به کاری گیری تخیل جامعهشناختی توسط متفکران در جهان اسلام می تواند نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد
ردنا (ادیان نیوز) – برای بررسی و تحلیل مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جوامع انسانی، از سه سطح تحلیل میتوان استفاده کرد؛ اما اکتفای محض به هریک از این سطوح تحلیل، ناکافی به نظر میرسد.
یک، در سطح تحلیل روانشناسی، ممکن است که متفکر اسیر روانشناسی گرایی محض شود؛ به این معنی که در تحلیل و تبیین مسائل به مطالعه تیپ شخصیتی و ذهینت افراد جامعه بدون در نظر گرفتن واقعیتهای اجتماعی دیگر بسنده کند.
دو، تجربهگرایی انتزاعی، در این روش با مبنا قرار دادن فلسفه علوم طبیعی از روشهای کمی و آماری برای بررسی مسائل مختلف انسانی استفاده میشود. در به کارگیری این روش، همواره این خطر وجود دارد که محققی که به دنبال تبیین مسائل است؛ از نظریه، ساخت اجتماعی و تاریخ صرف نظر کند. در نتیجه احتمال دارد که محقق میان آمار و اطلاعات پراکنده سرگردان شود یا اینکه کار تحقیق به امری یکسان، تکراری، بی روح و بوروکراتیک تبدیل شود.
سه، بسنده کردن به تئوریهای کلان، اتکا به تئوریهای کلان ممکن است یک متفکر را اسیر انتزاعی بودن، پیچیده گویی، فاصله گرفتن با واقعیت و بت انگاری مفاهیم کند. موارد مطرح شده آسیبهای سبکهای فکری رایج در علوم اجتماعی از منظر سیرایت میلز است؛ او برای رهایی از این آسیبها راهحلی را تحت عنوان تخیل جامعهشناختی ارائه داده است.
بینش جامعهشناختی یا تخیل جامعهشناختی[۱] اصطلاحی است که سی رایت میلز[۲]، جامعهشناس آمریکایی، در کتابی تحت عنوان «بیش جامعهشناختی، نقدی بر جامعهشناسی آمریکایی» در سال ۱۹۵۹ مطرح کرد. تخیل جامعهشناختی روشی برای اندیشیدن در مورد جهان اجتماعی است. به عبارت دیگر آن کیفیت، نوع و سبکی از تفکر است که موجب می شود شخص متفکر واقعیت های عصر حاضر را از زاویهای متفاوت، منحصر به فرد و چند لایهای بررسی و تحلیل کند. در واقع تخیل جامعهشناختی همان درک روابط میان فرد، ساختارها و نهادهای اجتماعی و روند تاریخ است.
کسی که از تخیل جامعهشناختی استفاده میکند میداند که مسائلی مانند شکاف طبقاتی، بیکاری، فقر، فساد، کاهش سرمایه اجتماعی و… تنها مسائلی فردی نیستند که فقط منحصر به ذهنیت و رفتار یک شخص باشند؛ بلکه در سطحی عمیق تر، مسائلی ساختاری، نهادی و تاریخی نیز هستند. همچنین چنین فردی سعی میکند که میان مشکلات و گرفتاریهای شخصی با نهادهای اجتماعی و روندهای کلان تاریخی رابطه برقرار کند. به عبارت دیگر او مشکلات شخصی خود و انسانهای اطرافش را در متن وسیع تری مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد و این توانایی را دارد که از شرایط دور شود و اصطلاحاٌ با یک دید عقابی یعنی با زاویه نگاه کلان تر و وسیعتر تصویر بزرگ و اصلی را تماشا کند. چنین فردی وقایع تاریخی و گسترده و هچنین تضادها و تعاملات نهادی را در زندگی روزمره خود و دیگران مشاهده میکند؛ و از طرف دیگر بازتاب گرفتاری های شخصی خویش را در آیینه تمام نمای ساختارها و نهادهای اجتماعی و مسیر تاریخ مشاهده میکند.
به کاری گیری تخیل جامعهشناختی توسط متفکران در جهان اسلام می تواند نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد. در وهله اول، بیتفاوتی نسبت به مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را از بین میبرد؛ در نتیجه فرد نسبت به واقعیت های زندگی واکنش متفکرانه نشان میدهد. علاوه بر این کار تحقیق، تفکر و نوشتن نه امری خشک، بی روح و خسته کننده، بلکه به فعالیتی لذت بخش تبدیل می شود که محقق در جریان زندگی با آن همراه است؛ چرا که رفت و برگشت فکری میان مشکلات شخصی و مسائل عام اجتماعی و روند تاریخی موجب میشود که فرد میان شغل و پروژههای فکری خود شکاف عظیمی را احساس نکند. همچنین، موجب میشود که مسائل مختلف از چند زاویه روانشناختی، ساختاری، نهادی و تاریخی مورد تحلیل قرار بگیرد. از همه مهمتر موجب می شود که مسائل خاص کشورهای جهان اسلام شناسایی شوند؛ چرا که فرد محقق و متفکر گرفتاریها و مسائل شخصی خود را که در زندگی روزمرهاش در یکی از کشورهای جهان اسلام با آن دست به گریبان است در سطح وسیع تر مورد تحلیل قرار میدهد. در نهایت در تبیین مسائل خاص کشورهای جهان اسلام به امکان یافتن راهکارهای بومی مناسب با وضعیت این کشورها منجر می شود؛ که این راهکارهای یافت شده، صرفاٌ فردی و شخصی نیستند؛ بلکه با در نظر گرفتن امکانات نهادهای مختلف و موقعیت تاریخی خاص آن جامعه، مطرح میشوند.
من حیث المجموع به نظر میرسد که استفاده از تخیل جامعهشناختی موجب میشود که از ناکارآمدی علوم اجتماعی در کشورهای جهان اسلام کاسته شود و مسائل خاص کشورهای جهان اسلام بررسی شوند و همین راه را برای تبیین مسائل و ارائه راهکار و همچنین نظریهپردازی توسط متفکران اجتماعی هموار میکند.
پانوشت:
[۱] Siciological Imagination
[۲] C.Wright Mills