الکساندر کنیش، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه میشگان گفت: انگیزه اصلی جوانان مسلمان برای پیوستن به جنبشها و گروههای مختلفی که به نام جهاد از خشونت علیه غیرمسلمانان طرفداری میکنند، نابرابریهایی است که در نظم جهانی فعلی وجود دارد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، افراطیگری و اسلامهراسی دو روی سکهای هستند که در کشورهای اسلامی و غربی در سالهای اخیر رشد کردهاند و هر دو به یک میزان به مسلمانان و جوامع اسلامی که در کشورهای غربی در اقلیت هستند، ضربه زدهاند.
الکساندر کنیش (Alexander Knysh)، استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه میشیگان آمریکا و استاد دانشگاه دولتی سنپترزبورگ روسیه معتقد است که دلیل اصلی گرایش برخی مسلمانان به سمت گروههای افراطی مانند داعش، نابرابریهایی است که در سطح جهانی رشد پیدا کرده است.
الکساندر کنیش، اسلامپژوه آمریکایی است که مطالعات بسیاری در زمینه مسائل اسلامی و به خصوص عرفان اسلامی و سلفیگری دارد؛ «تصوف: تاریخ جدید عرفان اسلامی» نام کتابی از کنیش است که در بیستوششمین دوره جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیده شده است. این کتاب به همت «رینستون و آکسفورد: انتشارات دانشگاه پرینستون» به چاپ رسیده است. این محقق برجسته اسلامی در گفتوگویی که با ایکنا داشت در مورد ریشه و دلیل گرایش افراد به گروههای افراطی سخن گفت.
پس از ۱۱ سپتامبر، موجی از اسلامهراسی در اروپا و ایالات متحده آغاز شد که تا به امروز ادامه داشته است. به نظر شما این پدیده از کجا ناشی میشود؟
این واکنش طبیعی نخبگان غربی و عموم مردم در برابر حملهای است که به شکلی غلط از اسلام الهام گرفته و انجام شده است. بدون شک در این مورد، مسلمانانی هستند که به عنوان انگیزه خود (برای انجام فعالیتهای تروریستی) به آموزهها، اعمال و شعارهای اسلامی استناد میکنند. میتوان گفت که این مسلمانان متوهم، گمراه هستند و نماینده اکثریت دین خود نیستند، اما این برداشت عمومی از رفتارها است که باعث واکنشهای اسلامهراسانه میشود.
به همین ترتیب، دونالد ترامپ، رئیس جمهور فعلی ایالات متحده، طرفداران وی و جمهوریخواهان، چین را متهم کردند که عمداً کووید-۱۹ را اختراع کرده و به همین دلیل باعث شیوع چینهراسی در این کشور شدهاند. مخالفان آنها، دموکراتها، به روشی مشابه، روسیه را متهم کردند که دموکراسی ایالات متحده را تضعیف کرده و امنیت آن را به خطر میاندازد و در نتیجه موجی از روسهراسی را به راه انداختند.
به عبارت دیگر، اسلامهراسی تنها هراس عمومی در ایالات متحده امروز نیست. این ابزار ضروری برای سیاستمداران، افراد شرور و عوامفریبها است که بتوانند جامعه معینی، به ویژه جامعه پر شکافی مانند آمریکا را در برابر یک دشمن مشترک، چه واقعی و چه خیالی بسیج کنند.
دلایل زیادی برای گرایش برخی مسلمانان به سمت گروههای افراطی ذکر شده است، مانند فقر اقتصادی. فکر میکنید بزرگترین عامل گرایش برخی از مسلمانان اروپایی و آمریکایی به سمت گروههای افراطی مانند داعش چیست؟
به نظر من انگیزه اصلی جوانان مسلمان برای پیوستن به جنبشها و گروههای مختلفی که به نام جهاد از خشونت علیه غیرمسلمانان طرفداری میکنند، نابرابریهایی است که در نظم جهانی فعلی وجود دارد. به عبارت دیگر، تقسیم جهان به ملتهای سعادتمند، موفق از نظر اقتصادی و از نظر سیاسی قدرتمند در یک سو و ملتهای کمتر برخوردار در سوی دیگر است که در نهایت و اغلب در بازیهای بزرگ ژئوپلیتیک نقش پیادهنظام را ایفا میکنند.
فکر میکنید رفتار سیاستمداران اروپایی مانند امانوئل مکرون تا چه اندازه در رشد اسلامهراسی نقش دارد؟
مکرون اعتقادات محکم خود را دارد، در حالی که مخالفان وی هم اعتقادات خود را دارند. بیان سخنان ضداسلامی از سوی مکرون به طور حتم با واکنش روبهرو میشود. این سیاست بد و دیپلماسی ضعیفی از جانب وی است، اما او برای ارزشهایی (چون سکولاریسم) که برای آنها احترام قائل است و حاضر به سازش در مورد آنها نیست، مقاومت میکند.
افرادی مانند مکرون و کسانی که با خشونت فیزیکی به تحریکات کلامی او پاسخ میدهند، قطعاً در تحقق ایده «برخورد تمدنها» که از سوی جامعهشناس آمریکایی ساموئل هانتینگتون (۱۹۲۷ – ۲۰۰۸) و پیروان او در میان نخبگان حاکم و فکری آمریکایی و اروپایی ترویج میشود، سهیم هستند.
شما در زمینه سلفیگری مطالعه و تحقیق کردهاید. ریشه این تفکر کجاست؟
سلفیگرایی ایدئولوژی مدرنی است که لباس بازگشت به ریشهها را پوشیده و برای عصر طلایی اسلام ارزش قائل است.
آنها گروههای مختلفی را با برنامههای سیاسی و عقیدتی متفاوت تشکیل میدهند: محافظهکاران غیرسیاسی (گروه مدخلیه که در دهه ۹۰ میلادی در عربستان سعودی ظهور کردند)، فعالان سیاسی اخوانالمسلمین، پروپاگانداگرایان سلفی، جهادگران (مجاهدین) و غیره که همه آنها را میتوان به راحتی به عنوان «بنیادگرا» توصیف کرد، اما هر یک از آنها روش منحصر به فرد خود را دارند.
از برخی جنبهها، سلفیها شبیه پروتستانهای اروپایی قرن شانزدهم و هفدهم هستند که گروهی مخلوط از افراد مختلفی بودند که شامل افراطیها، محافظهکاران اجتماعی و فرهنگی و همچنین کارآفرینان و دانشمندان موفق بود.
وضعیت مطالعات اسلامی در دانشگاههای کشور شما چگونه است؟
مانند بیشتر رشتههای علوم اجتماعی و علوم انسانی در ایالات متحده، چشمانداز مطالعه آکادمیک اسلام در حال حاضر چندان روشن نیست. کمتر از هر زمان دیگری دانشجویی علاقهمند به مطالعه اسلام وجود دارد، زیرا این روزها چشمانداز استخدام متخصصان اسلام و مسلمانان نسبتاً نامعلوم است.
دانشجویان بیشتر جذب رشتههای عملی میشوند که نوید اشتغال سریع و با درآمد خوب را میدهند. اگرچه امروزه حتی چنین رشتههایی به طور خودکار داشتن شغل و پیشرفت اجتماعی را تضمین نمیکنند.
از نظر جمعیتی، اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان [تحصیلات تکمیلی] متخصص در مطالعات اسلامی، مسلمان هستند، اعم از سنی و شیعه، سلفی و صوفی. وقتی آنها معلم و محقق شوند، برداشتی از اسلام را که به عقیده خود صحیحترین و معتبرترین هست، ترویج میدهند.
وضعیت مسلمانان در کشور شما چگونه است و آیا آنها به خوبی در جامعه شما ادغام شدهاند؟
بله، آنها هم در آمریکا و هم در روسیه وجود دارند، اگرچه در روسیه (محل تدریس من) هجوم کارگران مهاجر از قفقاز و آسیای میانه چالشهای شدیدی را هم برای مهاجران و هم برای جامعه میزبان ایجاد کرده است.
از سوی دیگر، در ایالات متحده(زادگاه من)، مهاجرت مسلمانان در دوران ریاست جمهوری فعلی(دونالد ترامپ) با سیاستهای ضدمسلمانان خود، از جمله سیاست معروف ممنوعیت مهاجرت مسلمانان، کاهش یافته است. این مسئله اما پیچیده است و نیاز به بحث جداگانه دارد.