فرقهها به دنبال جامعه سکولار هستند/ ادعای عجیب ابنعربی درباره نوح و داوود
در همایش «گمشدگان لب دریا» مطرح شد؛
در همایش گمشدگان لب دریا که با محوریت نقد و آسیبشناسی اجتماعی فرقهها برگزار شد ضمن اشاره به برخی از اشتباهات سران صوفیه، آن دسته از آیات و روایات که موید انحصار طریق هدایت است مورد بررسی قرار گرفت.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، همایش نقد و آسیبشناسی اجتماعی فرقهها با عنوان «گمشدگان لب دریا» روز گذشته ۹ بهمنماه با سخنرانی آیتالله احمد بهشتی، عضو مجلس خبرگان رهبری و حجج اسلام سیدعباس موسوی مطلق، پژوهشگر اخلاق و عرفان و احسان بیآزار تهرانی، تولیت آستان امامزاده صالح برگزار شد.
در ابتدای نشست آیتالله بهشتی در سخنانی به برخی انحرافات محیالدین عربی اشاره کرد و گفت: یکی از اشتباهات محیالدین عربی این است که به انبیا اشکال میگیرد. مثلا به حضرت نوح ایراد میگیرد و میگوید حضرت نوح اشتباه کرد چون تمام تبلیغش و تکیهاش روی تنزیه بود، از آن طرف مردم هم به بتها اعتیاد پیدا کرده بودند لذا حرفش را قبول نکردند اما پیامبر اسلام(ص) درست عمل کرد چون میان تشبیه و تنزیه جمع کرد لذا مردم سخنش را قبول کردند. یکجا هم راجع به حضرت داوود میگوید ایشان در حکمش خطا کرد، یعنی عصمت حضرت داوود را زیر سوال میبرد. امام در تعلیقاتی که بر فصوص دارند میگویند این چه عرفانی است که وقتی ایشان به حضرت نوح یا حضرت داوود میرسد به آنها نسبت خطا و اشتباه میدهد. حرف من این است که انسان باید در مسیر عرفان راهنما داشته باشد؛ قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی.
اگر انسان در عرفان ولایتمدار نباشد خطا میکند
وی با تاکید بر اینکه ولی باید انسان را راهنمایی کند، افزود: وقتی انسان تحت امر ولی نیست و ولایتمدار نیست خطا میکند. یکی دیگر از اشتباهات ابن عربی در ماجرای حضرت موسی است. راجع به قضیه تولد حضرت موسی کاهنین و پیشگویان به فرعون خبر دادند یک بچه از بنی اسرائیل متولد میشود که تاج و تخت تو را به هم میزند، به همین خاطر او تصمیم گرفت تمام پسرها را بکشد. قرآن هم داستانش را بیان کرده است. فرعون پسرها را میکشت و دخترها را رها میکرد. خیلی افراد را کشت ولی باز هم موسی متولد شد. مادر موسی بچه خود را نگه داشت، حتی او را در تنور انداخت تا جاسوسها او را پیدا نکنند. قرآن میفرماید: «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ». بحث این است که این همه بچه برای موسی کشته شد تا او متولد نشود ولی متولد شد. محیی الدین چه میگوید، میگوید موسی مجموع حیات همه بچههایی بود که کشته شدند. این حرف یعنی چه؟ قیصری که شارح فصوص هست اینجا گیر کرده است. مینویسد شیخ مامور به اظهار این معنا بوده و مامور، معذور است. قیصری به این نکته اشاره دارد که ابن عربی میگوید پیامبر(ص) این کتاب را به من داد تا اعلام کنم. به همین خاطر قیصری میگوید این مطلب در کتابش بود و او مامور بوده آن را اظهار کند.
بهشتی افزود: مرحوم سیدجلال آشتیانی جمله زیبایی دارد. ایشان میگوید باید بدانیم در این کتاب مواضع بسیاری هست که با کتاب و سنت و عقل مضاعف یعنی عقل دوچندان نمیسازد. چرا باید اینطور باشد؟ چون انسان به عقل نمیپردازد. این عقل ارزش دارد و مابهالامتیاز حیوان و انسان است. مگر میشود این عقل را کنار بگذاری.
وی تصریح کرد: برخی از عرفا و صوفیه طوری حرف میزنند که شیطان را تبرئه کنند. مثلا میگویند شیطان باغیرت بود و غیرتش اجازه نداد بر آدم سجده کند. خب وقتی خدا دستور میدهد به آدم سجده کن باید سجده کند. بعد به آیه «قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ» میرسند. قیصری این جمله را اینطوری معنا میکند ما فرشتگانی داریم که مبهوت تماشای جمال هستند و اصلا از خود بیخود هستند. این جمله یعنی آیا جزء آن فرشتگان شدی که به آدم سجده نمیکنی؛ چون آن ملائه محو حق هستند و تکلیف ندارند. ایشان آیه را اینطوری معنا میکند برای اینکه شیطان تبرئه شود. نمیخواهند شیطان را از خودشان برنجانند.
تفاوت عرفان سلمان فارسی و عرفان ابنعربی
عضو مجلس خبرگان ادامه داد: امام در تعلیقات خود در جاهای مختلف با محی الدین برخورد کردند و حرفهای بیربط او را جواب دادند. خودشان هم در اشعارشان مطالب و بیانات خوبی درباره صوفیه و انحرافات آنها دارند. مثلا میگویند از صوفیها صفا ندیدم هرگز/ زین طایفه من وفا ندیدم هرگز/ زین مدعیان که فاش انا الحق گویند/ با خودبینی فنا ندیدم هرگز. فنا پیدا کردن معنایش این است؛ انسان خودش را نمیبیند، وقتی تو خودبین هستی چطور میگویی من فانی شدم. باز امام این فرمایش را دارند؛ تا کوس انا الحق بزنی خودخواهی/ در سرّ هویّتش تو نا آگاهی/ بردار حجاب خویشتن از سر راه/ با بودن آن هنوز اندر راهی. این عرفانی که اینها دارند عرفان سلمان فارسی نیست. عرفان سلمان انسان را به جایی میرساند که میگویند «منا اهل البیت». خیلی مقام است بگویند تو جزء اهل بیت هستی. آیه تطهیر درباره اهل بیت(ع) نازل شده است. بر این اساس میتوانیم بگوییم جناب سلمان هم مشمول آیه تطهیر است.
وی در پایان گفت: بنده سفری به سوئد رفتم تا با مستشرقی صحبت کنم. جالب است که عکس امام رضا(ع) با آهو در اتاقش گذاشته بود. ایشان فارسی را خیلی خوب بلد بود و شروع به صحبت کردند. ایشان همهاش بر خانقاه تکیه کرد و تصریح کرد اسلام به برکت خانقاه پیشرفت کرده است. ما گوش کردیم بعد گفتم شما نظرت به خانقاه است ما نظرمان به مسجد است شما راجع به خانقاه مطالعه کردی ولی من خواهش میکنم راجع به مسجد هم مطالعه کن، ببین نقش مسجد در اسلام چیست. در اسلام مسجد مقدم است یا خانقاه؟ دنیا دارد اینطوری با مسئله برخورد میکند. باید از اسلام ناب و اسلام علوی و فاطمی و جعفری و ولایی ولی عصر(عج) فاصله نگیریم و در آن مسیر حرکت کنیم.
فرقهها میخواهند جامعه را سکولار کنند
در ادامه نشست حجتالاسلام موسوی مطلق در سخنانی گفت: نفس برگزاری این جلسه دارای اهمیت فوقالعاده است. مدتها بود در مدیریتهای قبلی چنین همایشهایی برگزار نمیشد. این جهاد تبیین که آقا فرمودند یکی از مصادیقش همین جلسات است که باید تبیین شود. اصل خود فرق، آسیب است بنابراین آسیبهایی که فرق میزنند موضوع دوم است. فلسفه اصلی به وجود آمدن فرق در طول تاریخ، این است که با حکومت دینی مبارزه شود. تمام فرق یک هدف را دنبال میکنند و آن هم این است که جامعه را به سمت سکولاریسم ببرند. در ظاهر مقابل هم قرار میگیرند ولی هدفشان یکی است.
وی افزود: سکولار کردن جامعه از چند طریق است؛ جدا کردن دین از دولتها، جدا کردن دین از مسائل اجتماعی و سوم ترویج اسلام بدون روحانیت و مرجعیت. این خطر بسیار جدی است که دارند دنبال میکنند لذا در مقابل مرجع قطب میسازند و الآن در عرفانهای نوظهور اسمهای جدیدی میآورند که جایگاه مرجعیت را خلع کنند. این فرق جنگ نرمی را پیش میبرند و همهشان میخواهند یک کار کنند. یک بزرگی میگفت جریان سقیفه غاصب ولایت ظاهری و خلافت اهل بیت(ع) شدند، این جریانات غاصب مقام ولایت باطنی و معنوی اهل بیت(ع) شدند. همه موظف هستیم در مقابل اینها بایستیم. باید بدانیم هرجا در معنویت کم بگذاریم یک نحله به وجود میآید و خلأ را پر میکنند. نکته آخر این است بین گمکنندگان و گمشدگان فرق بگذاریم. باید با گمشده مثل بیمار برخورد کرد یعنی باید راضیشان کرد، باید قانعشان کرد.
وی در پایان گفت: ما در حوزه عرفان خلأ داریم چون کارشناسان قوی که باید نظر بدهند نظر نمیدهند. در رسانهها تا درباره امام عصر(عج) صحبت کنید سریع شما را متهم به یک فرقه میکنند، وقتی شما درباره ولایت امیرالمومنین(ع) صحبت کنید سریع شما را متهم میکنند. به همین خاطر ما نمیتوانیم الگوی صحیح در این زمینه معرفی کنیم.
تصریح قرآن به انحصار مسیر هدایت
در ادامه نشست حجتالاسلام بیآزار تهرانی در سخنانی گفت: قرآن کریم تصریح میفرماید برای رسیدن به مقصد یک راه بیشتر وجود ندارد: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ». در آیه چند تاکید وجود دارد، پشت سرش هم یک امر و یک نهی آمده است. هیچجا خبری نیست و قدمای ما حرف را تمام کردند. مجموعه اساتید عرفان و فلسفه و همه شخصیتهای علمی و ادبی ما را جمع کنی شمعی است که میشود لحظاتی را با آن گذراند، در مقابل شمس وجود نبی اعظم(ص) و اولین شاگردش که علی مرتضی(ع) است. نور شمع بد نیست ولی فقط میشود لحظاتی با آن سر کرد. خورشید کجا و این نور کجا. سعدی میگوید: سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی/ عشق محمد بس است و آل محمد.
وی افزود: برخی میگویند مگر سعادت در مسیر پیامبر(ص) تعین دارد؟ همه میتوانند با هاخدا رابطه داشته باشند، چرا تخصص و تعین ایجاد میکنید؟ این اشکال در حالی بیان میشود که قرآن میگوید یک راه بیشتر نیست. بله، ارتباط و مناجات با هر گونه سخنی و با هر ادبیاتی جایز است. کافر هم میتواند با خدا ارتباط بگیرید. کسی که منکر خدا هست هم با فطرتش خدا را میخواند. جوانانی هستند خدا را قبول ندارند ولی بین صحبتهایش به خدا قسم میخورد معلوم میشود ژست گرفته است. برای ارتباط با خدا به اندازه نفوس بشر راه وجود دارد ولی برای اتصال یک راه بیشتر نیست. راه رسیدن به غفران و قبول شدن، توحید است. خود قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ». یعنی غیر از شرک خدا همه چیز را میبخشد.
وی ادامه داد: علامه طباطبایی میفرماید کل قرآن دو کلمه است؛ توحید و موحد . اگر قرار باشد کسی در آیین توحید قرار گیرد باید در طریق قرار گیرد. خداوند میفرماید: «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى» یعنی تمام غفران من نصیب کسی میشود که مشرک نباشد و موحد باشد. موحد کسی است که توبه نصوح و واقعی داشته باشد. ایمان ناب و عمل صالح داشته باشد. سیوطی ضمن آیه روایتی آورده است که گروهی نزد رسول خدا(ص) رسیدند و از حضرت سوال میکردند این چه هدایتی است که پس از ایمان و عمل صالح است؟ چون معنای «ثم» این است خدا کسی را در آغوش رحمت قرار میدهد که پس از توبه و ایمان هدایت شده باشد. پیامبر(ص) فرمودند هدایت نیست مگر طریق خدا. پرسیدند طریق خدا چیست؟ حضرت فرمودند ولایت محمد و آل محمد(ص). اگر قرار باشد کسی به مقصد برسد طریق همین است.