به گزارش ادیاننیوز؛ جنگ فرسایشی در لیبی هفتههای اول خود را میگذراند و همچنان آیندهای برای آن متصور نیست اما در این میان ویژهترین نقشآفرینی متوجه “محمدین” است. در کنار این دو اگرچه با مصر و البته فرانسه در حمایت از حفتر کاملاً فعال شدهاند، اما این دو اهدافی خاص خود را تعقیب میکنند.
درحالیکه فرانسه در لیبی ادعاهایی سنتی و تاریخی به لحاظ منافع دارد و ازاینجهت خود را سهیم در منابع لیبی و البته سرنوشت این کشور میداند، مصر افزون بر همسایگی و تأکید بر درگیری قاهره با تأثیر و تأثرات متقابل ناشی از تحولات لیبی، به نظر با کمک به تند شدن مسائل این کشور بیشتر این هدف را تعقیب میکند که توجهات داخلی را از آنچه تغییر قانون اساسی به نفع حاکمیت سیسی است منحرف کند.
مشهور است قزافی به مردم لیبی گفته بود بعد از من نه آرامش، نه امنیت و نه رفاه خواهید دید. سیسی نیز اگرچه نه به صراحت، اما با کمک به حفتر و پشتیبانی از او و در نتیجه تشدید هرجومرج در لیبی بران است تا مخالفین استمرار ریاستش بر مصر تا سال ۲۰۳۰ را ساکت کند و به سهولت ریاست تقریباً مادامالعمر خود را به تصویب ملی برساند. البته نباید نگرانی شدید سیسی از روی کار آمدن و دست برتر داشتن اخوانیها در لیبی و در بغل گوش مصر را از نظر دور داشت، استقبال چند روز پیش سیسی از حفتر در قاهره نمود رسمی و بارز این حمایت است.
در خصوص عربستان و حمایتش از حمله حفتر به طرابلس علیرغم آنکه باید به نگرانی شدید حکومت سلمانی و بهویژه بن سلمان _که این روزها بیش از هر زمان سودای رهبری جهان اسلام را در سر میپروراند_ از قوت گرفتن حکومتی اخوانی در لیبی اشاره کرد بایستی به دلواپسی این حکومت از ایجاد فضای باز سیاسی در لیبی و آزادیهای اجتماعی ناشی از استقرار یک حکومت ملی دموکرات اشاره کرد. بدیهی است نه در لیبی که در هر کشور اسلامی که رنگ و بویی از گشایش سیاسی احساس شود این رنگ و بو در قالب توفانی بنیان کن و تهدیدگر برای دیکتاتوری سلمانی با ادعای رهبری جهان آزاد و باز اسلامی قرائت میشود. مداخلات سعودی با هدف مدیریت تحولات سودان و الجزایر در خلال ماههای گذشته و بهویژه هفتههای اخیر شاهدی بر این مسئله است.
امارات بن زاید که شاید در ادبیات سیاسی رایج سالها و ماههای اخیر و بهواسطه نقشآفرینی مخرب همهجاییاش بتوان آن را “استعمارگر ریز” نامید نیز علیرغم آنکه بهظاهر در صف عربستان و همسو و همجهت با بن سلمان حرکت میکند، اما در واقع بهعنوان رقیبی جدی میکوشد تا افزون بر حوزههای اختصاصی خود در حوزههای مشترک اگر نه نقش و سهمی بیشتر از بن سلمان، حداقل به نسبتی مساوی با او صاحب سهم شود و لذاست که در سودان و الجزایر این روزها به شدت فعال است و در لیبی در اندیشه تشدید اوضاع نظامی با هدف تحقق منافع توسعهطلبانه نرم خود است. بن زاید همچون بن سلمان از قدرت گیری اخوانیها در لیبی نگران است، از بروز ماجراهای بیداری اسلامی در کشورش بیمناک است، از تکرار ماجراهای مصر در لیبی هراسان است و بالاخره به دنبال محکم کردن جای پای خود در آفریقا و بهویژه شمال قاره سیاه و با تأکید بر منطقه ثروتمند لیبی با تأثیرات خاص این کشور هم بر منطقه شمال آفریقا و هم اروپاست اگرچه حاصل صفبندیهای خارجی در لیبی حاصلی جز بروز جنگی فرسایشی و عاری از نتیجه محتوم در کوتاه مدت ندارد، اما حداقل خاصیت و فایده آن برای محمدین سعودی و امارات این است که از یک سو ساعت تکرار بهارعربی را در کشورهایشان به تأخیر بیندازد و از دیگر سو از احیا دشمنان ایدئولوژیکشان یعنی اخوانیها جلوگیری کنند.