آیین هندو رشد فرد را کاملاً در اختیار و ابتکار او نمیگذارد بلکه برای راهنمایی او طرحی عرضه میدارد. حیات انسانی را در آیین مرکب از چهار مرحلهی متوالی جلوه میدهند که سه مرحلهی اولی داخل قلمرو طبقه یا طبقهی موروثی است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، آیین هندو رشد فرد را کاملاً در اختیار و ابتکار او نمیگذارد بلکه برای راهنمایی او طرحی عرضه میدارد. حیات انسانی را در آیین مرکب از چهار مرحلهی متوالی جلوه میدهند که سه مرحلهی اولی داخل قلمرو طبقه یا طبقهی موروثی است از این قرار:
۱- شاگرد
فرزند آدمی در ابتدا بیدستوپاترین مخلوقاتست و اگر مواظبت والدین در کار نباشد امید زنده ماندن برای او کم است. این مواظبت باید مدت مدیدی ادامه یابد تا اینکه کودک به مرحلهی رشد برسد. هرچه سطح فرهنگ بالا رود مدت آموزش طولانیتر می شود. هدف آموزش و پرورش آن نیست که معلوماتی را توی مغز مقاوم محصل بریزند و یک قانون منجمد اخلاقی به عواطف او تحمیل کنند بلکه آنست که کودک را یاری کنند تا قریحه و فطرت خود را بسط دهد تربیت کودک را از درون تکامل بخشد نه اینکه از بیرون فشار آورد. این نوع آموزش و پرورش نه تنها آدمی را برای سهمی که در زندگی خواهد داشت صالح میکند بلکه در باب شرایط زندگانی روحانی به او نظر کلی میدهد.
۲-رئیس خانواده
فرد با جا کردن به خود در جامعه و کمک به نگهداری و دوام آن نه تنها قانون هستی خود را اجرا میسازد بلکه به جامعه هم خدمت میکند. آدمی وقتی به کمال هستی خود میرسد که طبق روابط سازگار اجتماعی زندگی کند. یکی از اعمال طبیعی انسانی موضوع تناسل است که موجب ادامه نسل است. ازدواج و عشق و مادری مورد احترام است. زن در تمام مسائل خانوادگی و دینی با شوهرش مساویست. مجرد زیستن از انحرافات نادر تناسلی است. هر زنی حق ازدواج و پایه گذاری خانواده دارد. هر نوع تمرکز فکری منحصر به جسم، ولو به قصد امساک و ریاضت، گناهست. روح و جسم هرچه هم مغایر باشند با هم ارتباط نزدیکی دارند. امور روحی قسماً مربوط به رفاه جسمانی است از طرف دیگر امور جسمانی و اقتصادی ولو به خودی خود مهم نباشند از لحاظ اینکه وسیلهی برای زندگی روحی است مهمست.
شخص باید نخست درسهای اجتماعی و روحانی مراحل اولیهی زندگی را بیاموزد تا به مراحل بعد برسد.
همچنین شخص قبل از اینکه بخواهد مقدس گردد لازمست اول تقوا بیاموزد. کسی که نداند عشق کودک یا شوهر یا والدین چیست نمیتواند دارای عشق جامع جهانی گردد. خود را برای رهبانیت از مزیات ازدواج محروم ساختن از نظر اجتماعی و زیست شناسی خلاف بهداشت است. مرحلهی خانواده اساس جامعه است. فرمودهاند که رئیس خانواده زندگی خود را روی حقیقت باید تأسیس کند و از پی حق برود و در تمام اعمال نظرش خدمت به هستی جاودان باشد. آیین هندو هرگز اعتزال از زندگانی و پناه بردن به کوه و غار را شرط اساسی حیات روحانی نمیشمارد. راه زندگی آسمانی از همین دنیاست.
۳- جنگل نشین
هستی از نظر انسان فقط عبارت از تولد و رشد و ازدواج و تهیهی معاش و ایجاد خانواده و نگهداری آن و پایان دادن به زندگی نیست، زیرا آن صورت انسانی حیات حیوانی است. بلکه عبارتست از ترقی به ماوراء مبادی حیوانی. فرد چون وظایف خود را در جامعه انجام میدهد به عظمت روح در وراء حجابات طبیعت پی میبرد و به حسرت وصول به آن جهان فراخ میافتد. وقتی اولاد شخص به عرصه میآیند و مستقر میشوند و حاجتی به حمایت پدر ندارند ممکنست او بخواهد با زنش به مکان آرامی در کوهستان عزلت جوید تا در آنجا در محیط آزادی فارغ از گیرودار جامعه با مطالعه و تأمل به جستجوی حقیقت هستی خود پردازد. هرکس باید سر زندگی و مرگ را برای خودش دریابد. ما با زبان دیگران نمیتوانیم بخوانیم یا مزه کنیم و باید زبان خودمان را به کار بریم. با اینکه هر کس اینچنین از طریق خودش رو به مقصد مینهد نتیجهی اهمیت جهانی دارد.
۴- راهب
راهب یا تارک دنیا از مال و منال و صنف، و اعمال دینی دست میکشد، چون به کمال رسیده و میتواند روح خود را وقف معالی کند و کلیه نیروهای خود را همراه گردش آزاد جهان کند و آنرا به تحول وادارد. نه تنها مفهوم زندگی عالی را تفرّس میکند بلکه طبق آن میزید و به این اصل کار میبندد: «جهان وطن من و نیکوکاری دین من است.» وی همه را باید یکسان بیند و به همهی موجودات مهربان باشد. و چون مؤمن است هیچ ذی روحی را از حیوان و انسان آزار نرساند چه در پندار چه گفتار و چه کردار، و هر نوع تعلق را ترک گوید. آزادی و بیباکی روح، شجاعت بیکران که از هیچ مانعی نمیهراسد و ایمان به نیرویی که در جهان مؤثر است و محبتی که همگانی است و در برابر خدمات بیریا نسبت به روح جهانی انتظار اجری ندارد، عبارتند از صفات برجسته چنان انسان کامل. تارک دنیا مردیست فوق جامعه و معلم سیار که با وجود کناره جویی در مبانی اجتماعی اجرای نفوذ میکند. فرق بین یک برهمن و یک تارک اینست که اولی عضو تام جامعه است و در خانواده سادهای با زن و فرزند زندگی میکند و اعمال دینی را کار میبندد و دومی مجرد و بیخانمان و سیار است و در دیر هم زندگی نمیکند و تمام مراسم را کنار میگذارد. نه تعصب زبان دارد نه تعصب نژاد بلکه برای شخص خودش آزاد است و وجودش وقف تمام دنیاست. اعضای این حزب تارکین از تمام طبقات و هر دو جنس قبول میشوند.
چون زندگی یک تارک غایت مطلوب بشریست اینست که پیروان آن مورد تصدیق و تأیید اجتماعند. (کالیداسا) (۱) شاعر بزرگ هند در وصف دارندگان آن مرام عالی بشری چنین گوید: «چون از خود گذشتهاند تمام جهان از آن ایشانست.»
هندویی شکل و نمونه آرمان تارکی را به ما داده است. تارک با خود نیروی روح و جنب و جوش شعله وار آنرا دارد. منزلی ثابت و طرز یکنواختی از زندگی را مالک نیست و از تمام انواع خودکامی آزاد است چه فردی چه اجتماعی چه ملی. برای خاطر کسب قدرت چه فردی چه جمعی سازشی با کسی نمیکند. رفتارش قابل پیش بینی نیست. زیرا عملش مستند به پیروی از قانون جامعه یا کشور نیست و در رفتار خود مختار است. تابع مقررات نیست زیرا در خویشتن به اصل حیات رسیده و میداند حیات منبع مقرراتست ولی خود آن اسیر مقررات نیست. آرامش روان او عجیب است زیرا با اینکه سکونت درونی دارد همه چیز در محیط او بیآرامست و عنصر او آتش و شعار او جنب و جوش است.
مرد کامل هند نه آن مرد بلندنظر یونانست و نه فارس معروف قرون وسطای اروپا بلکه کسیست که آزادی روحانی دارد و بواسطهی ریاضت سخت و عمل به فضایل بیریا و آزادگی از اغراض زمان و مکان نفوذ نظری به باطن عالم پیدا کرده. افتخار هند است که به چنان آرمانی چنگ زده و در هر دورهای و در هر قسمت کشور و مردانی نظیر (رشی) (۲) های مذکور در اوپه نیشدو (بودا) و (راما کریشنا) (۳) و گاندی بوجود آورده که با کامیابی در راه تحقق چنان مرام بلند کوشیدهاند.
مرام تارک دنیا هنوز هم در افکار هندی مؤثر است. ولی گاندی از تمام رهبران سیاسی میخواهد کلیه علایق خود را با عالم قطع کنند، مجرد و مرتاض شوند و مالی نداشته باشند، و میگوید باید معبد آنان زندان باشد و لباس خشن زندان را از روی ایمان بر تن کنند زنجیرها و دستبند روپوش و تاوان آنان باشد منظورش تبلیغ آرمان پشت پا زدن به دنیا در عالم سیاسی است. (۴)
طرح طبقاتی و مراحل زندگی که بحث شد البته سودمند است ولی ضرور نیست. به قول (ماندانا) آن مانند اسب سواریست که در رساندن ما به مقصد ارنظر سهولت و صرفه جویی از وقت مفید است ولی بدون آن هم میتوان به مقصد رسید. زندگی عبارتست از پیشرفت در مراحل و آن مستلزم سلوک ممتدیست و جامعه نباید سالک را باری سنگین طاقت شکن به گردن نهد. اگر ما در سطحهای پایین مشق پرواز نکنیم پرواز و بلندیها امکان پذیر نیست. از طرف دیگر هم نباید به ماندن در مراحل پست قانع شویم زیرا مناسب آنچه تکامل از ما میخواهد نیست. هدف اعلی دیدار الهی است و در به روی همه باز است و جهان و فعالیت جهان در آن باب سد راه نیست بلکه میدان تمرین است.
پینوشتها:
۱. Kalidasa
2. Rsi
3. Ramakrisna
4. پیداست که این قسمت قبل از قتل گاندی نوشته شده.
منبع مقاله: راداکریشنان، ساروپالی، (۱۳۹۳)، ادیان شرق و فکر غرب، ترجمهی صادق رضازاده شفق، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.