حجتالاسلام علی نصیری با انتقاد از دیدگاه آیتالله سیدکمال حیدری در خروج احوال شخصی پیامبر(ص) از دایره عصمت، گفت: بنیامیه شأن پیامبر(ص) را در اوج عظمت به یک انسان معمولی تبدیل کرد، چراکه پیامبر(ص) در نقد جریانات منحرف، آبروی برخی را برده و برخی را از مدینه بیرون کرده بود. آنها این مطالب را در مورد پیامبر(ص) بیان کردند تا نکوهشها را از کارایی بیندازند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، به تازگی آیتالله سیدکمال حیدری، از علمای قم به ارائه نکاتی در زمینه احوالات شخصی پیامبر(ص) پرداخته و مدعی شده که این احوالات شخصی، خارج از دایره سنت است، به همین مناسبت حجتالاسلام والمسلمین علی نصیری اقدام به پاسخگویی به این ادعا کرده است.
محور اصلی آنچه آقای سیدکمال حیدری مطرح کردهاند، این موارد است؛ ایشان به این آیه استناد میکنند که میفرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ یوحی إلَی أَنَّما إلهُکُمْ إِله واحِد». این آیه بارها در قرآن تکرار شده و پیامبر(ص) فرمودند: من بشری مثل شما هستم و فقط تفاوت در این است که به من وحی میشود و در این مسئله کسی انکاری ندارد.
وقتی مشرکان میگویند که چرا جنس پیامبران از جنس انسانهاست و نه فرشتگان، قرآن تأکید میکند که اگر هم قرار بود فرشتگان را به عنوان پیامبری ارسال میکردیم، همین قالب انسانی را به آنها میدادیم، چنانکه وقتی جبرئیل بر حضرت مریم(س) و یا بر پیامبر(ص) نازل شد، مانند یک بشر و یا دحیه کلبی فرود میآمد.
وقتی پیامبر(ص) بشری مانند دیگران شد چه نتایجی دارد؟
بنابراین، این مقدار که پیامبر(ص) از میان آدمیان انتخاب شده است و به آنان وحی میشود، بحثی نیست، اما یکی از نتایجی که ایشان میگیرند این است که وقتی پیامبر(ص) بشری مانند دیگر انسانهاست، اقتضائات بشری دارد.
پیامبر(ص) دوست دارد برخی از غذاها را بخورد و یا برخیها را نپسندد. یا پیامبر(ص) طور خاصی مینشینند و میخندند و از آن رو که انسان است، طبعش همین است، یا مثلاً پیامبر(ص) بیمار میشود و دارو مصرف میکند.
اما اینها چه ربطی به رسالت ایشان دارد؟ اینها اقتضای جریان بشری ایشان است و آقای حیدری نتیجه میگیرند که وقتی چنین مسئلهای را پذیرفتیم، معنا ندارد کسی این حالات شخصی یا امور عادی را در سننالنبی(ص) قرار دهد و بگوید چون پیامبر(ص) این طور رفتار کرده است، مستحب است که این طور رفتار شود.
این نشان میدهد که احوالات عادی ایشان، از حوزه مستحبات سنن خارج است.
بعد هم آقای حیدری اشاره میکند که مثلاً پیامبر(ص) به اقتضای بشری خشمگین میشود و این ربطی به پیامبری ایشان ندارد و یا مشورت میگیرد که معنایش همین است و بعد، ازدواجهای پیامبر(ص) را مثال میزند و میگوید نباید همه چیز را الهی ببینیم و گویا منظورش این است که اگر این طور باشد، ازدواج پیامبر(ص) با حفصه و عایشه نیز باید رنگوبوی خدایی بگیرد و این مسئله به نظر آقای حیدری، شاید به ضرر پیامبر(ص) باشد.
همچنین موارد دیگری را برمیشمارد که مربوط به اقتضائات بشری است و از مجموع اینها ایشان برداشت میکند که پیامبر(ص) بشر است و جالب است که عتابهای قرآن نیز این طور توجیه میشود که وقتی خداوند میفرماید: «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» و یا «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ»، اینها عتاب است و اگر قرار باشد که به مقتضای ظاهر آیه عمل شود، منطقیترین تفسیر این است که پیامبر(ص) این عصمت اطلاقی را نداشته باشند و قبول کنیم ایشان در امور شخصی، خطاهایی دارند و عتاب هم در پی آنها میآید.
فرضیه خطای رسول خدا(ص) در امورات شخصی
وقتی ایشان، عتابها را متوجه پیامبر(ص) میکند و آن روایت «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَهُ» را رد میکند، یعنی تأکید میکند که رسول خدا(ص) در مسائل شخصی خود خطا کردهاند و نتیجهاش این است که قرآن، عتاب کند.
بنابراین، این موارد، حاصل بحثهای ایشان است. در نتیجه ادعا میکند علمای امامیه قائل به مطلق عصمت هستند و به نظر خودش میآید که این حرف اشتباه است.
ماحصل صحبت ایشان این طور است که ما امور شخصی و احوالات بشری پیامبر(ص) را همان طور که باید از دایره عصمت خارج کنیم، باید از دایره سنت نیز خارج کنیم و دیگر معنا ندارد که این بخش در احکام خمسه یعنی واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح بیاید.
در این راستا کتابی را معرفی کردهاند که یکی از عامه نوشته است. در آنجا نیز همین مسئله را آورده است؛ بیان میکنم که آقای حیدری، همان طور که در مورد علمای شیعه جسارت ما را قبول میکنید که برخلاف نظر شما برخی از علمای شیعه به این مسئله تفوه کردهاند، در مورد عامه نیز مسئله از این قرار است.
قبل از مؤلف این کتاب، آقای یوسف قرضاوی، مفتی مشهور الازهر، هم کتابی به نام «نتعامل مع السنه» دارد که محور سنخش این است که بخشی از احوال شخصی پیامبر(ص) از حوزه سنت خارج است و برخی از معاصران در دوره نیز این را گفتهاند.
بحث احوالات شخصی در زمان رسول خدا(ص)
از اینکه بگذریم و به پیشینه تاریخی مسئله که برگردیم، میبینیم علمای عامه در مسئله سنت حرف سنگینتری زدند و آنان افزون بر اینکه احوال شخصی بشری را از دایره عصمت و سنت خارج کردهاند، به طور کلی مدعی هستند که پیامبر(ص) دو سِمت دارد؛ یکی سمتی است که مربوط به امور دین و شریعت است و یک سمت نیز مربوط به امور دنیا است؛ یعنی مسئله سیاسیات، اجتماعیات و مسائل مربوط به طبِ پیامبر(ص) را فرامیگیرد.
یک عده از عالمان اهل سنت تأکید میکنند که پیامبر(ص) در حوزه امور دنیایی با آن سعه و گستره، نه عصمتشان جریان دارد و نه سنت ایشان؛ یعنی نه معصومانه اظهارنظر کرده است و نه میتوانیم به آنچه آمده و در اختیار ماست، به عنوان سنت تلقی کنیم.
البته در دوره خود پیامبر(ص) نیز این بحث را پیش آورده بودند. بنده به آقای کمال حیدری میگویم که به دوره رسالت برگردید که این مسائل مطرح شد و میگفتند که ایشان یک بشر عادی است و گاهی عصبانی میشود و خشم میکند و گاهی هم لبخند میزند و این ربطی به رسالت ایشان ندارد.
از دوره رسالت این بحثها شروع شد و بعد ماجرای «تأبیر النخل» پیش آمد که پیامبر (ص) دید برخی خوشهای از خرمای نرمی برمیدارند و شاخهای در دل تنه درخت ماده میگذراند تا لقاح انجام دهند، اما ایشان اعتراض میکنند و میگویند که بادها این کار را انجام میدهند.
این افراد، آن سال به این دستور عمل کردند و خرماها تباه شد. وقتی مردم به پیامبر (ص) گله کردند، آقا فرمودند در امور دنیای شما حرف خدایی نمیزنم و من آنچه مطرح میکنم، هر جا مبلغ از جانب خدا هستم، از من سؤال کنید.
همین تعبیر را جای دیگری دارند که میفرمایند «انی لا اعلم الا ما علمنی ربی»، همان که خدا گفته را علم دارم و عمل میکنم و اینها جزء کار من نیست، یا در تعبیر دیگری فرمودند «انتم اعلم بامور دنیاکم»، شما در کارهای دنیا از من بهتر عمل میکنید.
در نقل دیگری داریم که عبدالله بن عمرو بن عاص که سخنان رسول خدا(ص) را مینوشت، یک مدت از این کار صرفنظر کرد.
وقتی پیامبر(ص) علت را جویا شد، در پاسخ بیان کرد که قریش میگویند که رسول خدا (ص) خشم و عضب دارد و نباید همه چیز را بنویسی. رسول خدا(ص) به او فرمود بنویس که جز حق از زبان من بیرون نمیرود، اما روایاتی که اهل سنت ساختند، این است که رسول خدا(ص) فرمود که من بشری مانند دیگران هستم و برخی را سب و لعن کردم و شلاق زدم.
اما اینها دروغهایی است که دستگاه دروغپردازی بنیامیه به پیامبر (ص) روا داشته است و خلفا هم در این مسئله نقش داشتهاند که القا کنند سنت نبوی کارایی لازم را ندارد شأن پیامبر(ص) را تنزل ندهید.
آقای سیدکمال حیدری که میگویید پیامبر (ص) چون خشم میکرده، این حالتِ طبیعی او بوده است، میدانید در ورطه این ادعای ساختگی افتادید و شأن و شخصیت پیامبر (ص) را در اوج عظمت به یک انسان معمولی تبدیل کردید؟ چرا بنیامیه این را دست کردند؟ چون پیامبر(ص) در جریاناتی که برخورد میکرد، آبروی برخی را برده است و برخیها را از مدینه بیرون کرده است.
ابوسفیان و معاویه را لعن کرده است و بنیامیه را شجره ملعونه دانسته است.
اینها این مطالب در مورد پیامبر(ص) را درست کردند تا این نکوهشها را از کارایی بیندازند.
بنابراین از شما به عنوان یک عالم شیعی این فرمایش سزاوار نبود که خشم پیامبر (ص) را بیاورید و به عنوان امر عادی مطرح کنید که این مسئله به نفع بنیامیه و همکیشان آنها میشود، چون آنان نیز کارهایی کرده بودند که پیامبر (ص) را از شأن عصمت بیرون آوردند و پایهگذار تفکر سکولاریزم شدند که الان این صدمات را به وجود آورده است.
از این وادی نرویم و نلغزیم که این ورطه، بسیار لغزنده است.