حجت الاسلام میرموسوی گفت: اخلاق مداری،حساسیت نسبت به حقوق مردم و اموال عمومی، حفظ یک رویی و عدم نفاق در مبارزه از جمله خطوط قرمز امام حسین(ع) بود که برای آنها چنگید.
حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی میرموسوی، دانشیار دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه مفید، در گفت و گو با خبرنگار ردنا (ادیان نیوز)، ظلم ستیزی، اصلاح طلبی و مبارزه با فساد و امر به معروف و نهی از منکر را مهمترین مبانی حرکت امام حسین (ع) دانست و اظهار کرد: قیام امام حسین، مقاومت در مقابل «نظامِ جوری» بود. این مقاومت مراحل مختلفی داشت. در آغاز با اجتناب از بیعت و حرکت به سمت مکه شروع شد و سپس با درخواست کوفیان و اعلام بیعت ایشان حضرت از مکه رهسپارکوفه شدند. در اواخر مسیر، هنگامی که با سپاه حر روبرو شدند، حضرت تلاش کردند خود را از این مهلکه نجات دهند و برای این هدف، سه گزینه پیشنهاد کردند. اما وقتی که ایشان را بین جنگ و بیعت مخیر کردند، نبرد را اختیار کردند و فرمودند «المنیه ولا الدنیه»؛ حضرت فرمودند من دست بندگی به شما نمی دهم و مقاومت میکنم(لا اعطی بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید). این رویکرد به شهادت حضرت منجر شد.
وی با بیان اینکه نامه حضرت به اهل کوفه نشان دهنده مبانی این حرکت است، افزود: حضرت در آن نامه می نویسند اگر کسی سلطان جائری را دید که حرام خدا را حلال و پیمان خدا را میشکند و مخالف با سنت رسول الله عمل میکند و در بین بندگان خدا با ظلم و جور عمل میکند، باید در برابر چنین شخصی ایستادگی کند و اگر چنین نکند خداوند او را همانند ظالمان قرار می دهد. پس مقاومت در مقابل نظام ستمگر مبنای حرکت حضرت بود.
دانشیار دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه مفید بیان کرد: همچنان که امام در سخنان بسیاری یاد آور شده اند، مقاومت ایشان بر اصل امر به معروف و نهی از منکر نیز استوار بود. برای نمونه در وصیت خویش به برادرشان می فرمایند: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر». از دیدگاه امام ستمگری حکمرانان و فساد کارگزاران سیاسی آشکار ترین منکری است که باید از آن جلوگیری کرد.
پاسخگویی مردم به حکومت به جای پاسخگویی حکومت به مردم
این پژوهشگر علوم سیاسی ادامه داد: یکی از محورهای مهم این ظلم، خارج شدن نظام از عدالت بود. رسول خدا بر اساس عدالت سنتی را پایه گذاری کرد که در آن حاکم نسبت به نیازهای جامعه و رضایت مردم مسئولیت داشت. اما وضعیت نظام اموی در طول بیست سال حکومت معاویه، به گونه ای شد که به جای اینکه نظام به رضایت مردم توجه کند، مردم میبایست به رضایت حاکم می اندیشیدند. این انحرافی اساسی از سنت پیامبر و شیوه عادلانه حکمرانی بود. حضرت در آن سخنرانی که در منا انجام دادند می گویند «الّلهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن الّذی کان منّا منافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام، و لکن لنردّ المعالم من دینک، و نظهر الإصلاح فی بلادک.»؛ خدایا تو می دانی ما به دنبال کسب قدرت نیستیم. ولی احساس کردیم که جامعه و حکومت از مسیری که رسول خدا مشخص کرده منحرف شده است. حضرت می گوید می خواهیم این مسیر را اصلاح کنیم. این اصلاح طلبی یکی از مبنای این حرکت است. در نامه حضرت به محمدبن حنفیه هم بر همین موضوع تاکید شده است؛ «انّی لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً، و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّه جدّی (ص)، و أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر، و أسیر بسیره جدّی» یعنی حرکت من یک نوع خروج مبتنی بر شرارت و دنیاطلبی نیست، در پی فساد و ستم نیستم، بلکه به دنبال اصلاح هستم.
میرموسوی اصلاح طلبی را یکی دیگر از مبانی حرکت امام حسین علیه السلام دانست و گفت: در ادبیات سیاسی امروز اصلاح طلبی معنایی دارد که شاید در آن زمان مطرح نبوده است. در ادبیات دینی اصلاح، در برابر فساد است. حضرت به دنبال این بودند که از فسادی که در حکمرانی اتفاق افتاده جلوگیری کند. معمولا در برابر ظلم و ستم، گروهی اندک مقاومت میکنند و مابقی یا مقاومت نمیکنند، یا همراهی میکنند. حضرت می فرماید من وظیفه دارم در برابر کسانی بایستم که از پیروی خداوند سرباز زده و آشکارا فساد را در زمین کردهاند و اموال عمومی را در راستای خواستهها و منافع خود صرف میکنند.
امام حسین دربرابر استبداد دینی ایستاد
میرموسوی خاطرنشان کرد: حضرت در قسمتی از سخنان خود به نامه کوفیان اشاره می کنند و می گویند اگر به پیمان خود عمل کردید من نیز به آن وفادرام و بر پایه برابری با هم رفتار می کنیم، ولی اگر پیمان خود را شکستید و به بیعت خود پایبند نبودید منکری که با پدر و برادرم انجام دادید را تکرار کردهاید، اما من بر اساس وظیفه خود این کار را انجام میدهم. یعنی حضرت احتمال میدادند که آنها از بیعت خود برگردند. اما بیعت، ابزاری است در برای آن مقاومت ولی آن وظیفه مقاومت، فقط منوط به این ابزار بیعت نیست و حضرت وظیفه ایستادگی دارد. یعنی حضرت بین خودش با کسانی که بر لبان خودشان مهر زده اند مرزبندی میکنند.
وی تصریح کرد: از این سخن می توان دریافت که بر خلاف دیدگاه کسانی که آگاهی دقیق یا اطمینان امام از شهادت خویش را انکار می کنند، به نظر می رسد امام نه تنها احتمال جدی نقض پیمان قبایل کوفه را می داده اند، بلکه همچنان که در برخی از روایات معتبر آمده امام از شهادت خویش اطمینان داشته اند. آنچه مهم است این که امام با هدف شهادت و کشته شدن به این راه نرفته اند، بلکه هدف امام ایستادگی و مقاومت در برابر این انحراف و ظلم بوده و در این راه از شهادت هیچ هراسی نداشته اند. زیرا هراس از مرگ مانعی جدی در مسیر مبارزه با ستم و استبداد است.
دانشیار دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه مفید عنوان کرد: اسنایدر در کتاب خودکامگی یا در برابر استبداد می نویسد، یکی از درس های مهم قرن بیستم این است که در مبارزه با استبداد نباید از مرگ هراسید، زیرا آنان که از مرگ می هراسند به جای نجات از مرگ به شکلی سخت تر گرفتار مرگ می شوند.
وی افزود: امام حسین در مقابل یک نظام استبدادی می ایستد. خودآگاهی نسبت به استبداد در بین مسلمانان یک امر متاخر است و در دو قرن اخیر این مساله مطرح شده است. در گذشته نظامها فردگرا بود. این بدین معنا نیست که در متون و آموزههای دینی سخنی بر ضد این نوع نظام سیاسی نباشد. از آموزه های قرانی می توان نگرشی رهایی بخش به سیاست را استنباط کرد که رابطه سلطه جویانه و قدرت مطلقه را نفی می کند. آیاتی از قرآن که از ارباب گرفتن غیر خدا و نیز به بندگی و بردگی گرفتن بندگان خدا نهی کرده اند، بر این نگرش دلالت دارند. در این راستا می توان به آیاتی نیز استناد جست که سلطه و جباریت پیامبر را نفی می کنند و وظیفه او را تنها تذکر معرفی می کنند. افزون بر این آیاتی که حکومت های جابرانه مانند فرعون را به شکل جدی و شدید سرزنش می کنند. همچنین آیاتی که پیامبر را به شوری و رایزنی با مردم و گذشت از اشتباهات آنان فراخوانده اند، بر این امر دلالت دارند.
میرموسی با اشاره به اینکه در سخنان پیامبر(ص) نیز موارد بسیاری از این دست وجود دارد، مطرح کرد: در بخشی از این سخنان حضرت انحراف حکمرانی پس از درگذشت خویش را یاد آور شده اند. در روایتی از رسول خدا نقل می کنند که «إذا بلغ بنو أبی العاص ثلاثین رجلا، اتخذوا عبادالله خولا و مال الله دولا و دین الله دغلا» وقتی که فرزندان عاص قدرتی پیدا کنند بندگان خدا را به بردگی می کشانند و اموال بیت المال را وسیله هوس خود قرار می دهند. این بیان، نشان دهنده نظام استبدادی است که قدرت سیاسی در آن نامحدود است و کسانی که در راس قدرت هستند خود را پاسخگو نمی دادند.
استاد دانشگاه مفید تصریح کرد: البته استبداد مراتب دارد، گفته شده شدیدترین مرتبه استبداد این است که تخت پادشاهی، رهبری دینی و فرماندهی دینی همه در دست یک فرد باشد و او خودش را پاسخگو نداند. در آموزهای دینی از استبداد نهی شده بوده است. از مبانی حضرت مقاومت در برابر استبداد بوده است. قبل از اموی ها، خلفاء خود را خلیفه رسول خدا می دانستند اما امویها مستقیم خود را «خلیفه الله» نامیدند. در سایه این ادعا چهره قدسی و دینی به حکومت خود دادند و از دین برای مشروعیت بخشی به حکومت و پیشبرد اهداف خود، بهره برداری ابزاری کردند. حضرت می خواستند جلو استبداد دینی و استفاده ابزاری از دین را بگیرند.
حق الناس و بیت المال؛ خطوط قرمز قیام حسینی
میرموسوی اخلاق مداری را یکی از مهمترین خط قرمزهای امام حسین در نهضت عاشورا دانست و گفت: حضرت در طول این حرکت تاریخی، هیچ کجا حاضر نمی شوند اخلاق را قربانی کنند. یکی از این اصول اخلاقی آزادگی است. آزادگی در مکتب حسین، به دینداری ظاهری ربطی ندارد و امری فرادینی است. حضرت می فرمایند ««اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیاکم» یا اینکه می فرمایند ««الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»؛ همه این فرمایشات نشان میدهد که آزادگی ضرورتا به پایبندی به ظاهر شریعت بستگی ندارد.
وی افزود: یکی دیگر از اصول حضرت سازش ناپذیری در برابر ظلم است. حضرت در دفاع از حق و سازشناپذیری با ظلم سرسخت بود و حاضر نبود از این اصل کوتاه بیاید و این یکی از خط قرمزهای حضرت است. عبدالله علائلی از عالمان اهل سنت لبنان در کتاب ارزشمند خویش با عنوان «برترین هدف در برترین نهاد» که درباره امام حسین ع نگاشته است، این اصل را برخاسته از ویژگیهای شخصیتی ایشان دانسته است. امام از کودکی شخصیت بیپروایی داشت. وقتی پای منبر ابی بکر بود به او گفت از این منبر پایین بیا؛ این منبر پدر من است نه منبر پدر تو.
میرموسوی به نقل از که نیچه عنوان کرد: سازندگان تاریخ انسانهای فداکاری هستند که به هدفی تعهد دارند و در افقی از تعهد عمل می کنند که باور غیر تاریخی به اعتبار مطلق کوشش آنهاست. بنابراین مردان بزرگ تاریخ، آفرینندگان بزرگ و ابرمردانی بوده اند که با آینده رویارو شده و برای هدف بزرگی که در سر داشتند خود را فدا کرده اند. این آفرینندگان بزرگ افق هایی ساخته اند که انسانهای آینده با آن زندگی می کنند. این افق ها را کسانی پدید میآورند که در حال کشف حقیقت هستند. چنین انسان هایی در جایگاهی فراتاریخی قرار می گیرند. بی تردید حسین(ع) یکی از ابرمردان تاریخ است که بر پایه تعهد به هدفی مقدس، خود را در راه آنچه باید باشد فداکرده است و افق و چشم اندازی تازه بر روی انسان ها گشوده است.
استاد علوم سیاسی دانشگاه مفید تصریح کرد: یکی از خط قرمزهای حضرت حفظ یک رویی و عدم نفاق در مبارزه است. برخی از شخصیتها، شخصیت بیرونی و اندرونی دارند؛ اما سیدالشهداء اینگونه نبود. وقتی انسان به آدمهای دو شخصیتی نزدیک می شود، بی اعتقاد می گردد؛ آنها یک چهره برای عوام و یک چهره برای خواص دارند؛ ولی سیدالشهداء اینگونه نبود و کاملا با صراحت از دین دفاع می کرد. معاویه نامه ای به امام حسین می نویسد که شما دارید علیه من توطئه می کنید. حضرت با انتقاد شدید سیاست سرکوب معاویه که در جریان آن بسیار از آزادگان مانند حجر بن عدی و عمر بن حمق به شهادت رسیدند، به او می نویسند تا کنون در پی نبرد با تو نبوده ام ، هر چند به گمانم خدا از این کار خشنود نباشد و به دلیل عدم پیکار با تو نزد او مسئول باشم. در ادامه یاد آور می شوند که فتنه ای بزرگتر ازامارت تو بر این امت سراغ ندارم.
میرموسوی خاطرنشان کرد: یکی دیگر از خط قرمزهای حضرت حساسیت نسبت به حقوق مردم و اموال عمومی است. این ویژگی نیز از دوران کودکی در حضرت وجود داشت. حضرت به همراهان خود می گوید اول بدهی خود را پرداخت کنید و بعد با این کاروان همراه شوید. یکی از مهمترین اصول و خط قرمزهای حضرت این بود که به هیچ وجه آغازگر خشونت نبودند. در عاشورا تاکید داشتند که آغازگر جنگ نخواهند بود. امام مقاومت خود را در چهارچوب عقلانی انجام می دادند و از گفتگو و مذاکره با دشمن برای پیشبرد اهداف خود، پرهیز نمی کردند. به بیان دیگر با وجود این که امام در راه مقاومت در برابر نظام جوری و استبدادی هرگز از مرگ و شهادت نمی هراسید، اما حرکت ایشان انتحاری نبود.