جالب اینکه امروزه شمار بسیاری از کسانی که در کشور ما به عنوان رهبران عرفان های وارداتی شناخته میشوند و حامل یک پیام معنوی و صاحب مسلکی عرفانی محسوب میشوند افرادی اند که دورهای از بحران را پشت سر گذاشته اند و به مدد دستهای از عوامل توانستهاند «برونرفتِ از بحران» را تجربه کنند. تجربه موفق ایشان در فرار از بحران یا احیاناً فرو نشاندن و مهار بحران، باعث شده که «عوامل برونرفت» را به جای معنویت و گاهی با نام عرفان مطرح و تبلیغ کنند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، بعضی از محققان برجسته ی جنبشهای معنوی جدید در غرب، از جمله استارک و بین بریج، سردمداران مکاتب معنوی جدید را افرادی با استعداد ویژه و نبوغ خاص میدانند که توانستهاند تجربه شخصی و داستان نجات خود را نظاممند سازند و آن را به صورت مکتب عرضه کنند.
در میان مهمترین نویسندههای معنویتگرای دهه اخیر، افراد زیادی یافت میشوند که خود روزی دچار بحران بوده و شکستها و ناکامیهایی را پشت سر گذاشتهاند.
خانم دبی فورد که امروز در کشور ما چندین اثر از وی به فارسی ترجمه شده است از اعتیاد خود یاد میکند. جای دیگر از شکست در ازدواج و طلاقش میگوید. همینطور از جدایی والدین و به هم ریختن کانون خانواده پدری صحبت به میان میآورد. (دبی فورد، نیمه تاریک وجود، صص ۱۹،۲۸،۴۶،۵۸،۶۴؛ دبی فورد، جدایی معنوی، ترجمه سوسن اورعی، صص ۲۱ و ۲۲.)
پالتوئیچل رهبر و موسس اکنکار از بههم ریختگی روانی و اعمال دیوانهوار خود در جوانی یاد میکند. هارولد کلمپ رهبر فعلی اکنکار نیز جهت شرکت در یک برنامه خیالی، خود را از بالای پل به داخل رودخانه میافکند. این برنامه کارش را به بیمارستان میکشاند. ادامه این حالات باعث شد تا وی دچار اختلالهای روانی فراوانی شود. وی بارها به جرم نقض قوانین اجتماعی و اختلال در نظم عمومی دستگیر شده و بالاخره بعد از احراز مشکلات روانیاش برای قاضی پرونده، حکم بستری شدن وی در تیمارستان صادر میشود.( جیمز پال دیویس، گاهشمار استاد رویاپردازی، ص۹۳.؛ کلمپ، هارولد، کودک در سرزمین وحش، ص ۱۹۷)
پائولوکوئلیو از اعتیاد شدیدش به مواد مخدّر، ناهنجاری جنسی، سابقه چند بار بستری شدن در تیمارستان و تحمّل شوک برقی و چهار ازدواج ناموفق پرده برمیدارد و نجات خود از بحرانهای اخلاقی و روانی را در سایه مشاوره و مدیتیشن و تمرین میداند.( زندگی یک سالک، خوان اریاس، ص ۲۰ به بعد)
خانم دبی فورد که امروز در کشور ما چندین اثر از وی به فارسی ترجمه شده است از اعتیاد خود یاد میکند. جای دیگر از شکست در ازدواج و طلاقش میگوید. همینطور از جدایی والدین و بههمریختن کانون خانواده پدری صحبت به میان میآورد.
اکهارت توله که طبق بعضی از گزارشها مشهورترین رهبر معنوی جهان لقب گرفته، دوران کودکی خود را دوران اندوه و ناراحتی وصف کرده است؛ به خصوص زمانی که در آلمان میزیسته، والدینش با هم دعوا می کنند و سرانجام از هم جدا میشوند و سپس احساس بیگانگی از محیط خشن و ناسازگار مدرسه را تجربه می کند. وی جوانی خود را مملو از حس دشمنی با همه چیز و احساس بیمعنایی و در نتیجه افسردگی معرفی میکند؛ بهگونهای که بیزاری از خود و نکبت بار بودن زندگی و تکرار این جمله که «دیگر حالم از خودم به هم می خورد» را از حالات خود میشمارد.( اکهارت توله، نیروی حال، مسیحا بزرگر، ۱۳۸۹ ص ۹.)
نیل دونالد والش در کتاب گفتوگو با خدا از اعمال نادرست، رفتارهای زشت و تصمیمهای نابخشودنی خود سخن میگوید و زندگی گذشته خود را پر از ناشادی و شک های متعدد معرفی میکند.( گفتوگو با خدا، والش، ترجمه تمدن، ص ۲۳)خانم لوئیز هی یکی از نویسندههای پرآوازه جهان امروز که کتابهایی با موضوع معنویت نگاشته است، خود را فرزند طلاق میخواند و در موارد متعدد از زندگانی تلخ خود داستانهایی را نقل میکند. وی در نوشتههای خود میگوید:
هجده ماهه بودم که پدر و مادرم اختلاف پیدا کردند و از هم جدا شدند… من شیرخوارگاه های زیادی را پشت سر گذاشتم … وقتی پنج ساله بودم مادرم دوباره با مردی سوءاستفاده گر ازدواج کرد و زندگی برای هر دو ما جهنم شد. در همین سال بود که همسایهام به من تجاوز کرد. پس از کشف این مسئله به من گفتند که تقصیر از خود من بوده است. در خردسالی پیوسته میشنیدم که مرا احمق، بی ارزش و زشت صدا میکردند. در مدرسه دائماً گوشهای میایستادم و به دیگران نگاه میکردم. احساس میکردم کسی در خانه و مدرسه خواهان من نیست. شانزده ساله بودم که صاحب دختری شدم. دخترم فقط پنج روز نزد من بود. بعد او را به دیگران سپردم. در جوانی احساس بیارزشی میکردم؛ بنابراین چگونه میتوانستم اصول اخلاقی را بشناسم؟( لوئیر هی، سفر زندگی انتشارات فراروان، ص ۲۲.)
دکتر وین دایر که کتاب عرفانش در چند سال اخیر پرفروشترین کتاب سال آمریکا بوده و آموزههای اخلاقی و عرفانی متعدّدی را در کتبش مطرح میکند، برای خود سابقه اعتیاد میشمارد و از پدری معتاد و الکلی که سرانجام جانش را برسر افراط در نوشیدن مشروبات الکلی از کف داد و از محرومیّت کامل خود و مادرش از محبّت پدر و در نتیجه جدایی مادرش سخن میگوید.
نتیجه گیری
اگر چه هر کسی ممکن است در زندگانی اشتباهات و خطاهایی داشته باشد اما زندگانی رهبران عرفانهای نوظهور از دو جهت قابل تأمل است:اول این که این افراد با پیامبران الهی مقایسه شوند و معلوم شود که چه انسانهایی صلاحیت دارند پرچم دار ارشاد دیگران باشند؟ قرآن کریم تنها کسانی را اسوه میداند که خطا و لغزش اساسا در مورد ایشان راهی ندارد. از این رو مقایسه رهبران معنویت مدرن، با رهبران آسمانی و اسوههای دینی که قرآن معرفی میکند و توجه به فاصله ناپیمودنی بین این دو دسته عبرتآموز است.
نکته دوم این که این افراد اگر چه توانستند در نهایت خود را از بحران نجات دهند، ولی باید پرسید که نجات از بحرانهای روانی چه ارتباطی با معنویت و عرفان دارد؟ آیا کسانی که حداکثر هنر ایشان این بوده که زندگی خود را به حالت عادی برگردانند (دقت شود که چنین افرادی تازه رسیدهاند به وضعیتِ یک انسان عادی؛ و هنوز تا رسیدن به مقامِ انسان کامل فاصله زیادی دارند) آیا راهی را که این افراد تجربه کردهاند، برای ادعای معنویت و عرفان کافی است؟ با توجه به روحیات مختلف و شخصیت های متفاوتی که دیگران دارند، تجربه شخصی این رهبران چه میزان برای دیگرانی که با آنها از جهت گرایشها و تمایلات و صفات متفاوتند راهگشا خواهد بود؟ به عبارت دیگر نسخههای معنوی که برای ارشاد دیگران عرضه میکنند چه میزان کارامد است؟
بنابراین راهی که این افراد نشان دادهاند اگرچه ممکن است برای نجات از بحرانهای روانی مناسب باشد، اما برای رساندن دیگران به عالم معنا و شکوفا نمودن استعدادهای روحانی انسانها به هیچ وجه پاسخگو نخواهد بود و این انسانها اگر به عنوان انسانی متعادل هم شناخته شوند نمیتوانند انسان کامل و اسوه معنوی قلمداد شوند.
دکتر وین دایر که کتاب عرفانش در چند سال اخیر پرفروشترین کتاب سال آمریکا بوده و آموزههای اخلاقی و عرفانی متعدّدی را در کتبش مطرح میکند، برای خود سابقه اعتیاد میشمارد و از پدری معتاد و الکلی که سرانجام جانش را برسر افراط در نوشیدن مشروبات الکلی از کف داد و از محرومیّت کامل خود و مادرش از محبّت پدر و در نتیجه جدایی مادرش سخن میگوید.( وین دایر، نداى درونى، صص ۳۹ و ۱۸۴؛ خود حقیقى، ص ۷۵؛ عرفان، ص ۲۰۴.)
شاکتی گواین که در میان رهبران زن آوازه قابل توجهی دارد، از استفاده فراوان مواد توهمزا سخن میگوید و گذشته خویش را پر از افسردگی و بحران روانی توصیف میکند و از اینکه در سه سالگی شاهد طلاق پدر و مادر خویش بوده است، رنجیدهخاطر است.( شاکتی گواین، زندگی در روشنایی، صص ۳ تا ۵؛ شاکتی گواین، راه تحول، ص ۱۳۱.)