ظــرف تربیــت اجتماعــی در انجمــن حجتیــه، ریشــه های بلنــد و پهناوری در تاریخ تأسیس خود دارد و همین تاریخ پر پیچ و خم، اظهار نظر درباره شاخص های تربیتی انجمن را سخت می سازد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حجتیه نیز مانند هر نهاد فرهنگی، از ریشه های خود ارتزاق کرده، از وابستگی ها بهره گرفتــه و میــراث اندیشــه خود را بــرای آینــدگان باقــی می گــذارد. حجتیه، یکــی از منظم تریــن تشــکیلات فرهنگی کشــور اســت که فعالیــت تشــکیلاتی را از ابتــدا در بطــن فعالیت خود بارگذاری کرده و تا امروز نیز روح تشــکیلات را از دســت نداده؛ اما این نظم تشکیلاتی در حــال و هــوای حجتیه بــا چنــان فضایــی همــراه شــده اســت کــه منتقدیــن، تشــکیلات حجتیه را از شــبه فرقه تا تشــکیلات فرهنگی تعریف و شاخصه های آن را با شاخصه های فرقه ای مقایسه می کنند؛ شاخصه هایی که مبنای آن، از تاریخ اندیشه های شبه حجتیه ای بر درون تشکیلات اثر گذاشته و روح جمعی در فعالیت های حجتیه ای را سامان داده است.
حجتیه، از همان ابتدا که طبق اساسنامه اش، افــراد را از ورود بــه دنیــای سیاســت منع می کرد، مشــخص شــد که فضای اجتماعی را جایگزین فضای سیاســی و تشــکیلات فرهنگی را به جای تشکیلات سیاسی-اجتماعی، فعال می کند.
تشــکیالت فرهنگــی، زمانــی که در شــمایل شــبکه یا مکتــب باقی بمانــد، قابلیــت تغییــر را درون خــود پــرورش می دهــد اما تشــکیلات منســجم و پنهانــی، انضبــاط تشــکیلاتی حاکم بــر کمیته ها و ســری بودن تشــکیلات و همچنین عدم درگیــری با حکومت پهلوی، ذهن را به اجبــار به ســوی طرح مســئله ای روان می کند کــه در آن، ماهیت انجمــن از مکتــب تربیتــی گروهــک شــبه فرقه ای یا جریان مســتقل فرهنگی-سیاســی کــه خــود را سیاســی نشــان نمی دهــد، نامعلــوم باقی می گذارد.
در کنار این شــبهه، مراودات و همکاری های موردی اعضای انجمن با دستگاه «ساواک» که در کتاب «در شناخت حزب قاعدین زمان»، تصاویر اســنادی آن افشــا شــده، سوالات بیشتری در ذهن می نشاند. البته مشخصا انجمنی هاست، در این مراودات بی تأثیر نبوده اما در نهایت، کار بی نتیجه اســت و این تربیت تشــکیلاتی، ظاهر و باطن بســیار تنیده ای پیدا کرده است.
در آغوش یا علیه انقلاب؟ســاختار تشــکیالتی حجتیه، پیش و پس از انقلاب با تغییرات نه چندان زیادی ادامه پیدا کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انجمن حجتیه اعلام کرد که همراه با مردم در جهت اهداف انقلاب فعالیت خواهد داشت و بیان داشت «انجمن با آرمان تداوم نظام جمهوری اسلامی تا ظهور موفورالسرور حضرت بقیه الله «ارواحنا فداء» خود را در زمینه های سیاســی و اجتماعی به پیروی از رهنمودهای رهبری عالیقدر انقلاب، موظف دانســته، هر خدمتی که از عهده اش بر آید، مجدانه انجام خواهد داد». اما پس از اســتقرار جمهوری اسلامی بر فضای اداری و اجتماعی کشــور، ظاهرا آغوش انقلاب برای جریان حجتیــه جــای امنی باقی نماند.
از اســناد موجــود و انتقادات برخی سیاســتمداران وقت همچون «شهید رجایی» در مخالفت با حضور انجمنــی هــا در آمــوزش و پــرورش و انتقاد «آیت ا… جنتــی» در نماز جمعه از اختلالاتی که انجمنی ها در بخشــی از سیستم اداری کشور ایجــاد کردنــد تــا نامه خصوصی امــام خمینی(ره) به آقایــان «ناطق نــوری» و «علی اکبــر پــرورش» این طــور مشــخص می شــود کــه آنچــه حجتیــه در متمــم اساســنامه خــود، پــس از انقلاب اسلامی گفــت، نه تنها واقعیت نگرش انجمن را به انقلاب اسلامی نشان نمی دهد که ارتباطــی میان وعده های همکاری آن ها با انقلاب اسلامی و حقیقت فعالیــت اعضــا وجــود نداشــت.
انجمــن ریشــه های خــود را فراموش نکــرد، آرام آرام بــا گــذر زمان به مبانی تئوریک خود هم باز می گشــت و این بــار در مقابــل، حکومت پهلوی را نداشــت و آزادانه تر خویش را تقویــت می کــرد امــا با وجود مبانی به ظاهر مشــترک میــان مهدویت حجتیه ای و انقلابــی، اســاس اختلافات، اجازه وحــدت حقیقی به این دو اندیشــه متبایــن را نمی داد و آنچنان ایــن اختلافات مبنایی در فروعــات اجرایــی، تأثیر گذاشــت کــه دیگر امــروزه گروهک انجمن مقابــل مکتــب انقلاب اســامی قــرار گرفته اســت؛ یعنــی حجتیه ای بــودن یعنــی انقلابی نبودن و انقلابی بودن یعنی برائت از بخشــی از تلقینات حجتیه ای.
در واقع، قواعد ریشه ای و مبنایی، گروهک را در مقابل مکتب قرار داد. حال، این تلقینات از فلسفه ستیزی در علوم و وحدت گریزی در میان امت اسلامی تا اعتقاد جدی به جدایی دین و سیاســت در امور فرهنگی و… اســاس آن شــد که جریان حجتیه در قامت گروهک در مقابل یک مکتب قرار گیرد.
حرکت میان حق و باطل
حرکت میــان حــق و باطل، نــه اعتدال اســت و نه احتیــاط، بلکه چیــزی اســت شــبیه بــه نفــاق. این نفــاق، خواســته یا ناخواســته در گذشــته و حــال، صورت تنها انقلاب شــیعی مســتقل در عصر حیرت و ظهــور را کــم نخراشــید. نمونه های ایــن زخم ها در تاریــخ انقلاب اسلامی ثبــت شده اســت. مشــکلات و ســنگ اندازی هــا آنچنــان بــود کــه انتقــاد صریــح بــه ایــن رفتارهــا را می تــوان در موضع گیــری شــخصیت های رده بــالای نظــام جمهــوری اسلامی مشــاهده کــرد.
به عنــوان مثال مقام معظــم رهبری هنگام دیدار بــا خانواده مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش در سال ۹۴ صراحتا بیان داشــتند که آن ها (انجمنی ها) به ما خیلی بدی می کردند: «من در مشــهد اطلاع پیدا کردم که در اصفهان یک آقایی به نام پرورش بـــه خاطر مبارزه، به خاطر امام خمینی(ره)، با انجمن حجتیه قطع رابطه کرده است و این مســئله بر انجمن حجتیه تاثیر داشــته اســت، یعنی بگو مگو و اختلاف ایجــاد کــرده اســت. آن وقت ها در مشــهد، انجمــن حجتیه بــا جلســات مــا خیلــی مخالفــت می کردنــد و آن ها را ممنوع و نســبت بــه مــا خیلــی بــدی می کردنــد.
مــن در مســجد بعــد از نمــاز صحبت می کردم و جوان ها هم جمع می شدند اما این ها سعی میکردند که جوان هایشــان در آنجــا نباشــند. آن وقــت جالب این بــود که ممنوع کرده بودند که جوان هایشــان بیایند، اما مدیران جلساتشان، پنهان از همدیگــر در جلســه شــرکت می کردند!
یک شــب فردی کــه خود او هم آن زمان از همین انجمن جداشــده بود به من گفت: «امشــب ۹ یا ۱۰ نفـــر از مدیران انجمن را اینجا دیدم که هرکدام ســعی می کردند آن دیگــری آن ها را نبیند». خــب خیلــی خوشــحال شــدیم کــه در اصفهــان، یــک آقایــی به نام پــرورش که جزء مدرســین فعال انجمن بــه خاطر مبــارزه و بــــه خاطر امــام خمینی(ره) با آن ها قطع رابطــه کــرده اســت. من از آنجا آشــنا شــدم با اســم آقای پــرورش.
نمونه های دیگــری از این نوع خاطرات در حافظه تاریخی بزرگان ضبط شده و گاها نیز بیان شده که در این مجال نمی گنجد.
ما و تربیت انجمنی
سال ها پــس از انقلاب اسلامی و گذشــت از فضــای طاغــوت و بحران های ابتدایی در مســیر نظام، همچنان ابعاد متعدد فرهنگی انقلاب اسلامی بــا گروهک یا جریــان حجتیــه در تضاد قــرار دارد اما امروزه نوانجمنی ها، گروهک صریح اوایل انقلاب نیستند، حتی برخی مواضع گذشته خود را نیز شرح و تفسیر کردهاند. لیکن روش های گذشته در نقد جریان نیز پاسخگوی مشکلات انجمنی های امروز با استراتژی های متغیر نیست.
«به نظر می رسد جامعه به نقطه ای در دینداری رسیده که ادامه دادن همان مباحث اعتقادی قدیمی مورد توجه انجمن یا مخالفان آن، دیگر چندان وجهی نداشته باشد. آن مجادالت که روزی یکی از بزرگ ترین کشـمکش های دینی را در این کشــور رقم می زد، امروزه به بحث هایی بی اثر یا حتی غیر قابل درک برای بخش مهمی از جامعه تبدیل شده؛ در حالی که بخش مهمی از طرز تفکر انجمن حجتیه، بــا قدرت (و البته شــکل های تــازه) در جامعه امروز، حاضر اســت (در حالی که به چشم نمی آید یا بدان توجه نمی شود).
تعطیلی ظاهری فعالیت ها در ســال ۶۲ و محدود شــدن محافلی کــه آن ها به صورت آشــکار مباحث خود را پیگیری می کنند، باعث شــده اســت کسی به گسترش حیرت انگیز برخی از دیدگاه های آن ها در جامعه توجه نکند و نیاز به گفت و گو در باب این مســائل را احســاس ننماید. اگر بپذیریم کــه انجمن در تثبیــت دیدگاه جدایی دین از سیاســت، موفق نبوده (که البته در بخش مهمی از اقشار مذهبی مؤثر جامعه کاملا اثر داشته)، در دو بخش دیگر چیرگی با گفتمان آن هاست و حتی شاید باید اعتراف کنیم که آن ها دســت برتر را دارند.
امروزه بحث «وحدت شــیعه و ســنی» میــان خــود طرفــداران حکومــت اسلامی وضعیــت آشفته ای دارد و کمتر کســی است که به وحدت، با همان قرائتی که امام(ره) و شاگردانش به آن اعتقاد داشــتند، معتقد باشــد و بر آن پای بفشــارد و حاضر به پرداخت هزینه اش باشــد. دیواری که امروزه بین اهل سنت و شیعیان در کشور کشیده شده، بسیار متأثر از دیدگاه انجمن حجتیه است.
در بحث تضعیف فلسفه و عرفان در برابر فقه و حدیــث هم، پیروزی با انجمن حجتیه اســت. البته که امروزه کمتر کسی پیدا می شود که مانند گذشته عرفان و فلسفه را مورد تاخت و تاز قرار دهد، اما واقعیت این است که حتی هواداران نظام اسلامی هم مدخلی برای عرفان و فلسفه در فهم دین باز نمی کنند و خیلی که هنر داشــته باشند، اندکی فقه را در شیوۀ دینداری مدرن خویش بازی می دهند.
اگر از این زاویه به مسائل نگاه کنیم، به نظر می رسد وقتش رسیده باشد در شیوه پرداختن به مباحث اعتقادی انجمن تجدید نظری صورت دهیم. باید به این مسائل از این وجه پرداخت و دلیــل برخی موفقیت های انجمنی ها را (بــا وجود محدودیت های بسیار زیاد تشکیلاتی) در عرصه فرهنگ مطالعه کرد. به خصوص نگاه تاریخی و نیز دیدگاه انتقادی می تواند در فهم اتفاقی که بعد از جنگ در کشور افتاده، کمک شایانی بکند و راه هایی برای گشودن گره های حوزه فرهنگ در روزگار ما پیش روی جامعه قرار دهد».