یادداشتی از مهراب صادق نیا پیرامون کتاب «من محروم نیستم» نوشته محمدرضا شیخ الاسلامی
ردنا (ادیان نیوز) – تازه به منطقه رسیده بودم. با نوجوانی در مقطع متوسطهی اول همکلام شدم. از او پرسیدم: «نام روستایتان چیست؟» با لحن زیبایی گفت: «روستای محروم» زیاد پیش میآمد که این را از بچهها میشنیدم. … از او پرسیدم: «قبل از این که روستایتان محروم باشد، اسم دیگری نداشت؟!» با همان لبخند در جواب من گفت: روستای ما اسم دارد. امّا خیّرین همیشه به روستای ما و چند روستای کناری ما محروم میگویند.»
آنچه خواندید بخشی از کتاب «من محروم نیستم» نوشتهی جناب محمدرضا شیخ الاسلامی، دانشجوی دکتری دینپژوهی در دانشگاه ادیان مذاهب است. شیخالاسلامی در این کتاب تلاش دارد تا نتیجهی تحقیقات پنجسالهی خود در میان نوجوانانِ روستا-حاشیهی شهر را ارائه کند.
نویسنده کتاب «من محروم نیستم» در صفحههای آغازین کتابش میگوید: به صورت مستیقم و بیواسطه از هزار و هشتصد نوجوان روستا-حاشیهی شهر یک سؤال تعیینکننده پرسیدم: شما از چه چیزی محروم هستید؟ …. نتایج پاسخهای اولیّه از این قرار بود: امکانات رفاهی ۶۵ درصد؛ پول و ثروت ۲۳ درصد؛ اعتماد به نفس ۹ درصد؛ خنده و شادی ۲ درصد؛ و دیگر موارد ۱ درصد. اما این پایان ماجرا نبود. … پس از دریافت پاسخها به فراخور فرصت، در برخی مناطق به مدت چند دقیقه تا یک ساعت با آنها گفتگو کردم و دلایل انتخابشان را مورد بحث و بررسی قرار دادم. پس از پایان این گفتگو و تبادل نظرها، برای بار دوم همان سؤال نخست را از همان نوجوانان پرسیدم. این بار بیش از نود و دو درصد از بچهها معتقد بودند که این سؤال دارای اشکال است و پاسخی برای برای آن نمیبینیم.
شیخ الاسلامی میگوید این تحقیق برای او این نتیجه را داشته است که بچههای روستا-حاشیهی شهر بیش از آنکه در وضعیّت محرومیّت بهسر ببرند در فرهنگ محرومیّتپذیری زیست میکنند.