سالهاست پدیده عرفانهای کاذب میکوشد با تقلبی بزرگ خود را ناجی نیازهای معنوی بشر جلوه دهد و سقف کاذبی بر خواستههای معنوی باشد. این جریانات در مسیر رسیدن به اهداف خود از ابزارها و خلاهای فرهنگی اجتماعی برای جذب مخاطبان استفاده میکنند.ا
به گزارش ردنا (ادیاننیوز)؛ با توجه به افزایش فعالیت عرفانهای کاذب گفتگویی داریم با دکتر محسن یوسفی کیا، معاون پژوهش مؤسسه بهداشت معنوی و پژوهشگر عرفان و ادیان،که از نظر می گذرانیم.
سالهاست پدیده عرفانهای کاذب میکوشد با تقلبی بزرگ خود را ناجی نیازهای معنوی بشر جلوه دهد و سقف کاذبی بر خواستههای معنوی باشد. این جریانات در مسیر رسیدن به اهداف خود از ابزارها و خلاهای فرهنگی اجتماعی برای جذب مخاطبان استفاده میکنند.
*امروزه در جامعه شاهد افزایش فعالیت عرفانهای کاذب و جنبشهای نوپدید هستیم. بسیاری از این جنبشها وابسته به ادیان بزرگ نیستند؛ به نظر شما ویژگی عرفانهای کاذب چیست و با معنویت در چارچوب دین چه تفاوتی دارند؟
در مورد این سوال یک پاسخ مشخص و فراگیر نمیتوان داد، چراکه آنچه ما در کشورمان تحت عنوان عرفانهای کاذب از آنها یاد میکنیم از یک جنس نیستند. بخش قابل توجهی از آنها از درونمایههای عرفانهای شرقی بهره میبرند که نمیتوان آنها را کوچک به شمار آورد، گرچه شاید از منظر توحیدی با ادیان ابراهیمی حداقل در قرائتی که ما میشناسیم، تفاوتهای بنیادینی داشته باشند. ولی به طور کلی میتوان این نکته را بیان کرد که بسیاری از جریانها مدعی اند که اساسا با دین و شریعت مورد قبول افراد کاری ندارند و یک مسلمان در عین مسلمان بودن میتواند مثلا هندو و یا پیرو عرفان حلقه و یا جریانهای مختلف دیگر باشد. به تعبیر دیگر جریانهای عرفانی تلاش میکنند تا ژستی فراگیر و عام به خود بگیرند. یکی از نقاطی که میتوان به عنوان نقطه افتراق عرفانهای نوظهور با معنویت دینی دانست این است که گرایش و پذیرش آموزههای این عرفانها در پایبندی به دستورات ظاهری و به تعبیر دیگر شریعت ادیان بروز و ظهور میکند. این جریانها عموما از شریعت خاصی که شاید از نگاه برخی دست و پاگیر باشد و صرفا در امور ظاهری خلاصه شوند، استفاده نمیکنند، از این رو برای افرادی که شریعت گریز هستند، جذابیت خوبی دارند.
*ویژگی اصلی عرفانهای نوظهور تناسب معنویات آنها با سبک زندگی امروز است، به نظر شما چه مؤلفههایی در سبک زندگی مدرن وجود دارد که تمایل یا گرایش به این نوع معنویتهای نوپدید را افزایش میدهد؟
محصول مهم سبک زندگی دنیای مدرن سلب آرامش و بی معنایی در زندگی است. از این رو بشری که در این فضا تنفس میکند، به شدت به دنبال راهی برای دستیابی به آرامش، هرچند به صورت مقطعی است. به همین دلیل این جریانها که میتوانند حتی گاهی با توجیه استفاده از مواد مخدر البته با توجیه کسب معنویت برای مخاطب آرامشی مقطعی فراهم کنند نیز میتوانند جذاب باشند. از طرفی وقتی نحوه عرضه دین و بعد معنوی آن به گونهای نباشد که این آرامش مطلوب حاصل شود، زمینه برای بروز و ظهور معنویتهای دیگر فراهم میشود. البته نمیتوان از این نکته نیز غافل شد که سالهاست که تلاش میشود تا قرائتی واژگون و یا حداقل ناقص از معنویت ارائه گردد که این امر میتواند در انتخاب نادرست افراد تاثیر چشمگیری داشته باشد. به عنوان مثال ایجاد پیوند وثیق بین ثروتمند شدن و معنوی بودن از جمله این امور است. این شعار که آنانی معنوی ترند که ثروتمندترند! به صورت کلی یکی از اهداف شکل گیری جریانهای نو پدید معنوی ایجاد آرامش برای بشری است که از زندگی ماشینی و امکانات و رفاه مادی خسته شده است و میخواهد به یک آرامش معنوی برسد، به همین خاطر اساساً مهم نیست که خدا را باور دارید یا خیر. دالایی لاما تصریح میکند که امکان دارد یک نفر با پذیرش خدا به آرامش برسد و یک نفر با انکار خدا به آرامش برسد! در واقع آنها معتقدند حق و حقیقت مهم نیست بلکه آنچه که مهم است آرامش است. این معنویتها وقتی وارد ایران میشوند سعی میکنند با مفاهیم دینی یک گرهی ایجاد کنند و از ادبیاتی استفاده کنند که برای متدینین هم قابل پذیرش باشد.
*آیا وجود این گرایش در جامعه به دلیل الگو گرفتن از فرهنگ مدرن است؟ کمکاری نهادهای دینی در سازگار کردن دین با مقتضیات جامعهی کنونی چقدر بر این گرایشات تأثیر میگذارد؟
نمیتوان منکر این واقعیت شد که جامعه ما نیز متاثر از مظاهر مدرنیسم است و چه بسا گروههایی از افراد جامعه ما کاملا سبک زندگی متناسب با دنیای مدرن را دنبال میکنند. در چنین شرایطی عدم روزآمد وکارآمد کردن ابعاد گوناگون دین از جمله معنویت منجر به آن خواهد شد که افراد حتی در عین انتساب ظاهری به اسلام، در عمل برنامههای دیگری را برای خود برگزینند. در جامعه امروز ما کم نیستند افرادی که اگر از آنها سوال کنیم شما پیرو چه دینی هستند، در پاسخ بگویند اسلام، اما در عمل چیزی جز انتساب ظاهری و در حد یک نام به اسلام ندارند.
*با توجه به اینکه این جنبشها در بین اقشار مختلف در حال عضوگیری هستند، به نظر شما بیشتر از چه ابزارهایی برای جذب جوانان استفاده مینمایند؟
ابزارهای گوناگونی همچون ادعای درمانگری، رسیدن به آرامش، تجربههای معنوی و… را میتوان از راهکارهای مهم جریانهای گوناگون برای جذب جوانان دانست. البته از یک نکته نیز نمیتوان غافل شد که امروزه برای برخی افراد کتابهای معنوی خواندن و یا تیپ و ژست معنوی داشتن خود یک نوع پرستیژ اجتماعی به شمار میآید که رویکردهای معنوی برخی از هنرمندان را میتوان با این نگاه تحلیل کرد. همچنین مشکلات و بحرانهایی که است افراد در روابط اجتماعی شان دارند، همه ما دوست داریم که در تشکلها و اجتماعات حضور داشته باشیم و هویت اجتماعی و شخصیتی را در یک جمع پیدا کنیم. یکی از کارهایی که این فرقهها انجام میدهند این است که به افراد آن شخصیت را میدهند و افراد احساس خوشی از این وضعیت برایشان ایجاد میشود.
امروزه برای برخی افراد کتابهای معنوی خواندن و یا تیپ و ژست معنوی داشتن خود یک نوع پرستیژ اجتماعی به شمار میآید که رویکردهای معنوی برخی از هنرمندان را میتوان با این نگاه تحلیل کرد.
در این میان بانوان به دلیل روحیات و احساسات قوی تری که در مسائل معنوی دارند، بیشتر جذب میشوند. افزون بر این در بین بانوان و جوانان، مسئله کنجکاوی شدت بیشتری دارد و هیجاناتی که در محافل عرفانی ممکن است وجود داشته باشد، موجب جذب بانوان و جوانان به این محافل میشود. همچنین برخی افراد به دلیل سبک زندگی که دارند به دنبال ایجاد وجه تمایز بین زندگی خود و دیگران هستند و دنبال این هستند که خود را به طریقی متفاوت از سایرین به نمایش بگذارند. به نظر میرسد یکی از دلایل جذب سلبریتیها به پدیدههای نوظهور معنوی و تبلیغ برای آنها همین موضوع است. متأسفانه پیوستن به این جریانها تبدیل به نوعی پرستیژ اجتماعی برای برخی افراد شده است. برخی از این افراد افزون بر حضور در محافل عرفانی به تأسیس باشگاههایی با همین رویکرد دست زدهاند و افرادی را جذب کرده و جریانات معنوی را گسترش میدهند.
*به نظر شما مهمترین نقاط ضعف جامعه مخاطب مبلغان عرفانهای نوظهور چه مواردی است؟ و آیا صرف آگاهی بخشی و پزداختن به مسائل پشت پرده این فرقهها میتواند مصونیت بخش برای جامعه باشد؟
عدم آگاهی از ظرفیتهای غنی معنویت اسلامی مهمترین نقطه ضعف مخاطبان عرفانهای نوظهور و حتی مبلغان دینی است. دینی که صرفا بخواهد در قالب احکام ظاهری عرضه شود بدون شک خواهد شکست. نسبت به روشنگری و آگاهی بخشی ابعاد پیدا و ناپیدای این جریانات معتقدم که باید مخاطبان خود را گونه شناسی کنیم. حتما لازم است که به افرادی که در معرض آسیب این جریانات هستند آسیبها را گوشزد کرد، ولی فراموش نکنیم که این اقدام لازم است، ولی کافی نیست و باید خلاهای موجود را با عرضه کالای اصلی پر نمود. راهکار اصلی، روشنگری افکار عمومی است. باید مردم را از پشت پردههای این جریانات آگاه کرد. مردم باید بدانند تا بتوانند تشخیص بدهند و راه را انتخاب کنند. تا زمانی که درباره نقد این جریانهای به اصطلاح معنوی ملاحظه کاری وجود داشته باشد، نمیتوان انتظار داشت که افراد جذب این گروهها نشوند. برای رهایی از مشکلات پیشرو برخورد حذفی پاسخگوی نیازهای مردم نخواهد بود. باید تلاش کنیم در این عرصهها مشکلات را در بستر فرهنگی حل کنیم. موضوع را نباید از همان ابتدا به سمت مسائل امنیتی برد. زمانی که واقعاً نیاز هست باید دستگاههای قضایی و امنیتی وارد شوند، زیرا اگر از همان ابتدا با مشکلات فرهنگی امنیتی برخورد شود به مقابله مردم و نظام منتهی میشود.
*در پایان علاوه بر نتیجه گیری اگر مطالب و نکاتی هست که مدنظرتان است بفرمایید
به عنوان جمع بندی عرض میکنم که عرفانهای کاذب معمولا از نیازها و خلاءها برای رشد خود و جذب مخاطبان استفاده میکنند. در این بین نیازهای عرصه درمانگری یکی از فرصتها برای رشد و گسترش این جریانات است. کسب ثروت و دستیابی به موفقیت زودرس نیز از جمله آمال جوان امروز است که در بستر آن جریانهای معنوی جا برای جولان پیدا کرده اند. حرف آخر آنکه ضروری است بیش از آنکه به مردم و به ویژه جوانان هشدار دهیم که مراقب عرفانهای کاذب باشند، به حوزههای علمیه و علما یادآوری کنیم که بخش قابل توجهی از این خلا باید توسط شما پر شود و اگر این اتفاق رقم نخورد روشنگریها چندان مثمر ثمر نخواهد بود.