گردهمایی مدلین بر تحلیلی که شرایط امریکای جنوبی را ناشی از ستم و استبداد می دانست و نیز به رهایی از این شرایط صحه گذاشت. این برخورد، پس از مدت کوتاهی، باعث به وجود آمدن الهیات رهایی بخش شد؛ یعنی الهیاتی که رهایی اجتماعی – سیاسی را هدف اصلی خود می دانست.
ردنا (ادیان نیوز) – امریکای جنوبی قاره ای است که از جهت منابع طبیعی، غنی قلمداد می شود، اما اکثریت ساکنان آن در فقر و فلاکت زندگی می کنند. بسیاری از کشورهای این قاره، توسط گروهی از نخبگان ثروتمند اداره می شوند که به قیمت محرومیت اکثریت اعضای جامعه خود در صدر حکومت باقی مانده اند. در دهه های ۵۰ و ۶۰ قرن بیستم این تحلیل در مورد کشورهای امریکای جنوبی مطرح شد که چون این کشورها توسعه نیافته هستند پس باید اقداماتی در جهت توسعه و پیشرفت این کشورها انجام گیرد. اما اقدامات انجام شده در این مورد، بر وضعیت اکثریت توده های محروم این کشورها تأثیری بر جای نگذاشت و نظر بسیاری معطوف تحلیل دیگری از شرایط این قاره گشت که مشکل را نه فقط در عقب ماندگی، بلکه در ظلم و ستم سیاسی می دانست. براساس این تحلیل، مسئله اصلی در ساختار ناعادلانه روابط بود؛ یعنی از یک سو، حکومت های استبدادی در هر یک از کشورها حاکم بودند و از سوی دیگر نیز، روابطی ناعادلانه بین کل این قاره و کشورهای توسعه یافته یا سرمایه داری سلطه گر وجود داشت. براساس این تحلیل، کشورهای امریکای جنوبی نه به توسعه، بلکه به رهایی نیاز داشتند.
در سال ۱۹۶۸ که دومین گردهمایی اسقفان امریکای جنوبی در شهر مدلین کلمبیا تشکیل شد، این تحلیل بر فضای گردهمایی غالب بود. بیانیه نهایی اسقفان، تصدیق می کرد که در بسیاری از مناطق آمریکای لاتین شرایط غیرعادلانه ای حکمفرماست که باید آن را به عنوان خشونت نهادینه شده دانست؛ زیرا ساختارهای موجود، حقوق اساسی انسانها را پایمال می کنند. در چنین شرایطی باید سریعا تغییراتی گسترده، متهورانه، و عمیقه مبتکرانه انجام شود.» در بیانیه اسقفان همچنین به وسوسه توسل به خشونت اشاره می شود و تأکید می شود که البته در برخی موارد نادر، دیگر چاره ای به جز توسل به خشونت باقی نمی ماند. اما در این بیانیه، همچنین هشدار داده می شود که «انقلاب مسلحانه معمولا باعث ظهور بی عدالتی های جدید می شود، افراط و تفریطهایی را موجب می گردد و مصیبت های بسیاری را به بار می آورد.»
گردهمایی مدلین بر تحلیلی که شرایط امریکای جنوبی را ناشی از ستم و استبداد می دانست و نیز به رهایی از این شرایط صحه گذاشت. این برخورد، پس از مدت کوتاهی، باعث به وجود آمدن الهیات رهایی بخش شد؛ یعنی الهیاتی که رهایی اجتماعی – سیاسی را هدف اصلی خود می دانست. الهیات رهایی بخش از شورای دوم واتیکان تأثیراتی گرفته و برخی از اندیشه های عالمان الهی غرب چون مولتمان را نیز به عاریت گرفته است، اما ادعا می کند که اساسا الهیاتی است که از شرایط امریکای لاتین نشأت گرفته و برخوردی انتقادی با مکاتب الهیاتی غرب دارد. موضوعات مطرح شده از سوی الهیات رهایی بخش، از سال ۱۹۶۸ تا کنون، جزء بحث انگیزترین و مطرح ترین موضوعاتی بوده که در شورای جهانی کلیساها به آنها پرداخته شده است. تأثیر الهیات رهایی بخش از زمان پدیدایی آن روز به روز در امریکای لاتین بیشتر می شود. این الهیات نقش مهمی در متحد ساختن مردم نیکاراگوئه در حمایت از جنبش ساندنیستها داشت که منجر به سقوط دیکتاتور نیکاراگوئه، سوموزا ۲، در سال ۱۹۷۹ شد.
گردهمایی مدلین بر تحلیلی که شرایط امریکای جنوبی را ناشی از ستم و استبداد می دانست و نیز به رهایی از این شرایط صحه گذاشت. این برخورد، پس از مدت کوتاهی، باعث به وجود آمدن الهیات رهایی بخش شد؛ یعنی الهیاتی که رهایی اجتماعی – سیاسی را هدف اصلی خود می دانست. الهیات رهایی بخش از شورای دوم واتیکان تأثیراتی گرفته و برخی از اندیشه های عالمان الهی غرب چون مولتمان را نیز به عاریت گرفته است، اما ادعا می کند که اساسا الهیاتی است که از شرایط امریکای لاتین نشأت گرفته و برخوردی انتقادی با مکاتب الهیاتی غرب دارد.
نمایندگان و مدافعان الهیات رهایی بخش، اشخاصی کارامد و توانا هستند. کامیلیو تورز یکی از نخستین فعالان برجسته این الهیات و نخستین شهید آن محسوب می شود. وی یک کشیش کاتولیک کلمبیایی بود که به جنبش چریکی چپ گرایان پیوست و در سال ۱۹۶۶ در درگیری با نیروهای دولتی جان خود را از دست داد. این گفته مشهور از اوست:
کاتولیکی که انقلابی نیست، در گناهی مرگ آور زندگی می کند.» نخستین اثر مهم در زمینه الهیات رهایی بخش در سال ۱۹۷۱ توسط کشیش پرویی، گوستاو گوتییرز به نگارش درآمد که الهیاتی برای رهایی نام دارد. این اثر تا حال مهم ترین اثری است که در معرفی و تشریح الهیات رهایی بخش نوشته شده است و در این زمینه کتاب مرجع محسوب می شود. یکی از مفسران برجسته الهیات رهایی بخش، متفکر مکزیکی و عضو فرهنگستان مکزیک، خوزه پورفیریو میراندا است. از کتب او می توان به مارکس و کتاب مقدس (۱۹۷۱)، هستی و مسیح (۱۹۷۳)، که تفسیری بر انجیل یوحناست، و کمونیست در کتاب مقدس (۱۹۸۱) اشاره کرد. وی همچنین در کتاب مارکس علیه مارکسیست ها – انسان گرایی مسیحی کارل مارکس (۱۹۷۸) این موضوع را مطرح می سازد که مارکس بیشتر از آنچه همگان تصور می کنند، فردی مسیحی بوده است. کشیش یسوعی اروگوئه ای، خوان لوییز سگوند و نیز با نگارش آثاری چون مجموعه پنج جلدی الهیاتی برای صنعتگران انسانیت نوین ( ۱۹۷۲ – ۱۹۶۸ ) و رهایی الهیات (۱۹۷۵)، بعد مراقب شبانی را نیز در الهیات رهایی بخش مطرح کرده است.
علاوه بر عالمان الهی و فعالان بسیاری که پیرو الهیات رهایی بخش هستند، در بین مراجع و مقامات کلیسایی نیز می توان اشخاص بسیاری را مشاهده کرد که پیرو این الهیات هستند. اسقف اعظم سان سالوادور، اسکار رومرو ، یکی از پیروان الهیات رهایی بخش بود که در سال ۱۹۸۰ شهید شد. اسقف اعظم برزیلی، هلدر کامارا یکی دیگر از مدافعان برجسته حقوق فقرا در کشور خود است. وی در دفاع از دخالت خود در امور سیاسی و اجتماعی چنین می گوید: «من تلاش می کنم تا انسانها را به آسمان بفرستم نه گوسفندان را و یقینا نمی خواهم گوسفندانی با معده های خالی و بیضه های خردشده به آسمان بفرستم.» کامارا و رومرو را نه به عنوان عالمان و اندیشمندان الهیات رهایی بخش، بلکه باید از طرفداران آن دانست.
الهیات رهایی بخش به عنوان یک جنبش در کلیسای کاتولیک آغازگشت، اما بر الهیات پروتستان نیز تأثیر نهاده است. یکی از مشهورترین مدافعان پروتستان الهیات رهایی بخش، عالم الهی آرژانتینی، خوزه میگوئز بونینو است که از آثار او می توان به کتب پرداختن به الهیات در شرایطی انقلابی (۱۹۷۵- عنوان دیگر این کتاب بلوغ الهیات انقلابی است) و مسیحیان و مارکسیست ها: انقلاب به عنوان چالشی مشترک (۱۹۷۶) اشاره کرد.
ادامه دارد…