خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

تفاسیر نوین از متون مقدس می‌تواند خلأ ابزاری شدن حیوانات را رفع کند

گرایشات و جریان‌هایی شکل گرفته که برای جایگزینی تفاسیر جدید است تا متون مقدس را به شکل متفاوتی بفهمیم که حیوانات را هم در دایره‌ی اخلاقی بگنجانیم. یعنی حیوانات استثنا نباشند و صرفا حیثیت ابزاری برای انسان‌ها نداشته باشند.

ردنا (ادیان نیوز) – مساله‌ی غیراخلاقی بودن گوشت‌خواری و روی‌ آوردن به مصرف محصولات گیاهی، به بحثی مهم تبدیل شده است. اهمیت این مساله سویه‌های مختلفی دارد؛ درد و رنج حیوانات در فرآیند پرورش و مصرف، نگاه کالایی به حیوان، و مشکلات زیست‌محیطی ناشی از گوشت‌خواری از جمله مواردی است که موضوع بحث و بررسی فلاسفه‌ی اخلاق شده است. در کنار این مباحثات، مساله‌ی نگاه ادیان و متون مقدس به حیوانات هم از جمله موضوعاتی است که می‌تواند به بازخوانی این متون و علاوه بر آن به توسعه‌ی این بحث کمک کند و حتی چشم‌اندازهایی را برای ما به‌وجود آورد.

در همین راستا با «بهنام خداپناه»، پژوهشگر حوزه‌ی اخلاق حیوانات گفتگویی انجام شده است، که در ادامه می آید؛

استدلالی که درباره‌ی غیراخلاقی بودن گوشتخواری ارایه می‌شود معمولا بر این نکته دست می‌گذارد که کشتن حیوانات و استفاده از گوشت حیوانات همراه با رنج و درد برای حیوانات است و در این فرآیند حیوانات آزار می‌بینند. آیا نمی‌توان همین استدلال را برای گیاهان هم اقامه کرد؟

کلی‌ترین استدلالی که متفکران حوزه‌ی حمایت از حیوانات درباره‌ی درد و رنج مطرح می‌کنند، از جمله «پیتر سینگر» در اثر مشهور خود یعنی کتاب «آزادی حیوانات»، اینست که گیاهان فاقد سیستم عصبی مرکزی هستند و همین فقدان سیستم عصبی مرکزی باعث می‌شود که آن‌ها توانایی احساس درد و رنج را نداشته باشند و برای همین متفکران حوزه‌ی حقوق حیوانات، گیاهان را فاقد توانایی درک درد و رنج می‌بینند و از همین رو دیگر این‌ها را به شکل مستقیم، ابژه‌های اخلاقی و متعلق اخلاقی در نظر نمی‌گیرند اما در حیوانات قضیه متفاوت است. چراکه این‌ها درد و رنج را احساس می‌کنند و واجد منافعی هستند که این منافع باید مورد توجه قرار بگیرد و از این رو این‌ها در سپهر اخلاقی باید مورد توجه قرار بگیرند.

«تام ریگان» در کتاب «حق حیوان خطای انسان» استدلال دیگری را مطرح می‌کند به این نحو که اصلا بیاییم فرض کنیم گیاهان درد را احساس می‌کنند؛ اولا جای تردید است که کیفیت احساس درد و رنج در گیاهان مشابه کیفیت درد و رنجی باشد که انسان‌ها و حیوانات متحمل می‌شوند. از طرف دیگر، ولو اینکه این‌گونه تصور کنیم که گیاهان درد می‌کشند، به‌واسطه‌ی انتخاب رژیم غذایی گوشتی، درد و رنجی که وارد می‌شود بسیار گسترده‌تر از زمانی است که از رژیم غذایی گیاهی استفاده می‌شود.

گفته می‌شود برای تولید ۴۵۰ گرم پروتئین حیوانی مثل گوشت گوساله این گوساله باید چیزی حدود ۱۰ کیلوگرم پروتئین گیاهی مصرف کند. یا مثال‌هایی که سینگر در کتابش می‌آورد؛ مثلا برای تولید نیم‌ کیلوگرم گوشت استیک گاو، حدود ۲.۲۷۰ کیلوگرم پروتئین گیاهی، ۱۰ هزار لیتر آب، انرژی‌ای معادل ۳.۵ لیتر بنزین و چیزی حدود ۱۶ کیلو خاک فرسایش‌یافته استفاده می‌شود.

رژیم گوشتی گیاهان بیشتری را نابود می‌کند

با فرض اینکه گیاهان هم درد بکشند، اگر برای تولید نیم کیلوگرم گوشت گاو حدود سه کیلوگرم پروتئین گیاهی نیاز باشد به این معنا است که وقتی رژیم گوشت‌خواری را انتخاب می‌کنید، علاوه‌ بر اینکه شما حیوان را می‌کشید و به او آسیب می‌زنید، در جریان تولید پروتئین حیوانی هم باز شما به شکل حداکثری باید گیاهان را از بین ببرید. یعنی با انتخاب رژیم گوشتی، گیاهان بیشتری نابود می‌شوند و با فرض وجود درد برای گیاه، درد و رنج گیاه هم بیشتر می‌شود. وقتی برای تولید نیم کیلوگرم گوشت گاو حدود سه کیلوگرم غلات مصرف می‌شود حساب کنید برای تغذیه‌ی یک گاو به منظور مصرف انسانی چه مقدار غلات باید مصرف شود. و این درحالی است که خودِ این غلات اگر به شکلی مستقیم به مصرف انسانی برسد مانند گندم، سویا و جو و … بخش بزرگی از فقر غذایی که در دنیا وجود دارد کاهش پیدا می‌کند، چراکه برای تامین پروتئین انسانی از طریق گیاهان، ما دیگر نیازی به مصرف این میزان از پروتئین گیاهی که برای پرورش حیوانات استفاده می‌کنیم نخواهیم داشت.

در نهایت این استدلالی جایگزین است برای زمانی که حتی درد و رنج در گیاهان هم مورد قبول واقع شد؛ چیزی که توافقی درباره‌ی آن در حال حاضر وجود ندارد.

در ایران فست‌فودها توسعه‌ی بسیاری پیدا کرده اند و شاید بتوان گفت شغلی است که معمولا رونق خود را دارد. ترویج سبک غذایی فست فودی چه اثراتی بر روی محیط زیست ما می‌گذارد؟ توسعه‌ی این سبک غذایی چه مزایا و معایبی در زیست اخلاقی انسان و همینطور تعامل با محیط زیست دارد؟

لحاظ کردن خوراک به شکل مساله‌ای که بتوان به آن به شکل اخلاقی نگاه کرد خیلی ارتباطی با فست فود و … ندارد؛ می‌توان غذای فست‌فودی را خورد که در جریان تولیدش از فراورده‌ها و گوشت حیوانی استفاده شده است و استفاده از گوشت به لحاظ اخلاقی مشکل دارد. یعنی فرقی ندارد که در سفره‌خانه‌ای سنتی دیزی یا آبگوشت و غذای سنتی باشد یا فست‌فود و همبرگر و … تفاوتی به این لحاظ نمی‌کند.

مساله اینست که برای تولید آن غذا، نه‌تنها یک حیوان از بین رفته است بلکه در فرآیند پرورشِ آن حیوان هم، درد و رنج‌هایی به آن حیوان وارد آمده است. چون اکثر حیوان‌هایی که این روزها برای مصارف خورد و خوراک پرورش می‌یابند در شرایط دامداری صنعتی تولید می‌شوند، اعم از گاو و گوساله‌ای که در شرایط رقت‌آور صنعتی پرورش می‌یابند تا مرغ‌هایی که در صنعت مرغ و تخم مرغ تولید می‌شوند که دست کم در چند سال اخیر اطلاعات در این‌باره نسبتا بالا رفته است. مثلا در چند سال اخیر متوجه شدیم که صنعت تخم مرغ چه بلایی بر سر جوجه‌های نری می‌آورد که عملا فاقد بازدهی لازم برای این صنعت هستند. فیلم هایش آمد و دیدیم اکثرا در صنعت تخم مرغ این‌ها را زنده زنده چال می‌کنند.

نگاه صنعتی به حیوانات و منبعی برای کسب درآمد

این رویه بخاطر نگاه صنعتی است که اصولا در آن حیوان و آن جانور، اولا به‌عنوان یک کالا و دوما به عنوان منبعی برای کسب درآمد دیده می‌شود. برای همین به این جهت که این حیوان بیشترین کارکرد و بازدهی را در تولید پروتئین حیوانی داشته باشد از انواع روش‌های غیرانسانی مانند تزریق هورمون یا آبستن کردن حیوانات برای پرورش نژادی که بیشترین بازدهی گوشت یا شیر و تخم مرغ را داشته باشد، استفاده می‌شود. در واقع برای پرورش حیوانات از روش‌های مختلفی استفاده می شود که به نوعی برده‌داری حیوانی است. در جریان تولید فرآورده‌های حیوانی، چه در فست‌فود و چه در غیر آن، روش‌هایی استفاده می‌شود که درد و رنج بسیاری به حیوانات وارد می‌شود.

صرف نظر از رنج و دردی که دامداری صنعتی برای حیوانات ایجاد می‌کند، مسایل زیست‌محیطی هم اهمیت پیدا می‌کند. یعنی اگر برای نیم کیلوگرم گوشت گاو چیزی نزدیک به ده هزار لیتر آب نیاز به مصرف شدن دارد، این آمار گویا است که چه اثرات زیست‌محیطی در پی خواهد داشت. یا گفته می‌شود برای تولید نیم کیلوگرم گوشت گاو چیزی حدود ۵۰ برابر بیشتر به آبی نیاز است که برای تولید نیم کیلوگرم گندم استفاده می‌شود. و یا آبی که برای تولید ۴۵۰ کیلوگرم گوشت نیاز است می‌تواند یک ناوشکن را شناور نگه دارد.

بنابراین صرف نظر از درد و رنجی که حیوان چه در جریان پرورش خود و چه در جریان ذبح می‌کشد، اثرات زیست‌محیطی هم بر این مساله مترتب می‌شود. بماند که برای تولید حجم معینی گوشت چه مقدار خاک فرسایش پیدا می‌کند و چه مقدار آب هدر می‌رود و آلودگی‌های آبی بوجود می‌آید که ناشی از پسماندهای دامداری صنعتی و پرورش حیوانات است.

در ادیان و مذاهب درباره‌ی خورد و خوراک آیین‌ها و دستوراتی اختصاص داده شده است. این موارد معمولا دارای پیشینه‌ای اخلاقی بوده یا اینکه چیز متفاوتی را با خود داشته است؟ مثلا ترتیبات ذبح در ادیانی مانند اسلام و یهودیت.

این پرسشی است که باید ریشه‌های تاریخی‌اش بررسی شود و خود یک یا چندین مقاله و کار علمی نیاز دارد. اما می‌توان با ذکر نمونه‌هایی در کتاب‌های مقدس، به بررسی ریشه‌های آن پرداخت. به عنوان نمونه، در باب هفتم سِفر لاویانِ عهد عتیق، در ذمّ خوردن خون می‌گوید:«زیرا که جان جسد در خون است و من آن را بر مذبح به شما داده ام تا برای جان های شما کفاره کند. زیرا خون است که برای جان کفاره می‌کند. بنابراین بنی‌اسراییل را گفته‌ام هیچکس از شما خون نخورد و غریبی که در میان شما ماوا گزیند خون نخورد و هر شخص از بنی اسراییل یا از غریبانی که در میان شما ماوا گزینند، که هر جانور یا مرغی را که خورده می‌شود صید کند پس خون آن را بریزد و به خاک بپوشاند. زیرا جان هر ذی‌جسد، خونِ آن و جانِ آن یکی است. پس بنی‌اسراییل را گفته‌ام خون هیچ ذی‌جسد را مخورید زیرا جان هر ذی‌جسد، خونِ آن است و هرکه آن را بخورد منقطع خواهد شد.  و هر کسی‌ از متوطنان‌ یا از غریبانی‌ که‌ میته‌ یا دریده‌ شده‌ای‌ بخورد، رخت‌ خود را بشوید، و به‌ آب‌ غسل‌ کند و تا شام‌ نجس‌ باشد. پس‌ طاهر خواهد شد. و اگر آن‌ را نشوید و بدن‌ خود را غسل‌ ندهد، متحمل‌ گناه‌ خود خواهد بود».

این آیه‌ای است در ذمّ خوردن خون، و اینکه چرا خون نباید خورده شود دلیل علمی ندارد و یا حتی خیلی دلیل اخلاقی پشت آن نیست و حالتی مناسکی است. اینجا گفته می‌شود جان جسد در خون است و من آن را در مذبح به شما داده‌ام تا برای جان‌های شما کفاره کند. یعنی خون صرفا باید ریخته شود تا کفاره‌ای باشد برای حفاظت از جان مومن. در فرهنگ ایرانی هم چیزی شبیه به این داریم؛ خانه یا ماشین را می‌خرند و بعد خونی می‌ریزند که مثلا دفع بلا از جان خودشان کند. جانی داده می‌شود تا جان خودشان حفظ شود.

یا در جایی که می‌گوید:«هر کسی‌ از متوطنان‌ یا از غریبانی‌ که‌ میته‌ یا دریده‌ شده‌ای‌ بخورد…» بسیار شبیه به آیه‌ سه سوره مائده است که می‌گوید:«برای شما مؤمنان گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آن ذبیحه‌ای که به نام غیر خدا کشتند و همچنین هر حیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیم‌خورده درندگان جز آن را که قبلاً تذکیه کرده باشید حرام است و نیز آن را که برای بتان می‌کشند و آن را که به تیرها قسمت می‌کنید، که این کار فسق است-امروز کافران از این که به دین شما دستبرد زنند و اختلالی رسانند طمع بریدند، پس شما از آنها بیمناک نگشته و از من بترسید..».

در کتاب‌های مقدس حیوان اصولا برای انسان و خدمت به او خلق شده است

شباهت زیادی بین این دو وجود دارد که چرا گوشت مردار را نباید خورد و یا خون نباید خورد. و در آیه‌های مختلف از سبک خورد و خوراک گفته شده است. به نظر می‌رسد ریشه‌ی این‌ها حالت مناسکی دارد. اما اگر بخواهیم یک دلیل منطقی برای این پیدا کنیم که چرا مثلا حیوان باید به شکلی ذبح شود که خون از آن جاری شود و ما شاهد دست و پا زدن و جان کندن حیوان باشیم، شاید این بوده که از سلامت حیوان مطمئن شوند؛ یعنی بدانند که حیوان سالم و هوشیار است و حیوانی که هوشیار است برای خوردن سالم است. درمورد حیوان خفه شده مطمئن نیستیم شاید مثلا مریض بوده و خفه شده بوده و یا دلایل دیگر آن.

ریشه‌ی جاری شدن خون حیوان را می‌توان در وجود یک متافیزیک پشت آن دید. بیشتر از اینکه دلایل اخلاقی یا عقلی پشت این مساله باشد، دلایل متافیزیکی و الاهیاتی و تاریخی پشت آن وجود دارد. ظاهرا مطابق جهان‌بینی نهفته در پساپشت جهان‌بینی ادیان ابراهیمی، خون جان حیوان است و جان هم از آن خدا است و خون هم باید صرفا برای خدا جاری شود؛ یا بر مذبح که کفاره‌ی جان انسان‌ها می‌شود یا به اشکال دیگر. چه بسا دلیل اصلی ریخته شدن خون این بوده باشد که مثلا اطمینان از این بوده که حیوان سالم باشد و مطمئن شویم گوشتی که مصرف می‌کنیم گوشت سالمی خواهد بود.

در مجموع نگاهی که به حیوان در کتاب‌های مقدس وجود دارد اینست که حیوان اصولا برای انسان و برای خدمت به انسان آفریده شده است و این خدمت کردن به اشکال مختلف می‌تواند وجود داشته باشد. یا چارپایی است که برای باربری و سواری انسان مسخّر شده است، یا برای گوشت و خورد و خوراک آفریده شده است. بنابراین وجود حیوان برای انسان است؛ یعنی یک نوع طفیلی وجود انسان است. این نگاه غالبی است که در متون مقدس وجود دارد. گرچه آیاتی هم داریم مانند اینکه می‌گوید حیوانات هم امت‌هایی مثل شما هستند. شاید بتوان از این‌ها تفسیرهای همدلانه‌تری برای حمایت از حیوانات کرد.

گرایشات و تفاسیر نوین باید متون مقدس را بازخوانی کنند

اخیرا کارهایی در همین راستا صورت گرفته و ارزشمند است و من فکر می‌کنم باید این کارها انجام شود چون فکر می‌کنم هر متنی حتی متن مقدس هم تابع مقتضیات زمان خودش بوده است و در آن زمان‌ها باتوجه به محدودیت‌های زمانی، امکان گیاه‌خواری به این شکلی که امروزه فراهم است نبوده. اتکای انسان‌ها به گوشت و پروتئین حیوانی خیلی بیشتر بوده است و برای همین مثلا ما آیاتی را می‌بینیم که خلقت حیوانات را به منظور مصارف انسانی می‌داند.

خوشبختانه گرایشات و جریان‌هایی شکل گرفته که برای جایگزینی تفاسیر جدید است تا متون مقدس را به شکل متفاوتی بفهمیم که حیوانات را هم در دایره‌ی اخلاقی بگنجانیم. یعنی حیوانات استثنا نباشند و صرفا حیثیت ابزاری برای انسان‌ها نداشته باشند. اما جدای از این، وقتی به متن مقدس رجوع می‌کنید گرایش اصلی همان گرایش سنتی است و احکامی که در آن‌ها پیدا می‌کنیم، احکامی است که حیوانات بیشتر برای مصارف انسانی آفریده شده اند و به یک معنا وجود ثانوی دارند.

ادیان و متون مقدس در طول تاریخ، درک و فهم ما را از اخلاق و اصول اخلاقی بسیار ارتقا بخشیده‌اند اما نباید منکر نواقص و محدودیت‌های متون مقدس هم شویم که مثلا حیوانات را از دایره‌ی امر اخلاقی مستثنا کرده است و به آن معنایی که مستحق‌شان بوده به آن‌ها توجه نشده است. برای همین، گرایشات و تفاسیر نوین باید این خلا را رفع کنند و متن مقدس را برای پیروانش به شکل نوینی مورد بازخوانی قرار دهد.

منبع انصـاف نیوز
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.