حجتالاسلام قائمینیا با اشاره به دیدگاههای مختلفی که نسبت به وحی در ادیان مختلف مطرح شده است، گفت: در دین مبین اسلام وحی کلام مستقیم خدا تلقی شده و بالاترین نوع معرفت است.
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)؛ حجتالاسلام علیرضا قائمینیا، مدیر قطب علمی فلسفه دین و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفتوگویی، با اشاره به فضائل شبهای قدر اظهار کرد: این ایام امتیازاتی نسبت به سایر زمانها دارد و از آنجایی که تقدیر انسان در این شبها رقم میخورد در نتیجه سفارش فراوانی نسبت به دعا در این لیالی شده است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: اساساً ماه مبارک رمضان تقدس خاصی دارد، طبیعی است که افراد در این ایام به دلیل ریاضتهای خاصی که متحمل میشوند آمادگی مواجه بیشتری با عالم قدسی پیدا میکنند، در این ماه خداوند عنایت خاصی به انسانها دارد، تردد ملائکه آسمانی به زمین بیشتر و تردد شیاطین کمتر میشود، این موارد از جمله امتیازاتی است که خداوند برای ماه مبارک رمضان قائل شده است، در این میان شبهای قدر که جایگاه خاص خود را دارد.
وی با اشاره به نزول قرآن در لیالی قدر گفت: با توجه به جایگاه والای ماه مبارک رمضان، عقل هم گواهی میدهد که از میان ماههای سال، رمضان فی نفسه بهترین ماه برای نزول قرآن بوده است. چنانکه در قرآن در رابطه با نزول قرآن در این لیالی آمده است: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ». این بدان معناست که خداوند در این شبها بشر را مفتخر به استماع سخن خود کرده و کلام الهی نصیب بشر شده است.
مدیر قطب علمی فلسفه دین در رابطه با جایگاه وحی در اسلام گفت: وحی بحث مهمی در اسلام محسوب میشود و شاید بتوانیم بگوییم که در هیچ دینی از ادیان الهی به اندازه اسلام و در هیچ کتاب آسمانی مانند قرآن مسأله وحی مطرح نشده است. قرآن به صورت شفاف در آیات مختلفی در مورد وحی و تکلم خداوند با بشر سخن گفته است. وحی مبدا پیدایش ادیان الهی است و در قرآن نیز به کرات به وحی و سخن خداوند با پیامبران اشاره شده است چنانچه در سوره «نساء» آمده است: «وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَی تَکْلِیمًا» (و خدا با موسی آشکارا سخن گفت). همچنین در سوره «شوری» نیز به مسأله وحی اینگونه اشاره شده است که: «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ» (و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید جز [از راه] وحی یا از فراسوی حجابی یا فرستادهای بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحی نماید آری اوست بلندمرتبه سنجیده کار).
حجتالاسلام قائمینیا اظهار کرد: بدیهی است که در طول تاریخ افراد محدودی این توفیق را داشتند که خداوند با آنها سخن بگوید، البته همه کسانی هم که خداوند با آنان سخن گفته از انبیا بودند. نوع خاصی از سخن گفتن خداوند که باعث پیدایش شریعت و دین شده وحی تشریعی است که اختصاص به انبیا دارد و این جزو مسلمات ادیان الهی است که خداوند با افراد برجستهای در طول تاریخ که تحت عنوان انبیای الهی هستند سخن گفته است. این مسأله به صورت اصل قضیه بدیهی و مسلم است، اما سوال آن است این پدیده چگونه باید تفسیر شود و خداوند به چه معنایی با انسان سخن گفته است. در طول تاریخ متکلمان و فلاسفه تحلیلهای مختلفی در این مورد ارائه کردند که به نظرم در این مجال با توجه به جایگاه وحی در شبهای قدر، نیازمند بررسی است.
وحی، بالاترین نوع معرفت است و به تعبیر علامه طباطبایی یک نوع شعور مرموز است که هر انسانی آن را نداشته است. البته اگرچه که فلاسفه تلاش کردند بگویند سطح پایینتری از این دریافتها را همه انسانها دارند، به این معنا که در خواب و بیداری الهاماتی دریافت میکنند، اما واقعیت آن است که وحی یک دریافت بالایی است که تشبیه آن به خواب و امثال آن در واقع بیراهه رفتن است.
وی افزود: از شبهای قدر به عنوان شب نزول قرآن یاد میشود، چون شروع وحی قرآنی از این شبها بوده است و خود قرآن هم در سوره «قدر» اشاره میکند که وحی به نزول قرآن انجامیده است. وحی در اسلام با ماه رمضان گره خورده است، به احتمال فراوان وحی به سایر انبیا نیز در ایام ماه رمضان بوده است، چراکه این ماه تقدس خاصی دارد و برکت آسمانی فراوانی در این ایام وجود دارد.
این پژوهشگر افزود: البته تفاسیر مختلفی از خود سرشت وحی صورت گرفته است که با واقعیت مسأله تعارض دارد؛ این مشکل به تفاسیر خاصی بر میگردد که در طول سالهای اخیر صورت گرفته است و برخی روشنفکران مواردی نظیر رؤیا انگاری وحی، یا تجربه نبوی را مطرح کردند که به نظر میرسد با روح اصلی دین و خود وحی همخوان نیستند و تفاسیری محسوب میشوند که بیگانه از متن وحی هستند، لذا این مباحث مناقشاتی را در جامعه دینی بر انگیخته است.
وی ادامه داد: به نظر میآید این دست از دیدگاهها صورت بندی جدید حرف منکران وحی و سخن کافران است که در مقابل قرآن تسلیم نشدند و این سخن پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) که وحی کلام الهی است را نپذیرفتند. کلام الهی بودن معنا دارد، یعنی کلام پیامبر (ص) و فرشته وحی نیست، بلکه سخن خداوند است. بنابراین ادعاهایی که برخی روشنفکرنماها مطرح میکنند صورتبندی جدید منکران وحی در قالب جدید است، حتی اگر آنها ادعا کنند که اصل وحی حفظ شده، اما وحی را تحلیل و تقلیل میدهند به خواب یا تجربیات پیامبر (ص).
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: چنین افرادی مضمون آسمانی وحی را از خود وحی تهی میکنند و تبدیل به یک پدیده این جهانی میکنند؛ در حالی که وحی در اسلام کلام خداست، نَه یک کلمه کمتر و نَه یک کلمه بیشتر، این کلام خدا بودن معنا دارد. آیات مختلف قرآن اشاره میکند که وحی کلام الهی است نَه کلام بشر. بنابراین شاید بتوان گفت که سستتر از نظریه رؤیا انگارانه وحی در طول تاریخ در مورد وحی وجود ندارد چراکه هیچ مبنای فلسفی دقیقی ندارد. بیشتر یک نوع گرتهبرداری از دل خواب است. فلاسفه در طول تاریخ از فلاسفه مشاء گرفته تا فارابی و حکمت اشراق و یا حتی در خود فلسفه صدرایی دیدگاههای مختلفی در مورد وحی مطرح کردند که آنها نیز اشتراکات و اختلافات نظر دارند اما همه آنها تلاش کردند که مضمون قدسی وحی را کنار نگذارند. البته به این مسأله اشاره کنم که در دوره جدید نگاههای سکولار و غیر قدسی به وحی که آن را تقلیل به خوابها پیامبر (ص) میدهند، شاید بتوانیم بگوییم که آغازگرش تا حدی «فضل الرحمن» نویسنده پاکستانی بوده است. او در کتاب «نبوت در اسلام» و دیگر آثارش چنین دیدگاهی را مطرح کرده است و نواندیشان هم آرای او را به زبان خود بیان کردهاند.
مدیر قطب فلسفه دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در بخش دیگری از مباحث خود با اشاره به نگرش فلسفه دین نسبت به مسأله وحی گفت: در طول تاریخ سه دیدگاه کلی در باب سرشت وحی بوده است. نخست «دیدگاه گزارهای» است که از قدیم میان فلاسفه مسلمان مطرح بوده است، این دیدگاه در قرون وسطا و میان فلاسفه مسیحی نیز مطرح بوده است، آنها معتقدند که پیامبر از نظر روحی ارتقایی یافته و صعود انجام میدهد و طی این مراحل در عالم بالا حقایقی را دریافت و در اختیار بشر قرار میدهد، در این دیدگاه که دیدگاه گزارهای نام دارد و در آثار فارابی، ابن سینا و بسیاری از متکلمان مسلمان دیده میشود، وحی لزوماً صورت زبانی ندارد و پیامبر (ص) یک سری ادراکات را از عالم بالا میگیرد. اما دیدگاه دوم «تجربه دینی» بوده که بنا به آن، وحی تجربه دینی است. این دیدگاه متأثر از الهیات پروتستان بوده و در آثار کسانی چون «شلایرماخر»، «ویلیام جیمز» و «رودلف اتو» دیده میشود، شاید رودلف اتو بیش از دیگران به این دیدگاه پرداخته باشد. او در اثر مشهورش، کتاب «امر قدسی» به تحلیل تجربه پیامبران میپردازد.
وی تصریح کرد: اما دیدگاه سوم که در قرن بیستم مطرح شده مبتنی بر این است که وحی افعال گفتاری خدا بوده و انفتاح غیب برای پیامبر (ص) صورت میگیرد. یعنی پیامبر (ص) با افعال گفتاری خداوند مواجه میشود. بنده در نوشتههای خود، با جرح و تعدیل مناسبی، به شدت از این دیدگاه دفاع کردهام و البته همواره نیز با سو برداشتها و سو فهمها مواجه شدهام. این در حالی است که این نظریه همخوانی بسیار والایی با متون دینی دارد. ادعا آن است که پیامبر با تمام وجودش با وحی درگیر شده است. مساله آن است که در دیدگاه مذکور تمام ابعاد وجودی پیامبر با وحی درگیر شده که اصطلاحاً در فلسفه به آن التفات وجودی میگویند، یعنی وجود پیامبر درگیر وحی شده است و نوعی انفتاح غیب و باز شدن عالم غیب به روی پیامبر صورت گرفته است.
حجت الاسلام قائمی نیا اظهار کرد: پیامبر اکرم (ص)، هم به واسطه آن استعدادی که داشته خود را در معرض کلام الهی قرار داده و در معرض افعال گفتاری خداوند قرار گرفته است، به این معنا در واقع وحی سرشت زبانی دارد و نوعی انفتاح غیب و حیثیت التفاتی وجودی existential intentionality است که وجود پیامبر با وحی درگیر شده است و تنها این نبوده است که گوش دادن ساده بوده باشد.
قائمینیا در ادامه به بیان این نکته پرداخت که شب قدر شب مهندسی تغییرات عالم است. خداوند در این شب تغییرات عالم را تعیین میکند و از امام رضا ع نقل شده: «کانَ امیرُالمومِنینَ لا یَنامُ ثَلاثَ لَیال: لَیلَه ثَلاثَ و عِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لَیلَه الفِطرِ و لَیلَه النِّصفِ مِن شَعبانَ و فیها تُقسَمُ الاَرزاقُ و الآجالُ و ما یَکونُ فِی السِّنَه»: امام علی (ع) سه شب را نمیخوابید: شبهای شب بیست و سوم، عید فطر و نیمه شعبان. زیرا در این شبها روزیها و اجل و آنچه در طول سال اتفاق میافتد، تقسیم و تعیین میشوند. سیره خود ائمه ع در این شبها دعای زیاد و شب زنده داری بوده است. چرا که دعای زیاد میتواند موجب گردد که خداوند تقدیر نیکو را برای شخص رقم زند. باز از امام رضا ع نقل شده: «عَلَیْکُمْ بِسِلَاحِ الْأَنْبِیَاءِ» فَقِیلَ: وَ مَا سِلَاحُ الْأَنْبِیَاءِ؟ قَالَ: «الدُّعَاءُ». دعا سلاح انبیا است و چه چیزی بالاتر از داشتن این سلاح در این شبهاست.