فنی و پیچیدهای بوده که اختلاف نظر در مورد آن بین فیلسوفان دین و الهیدانها زیاد است. تعریف رایج در فرهنگ ما این بوده که دین براساس محتوای دین تعریف میشود و در قالب دو مولفه اصول و فروع دین یا عقاید و احکام است.
وی افزود: متفکران و مخاطبان آنها در گفتمان رایج در ابتدای انقلاب بیشتر از تعبیر جهانبینی و ایدئولوژی استفاده میکردند و تعریف آنها این بود که دین مانند مکتبهای دیگر ترکیبی از جهانبینی و ایدئولوژی است، اما در گفتمان ما دیگر این تعریف رایج نیست. نقد مهم به این تعریف این بوده که دین فراتر و غنیتر از دینی است. این تعریف از دین تمام ساحتهای وجود انسان را پوشش نمیدهد. پیشفرض این تعریف این است که با دو یا سه ساحت وجود آدمی یعنی ذهن یا باورها، بدن یا کردارها و زبان یا گفتار سروکار دارد و دل، عواطف، هیجانات، اراده و تصمیمگیری را شامل نمیشود.
این استاد دانشگاه بیان کرد: این تعریف القا میکند که دینداری تنها این است که به وجود خدا، قیامت و پیامبر بودن محمد(ص) اعتقاد پیدا کرده و در مقام عمل رفتارهای خاصی را تکرار و از رفتارهایی اجتناب کنیم، گویی رسالت دین در ایجاد تغییرات حداقلی در ساحت ذهن، بدن و زبان خلاصه میشود و از نظر دین مهم نیست که در دیگر ساحتهای انسان چه میگذرد.
عقیده غیر از ایمان است
فنایی با بیان اینکه عقیده غیر از ایمان است، عنوان کرد: ایمان با همه ساحتهای وجود ما ارتباط دارد، جایگاه آن قلب است و هر تغییر و تحولی در قلب در تمام ساحتهای وجود ما خود را نشان میدهد. وقتی به برهان مراجعه میکنیم میبینیم قرآن بر ترکیب ایمان و عمل صالح انگشت میگذارد و تأکید میکند که ترکیب آنها را بهعنوان تعریف قرآن از دین در نظر میگیریم. قرآن در اغلب موارد وقتی در مورد ایمان، کفر و شرک سخن میگوید یا از فعل و یا از تعبیر اسم فاعل استفاده میکند که بر انجام کاری دلالت دارد.
استاد فلسفه دانشگاه مفید قم ادامه داد: آنچه از نظر قرآن مهم بوده، فعلی است که از انسان صادر میشود و فعل ایمان آوردن، کفر یا شرک ورزیدن، افعال و کارهایی است که از انسان سر میزند، کار دل و نوعی تحول وجودی است و باید گفت آیات بسیاری در قرآن بر این نکته دلالت میکند.
وی اضافه کرد: در آیه دوم و سوم سوره انفال «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»، «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» چند ویژگی به مومنان نسبت داده شده، اولین ویژگی این است که وقتی نام خدا در حضور آنها به میان میآید قلبشان به لرزه درآمده و دچار خشیت و ترس میشوند. ایمان با قلب و دل سروکار دارد و قلب و دل کسی که مؤمن است با کسی که مؤمن نیست، تفاوت دارد. دومین ویژگی این است که وقتی آیات خدا بر آنها تلاوت میشود، ایمانشان افزایش مییابد که یک تغییر و تحول در دل و کل وجود آنها است.
این استاد دانشگاه بیان کرد: این تحول چند پیامد دارد، اولین پیامد این است که فرق انسان مؤمن با دیگران این نیست که به خدا توکل میکنند، زیرا غیرمؤمنان نیز ممکن است توکل کنند، تفاوت آنها در این است که مؤمنان تنها به خدا توکل میکنند که این دلالت بر انحصار دارد و تجلی، بروز و ظهور ایمان در ساحت عواطف، احساسات و تصمیمگیری است. ویژگی بعدی به رفتار مربوط میشود که در مقام رفتار نماز را برپا میدارند و از آنچه خداوند به آنها روزی داده انفاق میکنند. این موارد تجلی ایمان در ساحت رفتار است. ایمان در اینجا صرف اعتقاد نیست و این ویژگیهای ایمان با خصوصیاتی که برای عقیده و باور قائل هستیم، تفاوت دارد.
فنایی بیان کرد: در آیه ۱۶۵ سوره بقره «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ»، بیان شده که گروهی از انسانها هستند که برای خدا شریک قائل میشوند و آن شریکان را به اندازه خدا یا مانند او دوست دارند و به آنها عشق میورزند. فرق انسان مؤمن با غیر مؤمن این نیست که غیر مؤمنان خدا را دوست ندارد، ممکن است خدا را دوست داشته باشند اما مومن بیشتر از هر چیز دیگری از جمله خودش، خدا را دوست دارد، عاشق خدا و معشوق او خداوند بوده و این عشق، عشق انحصاری مؤمن به خداوند است که پیامدهای زیادی دارد.
استاد فلسفه دانشگاه مفید قم گفت: در آیه ۲۲ سوره نحل «إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ وَهُمْ مُسْتَکْبِرُونَ»، دو ویژگی به دل منکران قیامت نسبت داده شده، کسانی که به قیامت ایمان نمیآورند، دل آنها منکر بوده و نسبت به وجود زندگی پس از مرگ باور قلبی ندارد، ویژگی شخصی و اخلاقی آنها این است که مستکبر هستند و در مقابل حقیقت تسلیم قلبی نیستند. کفر و ایمان با دل آدمی سروکار دارد به همین دلیل همه ساحات وجود را در برمیگیرد و آثار کفر و ایمان در سراسر زندگی شخص ظاهر میشود.
تعریف قرآن از ایمان اگزیستانسیالیستی است
وی با اشاره به اینکه تعریف قرآن از ایمان اگزیستانسیالیستی است، تصریح کرد: ایمان از جنس امید بوده، زیرا کفر از جنس یأس است. آیهای از قرآن میفرماید که تنها کافران هستند که از رحمت خدا مأیوس میشوند، اگر کسی مؤمن باشد هیچ وقت تحت هیچ شرایطی امید خود به خداوند را از دست نخواهد داد. امید یک ویژگی بوده که جایگاهش در دل انسان است و امید داشتن فعلی بوده که با دل خود این فعل را انجام میدهیم. از نظر قرآن میتوانیم بگوییم ایمان از جنس نور است.
این استاد دانشگاه افزود: آیه ۲۵۷ سوره بقره «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» انسانها را به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم کرده و بیان میکند که یک ویژگی مهم دارند، تفاوتی در نسبتی که خداوند با همه انسانها دارد، بین مؤمنان و کافران نیست، خداوند خالق مؤمنان و کافران بوده و رابطه متافیزیکی برای هر دو وجود دارد و به یک معنا خداوند ولی و سرپرست همه آنها است، اما تفاوت به انتخاب خودشان برمیگردد. مؤمنان خدا را ولی خود انتخاب کردند که یک پیامد مهم دارد که از ظلمات خارج و وارد نور میشوند، اما کافران طاغوت را ولی خود انتخاب کردند و پیامدش خروج از نور و ورود به تاریکی است. ایمان از نظر قرآن منبع نوعی معرفت، انرژی، شور، حرارت، حرکت و جنبش است.
فنایی ادامه داد: در آیات دیگر خداوند در مورد رسالت دین سخن میگوید و این رسالت را ایجاد تحول در شخصیت آدمی و تولد دوباره قلمداد میکند. خداوند در آیه ۲۴ سوره انفال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» خطاب به مؤمنان میفرماید: «دعوتی که از طرف خداوند و رسول به شما رسیده را اجابت کنید زیرا دعوت به سوی چیزی است که شما را زنده میکند». همه ما از حیات فیزیکی و جسمانی برخوردار هستیم و برای برخورداری از این سطح حیات نیاز به ایمان آوردن نداریم اما حیات و زندگی دیگری در این دعوت هست که یک نوع تحول معنوی و اخلاقی است و در ساحت دل انسان و ساحتهای دیگر رخ میدهد.
استاد فلسفه دانشگاه مفید قم اضافه کرد: خداوند در آیه ۹۷ سوره نحل «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» میفرماید: «کسانی که کار نیک و عمل صالح انجام میدهند، چه مرد و چه زن و ایمان هم دارند، ترکیب ایمان و عمل صالح پیامدی دارد و این است که به حیات طیبه میرسند که این اتفاق در همین دنیا رخ خواهد داد.»
وی با بیان اینکه سنت دینی ما دین را در قالب اصول و فروع تعریف میکند، عنوان کرد: وقتی به قرآن مراجعه میکنیم، میبینیم که قرآن دین و دینشناسی را در قالب ایمان و عمل صالح تعریف میکند. ایمان غیر از عقیده و باور ذهنی است. عمل غیر اخلاقی، عمل صالح نیست، وصف صالح بار اخلاقی گریزناپذیری دارد و حذفناشدنی است، بنابراین قرآن دین را در قالب ایمان و عمل اخلاقی تعریف میکند.
این استاد دانشگاه بیان کرد: عمل اخلاقی دو مورد است، یکی حداقلی اخلاقی یعنی هیچ اصل اخلاقی را نقض نمیکند و دیگری حداکثری اخلاقی یعنی نه تنها هیچ یک از موازین اخلاقی را نقض نمیکند، بلکه دلیل توجیهکننده و برانگیزاننده برای انجام آن عمل اخلاقی است. ما برای هر عمل دو دلیل نیاز داریم که یکی توجیه کرده و عقل ما را قانع میکند و دیگری ما را برمیانگیزد و انگیزه کافی ایجاد میکند، این دو دلیل میتواند اخلاقی یا غیراخلاقی باشد، وقتی دلیل اخلاقی بود، عمل حداکثر اخلاقی است.
نباید ایمان را به عقیده و اخلاق را به شریعت فرو بکاهیم
فنایی بیان کرد: من نمیگویم که در دین اصول و فروع نداریم، اعتقاد به باورهای دینی یا پیروی از دستورات شرعی لازم نیست. نمیتوانیم و نباید ایمان را به عقیده و اخلاق را به شریعت فرو بکاهیم. باور ذهنی به وجود خدا، زندگی پس از مرگ یا نبوت، جای خالی ایمان را در زندگی انسان پر نمیکند، همانطور که شریعت جای خالی اخلاق را در زندگی انسان پر نمیکند، به همین خاطر دینشناسی و دینداری که دین را در باور ذهنی به اصول دین و پیروی از فروع دین خلاصه میکند، کامل نیست و غرض دین را تامین نمیکند.
استاد فلسفه دانشگاه مفید قم افزود: در نخستین گام باید تعریف خود از دین را تصحیح کنیم، در آن صورت انتظار ما از دین نیز تصحیح خواهد شد. وقتی سراغ دین میرویم دنبال این هستیم که در اثر شناخت دین تحولی در وجود ما ایجاد شود و اگر چنین تحولی را در وجود خود احساس نمیکنیم، باید مانع را شناسایی کنیم.
وی با اشاره به اینکه یکی از بدترین اتفاقاتی که برای یک دین و متأسفانه برای اسلام و برخی ادیان رخ داده، فروکاهش ایمان به عقیده و اخلاق به شریعت است، در حالی که قرآن بیان میکند پیامبران برای این آمدند که وجود انسان را متحول کنند، البته وقتی آموزههای دینی به درون وجود آدمی برود، ثمره آن در ساحتهای دیگر وجود آدمی نیز ظاهر خواهد شد. قرار است ما از طریق دینشناسی و دینداری وارد دنیای جدیدی شده و جهان خود را تغییر دهیم. تغییر این جهان از تحول در درون و دل ما صورت میگیرد.
این استاد دانشگاه گفت: دینشناسی و دینداری ما باید به تحول شخصیت در همین دنیا و پیش از مرگ معطوف شود، زیرا ممکن است کسی ادعا کند که امکان دارد شما دین بیاورید و ورزههای معرفی شده از طرف دین را بورزید و انجام دهید اما آثار و پیامدهای مطلوب آن در قیامت ظاهر شود، یعنی بعد از اینکه شما از این دنیا رفتید و وارد جهان دیگری شدید اما این درست نبوده و با آموزههای قرآنی سازگار نیست.
فنایی ادامه داد: حافظ بیان میکند «میتوانید دو تلقی از دین و دینداری داشته باشید که یکی زاهدانه و دیگری عارفانه است. نتیجهای که در آخرت در انتطار شما است، در این دنیا بهگونهای به آن رسیدید.» دکتر شریعتی گفته است «دینی که به درد دنیای انسان نخورد به درد آخرت او هم نخواهد خورد» و همچنین در دعایی از ایشان نقل شده که خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خواهم آموخت. منظورشان این بود دینی که نتواند برای پیروان خود ایدئولوژی انقلابی فراهم کند، به درد نمیخورد. این سخن معنای عمیقتری نیز دارد و این است دینی که در دنیا تحول وجودی لازم را در پیروان خود به وجود نیاورد، در آخرت نیز از ایجاد تحول در زندگی آنها عاجز خواهد بود.
استاد فلسفه دانشگاه مفید قم بیان کرد: از نظر قرآن تنها اندوخته و سرمایهای که هر کس میتواند از دنیا به آخرت ببرد، شخصیت اوست. تمام داراییهای مادی و معنوی با مرگ از بین میرود اما آن چیزی باقی میماند که جز وجود فرد شده و به شخصیت و هویت او شکل داده باشد، این شخصیت و هویت عین بهشت یا جهنم است.
وی اضافه کرد: انسانها یا عین بهشت یا عین جهنم هستند و این بهشت و جهنم بیرونی، تجلی بهشت و جهنم درونی خود انسان است، یعنی شخصیت فرد وقتی در بیرون تجسم پیدا میکند، بهصورت ویژگیهای بهشت و جهنم در بیرون در میآید. این ادعا مستندات قرآنی نیز دارد. پیامبران آمدند تا در ما تحول وجودی در همین دنیا ایجاد کنند، زیرا میتوانیم این تحول را با خود از دنیا ببریم، این رسالت و معجزه پیامبران است.
این استاد دانشگاه با طرح این سؤال که دل آدمی چگونه پاک می شود، بیان کرد: این امر از طریق همنشینی و همزیستی با خدا که سرچشمه همهپاکیها و نیکیها است، اتفاق میافتد. پرسش و دغدغه اصلی ما باید این باشد که چه کنیم تا از نظر وجودی و معنوی فربهتر شویم که از طریق همان همنشینی با خداست.