در اشاره به نظر محمدرضا حکیمی درباره تاویل و تبیان قرآن بیان شد: نقش معارف قرآن و سنت، احیای مردگان است و میفهمیم که چرا علامه حکیمی بر خودبسندگی این دو در کنار هم تاکید میکرد.
محمدکاظم شاکر، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در شامگاه بیست و نهم فروردین در نشست علمی «کارکردهای خودبسندگی قرآن» از سلسله نشستهای قرآنی که توسط کانون توحید برگزار میشود، گفت: مرحوم محمدرضا حکیمی بیش از ایدهپردازی در حوزه قرآن و حدیث، یک انسان تراز قرآن و الگو بودند و بنده از وی تاثیر بسیاری گرفتم؛ ایشان شیفته امام صادق(ع) بودند و در شبهای شهادت آن امام مجلسی برگزار میکردند.
او میگفت که غربیها روی افلاطون و ارسطو و دانشمندان خود بسیار کار کردهاند ولی ما در حق امام صادق(ع) ظلم کردهایم. بنده در مواجهه با ایشان احساس میکردم که نگاه به او، انسان را به یاد خدا میاندازد. وی با بیان اینکه باید بیندیشیم که چگونه چنین افرادی تربیت کنیم، افزود: البته نه فقط در حیطه علوم انسانی، بلکه پزشک و مهندس و معلم و منجم و … هم باشند ولی مثل حکیمی زاهد و عالم و عامل به معنای واقعی باشند. علامه حکیمی به آن معنا به خودبسندگی قرآن در برابر حدیث معتقد نبود. به تعبیر علامه عسکری، ما دو وحی قرآنی و بیانی داریم و علامه حکیمی هم این عقیده را داشت. استقلال اساسا و استقلال قرآن و یا قرآن و حدیث از موضوعات و امور نسبی است. در دنیای امروز هم استقلال نسبی است و چهبسا برخی کشورها محصولاتی را تولید نکنند ولی باز مستقل هستند.
مفهوم خودبسندگی و استقلال
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه معنای استقلال سیاسی این است که ساختار یک کشور مستقل باشد، گفت: در استقلال قرآن و حدیث هم نباید تصور کنیم که وقتی میگوییم خودبسندگی یعنی نیازی به فلسفه و کلام و… نداریم، بلکه منظور استقلال چارچوب و نظام فکری است؛ در نظام فکری نباید از کسی گدایی کنیم و تصور مرحوم حکیمی هم از خودبسندگی این بود.
شاکر با بیان اینکه التقاط فکری ضد استقلال است، اظهار کرد: قرآن فرموده است که خدا و پیامبر(ص) را استجابت کنید تا به شما حیات ببخشند؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»؛ این سخن شکل دیگری از وحی بیانی و قرآنی است و این دو مکمل همدیگر هستند و نمیتوان یکی را استفاده کرد و دیگری را استفاده نکرد.
محمدابوزید و کسانی دیگر در شبهقاره، قرآن منهای سنت را مطرح کردند، در صورتی که پیامبر(ص) مکمل قرآن است؛ در آیه ۹ فتح آمده؛ «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا» فرموده است لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ، یعنی ایمان به خدا و پیامبر را کنار هم آورده و وقتی قصد آوردن توصیف هم دارد میفرماید که وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ که صفت برای پیامبر(ص) و وَتُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا هم برای خداوند است.
این استاد علوم قرآن با بیان اینکه حدیث ثقلین اشاره میکند که بشر به هر دو نیاز دارد، تصریح کرد: آقای حکیمی هم به هر دو یعنی هم بر شناخت و هم عمل تاکید میکرد نه فقط صرف شناخت و خودش فردی سلوکی بود. در آیه شریفه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» بر عمل صالح و ایمان تأکید شده است؛ در آیه ۲۲ سوره مجادله هم آمده: «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ اینجا نشان میدهد که مؤمن همان کتب فی قلوبهم الایمان است؛ یعنی تثبیت ایمان در قلب؛ علامه در وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ آورده که کار روح حیات دادن است و کسی که ایمان در قلبش تثبیت شده به وسیله روح تأیید شده است.
کار قرآن و سنت احیای مردگان است
وی افزود: نقش معارف قرآن و سنت احیای مردگان است و میفهمیم که چرا علامه حکیمی بر خودبسندگی این دو در کنار هم تاکید میکرد، زیرا اگر مقولات دیگر وارد شوند همانند دو تا شدن آشپز است. او بر خواندن و آشنایی با فلسفه تاکید داشت، ولی آن را به عنوان رکن در چارچوب قبول نداشت.
برخی بد برداشت کردهاند که او با فلسفه مخالف است؛ بارها ایشان فرمود که من با فلسفه مخالف نیستم، ولی بحث در جایگزین کردن فلسفه با قرآن و حدیث است. علامه حکیمی شعارهای تندی را علیه سرمایهدار و سرمایهداری بیان میکرد، ولی یکسری موارد را رعایت میکرد؛ مثلا مستاجر بود و چون صاحبخانه مبلغ زیادی از او خواسته و او نتوانسته بود پرداخت کند و با اینکه صاحبخانه راضی شده بود، ولی نمازهایش را در مسجد میخواند و میگفت صاحبخانه راضی است ولی ممکن است قلباً ناراضی باشد و نماز اشکال پیدا کند.
شاکر با بیان اینکه مرحوم حکیمی به هیچ وجه خودبسندگی را به این معنا نمیپذیرفت که قرآن از هر چیزی غیر قرآن ولو حدیث جدا باشد، گفت: آیا فقط سنت، مبین و مفسر قرآن است؟ به نظر بنده مطلب فراتر است؛ امام علی(ع) فرمودند که قرآن صامت است و رجالی (مردانی) باید آن را به استنطاق درآورند. بسیاری فکر میکنند که منظور از استنطاق، تفسیر قرآن با سنت و حدیث است، ولی به نظر بنده این بخشی از کار است؛ حضرت بر روی رجال تاکید میکنند؛ یعنی یک انسان قرآنی از سوی قرآن حرف میزند و میگوییم این انسان نباید معصوم باشد.
وی ادامه داد: مرحوم حکیمی که تربیتشده مکتب قرآن است، میتواند از جانب قرآن حرف بزند و کسی که با قرآن مأنوس است و دلش با آن اشراب شده میتواند از جانب قرآن حرف بزند، یعنی عقل فعال قرآنی باید در کنار قرآن وجود داشته باشد و به تعبیر مرحوم حکیمی؛ متأله قرآنی باشد. اگر علی(ع) کنار قرآن نباشد، میشود داعش و طالبان و آدمکشهای آماده انتحار. برخی متدینین فهم را کاملا کنار گذاشتهاند و بعد به سراغ قرآن رفتهاند و فکر میکنند که میتوانند استفاده کنند، ولی لا یزید الظالمین الا خسارا. حدیث بخشی از فهم است، ولی منحصر کردن تفسیر به حدیث ماثور نادرست است.
نقش عقل در تفسیر قرآن
شاکر افزود: برخی فکر میکنند قرآن را فقط باید با حدیث تفسیر کرد. حدیث قطعا باید در تفسیر به کار رود، زیرا اوج برداشت عقلانی انسان قرآنی و معصوم است ولی روی عقل هم تاکید میشود و مرحوم حکیمی هم به آن اشاره میکنند. همانطور که نباید قرآن از سنت جدا شود، زیرا خطرناک است، اگر وحی از عقل جدا شود، باز این مشکل ایجاد میشود. لذا پویایی وحی به عقل است و عقل وحی سیال است و جریان دارد.
وی ادامه داد: اگر عقل وصل به قرآن و سنت نباشد، قرآن و سنت راکد میشود و متاسفانه برخی مذهبیون به این مورد توجه نمیکنند. بحث مرحوم حکیمی ناظر به فلسفههایی است که قصد دارند جای قرآن بنشینند و اگر این جایگزینی ممکن بود، ارسال رسل لازم نبود و اگر وحی لازم است، آنها نمیتوانند جایگزین شوند، ولی قطعا منظور ایشان عدم استفاده از علوم و فنون در تفسیر نیست. جایگزینی فلسفهها با قرآن و حدیث مانند جایگزینی بچه با عروسک است.
وی درباره تأویل از منظر مرحوم حکیمی توضیح داد: قرآن بهترین نسخه و شفا برای نجات و هدایت بشر در برابر هجوم بیماریهای روحی و روانی است. در نظر بگیرید روزه یک عبادت مشترک بین ادیان توحیدی و غیرتوحیدی است و حتی بودیسم و هندوئیسم هم آن را دارند؛ قرآن فرموده است که ما نمیخواهیم در روزه بر شما سخت بگیریم.
در ادامه بیان شد: بنابراین اگر خواستید سفر بروید روزه نگیرید، ولی مدت آن را تکمیل کنید. بودا ۴۹ روز روزه میگرفت تا به نورانیت برسد و به تعبیر امروز از خویشتنداری و تقوا در قرآن به عنوان فلسفه روزه نام برده شده است. بنابراین نسخه قبل از قرآن هم بوده ولی کامل نبوده است؛ مثلا در مسیحیت روزه میگرفتند، ولی شراب هم در کنار آن بود. برخی تأویلات از قرآن باعث بیخاصیت شدن کلام خداوند است، قرآن برای تغییر و تحول انسان آمده است، کمااینکه در صدر اسلام این اتفاق رخ داد.
وی با اشاره به مقوله تبیان لکل شیء بودن قرآن گفت: قطعا منظور مرحوم حکیمی از خودبسندگی قرآن و حدیث این نیست که علوم و فنون را باید از قرآن در بیاوریم؛ شاخصهها و استخوانبندیها را باید از قرآن استخراج کنیم و بدانیم دشمن کیست و دوست کیست؟ قرآن کریم تفصیل لکل شیء هست ولی در جایی فرموده است که ما خیلی از قصص انبیاء را نیاوردهایم. پس اینکه همه علوم در قرآن باشد بدیهیالبطلان است. برخی گفتهاند مراد از تبیان یعنی هرچه برای هدایت لازم است در قرآن وجود دارد ولی در قرآن چند آیه در مورد تفاوت تربیت دختر و پسر داریم؟ بنابراین مراد مرحوم حکیمی از تبیان بودن، چارچوبهای هدایت است تا راه گم نشود.