محمدرضا حکیمی نماد آرمانخواهی دینی و انسانی بوده و تلنگری است که هر دردمند نیاز دارد تا بداند آرمانها چیست و ما در کجا ایستادهایم.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا یوسفی شیخ رباط، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، در یادداشتی به بیان نکاتی درباره مرحوم علامه حکیمی پرداخته است. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
در جایی خواندم که به محمدرضا حکیمی، لقب فیلسوف عدالت دادند، نمیدانم تا چه حد این حرف درست است اما آرمان و تمام دغدغه حکیمی، عدالت بود. مجلدات ۳ تا ۶ کتاب «الحیات» به بحثهای اقتصادی پرداخته است. این کتاب، منبعی الهام بخش بود و من در دهه ۷۰ در تدریس مبانی اقتصاد اسلامی از آن زیاد استفاده کردهام و آن را بارها و بارها خواندم و ذهنم را بسیار درگیرش کردم.
شاید از نگاه برخی، «الحیات» نوعی نگاه چپ گرایانه به دین باشد که در دوران پارادایم سوسیالیسم از جذابیت زیادی برخوردار بود، اما از منطق روش استنطاق، حکیمی پرسشهای زمانه را بر قرآن و متون شیعی عرضه کرد و دریافتهایی از آن را در «الحیات» به اشتراک گذاشت که به حق تازگی داشت.
«الحیات» پردهای از روی برخی آیات برداشت. تبیین وی از ابعاد نظام تکاثری مستند به قرآن کریم فوقالعاده و تازه است. حکیمی پرده از رخ برخی روایات نیز کنار زد و غبار خاک را از آنان که ۱۴ قرن مغفول واقع شده بودند، زدود. روایت «لو عدل فی الناس لاستغنوا» از امام کاظم و یا روایت معتبر از امام صادق(ع) «ان الناس یستغنون اذا عدل بینهم» گویی برای جامعه علمی شیعی تازگی داشت و یا روایت شیرین اما بیسند مناقب ابن شهر آشوب «ما اصبح بالکوفه احد الا ناعما …» که چنان به مذاق عالمان و خطیبان خوش آمده است که بسیار بازگو میشود. ذره بین حکیمی در کشف روایات مرتبط با فقر و دسته بندی روایات آن باب نیز از جهات متعددی ممتاز است.
او مستند به آیات قرآنی و روایات به تقسیمبندی سطوح زندگی از کفاف تا تکاثر پرداخت. گرچه به گونه ای سطوح مصرف در سخنان ابن قیم، غزالی، ابن حزم و دیگران نیز آمده بود اما نوع ورود ایشان متفاوت بود. وی برخی جوامع را تکاثری نامید و به خوبی توانست ابعاد آن را از منظر دینی به نمایش بگذارد و اثرات مخرب آن را نشان دهد. اسلام عثمانی وی ناظر بر جامعه تکاثری به ظاهر دینی است. از نظر او اسلام یا علوی است یا عثمانی، سومی ندارد.
محمدرضا حکیمی پس از انقلاب توانست بر ذهن نسل جوان حوزویان در دهه ۶۰ و ۷۰ اثرگذار باشد. گرچه بلوغ فکری آن نسل موجب شده است که آراء مستقلی داشته باشند اما قطعا دغدغههای حکیمی بر جان آنان نشسته است.
برای کشف مکتب اقتصادی اسلام کوششهای متعددی شده است. شهید صدر سعی کرد تا از منبع فقه به نظام سازی بپردازد راهی پرچالش و نامقبول در نزد فقیهان مقید به نگاه سنتی را طی کرد و در محافل علمی حوزویان از آن استقبالی نشد. روش دوم، روش تاریخی تمدنی بود که در ایران دکتر علی صادقیتهرانی و در خارج ایران امثال عبدالعظیم اصلاحی دنبال کردند و البته منتقدانی هم دارد اما با گرایشهای فقهی هماهنگتر است. روش سوم روش الحیات است. این روش دارای نظام وارگی است و از این جهت از دو روش قبل بهتر است. زیرساختهای بنای اسلام علوی حکیمی به خوبی در آن انجام شده است.
امروز جامعه ما به او و غدغههایش نیازمند است. به دور از ورود به جزئیات «الحیات» که جای بحث فراوان دارد, رویکرد کلی اقتصادی وی و حساسیت شدیدش به فقر و نابرابری منطبق با نهجالبلاغه است. اگر چنین حساسیتی در میان متولیان امر در ایران وجود داشت, جامعه ما به اینجا نمی رسید که ۳۸ درصد بر اساس آخرین پایش زیر خط فقر باشند و ۵۰ درصد نیازمند یارانه و گروهی از جوانان ما تا به کمر سر در سطلهای زباله کرده باشند. به استناد خطبه سوم نهج البلاغه، حکومتها را میتوان بر اساس درجه فقر مردم و سطح نابرابری ناموجه ارزیابی کرد.
حکیمی نماد آرمانخواهی دینی و انسانی بوده و تلنگری است که هر دردمند نیاز دارد تا بداند آرمانها چیست و ما در کجا ایستادهایم. خداوند روح او را با بزرگان دین محشور گرداند.