در تئوکراسی (حکومت دینی) این تنها غیر مومنان و سکولارها نیستند که طرد میگردند، بلکه بخشی از دینداران نیز به سبب آنکه مدل دینداریشان مطابق و متناسب با مذاق حکمرانی دینی نیست، به حاشیه رانده میشوند؛ و از آنان عموماً با عناوینی نظیر منحرف، التقاطی، سستایمان و… یاد میشود.
ردنا (ادیان نیوز) – حکومت دینی، قرائت خاص خودش از دین را میطلبد، قرائتی تمامیتخواهانه و بنیادگرایانه که در صدد است، به تمام حوزههای حیات انسانی ورود پیدا کند و آنها را در تصرف و تمکین خویش قرار دهد، چنین خوانشی از دین بر همهجانبه انگاشتن دین استوار است، و به فربه کردن فقه و کلام و تضعیف عرفان و اخلاق میانجامد.
پر بدیهی است، هنگامی که بنیادگرایی دینی هژمونی یابد، خوانشهای بدیل دینداری که عموماً و عمدتاً تکیه بر اریکه اخلاق و عرفان میزنند و گوشه چشمی بر تفاسیر مدرن از نص دارند، تحمل نمیگردند. این خوانشها، رابطه میان دین و حوزههای مختلف حیات اجتماعی را نفی نمی کنند، و یکسره بر فردی و شخصی بودن دین حکم نمیدهند، بلکه با تکیه بر ادله و براهین فلسفی و دینی خویش مخالف سیطره حقوقی دین بر سیاست هستند و از نسبت «حقیقی» میان این دو بعنوان نسبت مطلوب دم میزنند؛ اما بنیادگرایان، دائما تمام مخالفان دینیشان را به تلاش برای برچیدن بساط دین از سپهر سیاست و جامعه و راندن آن به انزوای خانه متهم میکنند.
دینداری عارفانه، یکی از همین مدلهای دینداری است که همواره از سوی بنیادگرایان به طعن و لعن گرفته شده است؛ قرائت عرفانی از دین، هدف دین را نه در مدلسازی برای سیاست و اقتصاد که در تنزیه و تزکیه روح و بهبود زیست اخلاقی جستجو میکند؛ عارفان، خود را رقیب ایدئولوژی های مدرن نمیپندارند، و بهجای درگیریهای مستمر و بیثمر با مدرنیستها، خاضعانه بر سر خوان آسمانی نشستهاند و از طعام الهی تناول میکنند، عارفان، اگر تواضع خویش را حفظ کنند، میتوانند با اتکا به همین اتصالات معنوی حضور موثری در پهنه زندگی اجتماعی نیز داشته باشند.
بنیادگرایی دینی همواره جد و جهد عظیمی در جهت تحقیر دینداری عارفانه و حذف قرائتهای رقیب و بدیل از دین میکند، و فهم خویش را از دین، اولی و اصلح میپندارد، اما در عمل حاکمیت بنیادگرایی نه تنها مانع از حضور سالم دین در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میگردد، بلکه با تقویت روزافزون دینگریزی، گرایشات فردگرایانه به دین را نیز تضعیف میکند.
بنیادگرایی دینی بر خلاف داعیه پر سر و صدایی که دارد، بیش از آنکه یک مشرب دینی اصیل به شمار آید، نوعی واکنش آنی و سراسیمهوار به جهان متجدد است؛ بنیادگرایی نه تنها چشم خویش را بر زیور خرد و تعقل فروبسته بلکه از سنت درازدامن دین نیز بهرهای نمیبرد و در پی آن است که با رجوع به بنیادها و بازگشت به تاریخ صدر دین، به زعم خویش دینی خالص و ناب فراهم آورد؛ خیالی خام و گمانی باطل که پیامدی جز خشونت ندارد.!