در این کتاب در تحلیل و نقد روایات خشونتگرایانه در بحث مهدویت ۶ اصل طراحی شده است. در مطالب گذشته ۵ اصل تبیین شد.
در این نوشتار به تبیین اصل آخر- توبهپذیری- میپردازیم. اگر این اصل پذیرفته شود، آن دسته از گزارههای متضاد با آن به چالش کشیده میشود.
ردنا (ادیان نیوز) – در این کتاب در تحلیل و نقد روایات خشونتگرایانه در بحث مهدویت ۶ اصل طراحی شده است. در مطالب گذشته ۵ اصل تبیین شد. در این نوشتار به تبیین اصل آخر- توبهپذیری- میپردازیم. اگر این اصل پذیرفته شود، آن دسته از گزارههای متضاد با آن به چالش کشیده میشود.
توبهپذیری (اصل ششم)
یکی از اصولی که در دین بر آن تأکید فراوانی شده است و در سیرۀ پیامبر و معصومین نیز دیده میشود اصل توبهپذیری است. در این فصل پس از بررسی مفهوم توبه در قرآن و روایات اهمیت این اصل را در عصر ظهور و سیرۀ مهدوی بررسی میکنیم. پذیرش اصل توبهپذیری روایاتی را به چالش میکشاند که طبق آنها مهدی(ع) توبهها را نمیپذیرد.
«توبه» در قرآن
کلمۀ «توبـه» و ریشههـای آن ۸۷ بار در قـرآن آمده است و در یازده آیه خدا خود را تـوّاب معرفی میکند.[۱] زیبایی و عظمت باب توبه از این جهت است که:
اولاً، در هر شرایطی خداوند خود را برای بندهاش توّاب معرفی میکند و این شامل عدهای خاص نمیشود، بلکه برای هر کسی است که این باب رحمت را بکوبد و صاحبخانه را از عمق جان صدا کند.
ثانیاً، برای این خوان گستردۀ الهی شرایطی هم تعیین شده است که باعث سوءاستفاد نشود؛ از جمله: پشیمانی، عزم بر ترک گناه و بازگرداندن حقالناس.
در فرهنگ قرآن، میتوان از دو گروه عمده نام برد که توبۀ آنها پذیرفته نیست: توبه هنگام مرگ و دیدن آثار قیامت و توبه هنگام رؤیت عذاب. این موارد در کتاب تبیین شده است.
«توبه» در روایات
در باب توبه، روایات بسیاری داریم که از پذیرایی رحمت پروردگار از بندگان تواب میگوید. راه برگشت از خطاها و جبران تاریکترین گذشتهها هرگز در اسلام بسته نیست. چند روایت در جدول ۲-۲ صفحه ۱۰۶ کتاب ارائه شده است. در سیرۀ معصومان نیز حکایات مختلفی از پذیرش کریمانۀ آنها نسبت به توبهکاران بیان شده است؛ ازجمله ماجرای عَکرمه پسر ابوجهل که در صفحه ۱۰۷ کتاب آمده است.
توبهپذیری مهدی(ع)
در فرهنگ قرآنی، انسان اگر تا دم مرگ هم توبۀ حقیقی کند، توبهاش پذیرفته میشود. امامزمان(ع) هم با کتاب و دین جدیدی نمیآید و قرار است احیاگر همین قرآن باشد؛ توبهپذیری مهدی(ع) نیز همان شرایطی را دارد که طبق قرآن و روایات بیان شد، چه در زمان غیبت و چه در زمان ظهور، و اگر سیرهای خلاف آن به مهدی(ع) منتسب شود، جعلی و نادرست است.
از سوی دیگر، مفاهیمی در توصیف دنیای بعد از ظهور بیان شده که بهروشنی بیانگر توبۀ افراد و توبهپذیری مهدی(ع) است. مهدی(ع) با ظهورش میخواهد حیات انسان را به اوج درخشش خود برساند. جبر و تحمیلی در کار نیست؛ مجراها و مسیرهای هدایت با منجی هموار خواهد شد، ولی این انسان است که با ارادۀ خود تصمیم میگیرد که از هدایت او تبعیت بکند یا نه. البته عدالت اجتماعی که مهدی(ع) اجرایش میکند اعتماد عمومی انسانها را برای پذیرش و پیروی از هدایت او جلب خواهد کرد؛ بدین ترتیب عموم انسانها به او اعتماد میکنند و با او به جلو حرکت خواهند کرد. هر حرکت رو به رشدی نیازمند پالایش خطاهای گذشته نزد خود و نزد خداست و مگر توبه معنایی جز این دارد؟
مهدی(ع) برای اصلاح زمین میآید و زمین اصلاح نمیشود، مگر با اصلاح قلبهای آدمیان. این است که میتوان پیشبینی کرد که مهدی(ع) انسان را در قدم اول با گسترۀ رحمت الهی و باب توبه آشنا خواهد کرد. شاهد سخن روایتی است از علی (ع):
هنگامیکه مردم هدایت را تابع هوسهای خویش قرار میدهند، مهدی(ع) هواهای نفسانی را تابع هدایت میکند و زمانی که آنان نظریههای گوناگون خود را بر قرآن تحمیل میکنند، او نظریهها و اندیشهها را تابع قرآن میسازد.[۲]
روایت فوق و موارد مشابه آن نشان میدهد که اولاً مهدی(ع) با انسانهای عادی سر و کار دارد، کسانی که از هوا و هوس خود پیروی میکنند و از قرآن به عنوان ابزاری در اثبات خود بهره میگیرند؛ بنابراین خطاست اگر گمان بریم همه به جز اولیا و عرفا به تیغ خشم مهدی(ع) سپرده میشوند. علاوه بر این، همین سخن بهخوبی نشان میدهد که بسیاری از مردم بعد از ظهور پیشوایی مهدی(ع) را پذیرا خواهند شد. چنین انتخاب آگاهانهای که از سر ترس و تحمیل نیست بهتدریج مسیر بشر را به سوی روشنایی میبرد و این همان توبه از راه بهخطارفته است.
در وصفی دیگر دربارۀ مهدی(ع) آمده است که او قلبهای مرده را زنده میکند و دلهای پرکینه را شفا میدهد.[۳] این اوصاف نیز نشان میدهد که مهدی(ع) با انسانهایی سر و کار دارد که دلهایی پر از کینه دارند یا قلبهایشان مرده است و مهدی(ع) آنها را سروسامان میدهد. جوادی آملی در تفسیر آیۀ ۱۷ سورۀ حدید میگوید: تغییر اخلاق حتی برای آنها که قلبشان قسی است ممکن است: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»؛[۴] بدانید که خدا زمین و نیز زمینۀ مرده را زنده میکند که یکی از مصادیق بارز این آیه مسئلۀ ظهور است. خداوند جامعۀ مرده را به وسیلۀ ظهور کسی که مظهر قسط و عدل است زنده میکند؛ یعنی آنها که بر اثر طولانیشدن اوصاف نفسانی قلبشان قسی شده است نیز ناامید نباشند، زیرا چنانکه خداوند زمین مرده را با باران رحمت دوباره زنده میکند، زمینۀ مرده را هم زنده خواهد کرد.[۵]
امدادهای الهی و شاید معجزات در تحول عظیمی که با مهدی(ع) ایجاد خواهد شد سهم دارند، اما عظیمترین معجزۀ مهدی(ع) تربیت و پرورش انسان است. در روایتی به نقل از مسند احمدبنحنبل آمده است:
«یفتح حصون الضلاله و قلوباً غُلفاً.»[۶]
قلعههای ضلالت را فتح میکند و دلهای قفلخورده را میگشاید.
اعجاز و کرامت مهدی(ع) فتح دلهای قفلزده است، نه فتح جغرافیایی. فتح جغرافیایی هنری نیست؛ خیلیها از پس آن برآمدند، ولی کار مردان خدا فتح قلبهاست؛ رام کردن و آرام کردن دلهای طغیانگر است. برای همین است که در دوران مهدی(ع) دنیا و اهلش طعم پاکی را میچشند.[۷]
درست است که پیادهشدن عدالت اجتماعی یکی از عوامل سعادت انسانها و جوامع است، ولی به تنهایی باعث خوشبختی انسان نمیشود. دنیای امروز شواهد مختلفی ارائه داده است که افراد علیرغم شهرت، رفاه مادی و برخورداری از عدالت اجتماعی باز هم در زندگی لذت نمیبرند و حتی گاهی در اوج قدرت و شهرت خودکشی میکنند. واقعیت این است که انسان بدون ارضای نیازهای روحانی و معنویاش هرگز طعم سعادت و آرامش را نخواهد چشید. بنابراین آنچه ماهیت دنیای بعد از ظهور را تغییر میدهد عدالتگستری است که با معنابخشی گره خورده است و پیشوای آن مهدی(ع) خواهد بود. پیروی از چنین انسان برتری که برای این هر دو مهم الگوهای جامعی ارائه خواهد داد بشر را به سوی آرامش پیش میبرد و چنین است که حال عموم مردمان خوش خواهد شد.[۸] به بیان دیگر در آن دوران انسان هویت خود را باز خواهد یافت و به خویشتنِ فطری و خدایی خود بازمیگردد و اگر این توبه نیست، پس چیست؟ پس در آن روزگار زمینِ وجود صفا مییابد و پاکی در دلها جاری میشود. برای همین فتنهها پایان مییابد، زیرا اساس فتنه و زشتی باید از درون ریشهکن شود. آنگاه خیرات و برکات فراوان میشوند و کسی چون علی(ع) بر اهل آن روزگار سلام میفرستد:
زمین به مهدیاش آباد میشود و صفا و طراوت مییابد و رودها به واسطۀ او جاری میگردد و فتنهها و جنگها پایان میپذیرد و خیر و برکت زیاد میشود. دیگر چه بگویم؟ سلام من بر آن روزگار![۹]
پایان دفتر دوم
……………………………..
پی نوشت:
[۱]. سورۀ بقره، آیات ۳۷، ۵۴، ۱۲۸ و ۱۶۰؛ سورۀ نساء، آیات ۱۶ و ۶۴؛ سورۀ توبه، آیات ۱۰۴ و ۱۱۸؛ سورۀ نور،آیۀ۱۰؛ سورۀ حجرات، آیۀ ۱۲؛ سورۀ نصر، آیۀ ۳.
[۲]. سید رضی، نهج البلاغه، خطبۀ ۱۳۸، ص ۱۹۵.
[۳]. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۱۵: «أَحْیِ بِهِ الْقُلُوبَ الْمَیْتَهَ وَ اشْفِ بِهِ الصُّدُورَ الْوَغِرَهَ.»
[۴]. سورۀ حدید، آیۀ ۱۷
[۵]. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۱۰، ص ۱۰۰.
[۶]. طبرانی، المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۵۳
[۷]. همان، ص ۴۹۳.
[۸]. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۶۴۷.
[۹]. قندوزی، ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۳۸:
منبع: اختصاصی ادیان نیوز برگرفته از کتاب استراتژی منجی؛ جنگ جهانی یا صبح جهانی؟ (انتشارات پناه)