آذرکیوان مؤسس فرقه مذهبى است که ترکیبى از ادیان زرتشتى، اسلام، برهمنى و مسیحى است. وى را «ذوالعلوم» لقب داده اند و منظومه اى به نام «جام کیخسرو» در شرح مشاهدات وى، بدو منسوب است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، آذرکیوان (تولّد بین ۱۵۲۹ و ۱۵۳۳ و درگذشته ی بین ۱۶۰۹ و ۱۶۱۸ م ) روحانی عالی مقام زرتشتی و اهل فارس است که به هند مهاجرت کرد و بنیانگذار مکتب اشراقی زرتشتی شد. متون این مکتب، آثار اشراقی زرتشتی را دربرمی گیرد. این آثار، که تحت تأثیر اصطلاحات و عقاید اشراقی هستند، واکنشی زرتشتی اند به طرح عظیم شیخ اشراق، شهاب الدّین یحیی سهروردی ( م ۵۸۷ق/۱۱۹۱م ) احیاگر فلسفه ی نور در ایران اسلامی که فرزانگان ایران باستان تعلیم می دادند. آذرکیوان و مرید بلافصلش کیخسرو ابن اسفندیار سران مکتب اشراقی به شمار می آیند.
پاسخ اسلامی به سهروردی را نخستین مفسّران او آغاز کردند که مهمترین آنها مکتب اصفهان در روزگار صفوی، هم عصر با آذر کیوان و مریدانش و نیز صدرالدّین محمّد شیرازی ( م ۱۰۵۰ ق/۱۶۴۰ م ) و شاگردانش بودند. بنابراین، رشد فلسفه یا الهیّات « نور شرق » ( : حکمت الاشراق ) بین اندیشمندان شیعی ایران و رهبران معنوی زرتشتی همزمان بود. این همزمانی به ویژه با تماس های گسترده ی فرهنگی و معنوی بین هند و ایران توصیف شده که باعث به وجود آمدن اصلاحات دینی « وحدت بخش » در زمان امپراطوری مغول در هند، دوران اکبرشاه ( حکومت: ۱۰۱۴-۹۳۶ق/۱۶۰۵-۱۵۵۶م ) گردید. این امر یک رشته جریانات عرفانی و فلسفی در محیط زرتشتی را احیا کرد که به نظر می رسد از جریانات اصلی اندیشه که به اسلام ایرانی روح تازه ای دمید کاملاً جدا باشد. متون اشراقی زرتشتی شامل همه ی نظام های کیهان شناسی، انسان شناسی، روان شناسی و الهیّات عرفانی اسلامی ایرانی نیز هست. به راستی، از روند تاریخی دور نمی شویم اگر در پی یافتن ردّ پای این عناصر در دوران پیش از اسلام باشیم، طنین زرتشتی این کتاب ها آنقدر هست که توجّه پارسیان هند را به خود جلب کند، و یا دست کم باعث شود که آنها را به عنوان کتاب های « نیمه پارسی » بشناسند و منتشر کنند.
روش شناسی
بررسی نکات بدیهی روش شناسانه ی آثار اشراقی زرتشتی اهمیّت بسیاری دارد. این حوزه ای است که نقّادی تاریخی در آن نقش مفیدی ایفا نمی کند. اگر می خواهیم به چیزی جز نوشته های مجعول یا « ساختگی » بپردازیم، باید از روشی استفاده کنیم که با اصطلاح آلمانی اش شناخته شده: Formgeschichte که فی نفسه با انواع ادبی و نگارشی در ارتباط است. یکی از نتایج مصنّفات سهروردی ایجاد پیوند بین سنّت پیامبری زرتشت و تقدّس وجدآور شهریاران ( : فریدون و کیخسرو ) با سنّت پیامبری سامی در کتاب مقدّس و قرآن است. این ترکیب به خاطر انطباق مفهوم زرتشتی « نور فرّه مند » ( : خورنه، خُرّه فارسی ) با « نور محمّدی » و « سکینه » ( به عبری « شیخنا »، “حضور اسرارآمیز حقّ در قدس الاقدس هیکل” )، به عنوان منشاء کاریزمای پیامبری به دست آمده است. بنابراین قابل درک است که چرا حلقه ای چون آذرکیوانیان احساس می کند به چیزی مثل « کتاب مقدّس » پیامبران ( : وخشوران، وخش وَران ) ایران باستان نیاز دارد. پیروان آذرکیوان معتقد بودند که به نوعی رازبینی دست یافته اند که ناشی از مواجهه با تعالیم حکمای باستانی ایران، یونان و هند است و در نتیجه، آثار آنها به نوعی از دانش مردمی تعلّق دارد که به سایر نظام های گنوسی بسیار شبیه است. رویدادهای مذکور در آثار آنها به تاریخ واقعی و تجربی این جهان تعلّق ندارد. در عوض، آنها دارای واقعیّت یکتایی sui generis هستند که در جهان بی واسطه ای که اشراقیان آن را عالم مثال می نامند جای دارد. از این به بعد است که باید زنجیره ی طولانی نیاکان آنهایی را بشناسیم که پیش از اسلام چهره هایی شناخته شده بودند و پیروان این آیین آنها را پذیرفته اند. هر عضو این جامعه ی دینی برای گزینش نیای معنوی و « قدّیس پشتیبان » و « شاهد قدسی » ای که تحت حمایتش جای خود را می یابد و در مقام الگو و راهنمایش مطرح می شود آزاد است. به عبارت دیگر، با زندگینامه هایی سروکار داریم که به سبک قدّیس نامه ها نوشته شده اند و روش نقد تاریخی صِرف در برخورد با چنین نوشته هایی کاربرد ندارد، زیرا که باید از دل تجربه هایی که نقل می کنند یا شجره نامه هایی که به خود نسبت می دهند و داستان هایی که حکایت می کنند و … نیّت آنها را دریافت.
منابع
در ارتباط با منابع موجود، در چرخه ای کوچک گرفتار می آییم. از یک سو، بهترین بخش اطلاعات ما درباره ی آذرکیوان و پیروانش از کتاب دبستان مذاهب حاصل می شود که منبعی غنی از اطلاعاتی است که در هیچ کجای دیگر وجود ندارد. از سوی دیگر، منابع اصلی دبستان بیشتر نوشته های مریدان مختلف آذرکیوانی و یا حتّی رویارویی شخصی نویسنده با برخی از آنها بوده است. این کتاب در هند نوشته شده، نه به قلم محسن فانی ( که مدّت ها بر این باور بودند ) بلکه به وسیله ی موبد شاه ( ۷۰-۱۶۱۵م ) در روزگار اورنگ زیب ( ۱۷۰۷-۱۶۵۸م ). نویسنده، سفرهای چندی از طریق پاکستان امروز انجام داده و بی شک تا مشهد در ایران پیش رفته است. او با شمار زیادی از شخصیّت های دینی و علمی پارسی، هندو، یهودی و مسیحی و مسلمان آشنا بود.
شیا و ترویر از دبستان ترجمه ی بدی به انگلیسی به دست داده اند ( پاریس، ۱۸۴۳، چاپ دوباره و ناقص آن در نیویورک، ۱۹۳۷ ). به نظر می رسد این دو مترجم که با یکدیگر کار نکرده بودند، با برخی از واژگان فنّی به کار رفته در متن کاملاً بیگانه بودند، در نتیجه کار آنها پر از غلط و خوانش های نادرست است. از این رو هنوز دبستان نیازمند یک ویرایش انتقادی و ترجمه ی صحیح است، (۲) چون در حقیقت سراسر آن آکنده از آثار اشراقی زرتشتی است.
دبستان به دوازده کتاب تقسیم شده است. هر یک از این کتاب ها “تعلیم” نامیده شده و به فصول فرعی به نام “نظر” تقسیم می گردد. کتاب نخست شامل پانزده “نظر” است که در آن نویسنده از شرایط و عقاید پارسیان آن گونه که در زمان خود شناخته است و مناطقی که با آنها آشنا گردیده است سخن می گوید. او پارسیان را به چهارده گروه تقسیم می کند که هر کدام نام جداگانه ای دارند. دبستان تنها منبع ما در این باره است. نخستین این گروه ها، “سپاسیان” هستند که امروزه به “یزدانیان” معروفند. “آبادیان” و” آذر هوشنگیان” از جمله ی این گروه ها هستند که آذر کیوان احتمالاً به این گروه آخر تعلّق دارد.
نسبت آذرکیوان پسر آذرگشسب تا ساسان پنجم می رسد ( بنگرید به نامه ی دساتیر در زیر ). سپس از ساسان به نخستین سلسله ی کیانیان یعنی کیومرث و سرانجام به مهاباد می رسد که در آغاز هر دوره ی پیامبری بر اساس کتاب مقدّس پیامبران ایران باستان پدیدار می شد، و به نظر می رسد کسی جز آدم ازلی نباشد. نام مادر او شیرین بود، نسب او به خسرو انوشیروان اوّل می رسد. آذرکیوان جوان نشانه هایی می دید که او را به زندگی مکاشفه ای می خواند. از طریق رؤیاهای مکاشفه ای تعالیم حکمای باستان را دریافت که به او اجازه می داد به پرسش هایی که از او در مدرسه پرسیده می شد پاسخ های فوق العاده ای بدهد. این امر باعث شد که به او لقب ” ذوالعلوم” ( : استاد علوم ) را بدهند. از منابع دست اوّل درمی یابیم که سکونتگاه او استخر ( حدود ۱۰۰ کیلومتری شمال شیراز ) بود. او سی یا چهل سال اوّل عمر خود را در آنجا به تفکّر و عبادت سپری کرد و نخستین پیروانش را گرد آورد. حدود سال ۱۵۷۰ میلادی، احیای دینی که در هند دوران اکبرشاه شکل گرفته بود او را به خود جلب کرد، دیار خود را رها کرد و با پیروانش به پتنه آمد که تا پایان زندگی اش یعنی ۸۵ سالگی در آنجا زیست.
معمولاً در استخر شخصیّت های مختلفی حضور داشتند، از جمله شخصیّت های بزرگ اسلامی که همه از او اندرزهای معنوی می خواستند. مثلاً روزی سخنان جمعی که در گفتگوی با او از برخوردهای شیعیان با دو خلیفه ی اوّل یعنی ابوبکر و عثمان که نزد اهل سنّت از احترام زیادی برخوردارند سخن می گفتند، باعث تعجّبش شد.
آذرکیوان پاسخ داد که حتّی اگر ایرانیان ایمان شیعی خود را از تلفیق چند عنصر مهمّ ایمان کهن زرتشتی ساخته باشند، باز هم از یاد نمی برند که اعراب با حمله و ویرانگری خود در دین اجدادی و یادمان های آن را نابود کردند.
آنگونه که گفته شده، آذرکیوان و مریدانش از هرگونه تماس با رموز دقیق غیرمذهبی دوری می کردند و باطنی گری دشوار و سختی را در پیش می گرفتند. اندرز آنها به مردمان، ژرف اندیشی و نگهداری دین خود بود. چرا که پیروی از راه و پند آنها، به چندین کُنش بیرونی دین مدارانه نیاز داشت.
این ویژگی اخیر، همانی است که ما را در فهم چرایی خوشایندی آذرکیوان از روند نوزایی و اصلاح دینی اکبرشاه یاری می دهد. اکبر که شخصیّت عرفانی مزاج ژرف اندیشی داشت، انگاره ی دین الهی، گونه ای از جنبش نزدیکی دین ها و “یکپارچه گرایی دینی” را بنیاد نهاد. و این انگاره، برآمده از میل به گردآوری جان تمامی دین ها در انجمنی روحانی بود که توانمندی چیرگی بر تمامی راهبندهای اعتقادی و کمبودها را دارا باشد. او پیرامون خود، گونه ای فرهنگستان برپا کرد که مشتمل بود بر دانش پژوهان، هنرمندان و نمایندگان تمامی دین ها. این انجمن، دستوران و موبدان پارسی، دین گستران مسیحی و نمایندگان آیین هندو و اسلام و به ویژه صوفیه را در برداشت. از آن پس هم بود که هیچ کس به شایستگی، اثرگذاری مکتب اشراقی سهروردی را در جان این یکپارچگی دینی مورد تأکید قرار نداد. از نشانه های چنین اثرگذاری، ادبیات و آثاری است که توسط مکتب آذرکیوان آفریده شد. به هر حال، چنین به نظر می آید که آذرکیوان، خود هیچ گونه برخورد و رویارویی با دربار اکبر نداشته است. او از اینکه خان و مان خود را در پتنه ( جایی که یادمان های بسیار کهن آیین بودایی در هند را برمی انگیزد و یادآور می شود ) در کنار پیروان کهنه و نوی خود برپا داشته بود، خشنود و خرسند بود.
نویسنده ی دبستان درباره ی این گروه از پیروان، که چند تن آنها را شخصاً هم می شناخته، اخبار و اطلاعات دست اوّل و باریک بینانه ای، آن هم به طرز چشمگیری، در اختیار ما می گزارد. چند تن از آنها کیش زرتشتی و دیگران دین های دیگر داشتند. درباره ی این گروه اخیر، نویسنده ی ما به هفت مسلمان، دو خاخام یهودی، یک مسیحی و یک برهمن اشاره دارد. بیشتر پیروان برآمده از کیش زرتشتی، موبدان و از مرتبه ی “پریستاران” بودند. دبستان در کتاب یازدهم خود آورده که، هر آنچه اشراقیان گفته اند، به طور کامل با آنچه که او در کتاب یکم خود بیان داشته، همخوانی دارد و در بردارنده ی دین و آیین قدیم ایرانیان است. نخست، سیاهه ی نام و زندگینامه ی آنها، و آنگاه نام اثر و محتوای آن آورده شده است.
مؤلّفان
کیخسرو پور اسفندیار، البتّه نه پسر آذرکیوان، بلکه جانشین روحانی او در بالاترین جایگاه این مکتب بود و نیز آفریننده ی چندین کتاب و برگرداننده ی چندین اثر.
فرزانه بهرام پور فرهاد پور اسفندیار؛ او نیاکان خود را تا گودرز کشوار، وزیر شاه کیخسرو پی می گرفت و پهلوی و پارسی و عربی می دانست و در فلسفه، یزدان شناسی، حکمت الهی، عرفانی و کیمیاگری بسیار خبره بود و نیز نویسنده ی اثر ارزشمندی بود به نام شارستان. او رازدار آذرکیوان و کسی بود که نه در پارس، بلکه در پتنه با آذرکیوان آشنا شده بود. او می گوید که آذرکیوان نخستین شخصی بود که راه رسیدن به گفتارها و سخنان ” فرشته آسا ” را بر او گشوده است. پیشتر از آن، در پارس، او با خواجه جمال الدّین محمود، یکی از پیروان جلال الدّین دوانی، شارح نامی رساله ی هیاکل النّور سهروردی برخوردی نزدیک داشت. فرزانه بهرام به سال ۱۶۲۴ میلادی، در لاهور چشم از جهان فرو بست.
موبد سروش پور کیوان پور کمکار، که نیاکان پدری اش به دردشت پیامبر می رسید و نیاکان مادری اش نیز به جاماست؛ و از شاگردان آذرکیوان و فرزانه بهرام بود؛ و شخص اخیر، معارف اسلامی را به او آموخت. او زندگانی زاهدانه ای را در پیش گرفت که با کردارهای “جادوکارانه” مشخّص می شد. او همچنین نویسنده ی زرِ دست افشار و دو اثر دیگر است که امروزه تنها نام آنها را می دانیم. موبد سروش در اندک زمانی پس از ۱۶۲۷ پنجه در نقاب خاک کشید.
موبد خداجوی ( آنکه در جستجوی خداوند است ) پور نامدار، یک هراتی نژاد که در استخر، پس از آنکه در رؤیایی به دیدار آذرکیوان بار یافته بود، دل و دین بدو سپرد. او نویسنده ی جام کیخسرو است و به سال ۱۶۳۱، همان زمانی که نویسنده ی دبستان با او آشنا شد، درگذشت.
موبد خوشی، او سال های فراوانی بود که در جستجوی یک راهبر و مرشد در میان بزرگان دین های گوناگون می گشت. هر کدام از آنها می خواستند که او را به سوی خود بکشانند. سرانجام این شد که، فرشته ی سروش در خوابی به او گفت که، هر چند تا آن زمان به جویبارهای کوچک و آب دست یافته و روان خویش را منزّه کرده است، امّا اکنون باید چشم به راه رودی بزرگ و شاید هم که اقیانوسی باشد. این اقیانوس، آموزه های آیین آذرکیوان بود که او به همراه موبد خداجوی رهسپار دیدارش شد. موبد خوشی نویسنده ی زاینده رود است.
فرزانه بهرام پور فرشاد که به بهرام کوچک نامبردار گردیده است. هر چند نبایستی او را با آن فرزانه بهرام که کمی پیشتر ذکر شد، درهم آمیزیم. نویسنده ی دبستان، او را به سال ۱۶۲۲ در کشمیر ملاقات نمود. او به زبان های پارسی، عربی، هندی و حتّی فرنگی آشنا و همه ی نوشته های عربی سهروردی را به پارسی برگردانده بود و نیز کتابی نوشته بود به نام ارژنگ ( : نگارنامه ). به هر حال، هیچ یک از این نوشته ها باقی نمانده است. بهرام کوچک به سال ۱۶۳۸ در لاهور، به سرای دیگر شتافت.
موبد هوش که با او نیز نویسنده ی دبستان در کشمیر و به سال ۱۶۲۲ ملاقات کرد و نویسنده ی خویش- تاب است. درباره ی او تصوّر می شود که از پیروان بی واسطه ی آذرکیوان نبوده، امّا به مکتب فکری او بستگی داشته است.
نام دو شخص بومی شیراز هم در دبستان ( کتاب نهم ) آورده شده است؛ یکی حکیم الهی هیربد، کیش زرتشتی داشته و دیگری حکیم منیر (۳) که سیّدی از دیار شیراز بوده است. هر دو اینها به مشرب اشراقی مشهور بودند. به همان اندازه ای که فرزانه بهرام کوچک، به آثار سهروردی آگاه بود، اینها نیز بوده اند و مصنّفات (۴) سهروردی را به عنوان ” نوشتار پاک” و کلام مقدّس کردارهای روحانی شخصی خویش برگزیده بودند.
آثار
سرآمد این آثار، نامه ی دساتیر است ( : کتاب فرزانگان، برگرفته از واژه ی بنیادین، “وخشور” یا پیامبر که چندین مرتبه در متن آمده است ).
این نوشتار پاک پیامبران کهن ایران باستان ( نک به اشاره های روش شناختی قبلی )، یکی از منابع بنیادینی است که دبستان مذاهب بر پایه ی آن، درباره ی جایگاه یزدان شناسی پارسیان زمان خود کسب اطلاع می کند و به واقع، این دو اثر را نمی توان از هم جدا نمود. این نوشته، که به هنگام کشف توسط ویلیام جونز شرق شناس، باعث شادی بسیار شرق شناسان شد و آن را مدرکی بازمانده از فارسی باستان، و کامل کننده ی اوستا می دانستند، پس از مدّتی کوتاه، به عنوان نوشته ای دروغین و ناراست به فراموشی سپرده شد و از اهمیّت افتاد. حقیقت موضوع این است که این کتاب، نه شایسته ی رویکرد نخستین و نه بی توجّهی بعدی به آن بود. این اثر با یزدان شناسی اوستایی هیچ سروکاری نداشت و حتّی نویسنده ی آن نیز مشخّص نبود و تنها دارای گرایش هایی بود که پیروان آذرکیوان به آن باور داشتند. این اثر دو زبانه است. نخستین زبان، رمزگشایی نشده است و بایستی به صورت رمز نوشته شده باشد ( که در آن نویسه ای به جای دیگری به کار می رود )؛ زبانی گنگ و ویژه که شاید لهجه ای از گویش های زرتشتی رایج آن روزگار بوده باشد. این متن تازه، شرحی به پارسی سره و بدون واژگان عربی دارد. این شرح به ساسان پنجم نسبت داده شده است و این در حالی است که کتاب خود او نیز، در انتهای این اثر آمده است و احتمال می رود که او در زمان فرمانروای ساسانی، خسرو پرویز ( شهریاری ۶۲۸-۵۹۰م ) می زیسته است.
آثار مکتب آذرکیوانی مدّعی اند که از اندیشه ی شخصیّت های بسیار کهن گرفته شده اند و موبدانی که نامشان در بالا آورده شد، تنها مترجمان آن آثار هستند. در کلّ، کتاب های دیگر این مکتب، تنها درونمایه هایی را تکرار می کنند یا بسط می دهند که پیشتر در نامه ی دساتیر آمده است. به هر حال، حتّی اگر این ” کتاب مقدّس” پیامبران ایران باستان، بیشتر ذهنی باشد تا تاریخی، شامل حوادث بسیاری است که به بخش های تاریخ سنّتی شبیه است. در این اثر، نکته ی برجسته، تأثیر زرتشتیگری نوافلاطونی سهروردی است. فیلسوفی که یک بار نامه ی مهاباد، و نیز نامه ی ساسان یکم را بخواند، جز این گمان نخواهد کرد. از همان آغاز، کیهان شناسی و فرشته شناسی بوعلی سینایی، به طور فراگیری، آن چنان که سهروردی نیز فهمیده، در این متن و تفسیر آن به چشم می خورد. تنها، اصطلاحات عربی آن به طور کامل به واژگان برگردانیده شده است. از این رو، اشراقیان در اینجا، “گشسپیان” یا “پرتویان” هستند. مراتب عقل به نام های ” امهرسپندان” یا مهین فرشتگان زرتشتی مشخّص می شوند. فرشته یا سالار هر گونه ای ( ربّ النوع، که برای سهروردی همان کهن الگوی ایده ی انواع افلاطون است )، به “پرودگر- فرشته” یا فرشته ی نگهبان ترجمه شده است ( بنگرید به مفاهیم اوستایی فرورتی یا فروشی یا رتو ). نورالانوار، در اینجا، “شیدان شید” شده است و کالبد هوشمند و جاودانی موجودات بهشتی در اینجا، “تن برتر” نامیده شده است.
جام کیخسرو، نوشته ی موبد خداجوی. چند تن از پیروان از او خواستند که بر دیدگاه های ژرف اندیشانه ی آذرکیوان، راهبر و راهنمای اشراقیان، شرحی بنویسد. از آنجایی که یکی از درخواست کنندگان کیخسرو پور اسفندیار جانشین آذرکیوان بود، نویسنده، کتابِ خود را به او تقدیم کرد. نام کتاب، جدای از نام مردی که اثر بدو تقدیم شده است، درونمایه ی پرآوازه ای را در ادبیات حماسی پهلوانی و عرفانی ایران به ذهن متبادر می سازد. این کتاب همچنین با نام مکاشفات کیوان ( آزمون های شهودی آذرکیوان ) شناخته می شود. متن پارسی آن در ۱۸۴۸، به همراه ترجمه ی گجراتی و توسط سیّد عبدالفتاح مشهور به میراشراف علی انتشار یافت.
شارستان ( شهرستان ) دانش و گلستان بینش، اثر فرزانه بهرام پور فرهاد؛ که نام مشهورتر این اثر، شارستان چهارچمن ( شهری با چهارباغ ) است. این اثر، کتابی چند بخشی، در هشتصد صفحه است در چهارکتاب: ۱. کیهان شناسی ( به سهروردی در صفحه ی چهار کتاب اشاره شده است ) و تاریخ سنّتیِ شاه- پیامبران ایران باستان از هوشنگ تا کیقباد؛ ۲. شاهان کیانی از کیخسرو پور کیقباد تا لهراسپ؛ و نیز از زرتشت پیامبر و الهیّون اشراقی، از اسفندیار تا داراب ( داریوش ) و اسکندر؛ ۳. اشکانیان و ساسانیان؛ ۴. کیهان نگاری (۵) و جغرافیا. حقیقت این است که این اثر، از آن دسته آثاری است که در آنها فلسفه ی اشراق در تاریخ مقدّس پیامبران ایران باستان جای گرفته و آموزه های اوستا و دیگر سنّت ها در پرتو آموزه های شیخ اشراق بیان شده است. این کتاب با آنچه که پیشتر به مفهومِ سنّتی تاریخ الحکمای شهرزوری ( سده ی ۱۳ م ) تبدیل شده بود تطبیق می کند و سرچشمه ی ایرانی اشراقیان و نیز موضوع نابودی تمامی مدارک و گزارش های دین کهن زرتشتی، در اثر چیرگی اسکندر را نیز در بر می گیرد.
چهار نوشته ی زیر، به همراه هم و در مجموعه ای به نام آیین هوشنگ انتشار یافته اند:
خویشتاب ( خودسوز )؛ نام آتشکده ای در آذربایجان. گمان می رود که این کتاب توسط شخصی به نام خویشتاب حکیم، از پیروان ساسان یکم و در دوران شهریاری خسرو دوّم، پرویز، ( ۵۹۰-۶۲۸ م ) نوشته شده باشد. نویسنده ی اصلی آن، که مدّعی است تنها مترجم متن پارسی است، موبد هوش، یکی از پیروان آذرکیوان است، که این کار را بنا به درخواست کیخسرو پور اسفندیار انجام داد. ( نک به پیش از این ).
زرِ دست افشار، اثر موبد سروش، تفسیری است بر گفتارهای پیامبران و حکمای ایران باستان و مفاهیم مختلف کیهان شناختی و فرشته شناسی اشراقی و غیره. گمان بر این است که از نظر لغوی، نام کتاب یعنی “طلایی که چنان چکش خورده که با زور دست شکل می پذیرد “، اشاره دارد به طلایی که بخشی از گنجینه ی خسرو پرویز بوده است. اشاره ی کیمیاگرانه ای که در این نام وجود دارد، شاید با خود آذرکیوان بستگی داشته باشد. ( جی. جی. مدی، (۶) به چند دلیل، نام را به صورت دشت افشار خوانده، در حالی که شیا و ترویر این نام را به صورت زرتشت افشر، یعنی همنشین زرتشت! خوانده اند).
زاینده رود ( رودخانه ی زندگی بخش )، را بنا به ادّعای متن، فرزانه ای با نام زنده آزرم و در زمان خسروپرویز نوشته است. مترجم- نویسنده، در واقع، موبد خوشی است ( نک به پیش از این )، که این اثر را به درخواست کیخسرو پور اسفندیار، جانشین آذرکیوان نوشته است. جی. جی. مدی به این کتاب با نام زنده رود ( رود زنده یا رود زندگانی ) اشاره دارد. رودخانه ای نیز به همین نام از شهر اصفهان می گذرد. از سوی دیگر، اشاره ای همسان وجود دارد و می بینیم که با نام اصلی کتاب که به گمان نزدیک به یقین، چشمه ی حیات ( به عربی: عین الحیات ) بوده، همخوانی دارد و این واژه ای است که در همه ی رساله های حکمت الهی عرفانی و نیز تصوّف به چشم می خورد.
زوره یا زوره ی باستان، رساله ای کوتاه که این مجموعه با آن به پایان می رسد. از حاشیه ی کتاب برمی آید که زوره برابر است با “سوره” که بخش بندی قرآنی است. این بخش بندی کهن، به احتمال، کار یک آذرپژوه ( جستجوگر آتش ) بوده است.
اشاره های زندگی نامه ای و کتابنامه ای آمده در بالا، همگی به پیروان زرتشتی کیش آذرکیوان مربوط است. ضمناً در بالا به کوتاهی، به چند تن از پیروان غیرزرتشتی او اشاره کردیم و حضور اینها از ویژگی “غیر اعترافی ” (۷) مکتب آذرکیوانی خبر می دهد. در میان این پیروان غیرزرتشتی، توجّه به نام دو شخصیّت ارزشمند ایرانی و شیعی شایسته است. یکی میرزا ابوالقاسم فندرسکی، هم روزگار میرداماد و ملّا صدرای شیرازی، و چهره ای ارزشمند در مکتب اصفهان، که به جسارت و بی پروایی در علوم مابعدالطبیعه و نیز منش اجتماعی ویژه ی خویش معروف بود. او همچنین در برگردان متن های سنسکریت به پارسی نیز جایگاهی شایسته دارد. دیگری، مجتهد برجسته و چهره ای مشهور در تشیّع امامی است که در روزگار صفوی می زیست؛ یعنی شیخ بهاء الدّین آملی مشهور به شیخ بهایی، دوست نزدیک میرداماد و همسان او و یکی از بزرگان علوم عقلی و اندیشه ورزی، از دانش پژوهان مکتب اصفهان. بر پایه ی گزارشی که فرزانه بهرام کوچک، به طور مستقیم به نویسنده ی دبستان می دهد، رویارویی شیخ بهایی با آذرکیان چنان خوب و موفقیّت آمیز بود که شیخ خود را در مقام یکی از وابستگان انجمن آذرکیوانی به شمار آورد. این ویژگی در کارنامه ی زندگانی این مجتهد نام آور کمتر شناخته شده است.
بنابراین، می توانیم خطوط اصلی انجمن فرهنگی مشهوری را ببینیم که به عنوان ” ایرانی گرا” نخست در ایران برپا شد و پس از آن به هند رهسپار گردید؛ به سوی کسانی که شعله ی آن را در آنجا زنده نگه داشته بودند و سپس به قلب ایران بازگشت و در وجود استادان مکتب اصفهان جای گرفت.
پینوشتها:
۱. این مقاله ترجمه ای است از:
Henry Corbin, “Āzar- keyvān”, Encyclopaedia Iranica, ed. E. Yarshater, London & New York, 1989, vol.3, pp. 183-187.
۲. خوشبختانه از دبستان مذاهب ویرایش ارزشمندی در دست است که به همراه تعلیقات مفید مصحّح آن، جناب آقای رحیم رضازاده ملک در ۱۳۶۲ شمسی به همّت انتشارات طهوری در تهران منتشر شده است/ مترجم.
۳. می باید اشاره داشت که نویسنده ی مقاله به جای “حکیم منیر”، از “حکیم میرزا” یاد می کند که نادرست است/ مترجم.
۴. می باید اشاره داشت که نویسنده ی مقاله، عنوان Book of Hours را برای اثر سهروردی برگزیده بود، که با رجوع به کتاب دبستان مذاهب به صورت مصنّفات تصحیح گردید/ مترجم.
۵. Cosmography
۶. J.J. Modi
۷. Non- contessional
منظور از این تعبیر آن است که برای تشرّف به این مکتب، به ادای شهادت یا “پیمان دین بستن” نیازی نبوده است/ مترجم.
منابع تحقیق :
دبستان مذاهب، چاپ سنگی، بمبئی، ۱۲۶۷ق/۵۱-۱۸۵۰م؛
دساتیر یا نوشتارهای پاک پیامبران باستانی پارس، به همراه گزارش ساسان پنجم، برگردان ملّا فیروز پور کاووس، چاپ دوّم، دونجیبوی جامستجی مدارا، بمبئی، ۱۸۸۸م. ( چاپ اوّل متن اصلی این اثر، با شرح پارسی و برگردان انگلیسیِ نامه ی دساتیر توسط دستور ملّا فیروز، در ۱۸۱۸م، در دو جلد، در بمبئی منتشر گردید؛ یک چاپ سنگی جدید دیگر از متن و شرح پارسی در ایران آماده شد و دساتیر آسمانی نام گرفت که بدون تاریخ بود مگر این نوشته: ” از پادشاهی ناصرالدّین شاه قاجار”؛
جام کیخسرو، ویراسته ی میر اشرف علی، بمبئی، ۱۸۴۸م؛
فرزانه بهرام پور فرهاد، کتاب شارستان کلّیات چهارچمن، ویراسته ی مبود بهرام بیژن، موبد خداداد، موبد اردشیر خدابنده و رستم پور بهرام سروش، بمبئی، ۱۸۶۲م/۱۲۷۹ق، چاپ دوّم ۱۹۱۹م/۱۳۲۸ق؛
آیین هوشنگ، مجموعه ای از چهار رساله ی پارسی از پارسیان که توسط میرزا بهرام رستم نصرآبادی منتشر گردید، بمبئی، ۱۸۷۸م/۱۲۹۵ ق؛
جیوانی مَمشِدهی مدی، « یک دینمرد برجسته ی پارسی ( دستور آذرکیوان، ۱۶۱۴ تا ۱۵۲۹ میلادی ) به همراه پیروان زرتشتی خود در پتنه، در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی »، مجلّه ی ک. ر. کامای مؤسسه ی شرقی، شماره ی ۲۰، صص ۱-۸۵؛
شهاب الدّین یحیی سهروردی، مجموعه ی مصنّفات شیخ اشراق، به تصحیح و مقدمه ی هانری کربن، چاپ دوّم، تهران، ۱۹۷۶م، ص ۴ به بعد، بخش فرانسوی زبان آن.
هانری کربن، اسلام ایرانی، جنبه های معنوی و فلسفی آن، پاریس، ۱۹۷۲-۱۹۷۱م، جلد دوّم، سهروردی و حکمای نوافلاطونی ایران، ص ۳۵۴ به بعد.
منبع مقاله :
کریمی زنجانی اصل، محمد؛ ( ۱۳۸۷ )، حکمت اشراقی در هند ( برخی ملاحظات تاریخی/ متن شناختی )، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول.