از آنجا که فلسفه اسلامی به مسائل کلاسیک میپردازد، در آن بیشتر به فلسفه دین تحلیلی نزدیک هستیم تا فلسفه دین قارهای، ولی در فلسفه مدرن اسلامی به سخنانی که فلاسفه قارهای میگویند نزدیک میشویم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «فلسفه دین، تحلیلی یا قارهای»، شب گذشته، ۲۷ تیرماه از سوی انجمن علمی فلسفه دین ایران به صورت مجازی برگزار شد.
در ادامه متن سخنان فاطمه توفیقی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، را میخوانید؛
در مورد تمایز فلسفه قارهای و تحلیلی باید بگویم که فلسفه تحلیلی فلسفه انگلیسیزبان شناخته میشود؛ چون در دانشگاههای انگلیسیزبان مطرح است، اما در دانشگاههای اروپایی غیر از انگلستان فلسفه قارهای وجود دارد. البته این تمایز همیشه به این سادگی نیست و ممکن است برخی از افراد در کشورهای اروپایی غیر از انگلستان باشند، اما از بزرگان فلسفه تحلیلی محسوب شوند و برعکس این مسئله را میتوانیم ببینیم. این تمایز بهخصوص در ابتدای قرن بیستم رخ داد و یکی از دلایلش، واکنش به قرائتی از ایدهآلیسم در دانشگاههای انگلیسیزبان بود و میخواستند بگویند که از نوع پرداختن به این مسائل میخواهیم فاصله بگیریم که عمدتا مسائلی بود که در ایدهآلیسم مطرح بود؛ اعم از ایدهآلیسم هگلی یا ایدهآلیسمهای بعدتر. البته میتوان خاستگاههای دیگری را مطرح کرد که خارج از مسائل اجتماعی و تاریخی است.
استفاده فلسفه تحلیلی از بیان ساده
اگر بخواهیم فلسفه تحلیلی را معرفی کنیم، باید بگویم در موضوع و روش با فلسفه قارهای متفاوت است و عمدتا از زبان منطق جدید استفاده میشود و این منطق ابزار مهمی بود که فلاسفه تحلیلی از آن بهره بردند. در کنار استفاده از زبان، به این مورد توجه کردند که بتوانند به سادهترین بیان مسائل را مطرح و بعد طبق همان فهم سعی کنند که به نتایج ساده شدهای برسند، ضمن اینکه پیچیدگیها مد نظر است اما پاسخ ساده شده باشد و به یک بیان تحلیلی درآید.
در مقابل، فلسفه قارهای الزامی نمیبیند که این روش و بیان و زبان را داشته باشد و از نظر خیلیها زبانی که در فلسفه قارهای استفاده میشود بسیار به چیزی که در ادبیات استفاده میشود نزدیک است و مخالفان فلسفه قارهای میگویند که این فلسفه بیشتر به شعر و ادبیات نزدیک است تا فلسفه و از زبان ساده شده استفاده نمیکند. یک تفاوت دیگر نیز از حیث مسائل کلاسیک فلسفی وجود دارد که در قالب معرفتشناسی، هستیشناسی و سایر شاخهها مطرح بوده اما به این صورت در فلسفه قارهای مطرح نشده است، بلکه فلسفه قارهای یکسری تجربیات را مطرح میکند و از شاخههای کلاسیک فاصله میگیرد.
چرا فلسفه اسلامی به فلسفه دین تحلیلی نزدیک است؟
از آنجا که فلسفه اسلامی به مسائل کلاسیک پرداخته است، در آن بیشتر به فلسفه دین تحلیلی نزدیکیم تا فلسفه دین قارهای، ولی در فلسفه مدرن اسلامی به سخنانی که فلاسفه قارهای میگویند نزدیک میشویم؛ مثلا در آثار علی شریعتی به چنین چیزی نزدیک میشویم یا یکی از مهمترین معرفیکنندگان فلسفه قارهای در ایران احمد فردید بود و او نیز بازخوانی فلاسفه مسلمان را دارد و به فلسفه قارهای نزدیک میشود اما از آنجا که مسائل کلاسیک فلسفه به فلسفه تحلیلی نزدیک تر است، فلسفه اسلامی نیز به همین صورت است و به فلسفه تحلیلی نزدیک میشود.
متاسفانه تصور میشود که در فلسفه قارهای بحثها خیلی دلی است و در مورد اینکه هر کسی چطور میفهمد بحث میشود و نقطهای نیست که بخواهیم در مورد انسانها سخن بگوییم و این چیزی است که آن را از فلسفه دور میکند. اتفاقا کاری که امثال هوسرل و دیلتای یا هایدگر میکردند، در مورد این نبود که بگویند منِ هایدگر چطور جهان را میفهمم، بلکه میگویند باید در مورد این منها صحبت و توجه کرد که عاشق شدن نفر «الف» با «ب» فرق دارد، ولی ما میتوانیم به صورت کلی در مورد تجربه عاشق شدن صحبت کنیم و راهش نیز به دست آوردن قدر مشترک این تجربههای اول شخص است و بعد از طریق زبان و … میتوانیم در مورد تجربههایی صحبت کنیم که شاید در مورد ما نیز رخ نداده باشد. مثلا خیلی از افراد جهان ممکن است نتوانند مادر شوند که دلایلش متفاوت است، اما در روز مادر ما در مورد مادری سخن میگوییم و علت اینکه به خودمان حق میدهیم تا در این زمینه سخن بگوییم این است که زبان و همدلی و ابزارهای انسانی را داریم و اینجا جایی است که فلاسفه قارهای از آن سخن میگویند.
حال در باب تفاوت فلسفه دین قارهای و تحلیلی باید بگویم که در فلسفه دین قارهای، در مورد تجربه اول شخص از حضور یا غیبت خدا یا سایر امور معنوی سخن میگوییم و تصور میکنیم که این تصور میتواند تصوری مشترک میان انسانها باشد؛ مثلا الان که کرونا شیوع یافته است میتوانیم در این مورد صحبت کنیم که چطور انسانها در جهان حضور یا غیب خدا را تجربه کنند و این خیلی تفاوت دارد با اینکه بخواهیم بگوییم خدا وجود دارد یا خیر و بعد بخواهیم براساس برهان، اثباتش کنیم. ما به جهان خارج کاری نداریم، بلکه میخواهیم بدانیم تجربه ما چیست و بعد این تجربه به قدری منحصر به فرد نیست که نتوان در موردش صحبت کرد.