البته ترویج سادهزیستی به این منظور که به مردم بگوییم به وضع موجود راضی باشید، دنبال تجمل نباشید و با همین زندگی و همین که دارید بسازید، نوعی فریبکاری است که خودش غیراخلاقی است. تأکید میکنم سادهزیستی هنگامی اخلاقی است که شخص بتواند با تجمل زندگی کند اما تشخیص بدهد و انتخاب کند که سادهزیست باشد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، انسان در زیست تاریخی خود تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است. انقلاب صنعتی، تا حد زیادی انسان را از اخلاق و حساسیتهای اخلاقی دور کرد ولی خوشبختانه در قرن بیستم، یک بار دیگر مباحث اخلاقی به صدر دغدغههای انسانی راه یافتند. اخلاقی زیستن بهمعنی پیگیری یک زیست روحانی نیست بلکه تمامی جنبههای زندگی را دربر میگیرد. یکی از مسائل اخلاقی، بررسی الگوی مصرف ماست. پرسش اصلی در این مقوله آن است که در دنیایی با منابع محدود و تبلیغات فراوان برای مصرف بیشتر، الگوی مصرف و سبک زندگی درست و اخلاقی کدام است؟ الگوی مصرف و سبک زندگی دو بعد دارد: اول اینکه با وجود منابع محدود، لازم است سبکی از زندگی را برگزینیم که در آن به برآورده کردن مایحتاج ضروری اکتفا کنیم. مثلا وقتی من یک لپتاپ خوب دارم که با آن میتوانم همه کارهایم را بهخوبی انجام دهم، چه ضرورتی دارد تازهترین لپتاپ موجود در بازار را دوباره خریداری کنم؟ بعد دیگر مصرف اخلاقی، حساسیت نسبت به روند تولید کالاهاست؛ به این ترتیب که از خرید کالاهایی که بهنحوی فرآیند تولید غیراخلاقی دارند، مثل گوشت صنعتی که با زیرپا گذاشتن حقوق حیوانات و نگهداری و پرورش آنها در شرایط نامطلوب تولید میشود، اجتناب کنیم یا مصرف آنها را به حداقل برسانیم.
این ملاحظات ما را به پیگیری سبکی از زندگی رهنمون میشوند که به سادهزیستی مشهور است. برای اینکه بدانیم سادهزیستی دقیقا چیست و چه شرایط، پیامدها و مزایایی دارد، با دکتر سید حسن اسلامی، استاد فلسفه اخلاق و عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی قم که تألیفاتی هم درباره سادهزیستی دارند، به گفتگو نشستیم.
سادهزیستی به چه معناست؟ آیا یک فضیلت اخلاقی بهشمار میآید؟
بحث از سادهزیستی و ساده زیستن ابعادی دارد و همزمان دچار سوءتفاهمهایی است. قبل از اینکه بگوییم سادهزیستی به چه معناست، باید تأکید کنیم سادهزیستی به چه معنا نیست؟ سادهزیستی بهمعنای سختی دادن به خود، رنج دادن به خود و خویشتن را از نعمتها بیبهره کردن نیست؛ اتفاقا برعکس، منطق سادهزیستی، منطق استفاده و بهرهمندی دقیق و کافی از زندگی است و در واقع سادهزیستی یکی از ابزارهایی است که ما بتوانیم عمیقتر، دقیقتر و جامعتر از زندگی خود لذت ببریم. بنابراین سادهزیستی بهمعنای رنج کشیدن و محروم کردن خویشتن و روزهداری مدام و مانند آنها نیست، بلکه اگر میخواهیم سادهزیست باشیم، باید به منابع زندگی و امکاناتی که در اختیار داریم نگاه درستی داشته باشیم و از آنها درست استفاده کنیم.
تعریف ایجابی سادهزیستی این است که انسان بکوشد نیازهایش را از خواستههایش تفکیک کند و نیازها را بهشکل معقولتر و کمهزینهتری برآورده کند. اگر من برای جابهجایی، نیازمند یک وسیله نقلیه شخصی ایمن، مرتب، کمخرج و قابلاعتماد باشم، گزینههای متعددی در اختیار دارم. یکی از گزینهها این است که با پنج سال پسانداز، میتوانم وسیله نقلیه موردنیازم را تهیه کنم. گزینه دوم مستلزم آن است که با ۱۵ سال پسانداز، وسیله نقلیه مورد نیاز خود را تأمین کنم. سادهزیستی یعنی من سراغ گزینه نخست بروم نه گزینه دوم.
ساده زیستن به معنای این است که ما بکوشیم تا جایی که ممکن است پیرامون خود را خلوت کنیم تا سریعتر به مقصودمان برسیم.
در پاسخ به قسمت دوم پرسش که آیا سادهزیستی یک فضیلت است، باید گفت بله سادهزیستی میتواند فضیلت باشد، به این معنا که وسیلهای برای رسیدن به زندگی خوب است. اصولا اگر فضیلتها را منشهایی بدانیم که زندگی خوب را با بیشترین ضریب اطمینان تأمین میکنند، قطعا سادهزیستی، راه و منش خوبی است برای اینکه این زندگی خوب را تأمین کند. بهطور طبیعی، کسی که سادهزیست است، کمتر نگرانی مالی دارد، کمتر نگرانی روحی دارد، کمتر حس رقابت دارد و کمتر حس تنش را تجربه میکند و همه اینها کمک میکنند فرد به زندگی خوب نزدیک شود.
اهمیت سادهزیستی در بالا رفتن رضایت از زندگی چیست؟
اصولا انسانهای سادهزیست در مجموع به دلایل مختلف، رضایت بیشتری از زندگیشان دارند. اولین دلیل این است که بهتر و بیشتر فرصت میکنند از زندگی واقعا لذت ببرند. آدمی را تصور کنید که وقتی گرسنه میشود، فقط به دنبال این است که با غلات و گیاهان و سبزیجات خود را سیر کند. این فرد را با فردی مقایسه کنید که معتقد است برای ناهار باید حتما در یک رستوران شیک غذاهای خاصی صرف کند. نفر دوم قطعا وقت بیشتری برای سیر کردن شکمش صرف میکند. فرد سادهزیست فرصت بیشتری دارد برای اینکه فضایل را در خودش پرورش بدهد، از زندگی لذت ببرد و مناسبات عمیقی با خودش و طبیعت و جامعه برقرار کند، کمتر نگران داشتههایش است، کمتر به دنبال عوض کردن لوازمش است و همه اینها کمک میکند که زندگی خوبتری داشته باشد. سادهزیستی در واقع ابزار خوبی برای رسیدن به اهداف ما است.
آیا اینکه در شرایط اقتصادی بد، صرفهجویی کنیم، فضیلت اخلاقی سادهزیستی محسوب میشود؟ صرفهجویی بهخاطر شرایط مالی بد، چه تفاوتی با فضیلت اخلاقی سادهزیستی دارد؟
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که اصولا فضیلت هنگامی حاصل میشود که انسان دست به انتخاب بزند و قدرت انتخاب داشته باشد. عمل اخلاقی، عملی است که انسان آزادانه آن را انجام دهد، درنتیجه اینکه من از سرِ ضرورت و ناچاری سادهزیست بشوم، فضیلت محسوب نمیشود، زیرا من در موقعیتی هستم که راه دیگری جز سادهزیستی ندارم. اگر دستم نرسد خرج کنم و خرج نکنم، این از سرِ درماندگی و اضطرار است. فضیلت هنگامی است که من بتوانم بین یک زندگی ساده و یک زندگی پرتجمل انتخاب کنم، یعنی بتوانم زندگی مجللی داشته باشم ولی سادهزیستی را ترجیح بدهم. بنابراین لزوما و قطعا مانند هر فعل اخلاقی دیگری، سادهزیستی مشروط به انتخاب شخصی است و انتخاب شخصی زمانی است که انسان دستکم دو گزینه فراروی خودش داشته باشد و نه از سر اضطرار و نیاز مالی، بلکه از سرانتخاب به این سبک از زندگی رو بیاورد.
آیا ما برای اخلاقمدار بودن، وظیفه داریم سادهزیست باشیم و باید آن را ترویج کنیم یا این فضیلت، صرفاً مخصوص افرادی است که خواستار رسیدن به حد اعلای اخلاقمداری هستند؟
بههرحال سادهزیستی یک فضیلت اخلاقی است و اگر کسی بخواهد همه فضیلتها را در خودش داشته باشد، طبیعتا سادهزیستی را هم شامل میشود، ولی میتوانیم بگوییم که سادهزیستی نسبت به سایر فضیلتها، بلندمرتبهتر است. درعین حال، این فضیلت، بهویژه در جهان امروز، میتواند برای کسب فضیلتهای دیگر بسیار مفید باشد. در نتیجه، سادهزیستی یک فضیلت همگانی است و اینطور نیست که اختصاص به آدمهای خاصی داشته باشد، بلکه متعلق به همه انسانهاست. این فضیلت متعلق به نخبگان نیست؛ هر انسانی که بخواهد زندگی خوب داشته باشد، متناسب با سطح زیستش، باید فضیلتهایی را در خود پرورش بدهد که یکی از آنها سادهزیستی است. به این ترتیب، ما هم باید سادهزیست باشیم و هم این فضیلت را ترویج کنیم و با افزایش ابعاد زیبا و جنبههای جذاب آن، نشان بدهیم هنگامی که ما سادهزیست باشیم، قدرت انتخابمان در زندگی بالاتر میرود و این به معنای محدود کردن خودمان نیست.
با توجه به پیشرفتهای تکنولوژی و کاربست گسترده آنها در راستای تسهیل زندگی، آیا سادهزیستی بهمعنای عدم استفاده از تکنولوژی و ریاضت کشیدن و سخت زندگی کردن است؟
خیر، اصلا اینطور نیست. سادهزیستی بهمعنای محروم کردن خود از زندگی و امکانات آن نیست، بلکه بهمعنای بهرهمندی درست از امکانات زندگی است.
اگر کسی بخواهد سادهزیست باشد، به این معنی نیست که از گوشی لمسی یا سایر تکنولوژیها استفاده نکند. در واقع اگر کسی به این نتیجه برسد که باید یک گوشی خوب و باکیفیت داشته باشد که لمسی باشد، دوربین آن بتواند عکس با کیفیت بگیرد، تصویرش شفاف باشد و غیره، میتواند یک گوشی کارآمد بگیرد و تا زمانی که کار میکند، از آن استفاده کند. این منافاتی با سادهزیستی ندارد. اما اگر یک گوشی خوب گرفت و دو ماه دیگر دید که گوشی جدیدتر، زیباتر و ظریفتری آمده و خواست گوشی خود را عوض کند و دو ماه بعد و دو ماه بعد و…، از سادهزیستی دور شده است. بنابراین سادهزیستی به هیچوجه بهمعنای پرهیز از تکنولوژی و امکانات آن نیست؛ بلکه بهمعنای استفاده دقیق و بهینه از همین امکانات تکنولوژیک و زیستن در همین دنیای مدرن است.
با توجه به تغییراتی که در الگوهای اقتصادی و سبک زندگی انسان ایجاد شده، چه تغییراتی را در مفهوم سادهزیستی شاهدیم؟ مثلا در گذشته داشتن اتومبیل یا تلفن همراه، بخشی از زندگی لاکچری بود، ولی امروز جزو ضروریات زندگی است.
همانطور که پیشتر اشاره شد، سادهزیستی به معنای این است که ما آگاهانه و خودخواسته، امکانات و انتخابهایمان را محدود کنیم تا بتوانیم مدیریت بهتری بر زندگی خود داشته باشیم. این محدود کردن انتخاب، در گذشته بهشکلی بوده و امروزه به شکل دیگری است. درگذشته محدود کردن انتخاب، مستلزم این بود که احیانا انسان اگر میخواست اسبی بخرد، یک اسب خیلی معمولی بخرد. امروز همین اسب، ماشین است. تجملات همیشه وجود داشتهاند. تجمل، زمانی است که ما خواستههایمان را با نیازهایمان یکی میگیریم، حال آنکه نیاز یعنی چیزی که بدون آن زندگیمان خوب پیش نمیرود یا اصلا پیش نمیرود. سادهزیستی در همه ادوار تاریخی، شکل ثابت و یگانهای نداشته است؛ امروزه داشتن تلفن همراه ممکن است جزو ضروریات زندگی محسوب شود ولی داشتن یک گوشی که بهترین برند و آخرین نمونه در بازار باشد، ضرورت زندگی نیست و همچنان لاکچری محسوب میشود.
آمارها نشان میدهند اوقات فراغت یک آمریکایی در حال حاضر با اوقات فراغت یک آمریکایی در ۵۰سال گذشته فرقی نکرده است. سطح درآمدشان بیشتر شده، تجملات هم بیشتر شده، اما اوقات فراغت کمتر شده یا در همان حد ۵۰سال قبل مانده است. در جامعه ایرانی وضعیت بدتر است. اگر قبلا با یک شغل گذران زندگی میکردند (از صبح تا ساعت دو یا سه بعدازظهر کار میکردند)، الان دوشغله یا سهشغله هستند. قسمتی از آن بهخاطر تورم و مسائل مالی است، ولی بخشی هم بهخاطر این است که ما تجملگرا شدهایم و باورمان شده است که باید چیزهایی را داشته باشیم. همه ما چیزهایی را میخواهیم که شاید ضروری نیستند، یعنی من به سطح زندگی خودم نگاه نمیکنم، بلکه معتقدم اگر همسایهام این امکانات را دارد، پس من هم باید داشته باشم. پس اولین چیزی که سادهزیستی به ما میدهد، وقت است که سرمایه بزرگی است.
دومین منفعت سادهزیستی این است که قدر داشتههایمان را میدانیم. زندگی اغلب ما همراه با احساس نارضایتی و رنج است؛ انگار کلاه سرمان رفته و از امکانات کافی زندگی برخوردار نیستیم و همیشه در حال کوشش و تلاش هستیم ولی به جایی نمیرسیم. ما آرامشخاطر را ازکف دادهایم. حال آنکه از طریق سادهزیستی میآموزیم تا قدردان نعمتها و داشتههایمان باشیم و این قدردانی و سپاسگذاری و حس رضایت باعث میشود آرامش درونی پیدا کنیم. کارکرد و خاصیت دیگر سادهزیستی این است که به ما فرصت میدهد تا بیشتر به زندگی معنوی خود توجه کنیم؛ به تعبیر مولانا «جان همهروز از لگدکوب خیالر وز زیان و سود وز خوف زوالر نی صفا میماندش نی لطف و فرر نی به سوی آسمان راه سفر». ما آنقدر درگیر روزمرگی و مسائل جزئی زندگی شدهایم که از معنویت و درون خود و زیست معنوی غافل ماندهایم. همچنین سادهزیستی به ما کمک میکند که بتوانیم به دیگران کمک کنیم و باری از دوش دیگران برداریم، بهدنبال آموزش و تحصیل باشیم و بیشتر از زندگیمان لذت ببریم.
داستان «فرزانه خلیج» که در کتاب معروف مثبتگراها آمده، داستان زیبایی است. خلاصهاش این است که روزی یک آمریکایی برای گشتوگذار به مکزیک میرود. در آنجا میبیند که مردی مکزیکی قایقش را برگردانده و در حال استراحت است. میپرسد چرا کار نمیکنی؟ مکزیکی پاسخ میدهد صبح چند ماهی گرفتم و چند عدد از آنها را فروختم و چند عدد را خوردم و تا فردا نیاز ندارم که کار کنم. آمریکایی میگوید اگر بیشتر ماهی بگیری، میتوانی آن ماهیها را بفروشی، پولش را پسانداز کنی، قایق دیگری بخری و اگر با دو قایق بیشتر کار کنی و بیشتر پسانداز کنی میتوانی یک کشتی بزرگ ماهیگیری بخری، حتی شرکت بزرگ تهیه کنسرو ماهی تأسیس کنی، شعبهای از شرکت خود را در نیویورک، منطقه منهتن تأسیس کنی، آنجا زندگی کنی و برای تعطیلات بیایی اینجا و سیگار بکشی. ماهیگیر گفت وقتی من الان بدون اینکه این همه تلاش کنم، همینجا در حال استراحت هستم، چرا باید این همه به خودم زحمت بدهم؟!
هنگامی که سادهزیستی در سطح فردی رواج پیدا کرد، به دولتها هم کمک میکند. الان بخش زیادی از ارز کشور برای خرید چیزهای تجملاتی و لوکس و لاکچری از کشور خارج میشود؛ چیزهایی مثل کریستال لهستان، عطر و لوازم آرایش فرانسوی و سنگ نمای ترکیهای و ایتالیایی. درحالیکه اینها واقعا ضروری نیستند. وقتی سادهزیستی رواج پیدا کند، خودبسندگی و بهدنبال آن استقلال جامعه و کشور از کشورهای دیگر افزایش پیدا میکند.
آیا سادهزیست بودن سبب میشود ما دستکم بخشی از مسئولیتهایمان نسبت به نسلهای آینده را انجام بدهیم؟
بله، همینطور است. وقتی ما سادهزیست باشیم، کمتر نعمتهای الهی و آنچه منابع زمینی و زیرزمینی نامیده میشود را تباه میکنیم و آسیب کمتری به طبیعت وارد میکنیم و نسلی را تربیت میکنیم که آنها نیز بتوانند بهواسطه سادهزیستی، بدون آسیب رساندن به طبیعت و نابود کردن منابع زمینی و زیرزمینی بهتر زندگی کنند و به آنها میآموزیم که آرامش بیشتری داشته باشند و بهتراز زندگیشان لذت ببرند.
سادهزیست بودن مردم میتواند در جوامع فقیر در راستای تأمین منافع دولتها باشد و در جوامع توسعهیافته مصرفگرا، منافع دولتها را به خطر بیندازد. آیا این نشان نمیدهد که سادهزیستی امری نسبی است و آموزش و ترویج آن ضرورتی ندارد؟
سادهزیستی در جوامع فقیر، لزوما در راستای تأمین منافع دولت ها نیست، سادهزیستی یک عمل و یک رفتار انتخابی است و من با انتخابی که می کنم، در درجه اول زندگی خودم بهتر می شود. در واقع خیلی از کارهای من ممکن است منافع دولت را به خطر بیندازند، نه فقط سادهزیست بودنم.
اگر مردم جامعهای تصمیم بگیرند که سیگار نکشند، بعد از مدتی شرکت دخانیات دچار مشکل میشود و یکی از منابع درآمد دولت که از طریق همین دخانیات و تنباکو و سیگار است، قطع میشود. ممکن است رفتار درستِ من، منافع دولت را با خطر مواجه کند و ممکن است اینطور نشود؛ من در درجه اول باید ببینم رفتارم بر خودم چه تأثیری دارد. نقطه عزیمت اخلاق این است که خودِ انسان میخواهد چه کاری انجام دهد.
در کتاب «سنگفرش هر خیابان از طلاست»، رئیس سابق شرکت «دوو» نوشته است: «با اینکه دولت ژاپن، دولتی ثروتمند و غنی است، ولی مدیران ژاپنی زندگی بسیار سادهای دارند.» حضرت امیرالمومنین(ع) یک زندگی سادهزیستانه معروف داشتند ولی تولید میکردند، کشاورزی میکردند، فعالیت اقتصادی داشتند و جامعه را غنی میکردند. در حال حاضر در جوامع توسعهیافته وضع همینطور است؛ درست است که در این جوامع مصرفگرا، ترویج میکنند که آدمها مصرف خود را بالا ببرند ولی همه اینها به کنار، سادهزیستی یک امر و یک فضیلت جهانی و تاریخی است و در طول تاریخ و در همه جا بوده، پس به این معنا نسبی نیست. اگر بگویید که شکل یا جلوه یا درصدی از سادهزیستی نسبی است، بله این ممکن است اما خود سادهزیستی به مثابه یک فضیلت، یک فضیلت حیاتی بهشمار میرود.
البته ترویج سادهزیستی به این منظور که به مردم بگوییم به وضع موجود راضی باشید، دنبال تجمل نباشید و با همین زندگی و همین که دارید بسازید، نوعی فریبکاری است که خودش غیراخلاقی است. تأکید میکنم سادهزیستی هنگامی اخلاقی است که شخص بتواند با تجمل زندگی کند اما تشخیص بدهد و انتخاب کند که سادهزیست باشد.
پیامدهای سادهزیست بودن برای فرد در سطح خرد و برای جامعه در سطح کلان کدامند؟
اصولا اخلاقی زیستن به نحوی و به میزانی انسان را از محیط خودش متمایز میکند و این تمایز باعث میشود که گاهی حتی مورد حمله قرار بگیرد، چون هرچه انسان اخلاقیتر باشد، در واقع، زیست بد و نادرست دیگران را آشکارتر و تفاوتهایی که وجود دارند را برجستهتر میکند و این باعث میشود که دیگران احساس نارضایتی و ناراحتی کنند. در نتیجه سعی میکنند این آدم را با برچسب زدن و تعابیری مثل «درست زندگی کن»، «از نعمتها بایداستفاده کرد» و غیره، به سطح خودشان بکشانند و لذا بهطور طبیعی، اخلاقی زیستن یک کار سخت است. بهویژه در جامعهای که مصرفگرایی رواج پیدا کرده و تمامی کانالهای ارتباطی، رسانهها و شبکههای اجتماعی و مانند اینها درحال ترویج مصرفگرایی هستند، تلاش برای سادهزیست بودن، بهنحوی گریز از شرایط موجود و تن ندادن به وضع موجود است اما بههیچوجه فرد را از فضائل اجتماعی دور نمیکند. آدم سادهزیست اتفاقا آدم راحتی است. درحالی که فرد اهل تجمل، معتقد است فقط در رستوران خاصی باید غذا خورد و هر غذایی را نباید خورد، فرد سادهزیست، به حداقلها اکتفا میکند و این حداقلها همه جا فراهم میشوند. یعنی اگر به یک قهوهخانه برود میتواند با نان و پنیر بسازد و اگر به یک رستوران خیلی شیک هم برود میتواند با یک پیتزای سبزیجات بسازد و هیچ وصله ناجوری نمیشود. وصله ناجور زمانی است که انسان خودش را آماج و سیبل کند، عامدانه و آگاهانه بخواهد بگوید من با شما متفاوتم و از شما فاصله گرفتهام و یکجوری خودنمایی کند.
آدم سادهزیست در مجموع بهتر میتواند با دیگران کنار بیاید؛ چون هزینهاش کمتر است، فقط باید از مواجهه صریح و مستقیم با کار و رفتار دیگران خودداری کند و سعی کند الگوهای رفتاری خوبی داشته باشد که باعث شود دیگران جذبش شوند، نه اینکه از او فاصله بگیرند.
اهمیت سادهزیستی در اعتلای شخصیت اخلاقی افراد چیست؟
سادهزیستی منافع بسیار دارد. در سطح شخصی، پیامدش این است که انسان وقت بیشتری بهدست میآورد. صدسال پیش مردم در آمریکا فکر میکردند اگر صنعت پیشرفت کند و ماشین لباسشویی و ظرفشویی و اتو و امکانات رفاهی و اجتماعی دیگر داشته باشند، در آینده میزان کار خانوادهها و مردم کاهش مییابد و کمتر کار میکنند و زمان بیشتری خواهند داشت ولی هرچه جامعه تکنولوژیکتر میشود، مردم بیشتر کار میکنند.