یک پژوهشگر سیاسی معتقد است در قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم با پدیده جنگ و خشونت و ترور روبرو هستیم و بیش از ۱۸۷میلیون نفر در این جنگ و خشونت قربانی شدهاند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، ترور و خشونت در کشورهای اسلامی سبب شده که بسیاری از مردم دنیا، تصویر نادرستی از اسلام داشته باشند. امروز کمتر کشور اسلامی است که گرفتار ترور، خشونت و جنگ نباشد. هر روز اخبار زیادی از کشتار و انفجار در کشورهای اسلامی مخابره میشود و روزانه دهها مسلمان به دست افرادی کشته میشوند که پرچم لا اله الا الله به دوش دارند.
چرا خاورمیانه و کشورهای اسلامی که در طول تاریخ خواستگاه ادیان و تمدن بودهاند امروز دچار چنین وضعیتی هستند؟ برای بررسی این پرسش با دکتر «یوسف خانمحمدی» استادیار دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه مفید قم و پژوهشگر حوزه علوم سیاسی به گفتگو نشستیم که مشروح آن از نظر می گذرد؛
خانمحمدی در تعریف ترور گفت: تروریسم عبارت است از کاربردهای غیرقانونی یا تهدید به کاربرد زور و یا خشونت بر ضد افراد و اموال برای مجبور ساختن حکومتها یا جوامع؛ که اغلب به اهداف سیاسی یا ایدئولوژیک صورت میگیرد. به عبارت دیگر، کاربر سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیشبینیناپذیر بر ضد حکومتها و یا افراد برای دستیابی به یک هدف سیاسی ترور است. وقتی این تعریف را مبنای تجزیه و تحلیل خود قرار دهیم، در حقیقت یک عدهای از افراد به صورت گروههای مختلف، چون نمیتوانند از راههای قانونی و عادی به اهداف سیاسی خود برسند به ترور و خشونت دست میزنند تا حکومت را به تن دادن به خواستههایشان وادار کنند. بعضاً هم آنها در رسیدن به اهداف خود موفق میشوند و گاهی هم موفق به سقوط حکومت مرکزی میشوند؛ مانند آنچه در افغانستان رخ داده است.
عوامل شکلگیری ترور
این محقق حوزه علوم سیاسی گفت: وقتی در جامعهای گفتگوی در سطح ملی شکل نگیرد و تمام جریانها به صورت آزادانه نتوانند در این گفتگو شرکت کنند و نتوانند از طریق قانونی وارد عرصه سیاست شوند و حرفها و ارزشهای خود را مطرح کنند، خشونت و ترور شکل میگیرد. یکی دیگر از عوامل مهم شکلگیری ترور، فقدان مشارکت سیاسی است؛ وقتی مشارکت سیاسی به معنای واقعی در کشوری وجود ندارد و مردم حق انتخاب شدن و انتخاب کردن ندارند زمینه ترور و خشونت شکل میگیرد و مورد مهمتر، بحث اصلاحات و توسعه اقتصادی است. وقتی در جامعهای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی به صورت گسترده وجود نداشته باشد و جامعه از فقر و تبعیض و فساد در رنج باشد، بخشی از مردم چاره را در حرکتهای تروریستی میبیند. و فقدان تساهل و تسامح عامل مهم شکلگیری ترور است. به رسمیت بشناختن رقیب و سایر گفتمانها زمینهساز ترور است.
وی تصریح کرد: آنچه مطرح شد مخصوص جهان اسلام نیست اما آنچه در جهان اسلام خیلی مهم است، عدم گسترش آگاهیهای عمومی است. هرچه آگاهی از تحولات جهانی و تحولات منطقهای و داخلی و درک افراد از دین و مذهب خود بالاتر رود، خشونت کاهش پیدا میکند و هرچه آگاهی مردم از تحولات جهانی و ملی و منطقهای و داخلی و درک آنان از مسائل دینی پایینتر باشد زمینه برای سوءاستفاده گروهکها به وجود میآید.
توجیهات دینی و تروریسم
دکتر خانمحمدی گفت: آنچه در جهان اسلام باعث گسترش گروههای رادیکالی شده، همین بحث توجیههای هنجاری و ارزشی است. این توجیهها را برخی از رهبران سیاسی از متون دینی ارائه کردهاند. مثل توجیههای ارزشی که در نیمه دوم قرن بیستم شدت گرفت و تاریخ معاصر هم همچنان با اصالت بخشیدن به جهاد ادامه دارد.
این پژوهشگر سیاسی ادامه داد: قبل از قرن بیستم اگر به کتابهای فقهی اهل سنت و شیعه نگاه کنیم، جهاد اکبر اولویت دارد. این جهاد اکبر به خودسازی و تقوا میپردازد. اما «ابن تیمیه» مسئله جهاد را به صورت جدی مطرح کرد و بعد «محمد بن عبدالوهاب» آن را گسترش داد و توسط «شاه ولی الله دهلوی» در شبه قاره ترویج شد و در جهان عرب هم سید قطب و برادرش محمد قطب و عبدالسلام فرج، آن را گسترش دادند. عبدالسلام فرج جهاد را واجب فراموششده نامیده و آن را بحث مهم اسلام مینامد. این جریان در افغانستان به طالبان و افغانستان منتهی شد.
سکولاریسم در جهان اسلام جواب نمیدهد
وی افزود: موضوع دیگری که در جهان اسلام درگیر آن هستیم بحث سکولاریسم است. سکولاریسم که به دنبال جدایی نهاد دین از نهاد قدرت است. این موضوع در مسیحیت جا افتاده است اما در اسلام نمیتوانیم سکولاریسم داشته باشیم. لذا حکومتهایی که بهنوعی به سمت سکولاریسم حرکت میکنند جریانهای مذهبی را وادار به خشونت میکنند. هرچه حکومتها به سمت سکولاریسم میرود جریانهای رادیکال اسلامی گسترش پیدا میکند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: سرکوب و فشار این جریان ترور و رادیکالیسم را ترویج میدهد. این جریانها چون مبنای فکری و تفکری دارد، هیچوقت با سرکوب از بین نمیرود. نمونه آن طالبان است، بیست سال قبل اعلام شد که طالبان از بین رفت اما در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ اینها سرکوب میشوند و بعد از مدتی در عراق و سوریه سر درمیآورند و امروز هم در شکل داعش و النصره بازسازی شدهاند. تفکر با بین نمیرود و باید زیربناهای فکری آنان را مورد نقد قرار داد و مبانی فکری آنها را از بین برد و این کار با نقدهای علمی اخلاقی و با گفتگو قابل تحقق است.
دخالت قدرتهای خارجی عامل تشدید ترور است
دکتر خان محمدی گفت: دخالت قدرتهای خارجی باعث تشدید جریان ترور است. هرچه در کشوری دخالت کشور خارجی بیشتر باشد، شکلگیری جریانهای ترور و گسترش جریانهای تکفیری و خشونتگرا بیشتر میشود. از سال ۱۹۷۹ که اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرد، اولین زیربناهای این جریان تروریستی شکل گرفت. در سال ۲۰۰۱ هم که حضور آمریکا را داریم، هیچوقت این جریانها کم نشد و بلکه زیاد شد.
وی افزود: همراهی حاکمان جهان اسلام هم با این قدرتها سبب کاهش آنان نشد بلکه بسترها و زمینههای شکلگیری گروههای تروریستی را تشدید کرد. ممکن است اینها دو دهه سرکوب شوند اما مجدداً احیاء میشود.
فساد سیاسی و گسترش تروریست
این پژوهشگر تصریح کرد: مهمترین عامل گسترش تروریست در کشورهای اسلامی، گسترش فساد سیاسی در این جوامع است. وقتی فساد زیاد میشود، صبر و تحمل مردم تمام میشود و میبینند هر امکاناتی که در اختیار دولت و اهالی قدرت است، به نفع آنان و برای راحتی خود آنها است و از سوی دیگر فساد و اختلاس هم گسترده است. مردم افغانستان از غنی به همین دلیل دفاع نکردند. ارتش این کشور به همین دلیل مقاومت نکرد.
وی افزود: این دولتها از فراهم کردن شرایط زندگی شرافتمندانه برای مردشان ناتوان هستند. وقتی که توده مردم و اکثریت جامعه میبینند در حکومت فساد وجود دارد امید خود را از آینده از دست میدهند و زمینههای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی برای خشونت و ترور فراهم میشود. و همین موضوع در افغانستان سبب شد که اینها کل افغانستان را در دست بگیرند.
جریانات مردمی سرکوب نمیشود
خان محمدی گفت: تکتک کشورهای اسلامی و کشورهای خاورمیانه باید بپذیرند که مردم با مشکلات زیای روبرو هستند. حکومتها به گمان خودشان بیداری اسلامی را سرکوب کردند؛ اما این جریانات مردمی سرکوب نمیشود. پس از قبول وجود مشکل، دولتها باید خود را موظف به شناسایی این مشکلات بداند. وقتی که فساد گسترده و نظام اداری ناکارآمد است و آقازادهها از امتیازات ویژه برخوردارند خشونت عمومی گسترش پیدا میکند.
وی افزود: برای درمان ناکارآمدی نظام سیاسی باید از تجارب بشر استفاده کرد. دنیای امروز با استفاده از شفافیت و دولت الکترونیک جلو فساد ایستاده است. شفافیت به این معناست که وقتی تصمیمی در عرصه ملی اجرا میشود، مردم باید به چگونگی تصمیمگیری و چگونگی اجرا و نتایج آن آگاه باشند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: کشورهای خاورمیانه و اسلامی باید مشارکت سیاسی را افزایش دهند. در افغانستان اشرف غنی با یکمیلیون رأی در جایگاه قدرت نشست. وقتی که یک نفر رأی اکثریت مردم را ندارد نمیتواند بحران را رهبری کند و طبیعی است که مشکل ایجاد میشود. اگر افغانستان به یک حکومت جدی با حضور اکثریت مردم تن میداد این وضع پیش نمیآمد.
وی به لزوم استفاده از نخبگان تأکید کرد و گفت: در کشورهای خاورمیانه و جهان اسلام باید عرصه برای حضور و نقشآفرینی نخبگان باز باشد. نخستوزیر کویت نزدیک نیمقرن است که حکومت میکند. در عربستان یک نفر ۳۲ سال وزیر امور خارجه بود. این سبب میشود که نخبگان در جامعه در گردش نباشند و از عقل و هوش و توانایی آنها استفاده نشود. جهان اسلام ذخایر طبیعی و ظرفیت انسانی خوبی دارد. در همین افغانستان معادن بینظیر وجود دارد اما مردم فقیر هستند. علت این اتفاق تن دادن به حکومت قومی و تبعیضآمیز است. نتیجه چنین حکومتی کنار رفتن نخبگان و گسترش فقر است.
لزوم ارائه تفسیر سیاسی عقلانی از دین
دکتر خان محمدی گفت در جهان اسلام چگونگی تفسیر دین و قرآن خیلی مهم است. اگر بخواهیم جهان اسلامی در مسیر پیشرفت و توسعه قرار بگیرد باید تفسیر عقلانی از دین که معطوف به مشکلات جامعه است عرضه شود. به تعبیر امام موسی صدر باید تعبیرهایی ارائه شود که بتواند مشکلی را از دوش مردم بردارد. زمانی که دین مشکلات مردم را حل کند، مردم به دین رو میآورند چون به دین علاقهمند هستند. تفسیرهای قشری جامعه را اذیت کرده و سبب گسترش خشونت میشود. چون این تفسیرها برای توجیه قدرت انجام میشود.
وی ادامه داد: در جهان اسلام وقتی که یک کسی بر اساس مشارکت سیاسی و بر اساس شفافیت مسئولیت گرفت، باید پاسخگو هم باشد. کسی که چهار سال است مسئول است باید بگوید من برای چه کاری و با چه شعاری آمدم و چه کردم و اگر موفق شدم چه عواملی باعث آن شد و اگر موفق نشدم چه عواملی باعث آن شد. اما شما عربستان و لیبی زمان حاکم قبلی را در نظر بگیرید. اینها پاسخگو نیستند. اینگونه ثبات سیاسی ایجاد نمیشود و خشونت هم گسترش پیدا میکند.