به گزارش ادیان نیوز (ردنا)، دکتر «عزیزالله سالاری» نویسنده کتاب در دیباچه آن می نویسد: سایه علم بر زندگی امروز و اصالت علم تجربی و به حاشیه رفتن دین و دینداری فرآیندی است که در دامان غرب و مسیحیات بعد از رُنسانس پدیدار شد و عده ای از اندیشه وران مسلمان نیز، ناصواب به مانندسازی امت اسلامی با جوامع غربی پرداختند و نتایجی شبیه به همان ها گرفتند.
زنده یاد علی شریعتی می گوید: «چگونه استعمار به دهان ما انداخت که مذهب از زندگی جداست و روشنفکران ما هم طوطی وار بازگو کردند؛ به خیال اینکه دارند اَدای روشنفکران اروپا در برابر کلیسا را در می آورند. غافل از اینکه قیاس معَ الفارقند.»
علاوه بر دکتر شریعتی، شهید مطهری، محمود حکیمی، حسن البَنا و امام خمینی(ره) نیز بر این مهم تصریح دارند و معتقدند؛ انتظار از دین، همه جانبه، گسترده و عمیق است و پدیده انقلاب اسلامی دین را نسخه زندگی ساز و رهایی بخش انسان می داند.
فصل اول کتاب به سیر تاریخی سکولاریزم اختصاص دارد و بعد از معنای واژه سکولار همچون دین گریز، غیرمذهبی، مادی و گیتی باور؛ تعاریفی چند از واژه سکولاریسم و سکولاریزاسیون ارائه کرده و آن را گرایشی می داند که طرفدار و مُروج حذف یا بی اعتنایی به نقش دین در ساحت های متعدد حیات انسانی است.
دومین فصل کتاب به «مبانی، جلوه ها و گرایش های سکولاریزم» اشاره دارد و مبانی آن را علم زدگی و خردمداری با ترویج نظریه «فرانسیس بیکن» که می گوید: «خرد رحمانی و سازگار با اندیشه وحیانی از میان رخت بر بست و خرد معاش و تکنیکی موافق با امیال نفسانی به جای آن نشست می داند.»
«شوماکر» اما در مقابل بیان دیگری دارد و با باریک بین دانستن این نوع جهان بینی گفته است: «انسان دروازه های بهشت را به روی خود بست و با انرژی و ابتکار کوشید که خود را به زمین محدود سازد. او اکنون دارد کشف می کند که زمین چیزی جز یک حالت گذرا نیست و لذا خودداری از عروج به بهشت؛ معنایش سقوط به جهنم است.»
بعد از این «ماکس وِبر» معروف، گیتی گرایی و جدایی دین از سیاست و سپس «پارسونز» نیز نظریه هایی شبیه به وی در باب مبانی سکولاریسم ارائه می کنند.
دموکراسی با دیگر ارکان سکولاریزم چون عقل گرایی، نسبیت اخلاقی، اومانیسم و …پیوسته و هماهنگ است و کاری به مصالح اخلاقی و معنوی و سعادت اُخروی و باورهای فراسویی ندارد. بنابراین هر آنچه عقل ابزاری و امیال آدمی می خواهد، پذیرفتی و درست است.
مولف در ادامه به معنای حاکمیت در صورت مدرن آن و نظریه حق حاکمیت بشری و سپس به این نکته اشاره دارد که در تفکر دینی حق حاکمیت مطلق خدا که در قوانین الهی و جانشین مشخص می کند.
در شرح مردم سالاری دینی آمده است: نیز گره خوردن دین و مردم سالاری دینی با دین سرنوشتی دیگر را رقم می زند. نسبیت گرایی و هرمنوتیک(قرائت پذیری اندیشه و آیین و همچنین پلورالیسم(تکثرگرایی) از مبانی دیگر سکولاریسم هستند.
همین تکثرگرایی اما زمانی چالش برانگیز می شود که از پدیده های اجتماعی و سیاسی عبور می کند و به پدیده های دینی می رسد.
مولف کتاب در این فصل، جمله ای از هابرماس(پُست سکولار معاصر) با نظریه دست برداشتن از دین را دست مایه قرار می دهد و سپس با ناسنجیده دانستن این سخن وی، نتیجه می گیرد: تاریخ ادیان یهود و مسیحیت با اسلام تفاوت زیادی دارد و این سخنان درست نیست. همچنین نوشته است که دین و عقلانیت و نیز، دین و سیاست نه تنها مانعُ الجمع نیستند بلکه با هم سازگارند و تاثیر متقابل دارند.
مهدی بازرگان معتقد است: دین برنامه ای برای مدیریت و سیاست ندارد و هدف پیامبران آخرت و معنویت است که در گفتار و نوشتار «آخرت و خدا هدف از بعثت انبیا» از وی سرانجام این دو را «خَسِرالدُنیا و الاخره» می داند.
در پاسخ به دیدگاه های مهدی بازرگان نیز نامرتبط دانستن ادیان دیگر و ضعف و اختفای آنان در مقابل دین اسلام عنوان شده و پندار وی را وارونه دانسته و می گوید: بهره مندی از دنیا در مجموع از آموزه های ریشه ای دین است.
نظرات «علی عبدالرزاق» که گویا مهندس بازگان از دیدگاه های وی تاثیرپذیری دارد، شامل بی تفاوتی دین به دولت و کشورداری، قدسی دانستن و نه سیاسی و حکومتی دانستن اقتدار پیامبر، واگذاری سیاست و حکومت به عقل و نه به دین و … است.
گفتار پنجم نیز مربوط به محمدسعید عشماوی از قاضیان مصری است(تحت تاثیر آرا کارل پوپر) که با شیعه مخالف بوده و حتی سنّی و شیعه را غیرقرآنی می داند و معتقد است: بعد از پیامبر، حکومت دینی همان مردسالاری است.
چهارمین فصل کتاب حق یا باطل بودن قیام و انقلاب در عصر غیبت را واکاوی کرده و به دیدگاه سکولارهای مسلمان که با قیام و انقلاب قبل از ظهور مخالفند پاسخ هایی مستدل داده است.
در پاسخ به این دیدگاه های سکولاریستی منظور از قیام، شورش های حکومت های عباسی و اموی و ابومسلم خراسانی و زیدالنّار را رد کرده و قیام های دین مدارانی همچون زید ابن علی، یحیی و حسین ابن علی؛ که در تاریخ و توسط طاغوتیان زمان خود سرکوب می شوند و به شهادت می رسند را مثال قیام های انقلابی و مهدوی قبل از ظهور می داند.
«رسانه دینی و رسانه سکولار» موضوع فصل پایانی کتاب است. رسانه در سامانه سکولار رویکرد و تعلقی به اخلاق و دین و مناسبت هایی آیینی ندارد اما رسانه دینی متعهد به اخلاق و ارزش های جاودانه است و انسان شناسی کمال گرایانه را در مقابل لذت گرایی دنبال می کند.
نویسنده بعد از برشمردن نظریه هایی افرادی همچون «مک لوهان» و «ویلبر شِرام» نتیجه می گیرد که دروازه بان خبر در رسانه سکولار دغدغه دینی ندارد و گزینش اخبار او نیز سکولاریستی و با حذف و اضافه اخبار حوزه دین همراه است.
علی شریعتی در صفحه های پایانی کتاب جمله قابل تأملی دارد و می گوید: «در سرمایه داری انسان بی بند و بار و در مارکسیسم انسان دربند؛ آن جا انسان قلابی و اینجا انسان قالبی!»
به اعتقاد مولف، رسالت اصلی رسانه دینی ایدهآل، همان رسالت پیامبران، یعنی هدایت انسان هاست.
کتاب «سکولاریزم در نگاه عقل و دین» از سوی انتشارات آوین نگار در ۲۲۴ صفحه چاپ شده است.
پایان پیام/م