استاد حوزه و دانشگاه در نشست «بررسی کتاب تبصره المتعلمین» گفت: اگر آقایان فقها با نظامهای حقوقی جهان امروز مانند حقوق مدون و حقوق عرفی آشنا باشند، یقیناً در نحوه استنباط آنان اثر خواهد گذاشت و فتاوای دقیقتری خواهند داشت.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، آیتالله سیدمصطفی محقق داماد، استاد حوزه و دانشگاه در نشست «بررسی کتاب تبصره المتعلمین فی احکامالدین» که از سوی مؤسسه فهیم قم برگزار شد، گفت: کتاب مذکور کتابی است که یک دوره مختصر تمام فقه است و همانطور که در مقدمه اثر تصحیحشده آن نوشتهام، نویسنده آن یعنی علامه حلی از نوادر فقه شیعه در اوایل قرن هشتم است.
وی افزود: لقب علامه تا آن زمان برای کسی به کار برده نمیشد و اولین بار برای این فقیه بزرگوار به کار برده شده و این لقب از سوی خواجه نصیرالدین طوسی به او داده شد. داستان اعطای این لقب هم جالب است؛ کتاب شرایع محقق حلی که استاد علامه حلی بوده، در ۱۳۰ سال قبل از سوی یک فرانسوی که پست کنسولی در تبریز داشته، ترجمه شده است؛ وی مقدمهای نوشته و آورده وقتی هلاکوخان مغول همراه خواجه نصیر به بغداد آمد، به محقق حلی خبر دادند که خواجه همراه هلاکو به طرف بغداد میآید، محقق حلی امر کرد چند نفر از بهترین شاگردانش به نمایندگی از وی به استقبال خواجه بروند که یکی از این افراد علامه حلی بود؛ آنان دور مرکب خواجه را گرفتند و علامه حلی (که آن زمان طلبه جوانی بود) سؤالات متنوعی از خواجه از نجوم و فلسفه و تفسیر و کلام و اصول پرسید و خواجه هم جواب داد.
محقق داماد ادامه داد: سؤالات تا جایی طول کشید که خواجه همانطور که سوار چهارپا بود، او را به درس محقق حلی آوردند؛ محقق درس قبله میگفت و خواجه که وارد شد، محقق اشاره کرد که من پایین بیایم، ولی خواجه گفت من برای استفاده آمدهام. محقق در مورد استحباب تمایل به چپ سخن میگفت، ولی خواجه از مطلب او قانع نشد و سؤالی هم پرسید و باز قانع نشد؛ بعداً رسالهای در مورد قبله نوشت و برای محقق فرستاد و باعث تغییر نظر محقق شد. درس که خاتمه یافت، اول جمله خواجه به محقق این بود که آقا در میان این افراد که به استقبال من فرستادی، یکی از آنها «علامه» بود و پس از آن هم قرار شد کسی که دانشهای مختلف میداند، علامه خطاب شود.
ابهت علامه حلی
محقق داماد اضافه کرد: ابّهت علامه بسیار بالاست؛ ۵۰۰ نسخه از آثار علامه به دست ما رسیده و قطعاً آثاری هم نرسیده است؛ یکی از این آثار، تبصره المتعلمین است؛ علامه چند نوع تألیف دارد؛ فقه تطبیقی با عامه (کتاب تذکره الفقها)، فقه تطبیقی درون مکتبی (مختلف الشیعه)، فقط تحقیق، قواعدی و مختصر (تبصره) است؛ البته درست است که عنوان این کتاب «تبصره المتعلمین» است، اما ساده نیست، بلکه مختصر است و شاید برخی عباراتش از کتاب تذکره و قواعد سنگینتر است. من تشبیه میکنم که برخی فکر میکنند کتاب «بدایه الحکمه» علامه طباطبایی هم چون واژه بدایه را دارد، آسان است، اما این طور نیست؛ لگن هاوزن در مقدمه ترجمه این اثر آورده که بسیاری از عبارات این کتاب از کتب دیگر ایشان مشکلتر است و تبصره هم این طور است.
وی با بیان اینکه در غرب هم رایج است که یک کتاب مختصر سپس مفصلتر مینویسند، افزود: دو حاشیه بر این اثر نوشته شده؛ حاشیه سیدمحمدکاظم طباطبایی و حاشیه کاشف الغطا؛ جایی ندیدهام دو مُحَشّی هر دو بر هم حاشیه بنویسند؛ سید بر متن علامه و کاشف الغطاء هم بر متن علامه و هم بر حاشیه سید، حاشیه دارد؛ یعنی دیالوگ میان سه فقیه علامه حلّی، سیدمحمدکاظم طباطبایی و کاشف الغطاء رخ داده و جالب اینکه کاشف الغطاء، شاگرد سید است.
نقص عروه
محقق داماد با بیان اینکه ۴ عالم بزرگوار کتاب سید را تکمیل و ویرایش میکردند و نظرات مخالفشان را هم بیان میکردند که برخی را سید میپذیرفت، اظهار کرد: نکته مهم برای من آن است که مرحوم سید حاشیه مفصلی بر مکاسب (فقط متاجر) دارد و کتاب دیگری هم به نام عروه را دارد که ناقص است؛ حتی ملحقات را هم اضافه کنیم باز کامل نمیشود، لذا کجا میتوانیم به فتاوای وی دست یابیم. اما نمیتوانیم عروه را منبع صدور فتاوای وی بدانیم، زیرا در بسیاری از موارد استدلالی بحث کرده که به فتوای او نمیتوانیم پی ببریم؛ ایشان تعابیری مانند «یمکن ان یقال»، «لایبعد» و «محتمل» و … را به کار برده است، اما در حاشیه تبصره المتعلمین به صورت قاطع فتوا داده است، لذا توجه بنده به این مسئله جلب شد که این اثر را تصحیح کنم تا به فتاوای وی به صورت قطعی دست یابیم.
استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به سؤالی در مورد مکتب حله که این اثر محصول آن است، اظهار کرد: دو اثر در سالهای اخیر از بنده نشر یافته است؛ تحولات اجتهاد شیعی که جلد اول مکتب اجتهادی آخوند و جلد دوم در مورد سیدمحمدکاظم طباطبایی است؛ اینها دو مکتب کاملاً تفاوت با هم داشتند؛ آخوند، عقلانی و فلسفی فکر میکرده است. در کنار این، مکتب قم هست که شیخ عبدالکریم حائری مؤسس آن بود و شاگردان وی کسانی مانند محقق داماد و امام خمینی(ره) و … هستند؛ نسل دوم خرّیجین حوزه قم به آیتالله بروجردی متصل و تحت تأثیر ابداعات ایشان هستند و نسل سوم، شاگردان امام و داماد و … هستند؛ کسانی مانند آیات مکارم، سبحانی، شبیری، صانعی، نوری، جوادی و ….
محقق داماد با بیان اینکه قرار است بزرگداشتی برای آیتالله شبیری بگیرند و بنده در مقاله ۴۰ صفحهای، مکتب اجتهادی نسل سوم قم را تشریح کردهام، اضافه کرد: من علامه حلی را در تاریخ فقه بسیار مهم میدانم؛ دو نفر در طول تاریخ فقه شیعه اهل تحول بودند؛ شیخ طوسی و علامه حلی؛ شیخ طوسی در طول یک قرن فقیه بلامنازعه بود و یک نفر بر ضد او نظری نداد؛ این دو با مکاتب و نظامهای فقهی غیرخودی مانند حنبلی و شافعی و مالکی و آشنا بودند، لذا ابداعات داشتند و توانستند نگرش نو داشته باشند.
لزوم آشنایی فقهای معاصر با نظامات حقوقی و فقهی دنیا
وی تأکید کرد: اگر امروز هم آقایان فقها با نظامهای حقوقی جهان امروز (حقوق مدون، حقوق عرفی و …) آشنا باشند، یقیناً در نحوه استنباط آنان اثر خواهد گذاشت؛ عمر حوزه قم یک قرن است و تا مقطع انقلاب حوزه نجف از قم جلوتر بود، اما بعد از انقلاب حوزه قم جهش داشته است؛ نجف تحت تأثیر تفکر اروپایی نفوذ یافته در حکومت عثمانی بوده است؛ روش نوشتن عروه متأثر از آثار اروپایی است. ابتدا قواعد کلی را بیان و بعد در ابواب مختلف مسائل را بیان کرده است. این سبک از مجله الاحکام العدلیه است. لذا پیشنهاد بنده برای فقها، آشنایی با نظامات خارج از شیعه به عنوان امر بایسته است.
به گزارش ایکنا، وی با بیان اینکه حله از نظر سیاسی، اعتدالی و به فقه فرهنگی قائل هستند، ولی حوزه جبل بر خلاف این حوزه، به فقه سیاسی معتقد هستند، تصریح کرد: سید عروه، حاشیه بر مکاسب و کتاب سؤالات و جوابی دارد که بنده آن را تصحیح کردهام؛ جالب اینکه سؤالات مطرح شده در این کتاب برای اولین بار و در دوره جهانی شدن مرجعیت شیعه است و مثلاً سؤالاتی در مورد بیمه پرسیده میشود و ایشان به خوبی جواب میدهد.
محقق داماد اضافه کرد: سید در کتاب تبصره المتعلمین در مورد ازدواج مسلمان با غیراهل کتاب آورده که جواز ندارد، اما در مورد ازدواج با اهل کتاب گفته دو قول داریم و خود او فتوا به عدم اشکال ازدواج دائم با کتابیه داده است که خلاف مشهور است؛ نظرات خلاف مشهور سید را جمعآوری کردهام و آن را متأثر از آشنایی با فقه غیرشیعه میدانم. در مجموع عروه، کتاب فقهی او محسوب نمیشود.