لازم است معنویت اصیل را از معنویتهای غیراصیل بازشناسیم و دلیل ظهور و بروز معنویتهای نوظهور را، که نسبتی با دین ندارند، بکاویم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، معنویت یکی از نیازهای اصلی انسان به شمار میرود و یکی از وجوه مهم ادیان نیز عبارت است از معنویت و توجه دادن انسان به ساحات ملکوتی عالم است. یکی از دلایل اهمیت معنویت نیز مسئله معنای زندگی است که این مقوله میتواند در راستای معنادار کردن زندگی بشر و امید به آینده کاربرد داشته باشد. با این حال، معنویت و عرفان در ادوار گوناگون از سوی افراد مختلفی نظریهپردازی شده و با توجه به اینکه از عصر رسول خدا(ص) و ائمه(ع) فاصله زیادی گرفتهایم، ممکن است این موضوع هم دستخوش تغییراتی نسبت به اصل خود شده باشد. از این رو لازم است معنویت اصیل را از معنویتهای غیراصیل بازشناسیم و دلیل ظهور و بروز معنویتهای نوظهور را، که نسبتی با دین ندارند، بکاویم.
به همین منظور با وحید سهرابیفر، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، به گفتوگو نشستیم که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
بحث درباره معنویت اصیل و تفاوت آن با معنویتهای غیراصیل است. به نظر شما چه وجوه ممیزهای برای معنویت اصیل وجود دارد که بتوان در پرتو آن راه صحیح را شناخت؟
در مورد اینکه بخواهیم عرفان را متصف به اصیل یا کاذب کنیم، نیازمند یک مبنا و معیاریم تا تفکیک صحیحی داشته باشیم و با توجه به اینکه از نظرگاه اسلامی مسئله را بررسی میکنیم و مبنای ما اسلام است، معنویت و عرفانی را اصیل قلمداد میکنیم که برخاسته از آموزههای اسلامی باشد و در چارچوب آموزههای دینی ما جای بگیرد و با آنها سازگار باشد. اگر عرفان یا معنویتی با اینها سازگار نباشد و در طرف مقابل قرار بگیرد و تعارض داشته باشد، آن را اصیل نمیدانیم.
برای اینکه این مسئله قدری مشخصتر و ملموستر باشد، به مواردی اشاره میکنم. مثلاً عرفان اسلامی بر محوریت خداوند و توحید میچرخد و همه هستی حول محور خدا معنا مییابد. به دیگر سخن، مرکز و اساس هستی و مبدأ و مقصد، اوست. اگر عرفان و معنویتی داشته باشیم که این محوریت را تغییر دهد و به جای اینکه خدا را مرکز هستی بداند، مثلاً برای انسان چنین جایگاهی قائل شود، این عدول از مبانی اصیل اسلام است.
یکی از نکات دیگر عبارت است از زندگی پس از مرگ. در معنویت دینی، زندگی پس از مرگ جایگاه ویژهای دارد و حیات اصلی ما به تعبیر قرآن، آخرت است. خداوند در اینباره میگوید: «وَ مَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ». پس این دنیا مقدمهای برای زندگی جاودان است اما اگر کسی بیاید و با عنوان عرفان و معنویت، تفسیری را ارائه کند که زندگی را محدود به جهان مادی کند، از مبانی عرفان اصیل خارج شده است. البته میتوان موارد دیگری را نیز به اینها افزود که وجوه ممیزه عرفان اصیل و غیراصیل را نشان میدهد.
انسان به عرفان و معنویت علاقهمند است اما شاید شناخت برخی ملاکها برای عموم سخت باشد و نتوانند آن را تفکیک کنند؛ مثلاً عدهای با ادبیات خود میگویند که ما تابع عرفان اهلبیتی هستیم. یک ادبیات و فضایی هم برای اهل طریقت و تصوف وجود دارد و آنها نیز اقطاب سلسله و … دارند و همه مدعی نمایندگی از سوی اهلبیت(ع) هستند. حال مردم چطور بهتر میتوانند اینها را درک کنند و تمییز بدهند؟
در اینجا باید مجدداً به بحث شاخصهها اشاره کنم. یکی از شاخصههای عرفان اصیل این است که باید در چارچوب قرآن باشد و در میان عرفا، مخصوصاً در مباحث عرفان نظری، این مسائل مورد بحث بوده است. مثلاً از این بحث شده که ملاک پذیرش مکاشفه چیست و این مکاشفه نباید مخالف با قرآن باشد یا جریان اصیلی که در معنویت اسلامی و شیعی داریم، همراه با شریعت است و شریعت را نفی و انکار نمیکند. آیات زیادی هم در مباحث شرعی داریم و در روایات نیز این آموزهها منعکس شده است و اگر رسول خدا(ص) و ائمه(ع) الگوی ما هستند، باید مانند آنها زندگی کنیم.
بنابراین برخی جریانها از مسیر پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) خارج شدهاند و نمیتوانند در چارچوب قرآن و احادیث، یک معنویت اصیل و اسلامی را عرضه کنند. البته اختلافنظرهایی وجود دارد و اگر در اصول و مبانی نباشد، مشکلی را ایجاد نمیکند. فقط هم در عرفان نیست، بلکه در فقه و تفسیر و کلام نیز به همین صورت است و در همه علوم اختلاف دیدگاه هست، اما این تفاوت دیدگاه نباید در اساس و مبانی باشد.
یکی دیگر از مباحث، عرفانهای نوظهور است. به نظر شما، علت گرایش بشر به این نوع معنویتها چیست؟
عرفانها متنوع هستند و خیلی از آنها ترجمهای و وارداتی هستند. یکی از دلایل گرایش به این معنویتها این است که آنها اقتضائات جهان مدرن را بیشتر مورد توجه قرار دادهاند تا معنویتهای سنتی. درحقیقت، کمبودی که در عرفان و معنویت اسلامی داریم، این است که میخواهیم معنویت را در قالب سنتی عرضه کنیم، اما زمانه، دیدگاهها و باورها تغییر یافته و باید بتوانیم یک معنویت دینی روزآمد را عرضه کنیم که تاکنون این کار را نکردهایم.
برخلاف فضای عرفان سنتی، معنویتهای جدید در دوران مدرن و بر اساس نیازهای انسان مدرن شکل گرفتهاند و طبیعی است که برای افراد، جذابیت ایجاد میکنند. معنویتهای جدید خود را به چارچوب خاصی مقید نمیدانند و از هرکجا، هرچه را رسید، میگیرند و به افراد، قدرت انتخاب میدهند تا بتوانند هر آموزهای را دریافت کنند؛ اعم از اینکه این آموزه در ادیان یهودی، مسیحی و … باشد. اینها جاذبههایی است که برای افراد ایجاد میکنند و درنتیجه، برخی علاقهمند میشوند. بنابراین، بخش مهم مسئله به این برمیگردد که ما نسخه روزآمدی از معنویت اصیل را ارائه ندادهایم و افراد سعی کردهاند این خلأ را با معنویتهای نوظهور پر کنند.
یعنی معتقدید که معنویت اصیل و خوانش اصیل از عرفان شیعی و اهلبیتی هم میتواند بهروز شود؟
بله، باید اینطور باشد. در فضای پیشامدرن و بر اساس انگارهها و باورهایی که ایجاد شده، با عرفان مواجه هستیم اما باید گوهر این عرفان اصیل را بگیریم و بر اساس نیاز امروز، آن را مطرح کنیم و آنچه برای رشد معنوی است، باید با ادبیات امروز و بر اساس سؤالها و نیازهای بشر امروز باشد تا بتوانیم آن را بازسازی کنیم، وگرنه پاسخهای انسان دیروز به درد انسان امروزی نمیخورد.
یکی از نکات جالب توجه این است که ائمه(ع) نیز به ساحات مختلف توجه کردهاند و ظهور و بروز اجتماعی، سیاسی و … داشتهاند؛ اما گویی خوانش عرفای ما به نحوی بوده که بروز و ظهور اجتماعیاش کمتر است.
به نظر بنده، در آنچه به عنوان عرفان امروزی مطرح میکنیم، نیازمند آسیبشناسی هستیم. ما باید معنویت نوین اسلامی را تأسیس کنیم تا از منابع غنی معنویمان برای انسان امروز بهره ببریم. بخشی از کاری که باید انجام شود نیز مقابله با خرافات است. امروزه وقتی میخواهید از معنویت و عرفان سخن بگویید، با انبوهی از خرافات و … مواجه میشوید و وقتی انسان امروزی میبیند که یکسری از این آموزهها با مسائل غیرعقلانی گره خورده است، طبیعتاً نمیپذیرد. بنابراین، اگر میخواهیم برای انسان امروز سخن بگوییم، باید اینها را در نظر بگیریم.
قرآن از فطرت انسان سخن گفته است و معنویت نوین اسلامی هم باید با همین فطرت، منطبق و نیز با کرامت، آزادی و قدرت انتخاب انسان همراه باشد و تصویر جامعی از حیات مادی و معنوی و حیات دنیوی و اخروی ارائه کند و اعتدال باید مورد توجه قرار گیرد. سپس باید همه اینها جمع و در مجموعهای ارائه شود و چون چنین نسخهای ارائه نکردهایم، برخی به سمت معنویتهای نوظهور گرایش پیدا میکنند. بسیاری از دوستان و همکاران من نسبت به معنویتهای جدید، رویکردهای سلبی دارند و میخواهند اینها را نفی کنند، اما علیرغم این رویکرد، در فضای ایجابی کار زیادی انجام ندادهایم و عملاً مخاطب را بدون اینکه پیام خاصی برایش داشته باشیم، رها کردهایم.