توضیح انرژی درمانی از دیدگاه جریانهای مختلف عرفانی کاذب متفاوت است. بعضی علت بیماری را ضعف یا تراکم انرژی در بخشهای مختلف بدن میدانند، برخی دیگر ضعف یا گرفتگی در کانونهای انرژی بدن را علت بیماری میدانند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، «انرژی درمانی» عنوانی است برای غالب روشهای درمانی که در عرفانهای کاذب به کار میروند. آنها معمولا ادعا میکنند که نوعی نیروی ماورائی را در اختیار دارند و یا میتوانند در اختیار دیگران قرار دهند که به وسیلۀ آن درمانهای سریع و بدون نیاز به دارو و عوارض جانبی اتفاق میافتد.
علم پزشکی پیشرفتهای زیادی داشته و البته کاستیهای فراوانی هم دارد. بسیاری از بیماریها هنوز لاعلاج معرفی می شوند و علت آنها ناشناخته است، در نتیجه راه مشخصی هم برای درمان آنها در پزشکی رایج وجود ندارد. تکیه اصلی دانش پزشکی بر استفاده از داروهای شیمیایی است که بی تردید آسیب هایی را به بار میآورد. هزینههای بالا، سوءاستفادههایی که در اثر ضعف اخلاق پزشکی صورت میگیرد و عوامل دیگر دست به دست هم دادهاند و برای موضوع حساس و خطیری مثل درمانگری، نیازهایی را باقی گذاشتهاند که پاسخ مناسبی نیافته است.
به گزارش ضعفهای پزشکی رایج فرصتی برای پیدایش و گسترش عرفانهای نوظهور بوده است. عرفانهای کاذب معمولا از نیازها و خلاءها برای رشد خود و جذب مخاطبان استفاده می کنند. در این بین نیازهای عرصه درمانگری هم فرصتی را برای رشد و گسترش عرفانهای نوظهور پدیدآورده است. بسیاری از جریانهای عرفانی برای جذب مخاطبان روی این موضوع کار کردهاند که آموزش های آنها می تواند آثار درمانی بینظیری داشته باشد، که دانش پزشکی هم توانایی چنین درمانهایی را ندارد.
اثر تلقین که در دانش پزشکی از آن با عنوان Placebo Effect یاد شده که گاهی ممکن است موجب درمان یا تسکین درد بشود، در فضای احساسی و اعتماد آوری که مدعیان معنوی برای پیروان خود ایجاد میکنند، مؤثر واقع شده و شواهدی را برای تأیید ادعاهای شان فراهم مینماید. نمونه هایی محدود، ناقص و ارزیابی نشده که با ادعاهایی چند برابر بزرگتر همراه میشود و جو کاذبی را پیرامون جریانهای عرفانی کاذب و در بین پیروان آنها ایجاد میکند.
«انرژی درمانی» عنوانی است برای غالب روشهای درمانی که در عرفانهای کاذب به کار میروند. آنها معمولا ادعا میکنند که نوعی نیروی ماورائی را در اختیار دارند و یا میتوانند در اختیار دیگران قرار دهند که به وسیلۀ آن درمانهای سریع و بدون نیاز به دارو و عوارض جانبی اتفاق میافتد.
توضیح انرژی درمانی از دیدگاه جریانهای مختلف عرفانی کاذب متفاوت است. بعضی علت بیماری را ضعف یا تراکم انرژی در بخشهای مختلف بدن میدانند، برخی دیگر ضعف یا گرفتگی در کانونهای انرژی بدن را علت بیماری میدانند. بعضی دیگر اختلال یا فروبستگی کانالهای انرژی را علت بیماری میدانند، برخی دیگر قطع ارتباط و اختلال در ارتباط با نیروی حیاتی یا نیروی کیهانی را علت بیماری میپندارند و هر کدام به تناسب علتی که تعریف میکنند، راهی را پیشنهاد میدهند.
مفاهیم مشترک انرژی درمانی در بین اختلافات و تفاوتها رشته ارتباطی است که برخی از معنویتهای نوظهور را حول محور انرژی درمانی دور هم مینشاند. اکثر آنها از مفاهیمی نظیر «نیروی حیات»، «کانالهای انرژی»، «چاکرا»، «هاله»، «پاکسازی» و «انتقال انرژی» سخن میگویند. مفاهیمی شبهعلمی که گاهی با استناد ناقص به برخی تئوریهای علمی و گاهی با تفسیر برخی از آموزههای سنتی شرقی توجیه میشود.
بدن موجودات زنده با سوخت و ساز در سلولها زنده است و این سوخت و ساز انرژی تولید میکند. بنابراین بیتردید زندگی و حیات موجودات زنده به نوعی انرژی مادی وابسته است که با مطالعات فیزیولوژیک شناخته میشود و دانشمندان در این باره تحقیقات فراوانی انجام دادهاند. اما اینکه آیا غیر از رشته های عصبی و رگ ها، سیستم دیگری برای انتقال انرژی وجود دارد؟ آیا کانونهایی به نام «چاکرا» که مرکز تجمع و توزیع انرژی در بدن باشد، واقعیت است یا افسانه؟ اینکه افرادی می توانند با تمرکز ذهن یا با حرکت دست روی انرژی دیگران تأثیر بگذارند یا خیر؟ اینها سوالاتی است که درباره ادعاهای انرژی درمانی مطرح است.
مدعیان انرژی درمانی میکوشند با تفسیر و تأویل مباحث علمی درباره انرژی موجودات زنده، به اثبات ادعاهای خود بپردازند، اما استفاده روشمند از تئوریهای علمی برای اثبات ادعاهای انرژی درمانگران بسیار دشوار است. انرژی درمانگران میکوشند تا دانشمندانی که درباره زیست انرژی تحقیق میکنند یا نظریهای در این زمینه دارند، به عنوان موافقان یا پیشگامان انرژی درمانی معرفی کنند ولی تئوریهای اثبات شده در زمینه انرژی موجودات زنده با ادعاهای انرژی درمانگران فاصله زیادی دارد. در خصوص انرژی درمانی پژوهشهای متعددی در مراکز مختلف مربوط به تحقیقات پزشکی در حال انجام است ولی هنوز اثربخشی انرژیهای موجودات زنده در درمان و شفابخشی به دیگران به اثبات نرسیده و مورد قبول جامعه علمی قرار نگرفته است.
یادداشتی از حمیدرضا مظاهریسیف