جامعه شناس و پژوهشگر حوزه زنان معتقد است: تحولات در الگوهای عمل زنان را میتوان در سه سطح خانوادگی، فردی و اجتماعی به بحث گذاشت. در ساحت أمر فردی یک نکته فراجنسیتی رخ داده است که به نظر مختص به بانوان نبوده بلکه شمول آن دامن گیر آقایان نیز شده است و آن نکته برخورد گزینشی با باورها و اعمال دینی است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، یکی از شیوههای بحث، سخن گفتن از تحولاتی است که در الگوهای عمل برخی از اقشار خاص همچون زنان رخ داده است. در این بخش گفتاری شفاهی از دکتر ابوالفضل اقبالی، جامعه شناس و پژوهشگر حوزه زنان را خواهید خواند که در پاسخ به مسائل این پرونده، تحول در الگوهای عمل زنان را در سه بخش فردی، خانوادگی و اجتماعی به بحث گذاشته است.
زنان پیش به سوی تقویت کنشگری و فردیت
تحولات در الگوهای عمل زنان را میتوان در سه سطح خانوادگی، فردی و اجتماعی به بحث گذاشت. در ساحت أمر فردی یک نکته فراجنسیتی رخ داده است که به نظر مختص به بانوان نبوده بلکه شمول آن دامن گیر آقایان نیز شده است و آن نکته برخورد گزینشی با باورها و اعمال دینی است. در حقیقت دین داری ما در اثر برخورد و آشنایی با دیگر الگوهای زیست عمدتا غربی، دچار حدودی از ناخالصی و انعطاف پذیری شده است. یعنی نماز میخوانیم، روزه میگیریم، اما نسبت به حفظ حریمها در روابط حساسیت نداریم و مثالهای متعدد دیگر که میتوان ذکر نمود.
در ساحت فردی گذشته از مسئله فوق بحث ازدواج و الگوهای همسر گزینی دچار تحولات بنیادینی گشته است. این تفاوت روی بدان سمت دارد که خانمها هم کمتر ازدواج میکنند و هم آن ازدواجهایی که رخ میدهد در شکل و فرم متفاوتی صورت میپذیرد. برای نمونه در گذشته دخترها پسندیده میشدند، کنشگر فعال این حوزه نبودند، از آنها خواستگاری میشد در حالی که اکنون این مسئله دو طرفه شده است. یعنی خود بانوان دارای کنشگری هستند در زمینه ازدواج و همسرگزینی، خود آنها پیشنهاد میدهند، انتخاب میکنند و بعضا وارد رابطه میشوند و این موضوع را بر خانواده خود تحمیل میکنند. از این موضوع میتوان به مسئله دیگری ورود کرد و آن قدرت یافتن و افزایش اختیار زنان در حیطه گزینش و پذیرش الگوهای عمل است.
گذشته از ساحت فردی، در ساحت خانوادگی به دلایل مختلف که نیاز به بحث دارد، در حال حاضر خانمها در سلسله مراتب قدرت جایگاه برابری با مردها یافتهاند، قدرت چانه زنی پیدا کرده اند، استقلال دارند و تمکین برای آنها ارزش نبوده و بعضا تبدیل به ضد ارزش شده است. به عبارت دیگر تمکین گاهی برای آنها تبدیل به أمر حاشیهای شده است و از اهمیت آن کاسته شده است.
در مبحث پذیرش ولایت همسر نیز چنین اتفاقی افتاده و خانمها بیشتر به الگوهای هم فکری، مشورت، تفاهم و … تمایل دارند تا ولایت پذیری و پذیرش دستور از بالا.
تغییر بعدی مسئله فرزند آوری و فرزند خواهی است که نسبت به گذشته تغییرات جدی را تجربه نموده، در گذشته نرخ باروری برای هر زن رقمی نزدیک به پنج بوده، در حالی که اکنون زیر دو درصد و از نرخ جانشینی نیز پایینتر است.
تحول بعدی در حوزه خانواده مبحث طلاق، طلاق عاطفی و جدایی است که باز زنان تبدیل به کنشگر شده و به نوعی دارای نقش محوری شده اند. در گذشته طلاق أمری مردانه بود، در حالی که امروزه طلاق بعد زنانه تری پیدا کرده است، طبق پژوهشها در طلاق توافقی زنان رجوع بیشتری داشته و طرح دعوی عمدتا از ناحیه آنان صورت میگیرد. این در حالی است که در گذشته تحمل، سازش و پذیرش ارزشهای رسمی حاکم بر زنان در حوزه خانواده بود، در حالی که امروزه، فرد محوری، حقوق زن و … نقش محوری تری یافته و به دنبال آن هم طلاق سریعتر رخ میدهد.
در حوزه اجتماعی نیز بحث حضور اجتماعی بسیار پر رنگتر شده و امروزه مسئله تحصیلات، کار اقتصادی، درآمد، استقلال مالی و … جایگاهی اساسی یافته است. در روابط اجتماعی میان دو جنس دختر و پسر، دختران در دوست یابی همپای پسران عمل میکنند، به عبارت دیگر در گذشته طلب و تمنا از سوی پسر صورت میگرفت، در حالی که امروزه در کف خیابان وضعیت دیگری صورت گرفته است و این طلب و تمنی برای دوستی و رابطه با طرف مقابل از سوی دختر نیز وجود دارد.
مدرنیته، عامل اصلی تحولات پیش گفته
در خصوص علل و عوامل باید بحث مبسوطی داشت. مدرنیته به هر صورت ارزشهایی را برای زنان به ارمغان اورده و یک سری امکانها پیش پای آنان نهاده است که بالاخره عاملی میشود تا الگوهای رفتاری آنان تغییر کند. مدرنیته از طرفی بر فردیت اشخاص، حقوق برابر، آزادی و … تأکید دارد و از طرف دیگر تکنولوژیهای خانوادگی مانند ماشین لباس شویی، ظرف شویی و … را در خدمت آرمانهای پیشین قرار داده تا به واسطه آنها زن کارهای خانه داری کمتری داشته باشد و لذا فناوریها جای کار یدی زن را میگیرند. این مسئله باعث شده است که زن فراغتی داشته باشد که بتواند وقت خویش را صرف أمور دیگری کند مانند تحصیلات، اشتغال و…
مدرنیته با ارائه تصویر مطلوب از زن ایدآل حتی نگاه زن به جسم خویش را دگرگون ساخته و میبینیم که این موضوع چگونه در تضاد با بارداری و فرزند آوری در برخی از زنان قرار گرفته است. برای نمونه تصویر ایدآل از زن که در قالب عروسک باربی خود را نشان میدهد، گویای چنین مسئلهای است.
فضای مجازی، رسانهها و … نیز تأثیر فراوانی هم بر نگرشهای زنان و هم بر کنشهای آنان داشته است.
برای نمونه با به چالش کشیدن پوشش اسلامی و عرضه الگوهای رقیب بر پوشش بانوان ما اثر گذاشته است. اما چالش فضای مجازی تنها به اینجا ختم نمیشود، مهمترین اثر آن مربوط به ساخت تصویر ایدآل از زن است که با به تصویر کشیدن یک زن موفق که هم یک فرزند دارد و هم یک شغل خوب، به دنبال آن است که به زنان نشان دهد که زن موفق یعنی هم زنی که خانواده کوچکی دارد و هم فعالیت اجتماعی، لذا در اینجا میبیینم که زنان ما نهایتا یک فرزند آورده و باقی وقت خود را در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی میگذرانند؛ بنابراین رسانه دو دسته از تحولات نگرشی و تحولات کنشی را به دنبال میآورد که اینها به صورت دو بال تکمیل کننده هم، زنان را به سمت الگوهای عمل جدید سوق میدهد.
البته من در این بخش در رابطه با خوب و یا بد بودن این تحولات سخنی نگفته ام بلکه روی سخن ناظر به توصیف وضعیت فعلی است.
جدای از مدرنیته برخی انقلاب اسلامی را به عنوان یکی از عوامل تغییر الگوی زنان یاد میکنند.
در خصوص نقش انقلاب اسلامی از نظر بنده جز قسمت حضور اجتماعی زن که با رویکردی متفاوت زن را به حضور اجتماعی در جامعه فرا میخواند، تفاوت دیگری با مدرنیته ندارد، چرا که جمهوری اسلامی ذیل تاریخ مدرنیته است. یعنی انقلاب اسلامی درست است که خارج از تاریخ غرب رخ میدهد، اما جمهوری اسلامی با پذیرفتن الگوهای توسعه و اجرایی کردن آنان در نهایت در زمینه زنان الگویی که دارای تفاوت چشم گیری با توسعه غربی باشد را ارائه نکرده است. حالا شما زن را چه به اسم برابری در خیابان و دانشگاه و … بیاور، چه به اسم آرمان خواهی تفاوت خاصی نمیکند. در هر صورت شما زن و مرد را در اداره و دانشگاه کنار یکدیگر قرار داده اید و این تمام تفاوتهای پیش گفته را مرور میکند.
علت محوری که تحولات فوق را رقم زده است همین مدرن شدن ماست و به نظرم علت دیگری که قابل اشاره باشد برای آن متصور نیست.
پیامدهای تحولات الگوی زن مسلمان
در مبحث پیامدها باید عنوان نمود که همه مواردی که ما امروزه تحت عنوان آسیب اجتماعی در زمینه جنسیت و خانواده داریم به خاطر همین تحولات است. برای نمونه اگر طلاق زیاد شده، دلیل آن تغییر در ساخت قدرت خانواده، بد حجابی، استقلال مالی، افزایش کنش گری زنان و … است، و یا اگر زیست جنسی ما مختل شده، به خاطر همین تحولات پیش گفته است. جهت این تحولات به نظر من کاملا منفی و در راستای محدود کردن زیست مومنانه و زیست دینی است. هر چیزی که در نگاه اسلامی ارزش است، در این تحولات به حاشیه رانده شده و فضا بر آن تنگ میشود.