رمان «محمد(ص)» نوشته ابراهیم حسنبیگی به روایت پانزده گزارش مرد یهود اختصاص دارد که مأمور است پیامبر اکرم(ص) و دینش را نابود کند اما با تأثیرپذیری از پیامبر(ص) دچار تغییرات روحی میشود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، رمان «محمد(ص)» روایتی است که در پانزده فصل به همت ابراهیم حسنبیگی نوشته شده است. نویسنده این اثر را با زاویه دید راوی اول شخص نوشته است که یک دانشمند یهودی است.
وی از طرف شورای عالی یهود با مأموریت نابودی پیامبر و دینش به مکه میآید و بعد از مدتی تحقیق در مکه به مدینه میرود. او به دروغ ادعای اسلام میکند و تا پایان زمان حیات رسول خدا(ص) در مدینه میماند و در طول این ده سال با رهبر یهودیان بیتالمقدس مکاتبه دارد و یافتههایش را برای او گزارش میکند.
این رمان با قلمی روان و مستند به اسناد معتبر تاریخی به رشته تحریر درآمده و چهارچوب داستان بر دو آیه شریفه ۴۱ سوره مائده و ۱۴۶ بقره استوار است. خداوند در این آیات میفرماید؛ «ای پیامبر، کسانی که در کفر شتاب میورزند، تو را غمگین نسازند [چه]از آنان که با زبان خود گفتند: «ایمان آوردیم» و حال آنکه دلهایشان ایمان نیاورده بود، و [چه]از یهودیان: [آنان]که [به سخنان تو]گوش میسپارند [تا بهانهای]برای تکذیب [تو بیابند]، و برای گروهی دیگر که [خود]نزد تو نیامدهاند، خبرچینی [جاسوسی]میکنند» و «کسانی که به ایشان کتاب [آسمانی] دادهایم، همان گونه که پسران خود را میشناسند، او [محمد]را میشناسند و مسلماً گروهی از ایشان حقیقت را نهفته میدارند، و خودشان [هم]میدانند.»
در آغاز رمان آمده است: «تو (مرد یهود) باید به آن جا بروی و از نزدیک با عقاید این مرد آشنا شوی، سپس اگر توانستی او را بکش و اگر کشتنش به مصلحت نبود دینش را از درون متلاشی کن. مقدمات سفر را مهیا کن. رسیدی، گزارش سفر را نیز فراموش نکن، هر چه دیدی و درباره او دریافتی برایم بنویس و بفرست، بدان که ما در شورای عالی یهود سخت نگران اتفاقهایی هستیم که در حجاز رخ میدهد. نباید بگذاریم دین و نژاد ما بازیچه قرار گیرد.» در واقع در سراسر این رمان ما با گزارشهایی مواجهیم که یک غیرمسلمان از پیامبر مسلمانان میدهد، این گزارشها از تأثیرپذیری پیامبر(ص) بر اطرافیان، دشمنان و روند شکلگیری اسلام حکایت دارد.
در نخستین گزارش از پانزده گزارش مرد یهود، مخاطب متوجه میشود که قرار است این رمان روایتگر زندگی پیامبر(ص) باشد. این روایت به گونهای بیان شده که ویژگی یک رمان را نیز در خود دارد. زیرا مخاطبان این اثر اگر مسلمانان باشند که به شکل روایتهای علمی و تاریخی با جریانهای صدر اسلام آشنا هستند و در ریز موارد اتفاق افتاده قرار دارند یا دست کم میتوان گفت به راحتی میتوانند با مراجعه به تواریخ فراز و نشیبهای زمان بعثت پیامبر را دریابند، پس نوع روایت، جذابیتهای نوشتاری، دیدگاهی دیگرگونه به حوادث و شکستن افق انتظارهای مخاطب باید برای جذابیت اثر مورد توجه مؤلف قرار گیرد.
روایتهایی از دریچه نگاه یک غیرمسلمان
نکته مهم دیگری که در این رمان مورد توجه قرار گرفته، نوع پیامرسانی اخلاقی به شکل غیرمستقیم است. شاید یکی از ابزارهای مهمی که میتواند انسانها را در لایههای گوناگون اجتماعی تحت تأثیر قرار دهد، ابزار هنر است. وقتی سخنی با هنر بیان میشود با گروههای مختلفی از مردم ارتباط برقرار میکند.
همچنین یکی از ویژگیهای شاخص این اثر این است که از زبان یک یهودی بیان میشود، زیرا تاکنون اغلب آثاری که خواندهایم روایتهایی از مسلمانان بوده که علاقه فراوانی به اشاعه افکار پیامبر اسلام داشتهاند و از این حیث عمر خود را در این عرصه سپری کردهاند؛ بنابراین روایتهای این رمان از دریچه نگاه یک غیرمسلمان است و همین ویژگی اثر را بسیار جذاب کرده است.
اوج داستان را شاید بتوان در قسمت پایانی آن، یعنی آخرین مکالمه رهبر یهودیان با جاسوس یهودی بازگشته از مدینه دانست. زیرا به ناتوانی خود در انجام موفقیتآمیز این مأموریت اعتراف میکند. اما او دریافته که اتفاقی در روح و روان او رخ داده و دچار استحاله درونی شده است. حتی آن فردی که نامهها و گزارشهای اسحاق(مرد یهود) را در شورای سران یهود مطالعه میکرده، بر اثر این پیامها و رفتار اخلاقی پیامبر(ص) دین او را پذیرفته و از این مرد یهودی متعجب است و میگوید: «ای ابله تو چطور با آن همه سال مجاورت نور الهی، محمد(ص) را درنیافته بودی».
برشی از کتاب
مرد یهود درگزارش چهاردهم برای سران خود مینویسد: اقرار میکنم مأموریتی که بر عهده من گذاشتید با شکست مواجه شده است، نه توانستم محمد (ص) را به قتل برسانم و نه موفق شدم دین او را از درون متلاشی کنم. هر تدبیر و اندیشهای که فکر کنید به کار بردم، در این راه حتی به آئین موسی هم پشت کردم و از دروغ و تهمت و نیرنگ دست نشستم تا بلکه به اهداف خود برسم که چنین نشد. چه چیزها که من در این جا ندیدم. آخرین مشاهداتم مربوط به مراسم عظیم حج است. حج مراسمی است که به اعتقاد مسلمانان متعلق به حضرت ابراهیم (ع) است و آئینی است که از آن دوران درمیان اعراب باقی مانده است.
در گزارش پانزدهم مرد یهود اطلاع میدهد که این آخرین مکتوبی است که برای سران مینویسد. وی در این مکتوب میگوید: «این ۱۰ سال بر من، چون ۱۰۰ سال گذشت. محمد(ص) با دینش کاخی بنا کرد که من به تنهایی قادر نبودم آن را ویران سازم. از یهودیان حجاز و بتپرستان هم کاری ساخته نبود. من که همه چیزها را در گزارشهایم نوشته بودم، کاش آنها را خوب میخواندید و مرا سرزنش نمیکردید.»
درباره نویسنده
ابراهیم حسنبیگی متولد ۱۳۳۶ در یکی از روستاهای شهرستان گرگان است. وی کارشناس رشته زبان و ادبیات فارسی است. در سال ۱۳۵۹ به استخدام آموزش و پرورش درمیآید و در سال ۱۳۶۷ به دفتر انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش منتقل میشود تا به عنوان کارشناس بخش داستان انتشارات «مدرسه» مشغول به کار شود. از آثار وی میتوان به مجموعه داستانهای اشکان و اشکانه، دو روایت از یک عکس، مسجد پیامبر خدا، داستان پیامبران، بسته عجیب، پرندهها، شش تن و یک فریاد، وسوسههای ناتمام، قلم و تاج و … اشاره کرد.
رمان «محمد(ص)» این نویسنده که به همت انتشارات مدرسه روانه بازار نشر شده، به زبانهای انگلیسی، عربی، اسپانیایی، ازبکی، ترکی استانبولی و فرانسه ترجمه شده است.