به اعتقاد بنیادگرایان، مدرنیته را بحرانهایی همانند بحران هویت تهدید میکند و چون فمینیسم از دل مدرنیسم بیرون آمده است، بنابراین آن نیز دچار بحران خواهد شد، لذا بنیادگرایان به طور تام و تمام با آن مخالف هستند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «بازخوانی و تدبر در متون مقدس و قرآن: بنیادگرایان و جایگاه کنونی زنان در جامعه» در جریان همایش ملی جریانشناسی تدبر قرآن کریم و ظرفیتهای اجتماعی آن در ایران معاصر، ۲۳ تیرماه به همت انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با سخنرانی لیلا هوشنگی، استاد دانشگاه الزهرا(س) برگزار شد. در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
موضوع اصلی بحث ما چالشهای مهم جوامع دیندار به ویژه دینهای متن محور است. در مباحث مقدماتی خود بسترهای شکلگیری جریانات بنیادگرایی در اسلام و مسیحیت را مورد بررسی قرار میدهیم و میخواهیم نشان دهیم نگرشهای موجود در این زمینه چگونه پدید آمده است. چند مورد باعث ظهور و رشد جنبشهای بنیادگرایانه شده که یکی از آنها انقلاب صنعتی است که به واسطه اختراع ماشین، دیگر چندان از قدرت جسمی و بدنی استفاده نمیشود، لذا توانایی زنان در کار کردن پا به پای مردان افزایش پیدا کرد. به واسطه مقابله با جریانات استعماری نیز جنبشهایی تحت عنوان آزادیخواهی ملی شکل گرفته و از دل آن آزادیخواهی زنان نیز مطرح میشود.
دلایل افزایش حضور اجتماعی زنان
یکی دیگر از دلایل افزایش حضور زنان در اجتماع، کنترل موالید است. در این شرایط، زنان از هراس باردار شدن رها شده و عهدهدار مسئولیتهای اجتماعی جدیدی شدند که فراتر از مسئولیتهای موجود در خانه است. در این عصر مدرن، آرای سیاسی و اجتماعی همانند دموکراسی، مارکسیسم، لیبرالیسم و نفی کتاب مقدس، زمینهساز گسترش جنبش زنان شد.
جریان بنیادگرایی عملاً از قرن بیستم در میان مسیحیان و جامعه آمریکا که بسیار مذهبی بود، پدید آمد. در این جریان، مشخصه اصلی این است که در پی احیای ارزشهای دینی و افزایش قدرت سیاسی برای خود هستند، اما در سنت اسلامی، عملاً مقابله با مدرنیته در قالب غربستیزی نمود پیدا میکند. خصوصیت دیگر بنیادگرایی، تقابل با مدرنیته و تمام مظاهر تکنولوژی جدید است و آنها به صورت فعال در حال منازعه با مدرنیته هستند.
به اعتقاد بنیادگرایان، مدرنیته را بحرانهایی همانند بحران هویت تهدید میکند و چون فمینیسم از دل مدرنیسم بیرون آمده است، بنابراین آن نیز دچار بحران خواهد شد، لذا بنیادگرایان به طور تام و تمام با آن مخالف هستند و معتقدند دنیا باید به زندگی سنتی برگشته و جایگاه زنان را نیز به همان شکل سنتی تفسیر میکنند. بحث تخصصی ما روش تفسیری بنیادگرایان است که آنها قائل به تفسیر ظاهری و خوانش تحت اللفظی هستند و برای همین است که در تفسیرهای خود یک یقینِ جزمی و فهم مطلق و دگماتیک دارند. برای نمونه در میان هندوها، رسمی وجود دارد که بعد از فوت شوهر، زن را نیز در کنار جسد وی میسوزانند و بسیار هم امر مقدسی از جانب آنان است.
نگاه بنیادگرایان مسیحی به زنان
در مورد قرآن وارد مباحث جزیی نمیشویم، اما وقتی میخواهیم جایگاه زنان را بررسی کنیم، قابل تفکیک به مباحث نظری و عملی است. بحث ما درباره مباحث عملی و فردی، اجتماعی و خانوادگی است. البته سنت گذشته این بوده که تا قرن بیستم تمام مفسران قرآن کریم مرد بودهاند. حال سؤال این است که اسلام در مقام فرهنگ و دین چگونه باید جداگانه نگاه شود تا فهم بنیادگرایان به شکل بهتری بررسی شود. نگاهی که در مسیحیت بنیادگرا مطرح میشود، فعالیتهای اجتماعی زنان را حتی در خود کلیسا کاملاً کاهش میدهد تا بتوانند ارزشهای خانوادگی را در جامعه تقویت کنند. آنها وظایف اصلی زن را در همسری و خانهداری تعریف میکنند. آنها در آمریکا در ایالتهای که قدرت دارند، اعمال نفوذ میکنند و اگر لازم باشد اصلاحاتی را در متون آموزشی ناظر بر شرایط عرفی جامعه اعمال میکنند.
این نکات از این منظر بیان شد که بگوییم وضعیت جهان اسلام در زمینه نگاه به زنان متفاوت است. به صورت کلی در مباحث نظری که در قرآن در مورد زنان وجود دارد و نگاه مؤمنانه و همدلانه، نقش زنان در گسترش نسل و اینکه آنان مایه آرامش هستند، این برابری میان زن و مرد وجود دارد، اما تفسیر از برابری مربوط به زمانی میشود که زنان در هرم قدرت حضور پیدا میکند. از سوی دیگر، اگر بحث زنان و خانواده در قرآن را بخواهیم صادقانه گزارش کنیم، در مباحث عملی بر خلاف مباحث نظری، برتری مرد قابل توجیه نیست، اما بنیادگرایان، صرفاً به ظاهر متن توجه میکنند که این گویای دوری از سنت نبوی است.