کلیسای ارتدوکس روسیه پانزدهمین سال از به ریاست رسیدن پاتریارک مسکو و تمام روسیه؛ کریل را جشن میگیرد. یک دهه و نیم؛ زیاد است یا کم؟
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کلیسای ارتدوکس روسیه پانزدهمین سال از به ریاست رسیدن پاتریارک مسکو و تمام روسیه؛ کریل را جشن میگیرد. یک دهه و نیم؛ زیاد است یا کم؟ برای کلیسا و برای روسیه، این سالها تبدیل به یک نقطه عطف تاریخی شد. ما در عصری زندگی میکنیم که هم در جهان و هم در ذهن مردم تغییرات شگرفی رخ داده است. کلیسا در قبال مردم، برای وضعیت معنوی آنها مسئول است؛ این امر در انبوه حوادثی وجود دارد که هنوز به پایان نرسیدهاند. بنابراین، از نقطه نظر وظایفی که کلیسا در این دوره دشوار پیش رو دارد، ۱۵ سال زمان چندان طولانی نیست و هنوز برای جمعبندی نتایج ریاست پاتریارک زود است. اما کاملا مناسب است که به گذشته نگاه کنیم و آنچه را که قبلا به دست آمده تجزیه و تحلیل نماییم.
مقاله رئیس دانشگاه ارتدکس روسیه سنتجان متکلم، معاون شورای جهانی مردمی روس آ.وو در روزنامه «پارلمان» منتشر شده است.
مسیر کلیسا و تغییر گفتمان عمومی
در ۱۵ سال کارهای زیادی انجام شده است. ادارات و کمیسیونهای جدید سینودال، اسقفنشینها و نواحی شهری جدید و کلیساهای ارتدوکس خارج از روسیه (آفریقا، اروپای غربی و آسیای جنوب شرقی) افتتاح شد. شورای عالی کلیسا و حضور بینالمللی شورا ایجاد شده است؛ یک هیئت مشورتی از اسقفها، روحانیون، رهبانان و غیر روحانیون، که به توسعه مهمترین تصمیمات کلیسا کمک میکند.اما مهمترین نکته این است که طی این سالها، مسیر کلی توسعه کلیسا در دوره پس از شوروی مشخص شده است. اولا اجتماعی شدن کلیسا است، یعنی بازیابی نقش تاریخی آن در جامعه، و ثانیا، ادغام داخلی بیشتر، یعنی غلبه بر شکافهای درون کلیسا، از جمله آنهایی که توسط سکولاریسم رادیکال آغاز شده است.
هر دو فرآیند بسیار سریع پیش میروند. این را میتوان حداقل از مفاهیم و تزهایی که در طول یک و نیم دهه گذشته به لطف رهبر کلیسای ارتدکس روسیه؛ پاتریارک کریل در فضای عمومی تثبیت شده است، مشاهده کرد. ما در مورد مفاهیمی مانند «ارزشهای سنتی»، «حاکمیت ارزش» و «جهان روسیه» صحبت میکنیم. این تز در مورد اولویت معنویات بر مادیات است که در استراتژی امنیت ملی و در فرمان ریاست جمهوری «در مورد تصویب مبانی سیاست دولتی برای حفظ و تقویت ارزشهای معنوی و اخلاقی سنتی روسیه» مورخ ۹ نوامبر ۲۰۲۲ گنجانده شده است. یک تز دیگر پاتریارک در مورد خانواده است به عنوان اساس جامعه، که کم اهمیت نیست. درک این نکته مهم است که جامعه روسیه ما اساسا از خانوادهها تشکیل شده است و نه افراد و «گروه های کوچک».
ما اغلب تغییرات در گفتمان عمومی را مدیون تلاشهای پاتریارک کریل هستیم، گاهی اوقات بدون اینکه بدانیم. که به طور کلی طبیعی است، زیرا چنین الگویی از لحاظ تاریخی در روسیه ایجاد شده است. این بستگی به هر پاتریارک؛ خواه هرموگنس، فیلارِت، نیکون، تیخون یا سرگیوس باشد که کلیسا چه مسیرهای تاریخی را دنبال میکند و چه نمونهای را برای جامعه ارائه میدهد.
کشیش موروثی، واعظ، دیپلمات
پاتریارک کریل یک روحانی موروثی است. پدربزرگش واسیلی استپانوویچ، در اوج آزار و شکنجه ضد کلیسا، به دلیل محکومیت نوسازندگان به سولووتسکی[۱]ختم شد؛ پدر میخائیل واسیلیویچ در سال ۱۹۳۴ به دلیل خدمت در کلیسا و آواز خواندن در گروه کر دستگیر شد. اما پاتریارک کریل که نوه و پسر سرکوبشدگان بود، با این وجود هرگز خود را دگراندیش نمیدانست. هدف تلاشهای او همیشه درگیری با دولت نبود، بلکه تقویت استقلال کلیسا، محافظت از آن در برابر مداخلات خارجی، در هر زمان و از هر کجا بود. در این مورد او به وضوح خط اسقف اعظم تیخون و پاتریارک سرگیوس را ادامه میدهد.
حتی قبل از کسب این پست، پاتریارک آینده فعالیتهای اجتماعی خارجی بسیاری را در راستای منافع کلیسا و مأموریت آن آغاز کرد. از سال ۱۹۹۴، برنامه «کلام چوپان»[۲] با مشارکت وی در تلویزیون روسیه پخش شد که محبوبیت زیادی به دست آورد. متروپولیتن کریل بدون اجتناب از مسائل پیچیده، آموزش معنوی مخاطبان را به زبانی ساده و در دسترس انجام داد، زیرا در آن زمان هدیه یک واعظ و سخنور را کشف کرده بود. در پایان دهه ۱۹۹۰، رادیو روسیه برنامه «مسیح در میان ما» را پخش کرد که در آن متروپولیتن کریل مشکلات اجتماعی آن دوران را مورد بحث قرار میداد. این برنامه بین شنوندگان بسیار محبوب بود.
از سوی دیگر، استعدادهای متروپولیتن کریل در زمینه دیپلماسی کلیسا نمایان شد. بازدیدهای مداوم از استانها و مناطق و تماس با نمایندگان ادیان دیگر نه تنها به گسترش نفوذ کلیسای روسیه کمک کرد، بلکه تماسهای داخلی و بین ایالتها را توسعه داد.تواناییهای دیپلماتیک و موعظه متروپولیتن کریل در چندین سال کار تدریجی برای التیام شکاف بین کلیسای ما و کلیسای ارتدکس خارجی در تبعید منعکس شد. برای دستیابی به وحدت کلیساها کار زیادی لازم بود، اگرچه همه همدینان ارتدکس به یاد داشتند که اینها دو بخش از یک کلیسای مادر تاریخی بودند و وظیفه مشترک آنها موعظه مسیح بدون تفرقه بود.از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶، کار مشترکی بر روی قانون اشتراک متعارف دو کلیسا انجام شد و در سال ۲۰۰۷، این قانون به امضا رسید.
آموزش اجتماعی کلیسا
پیشتر و در اوایل دهه ۲۰۰۰، مشخص شد که دوره گذار دشواری در انتظار ما است و کشور و کلیسا خود را در یک چرخش تاریخی جدید خواهند دید. لازم بود که از قبل برای این کار آماده شویم و در عین حال به رحمت خداوند اعتماد کنیم. کلیسای دوره جدید به یک سکاندار قابل اعتماد نیاز داشت. این همان چیزی است که کریل به بهترین جانشین ممکن برای پاتریارک الکسی دوم تبدیل شد.
انتخاب کریل در این زمان خاص بدون شک تصمیم کلیسا بود؛ از جمله به این دلیل که فرآیند انطباق کلیسا با چالشهای جدید عمدتا توسط کریل آغاز شد و دوره بعدی کلیسا عمدتا با مشارکت او، پیش از موعد شکل گرفت.اول از همه، این به وظیفه اصلی دوره گذار مربوط میشود؛ تقویت نقش اجتماعی کلیسا، بازگرداندن جایگاه تاریخی آن که در دوران الحاد دولت شوروی از دست رفته بود و آنچه امروز به ویژه مهم است، هرگز در دوره نسبیگرایی رادیکال بازسازی نشد.
پاتریارک کریل متعاقبا به وضوح در مورد مشکلات دهه ۱۹۹۰ صحبت کرد: «آرمانهای شبه انسانگرایانه مرتبط با نسبیگرایی اخلاقی، اصول مصرف و حق نیچه برای افراد قوی ترویج شدند. اخلاق داروینیست اجتماعی استفاده شد که در چارچوب آن توسعه جامعه بر اساس انتخاب طبیعی اتفاق میافتد.
در این شرایط، تلاشهای کلیسا در واقع توسط بافت کلی دهه نود؛ زمینه بیاخلاقی ستیزهجویانه و تحقیر ارزشهای سنتی اکثریت اجتماعی شد.با این وجود، علیرغم وضعیت پیچیده و نادیده گرفته شده جامعه، در دهه ۱۹۹۰ اولین گامها در مهمترین موضوع کلیسا؛ کار بر روی مفهوم اجتماعی کلیسا برداشته شد. از این گذشته، کلیسا با نداشتن این مفهوم، دائما در مورد برنامههای اجتماعی خود مورد فشار گروههای سیاسی قرار می گرفت. این وضعیت بایستی تغییر میکرد.
این امر در مورد توسعه یک دکترین اجتماعی بود که کاتولیکها و پروتستانها از مدتها پیش داشتند. در میان کاتولیکها، با نام پاپ لئو سیزدهم (۱۹۰۳-۱۸۱۰)، در میان پروتستانها با نام کشیش والتر راوشنبوش (۱۸۶۱-۱۹۱۸)، و در ارتدکس با نام پاتریارک مقدس فعلی و زنده همراه است. اما اگر مفهوم اجتماعی کاتولیک در پایان قرن نوزدهم جایگزینی برای ایدههای سوسیالیسم شد که در حال تقویت بودند و پروتستان کار محلی پر زحمت با نمایندگان طبقات اجتماعی پایین را به عهده گرفت، آنگاه در اندیشه اجتماعی کلیسای ارتدکس روسیه ناگزیر بود به دگرگونی جامعه به عنوان یک کل، ایدهآل اجتماعی توسعه در روح عدالت و معیارهای اخلاقی سنتی دست بزند.
دسامبر ۱۹۹۴، شورای اسقفان کلیسای ارتدکس روسیه اهمیت این کار را تأیید کرد و به متروپولیتن کریل دستور داد تا یک کارگروه همسویی برای تهیه مفهوم اجتماعی ایجاد کند و مراحلی را که در سال ۱۹۹۲ پشت سر گذاشته بود، رسمی نماید.نتیجه در سال ۲۰۰۰ تصویب «مبانی مفهوم اجتماعی کلیسای ارتدکس روسیه» در شورای اسقفها بود؛ سندی که موضع رسمی کلیسای ارتدکس را در مورد مسائل تعامل با دولت و جامعه تعیین میکرد.
پس از اتمام مراحل کار، متروپولیتن کریل آشکارا توجه خود را به این واقعیت جلب کرد که برای اولین بار کلیسا رسما نظر آشتی خود را در مورد مسائل اجتماعی به جامعه ارائه داد.اصول اساسی کلیسای ارتدکس ارزشهای سنتی، ارزش مطلق زندگی انسانی، ایده عدالت، رد قدرتطلبی، توجه به افراد آسیبپذیر اجتماعی در شرایط دشوار، توجیه اخلاقی قانون و نهادهای قانونی، دولتگرایی معقول (سمفونی کلیسا-دولت) است.حتی افراد غیرکلیسایی، به عنوان یک قاعده، اصول ذکر شده را به اشتراک میگذارند، آنها در اصل، ویژگی فرهنگ روسیه هستند. بنابراین کلیسا در اصل، به نمایندگی از اکثریت روسها صحبت کرد و اساسا روند بازسازی جهان گمشده روسیه را آغاز نمود.
مقابله نیروهای ضد کلیسا
در دوران پاتریارک کریل، برنامه «۲۰۰ معبد مسکو» توسعه یافت و اهمیت قابل توجهی پیدا کرد. هدف آن ساختن محل زندگی تا حد امکان برای ساکنان دورافتادهترین مناطق مسکونی مسکو بود. لازم بود تعداد آنها متناسب با رشد جمعیت کلان شهرها افزایش یابد.اما موانع متعددی در راه رسیدن به این هدف به وجود آمد. اسقف اعظم و همفکرانش باید به این امر میاندیشیدند که چگونه در برابر مقاومت مخالفان، «اصلاحطلبان ارتدکس» و نئولیبرالهایی که به دنبال جلوگیری از این برنامه بودند، ایستادگی کنند.
به طور کلی، این خود برنامه ۲۰۰ نبود که باعث مخالفت شد، بلکه فعالیت اجتماعی کلیسا به عنوان یک کل، موقعیت مستقل آن، به ویژه این واقعیت که کلیسا در سال ۲۰۱۲ از تجمع میدان بولوتنایا حمایت نکرد. تمایل کلیسا برای بازگرداندن جامعه به یک سیستم مختصات اخلاقی، محافل آتئیست رادیکال را به اتهام القای روحانیت، حملات اطلاعاتی و تحریکات متهم کرد. فقط این بار این اتهامات نه از جانب ایدئولوژیستهای مارکسیست-لنینیست، بلکه از جانب وارثان لیبرال نخبگان استعماری مطرح شد.
از یک سو، برخی از سیاستمداران تلاش کردهاند تا به طور قانونی نفوذ مواعظ کلیسا را در چارچوب به اصطلاح قانون مذهبی محدود کنند. خوشبختانه این اقدام ضد ارتدوکس متوقف شد. از سوی دیگر، آنها سعی کردند کلیسا را که میخواست کشور را از یک انقلاب قهوهای نارنجی دور نگه دارد، با کمک تحریکات به یک رسوایی سیاسی بکشانند. در همین راستا، در کلیسای جامع مسیح منجی، اعضای گروه بدنام فمینیست شروع به آواز خواندن و رقصیدن کفرآمیز؛ به اصطلاح دعای پانک روی منبر کردند.
پاتریارک کریل در یک دوره بسیار پرتلاطم قرار داشت و سکاندار کلیسا ناگزیر باید مسئولیت تصمیماتی را که در این زمینه به عهده میگرفت، بپذیرد. اول از همه، لازم بود این ایده را به پیروان منتقل کنیم که کلیسا نه تنها به همه کسانی که رنج میبرند اهمیت میدهد، بلکه حق دفاع از خود را نیز دارد.و اسقف اعظم این رسالت تاریخی را انجام داد. با وجود تهدیدها و چالشهایی که کلیسا باید به آن پاسخ میداد، به طور فعال توسعه یافت و وظایف تاریخی جدید آن به طور فزایندهای روشن شد.
سمفونی کلیسا-دولت
تا همین اواخر، اسقفان اعظم روسی از حاکمیت کلیسا در برابر تجاوزات دولت دفاع میکردند. دوران پاتریارک کریل با مبارزه برای استقلال کلیسا مشخص میشود، نه از سوی دولت، که امروز موضع خیرخواهانه عدم مداخله در کلیسا را اتخاذ میکند، بلکه از سوی مراکز نفوذ فراملی و نخبگان سیاسی کمپرادور[۳] که هر دو برای آزار و اذیت فعلی اعضای کلیسا در اوکراین و برای مبارزه با ارتدکس و ارزشهای سنتی در روسیه مسئول هستند. سبک «انقلابی» این نیروها به وضوح در مجامع فرا انسانی و نازی نخبگان یورو آتلانتیک قابل مشاهده است.
امروزه کلیسا در دفاع از استقلال خود دقیقا به کمک دولت متکی است. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه، توجه زیادی به زندگی مذهبی شهروندان این کشور دارد و به هر طریق ممکن به توسعه نهادهای کلیسا کمک میکند و این وضعیت در اصل سمفونی کلیسا-دولت ارائه شده توسط پاتریارک کریل را منعکس کرده است. اصل سمفونی در منطقه نظامی شمالی، در طول مبارزه سراسری علیه نازیسم احیا شده، کاملا غیرقابل جایگزین بود.
بخشی از سمفونی کلیسا-دولت تمایل کلیسا برای تقویت اجماع ملی است. بنابراین، پدرسالار کریل اغلب از وقایع سال ۱۶۱۲ به عنوان نمونهای از اتحاد همه طبقات روسیه در برابر توسعه خارجی (شهروند مینین، شاهزاده پوژارسکی، شبه نظامیان روسی)[۴] یاد میکند. کلیسا نیز به روشی مشابه در مورد تثبیت نیروهای مردمی در برابر گسترش داخلی، اما همچنین مرتبط با منافع سیاست خارجی فکر میکند و در این مورد، کلیسا همیشه جانب دولت مشروع را میگیرد.
ثبات کلیسا، دولت و جامعه، به گفته ایشان، همیشه به هم مرتبط هستند. اسقف اعظم هرگز از یادآوری خسته نمیشود: «فرآیندهایی که یک قرن پیش به فاجعه منجر شد، دویست سال قبل از سال ۱۹۱۷ آغاز شد، زمانی که پایههای معنوی زندگی جامعه روشنفکر ما، به اصطلاح نخبگان، شروع به فروپاشی نمود. مردم شروع به از دست دادن حاکمیت درونی خود کردند و ذهن و روح خود را به آنچه از بیرون آمده بود میسپردند…»
مشروعیت جهان روسیه
مهمترین مفهومی که توسط رهبر کلیسای ما به استفاده عمومی معرفی شد، مفهوم جهان روسیه بود. این اولین بار بیش از سی سال پیش در سخنرانیهای او در شورای جهانی خلق روسیه شنیده شد. یکی از شرایط مهم در این مورد مشروعیت مفهوم «جهان روسیه» است که استفاده از آن قبلا توسط محافل لیبرال مطابق با موضع روسهراسی عمومی آنها محکوم شده بود، اگرچه این مفهوم با مشابههایی مانند «دنیای عرب»، «دنیای ترک»، پاخ بریتانیکا،[۵]پاخ امریکانا[۶]داشت.
اسقف اعظم کریل این کلمه را به بافت اصلی خود بازگرداند و آن را با اصطلاحات «تمدن روسیه»، «روس تاریخی» مرتبط کرد. ایشان تاکید میکند که دنیای روسیه همان «سرزمین روسی» است که هیرومونک نستور در وقایعنگاری معروف خود «داستان سالهای گذشته» درباره آن صحبت میکند و در تاریخ، همانطور که میدانید، کلمه «روس» هم به عنوان یک نهاد دولتی و هم به عنوان یک ملت بزرگ استفاده میشود.
دنیای روسیه جامعهای با پویایی عمودی است که بر اساس میل به آرمانهای اخلاقی عالی، برای تجسم «تصویر بهشت روی زمین» ساخته شده است. در آینده، در چارچوب جهان روسیه، جمعآوری بخشهایی از مردم سه گانه روسیه؛ روسها، روسهای کوچک، بلاروس، اجتناب ناپذیر است.جهان روسیه وارث بیزانس تاریخی است، بنابراین خرسونس کورسون (نام یک شهر) برای آن عنصری از رمز نمادین است که شامل قسطنطنیه و اورشلیم نیز میشود و حتی تصویر «سپر روی دروازههای قسطنطنیه» که شاهزاده اولگ آن را به دروازه میخکوب کرد؛ یادآوری میکند که به وضوح پاتریارک این احساس مقدس را حمل میکند.این پایه و اساس تمدن روسیه است.
قضاوتهای کلیدی پاتریارک کریل
قضاوتهای پاتریارک کریل مهم است، زیرا تا حد زیادی فضای داخلی کلیسا و برخی احساسات عمومی را در دهههای اخیر تعیین کرد.در بسیاری از سخنرانیها و کتابهای ایشان، میتوان رد جهانیگرایی را مشاهده کرد، بینشی تکبعدی از تاریخ که منحصر به فرد بودن تمدن را انکار میکند.جهانیگرایی عادت به درک گذشته، حال و آینده بر اساس قواعد فرضی «جهانی» است، که با این حال، تنها توسط یکی از سوژههای فرآیند تاریخی، که دارای به اصطلاح «رهبری جهانی» است، به بشریت دیکته شده است. اینجاست که ایدئولوژیهایی مانند «سمت راست تاریخ»، «پایان تاریخ» و غیره سرچشمه میگیرند.
چنین انحصار تاریخی از دیدگاه اسقف اعظم غیرقابل قبول است. مسیرهای تاریخی مردم متفاوت است، همانطور که «استعداد»هایی که خداوند به افراد، مردمان، ملتها، فرهنگها و تمدنها داده متفاوت است. جهانیگرایی به مسخ شخصیت، بردگی معنوی و ترک رسالت خدادادی میانجامد. بنابراین، تک مفهومی از تاریخ غیرقابل قبول است و آیندهای ندارد. این امر به ویژه اکنون، در آستانه عصر چندقطبی، زمانی که هیچ فردی دیگر نمیتواند «معیار مدرنیته» و دانش «سمت راست تاریخ» را داشته باشد آشکار است.
پاتریارک همیشه به فرهنگ روسیه به عنوان یک فرهنگ دولتساز ادای احترام میکرد. وی بر اهمیت توسعه سازمانهای عمومی ملی مبتنی بر وفاداری به دولت تاکید داشت و خواستار لغو کامل مفهوم «سازمان ملی روسیه» از دید مقامات دولتی شد. سازمانهای فدرال روسیه، به گفته ایشان باید به «اسکلت مدنی» وحدت دولتی کشور ما تبدیل شوند؛ این در مورد شورای جهانی خلق روسیه نیز صدق میکند.پاتریارک کریل هرگز از تاکید بر اهمیت مسائل فرهنگی و آموزشی خسته نمیشود. او قاطعانه با تسلط سیستم بولونیا[۷] در روسیه و برای آموزش جامع و چندوجهی که ارتباط نزدیکی با تربیت داشت، مخالفت کرد.
برای پاتریارک، بازسازی الهیات روسی که در معرض تبعیض ناشایست قرار گرفته و ایجاد الهیات به عنوان یک رشته علمی تمام عیار، از اهمیت ویژهای برخوردار است.در نتیجه تکمیل موفقیتآمیز چندین سال مبارزه برای معرفی الهیات در فهرست رشتههای کمیسیون عالی علمی، روسیه سرانجام در زمینه تفکر الهیات حاکمیت نهادی دریافت کرد. این بخشی از یک فرآیند گستردهتر شد؛ احیای مدارس علمی ملی که در دوره پس از شوروی بیرحمانه نابود شدند.با به رسمیت شناختن جایگاه مشروع الهیات، کلیسا صدای خود را در محیط دانشگاهی بازیافت.
امروز، پاتریارک کریل امیدوار است که در آینده نزدیک بر تعصب سکولاریستی-آتئیستی در آموزش در روسیه غلبه شود، زیرا دولت اکنون مانند هر زمینه دیگر دانش علمی، از الهیات حمایت میکند. در عین حال، به گفته پاتریارک، الهیات نه تنها برای روحانیون آینده، بلکه برای دانشجویان دانشگاههای سکولار نیز مفید خواهد بود؛ این به گسترش افقهای فرد، توسعه تفکر تاریخی و پرورش مدارا در بین دانشآموزان کمک میکند.
پاتریارک با صحبت در مورد مشکل فرهنگ، همیشه ارزشهای سنتی را اساس آن میدانست. اما این ارزشها به جز حقایق اخلاقی کتاب مقدس چیست؟ بر کسی پوشیده نیست که برای ما روسها، نگرش منصفانه، وظیفهشناسی، مهربانی، بردباری، و خوی برادرانه مردم نسبت به یکدیگر اهمیت زیادی دارد. با این حال، به همان اندازه مهم است که ارزش مطلق زندگی انسان را به رسمیت بشناسیم، زیرا بدون این، عدالت و مدارا هر دو معنای خود را از دست خواهند داد.
در این راستا، مبارزه طولانیمدت اسقف اعظم پاتریارک کریل علیه قانونی کردن اتانازی و همچنین برای به رسمیت شناختن یک کودک متولد نشده به عنوان یک فرد کامل و سقط جنین به عنوان محرومیت از زندگی یک انسان است. بر این اساس، در دسامبر ۲۰۲۳، در پاسخ به ابتکارات پاتریارک کریل، شورای مقدس سندی «در مورد مصونیت زندگی انسان از لحظه لقاح» را تصویب کرد. این گام مهمی در تربیت معنوی و اخلاقی جامعه است.
پاتریارک کریل به موعظه ارزش مطلق زندگی انسانی در قالب حمایت فعال از خانوادههای پرجمعیت ادامه میدهد. به همراه والنتینا ایوانوونا ماتوینکو[۸] و ویاچسلاو ویکتوروویچ ولودین،[۹] پاتریارک کریل در مجلس فدرال در مورد تصویب قانونی ویژه خانوادههای پرجمعیت و همچنین در مورد حمایت از خانوادهها در برابر مداخله غیرقانونی مقامات سرپرستی، عدالت نوجوانان و حمایت اجتماعی بحث کردند.این ابتکار به عنوان ادامه تلاشهای قبلی ایشان برای مقابله با قوانین ضد خانواده، تلاش برای کنترل بیشتر بر نهاد خانواده و روابط خویشاوندی، از جمله از طریق روبناهای قانونی ناموجه بر قوانین ملی عمل میکند.
مبارزه برای انسانشناسی
پاتریارک کریل بارها خاطرنشان کرده است که مبارزه اصلی در دنیای مدرن مبارزه برای انسانشناسی است. یعنی مبارزه برای اینکه انسان مدرن چگونه باشد: آیا او شبیه خدا خواهد بود یا مانند یک حیوان یا «هوش مصنوعی».و در اینجا شایسته است به الگوی زیر اشاره شود؛ زمانی آگاهی سکولار دکترین اومانیسم را تشکیل میداد و امروز به سمت فراانسانیستی سوق یافته است، که نوید خلقت موجودات فوق بشری را در آینده نزدیک میدهد.
دین هرگز با اومانیسم قدیمی و کلاسیک، یعنی درک ناقص بودن انسان در صورت جدا شدن از خدا موافق نبوده است. اما فراانسان گرایی مرحله بعدی سقوط در همان ورطه است و از نظر تاریخی چنین اتفاق میافتد که امروزه این کلیسا است که با تلاش اسقف اعظم خود صدایش را در دفاع از انسان بلند میکند، چنانکه او توسط خدا آفریده شده است، حتی اگر به صورت موقت از خدا دور شده باشد. امروزه کلیسا تلاش میکند تا مردم را نه تنها در برابر بیخدایی، بلکه از انسانیتزدایی محافظت نماید (اگرچه دومی بدون شک نتیجه اولی است). پروژه فرا انسان، ابرمرد، ضد خداست. این نشاندهنده انکار نقشه الهی برای انسان و در عین حال راهی برای کنترل آگاهی مردم است که خداوند آزادی انتخاب را در آن به ودیعه نهاده است.
در اصل، ایده ابرمرد نیچه و نازی است: آنها سعی کردند آن را در رایش سوم با استفاده از اصلاح نژادی محقق کنند. داستایفسکی در رمان خود «تسخیرشدگان» توصیفی ادبی و روانشناختی از ابرمرد؛ «انسان-خدا» الکسی کریلوف؛ یکی از پیروان دین مرگ را به ما میدهد که در پایان قرار است خودکشی کند. به طور کلی، ایده یک ابرمرد ریشه در آموزههای گنوستیکها[۱۰] با تقسیم آنها از مردم به «پنوماتیک» و ناآشنا دارد. این تقسیم بر خلاف مسیحیت است، زیرا خداوند برای همه مُرد و دوباره زنده شد، احکام او به یک اندازه خطاب به همه است، همه شایسته مکاشفه و رستگاری هستند.پاتریارک کریل به طور مداوم با ایده «یک ابرمرد جدید» مخالف است و کل طیف ایدههای فرا انسانیت را افشا میکند. او به ویژه در مخالفت با تجدید نظر در مفهوم «خانواده»، قانونی کردن اتحادیههای همجنسگرا و ترویج نظریههای جنسیتی که «جنسیتهای متعدد» را تأیید میکنند، فعال است. او عشق به انسان اصیل بر مبنای آفرینش خدا را تبلیغ میکند.
چالش سکولاریسم مبارز
در میان سخنرانیهای اخیر ایشان، سخنرانی در کنگره بیست و چهارم شورای جهانی خلق روسیه در سال ۲۰۲۲ باید برجسته شود. این سخنرانی گزارشی الهی درباره سکولاریسم به عنوان یک ایدئولوژی جهانیگرایی ضد مسیحی است. امروزه، پایاننامههایی که به این سخنرانی استناد میکنند در حال افزایش است.سکولاریسم مدرن محصول سنت پروتستان است که به نوعی معیار جهانیگرایی تبدیل شده و به عنوان یک هنجار «جهانی» تحمیل شده است که مبتنی بر بنیادگرایی بازار و رقابت کامل، یعنی بر اصول داروینیسم اجتماعی است. بدیهیست که داروینیسم اجتماعی نیچهای ذاتاً با مسیحیت، با ایده عشق به همسایه سازگار نیست. زمانی این مفهوم، استعمار و سپس نازیسم و آتلانتیسیسم را به وجود آورد.
ما مسیحیان باید به خاطر داشته باشیم که امروزه، مانند لحظه تولد، کلیسا در یک محیط بتپرستی وجود دارد. فقط اشکال این محیط تغییر میکند: از شرک رومی به نئولیبرالیسم جهانی و سکولاریسم.
امروزه کلیسا مجبور است در فضای روایات و اسطورههای ضد لیبرال-سکولار موعظه کند و این فضای اساطیری مستلزم تحلیل کلامی جدی است. به عنوان مثال، اسقف اعظم پاتریارک کریل شاهد گذار از اسطوره شوروی (الحادی) درباره دین به اسطوره سکولاریستی بود. اسطوره الحادی ادعا میکرد که کلیسا بخشی از روبنای سیاسی طبقه حاکم است. اسطوره سکولاریسم میگوید که دین و کلیسا باید تابع ایدئولوژی سکولار باشند. برای این، ظاهرا کلیسا باید دستخوش نوعی اصلاحات جدید شود، یعنی باید در درون خود دوباره متولد شده همه سنتها را دور بریزد و مبانی جزمی خود را رها کند.
در همین راستا، رهبر کلیسای ما تاکید کرد: «حامیان سکولاریسم رادیکال پیوسته در تلاش هستند تا تسلط ایدئولوژیک خود را بر همه مؤمنانی که اکثریت سیاره ما را تشکیل میدهند، تثبیت نمایند».اما بدیهی است که اگر ارتدکس امکان چنین «توسعه» را در نظر بگیرد، به سادگی ارتدکس نخواهد بود. بنابراین، یکی از جهتگیریهای اصلی تلاش پاتریارک کریل، مقابله با تهدید اصلاحات سکولار است.
این مشکل ۱۶ سال پیش توسط ایشان به وضوح تشخیص داده شد. در ۲۴ ژوئن ۲۰۰۸، در روز افتتاحیه شورای اسقف بعدی کلیسای ارتدکس روسیه، پاتریارک کریل گزارشی را با عنوان «وحدت ارتدکس و شاهد ارتدکس در دنیای مدرن» ارائه کرد و در آن با تصویر توسعه تدریجی کلیساشناسی یعنی آموزههای جدیدی در مورد ماهیت کلیسا مخالفت کرد.
وی دلایل زیادی برای نگرانی داشت. چند سال بعد، سرانجام خط بدعتآمیز قسطنطنیه شکل گرفت، که شامل تفسیر غیرقانونی از خودمختاری، تجلیل قومیتی از «اخلاق هلنیسم»، حمایت در اوکراین از ایده لوتری «کلیسای ملی» بود؛ حمایت از اصلاحات در ارتدکس در روح ایدههای پان آتلانتیسیسم و جهانیگرایی سکولار.
هدف مستقیم آتلانتیسیسم و سکولاریسم کلیسای ارتدکس روسیه بود. نتیجه این راه، تحریک آشکار جنگ مذهبی، حمایت از نئونازیسم و سرکوب مومنان در اوکراین بوده است. در واقع، کلیسای ارتدکس روسیه، تحت رهبری پاتریارک کریل، امروز مجبور است در شرایط جنگ مذهبی اعلام شده علیه خود وجود داشته باشد و برای بقای فیزیکی روحانیون خود مبارزه کند.
مخالفت با «اصلاحات ارتدکس»
علاوه بر فشار خارجی بر کلیسای روسیه، پاتریارک کریل همچنین مجبور بود با تلاشهای داخلی «اصلاح ارتدکس» مقابله کند. لابیگران این پروژه نمایندگان گروههای ارتدوکس لیبرال بودند و بیان اعتقادی آن پدیدهای بود که در محیط کلیسا نام «یونان پروتستانتیسم» را دریافت کرد.خاستگاه تاریخی یونان-پروتستانتیسم، یا اتحاد داخلی، به دوران «اسارت لاتین الهیات روسی» برمیگردد، همانطور که کشیش گئورگی فلوروفسکی[۱۱] این پدیده را در زمان خود فرموله کرد. در مرحله بعدی تولد «پروتستانتیسم آیین شرقی» یا به زبان امروزی یونانی-پروتستانیسم رخ میدهد.
در واقع، این یک پروژه پسادینی است که کلیساها به دنبال تحمیل آن هستند. این بر اساس «الهیات بعد»، «الهیات ضعیف»، «اسطورهزدایی از ایمان»، «بلوغ کلیسا»، «کشیشان انتخابی» و تعدادی دیگر از عقاید و مفاهیم مدرنیستی شکل گرفته است. اهداف پروژه: انطباق کلیسا در جهت منافع یک الیگارشی فراملی، انطباق آن با نیازهای بسترهای اجتماعی و جوامع الگوریتمی، استفاده از منبع نمادین کلیسا برای اهدافی که هیچ ربطی به مسیحیت ندارند، برای تضعیف کلیسا، آن را به یک شبیهساز، به ارائهدهنده ساده خدمات مذهبی تبدیل میکند. هدف چنین تضعیف نهاد پاتریارکی و در نتیجه زیر سوال بردن استمرار و مشروعیت دینی کلیسا است.
برای جلوگیری از تبدیل شدن خود به زیرسیستم یک پروژه سکولار، کلیسا تحت رهبری پاتریارک کریل به طور فعال در حال توسعه مصونیت در برابر سکولاریسم در سطح ایدههای الهیاتی و اجتماعی است. روشنفکران کلیسا با موفقیت مشکل ساختارشکنی روایات فرهنگی پروتستان را در فضای ارتدکس حل میکنند. همه اینها در شرایط چند زبانه سکولار اتفاق میافتد؛ «اختلاط زبانهای» جدید، چراکه«جهان مدرنیته» واحد و یکپارچه دیگر وجود ندارد و نسخههای «جهان مدرن» در آستانه یک چند قطبی بیش از پیش زیاد قرار میگیرند.
اگرچه همه این اقدامات، مسیر سکولاریزاسیون را منتفی میکند، اما به هیچ وجه فرهنگسازی و اجتماعی شدن کلیسا را خنثی نمیکند. استعدادهای شخصی هر کشیش در این مسیر نقش بسزایی دارد. پاتریارک مطمئن است: یک فرد تحصیل کرده، از یک فعال کلیسایی تا یک اسقف، بدون توضیح اضافی، میداند که امروز چه کاری انجام دهد تا پیام مسیحیت به قلب مردم جامعه مدرن برسد.»
جهانی شدن موعظه
پاتریارک کریل خود به دنبال جهانیکردن موعظه کلیسا است و آن را برای همه اقشار اجتماعی قابل دسترس میکند. برای این منظور، پدرسالار به سنت روسی ژانر روی میآورد. «داستان مبارزات ایگور»، «داستان قانون و لطف متروپولیتن هیلاریون»، «داستان نابودی سرزمین روسیه» و دیگر متون ادبیات باستانی روسیه در این ژانر نوشته شده است. این سنت در کتابهای پاتریارک، در تزهایی که بر پایه سخنرانیهای او تنظیم میشود زندگی میکند. اینگونه است که حافظه این ژانر به کار میافتد. پاتریارک یک بعد اجتماعی به آن می افزاید و از این طریق زبان «موعظه جهانی» را ایجاد میکند که برای کلیسا و مردم سکولار قابل درک است. این به انتقال ایدههای آموزش اجتماعی کلیسا به مخاطب کمک مینماید: موعظه قابل دسترس میشود، اما معنای معنوی آن دچار تحریف نمیگردد.موعظه کلیسا در شرایط جنگ مهم است. کلیسا، مانند دهه ۱۹۴۰، در کنار مردمی است که امروز برای آزادی خود میجنگند.
کاملا بدیهی است که جنگ هیبریدی[۱۲]جاری که روسیه در آن کشیده شده است، علاوه بر جنبه مدنی و ملی، جنبه وجودی و تمدنی نیز دارد. نفرت طرفداران مدرنیته سکولار نسبت به مردمان ارتدکس آشکارا در دهه ۱۹۹۰ و در جریان تجاوزات ناتو به یوگسلاوی آشکار شد. امروزه نیز قابل مشاهده است.موضع کلیسا در مورد عملیات نظامی ویژه مطابق با روح و متن «مبانی مفهوم اجتماعی کلیسای ارتدکس روسیه» است. با درک ماهیت گناه آلود هر جنگی، کلیسا به فرزندان خود اجازه میدهد تا در جنگها شرکت کنند، در صورتی که این امر به دلیل نیاز به محافظت از همسایگان و بازگرداندن عدالت دیکته شده باشد، زیرا «عشق بزرگتر از این وجود ندارد که کسی جان خود را برای دوستان او فدا کند.» (یوحنا ۱۵:۱۳).
از این رو توجه کلیسا به ارتش و نیازهای آن معطوف است. کشیشان نظامی در نقاط داغ نزدیک خط تماس جنگی هستند و جان خود را به خطر میاندازند. پاتریارک کریل در سخنرانیهای خود تاکید میکند که هر محله باید به شرکتکنندگان عملیات نظامی ویژه با غذا و سایر اقلام کمک کند. یادآور میشود افرادی که به ندای وظیفه به منطقه نظامی شمال میروند و در یک منطقه جنگی جان خود را از دست میدهند، خود را فدای دیگران میکنند و چنین فداکاری گناهان انسان را میشوید.
پاتریارک میگوید: همه اعضای کلیسا، اعم از روحانیون و دیگران، باید دعا کنند که خداوند به صاحبان قدرت عقل عطا کند، سربازان را در قوت روح تقویت نماید و آنها را از مرگ، جراحت و اسارت حفظ کند.
تصویر کلیسای روسیه و وظایف آن
بر کسی پوشیده نیست که در روابط کلیسا با جامعه، نقش ویژهای همیشه متعلق به اسقفهای اعظم بوده است. به عنوان مثال، سالهای قهرمانانه مبارزه علیه مهاجمان لهستانی با نام پاتریارک هرموگنس همراه است و ضعف کلیسا در دوره سینودال [۱۳]با وجود آن بدون پاتریارک توضیح داده میشود. بنابراین، کاملا طبیعی است که مبلغان اصلاحات سکولار غالبا نهاد اسقف اعظم را به عنوان هدف حملات انتخاب میکنند و از این رو به دنبال ایجاد تردید در مشروعیت کلیسا هستند. خوشبختانه از هم اکنون میتوان اظهار داشت که در دوران خدمت پاتریارک فعلی، نهاد اسقف اعظم و متعاقب آن کلیسا تقویت شده است.
سیر فعلی به سمت اجتماعی شدن و اعتبار تاریخی کلیسای ارتدکس روسیه را میتوان تجلی اراده شخصی و استعدادهای سازمانی پاتریارک کریل نامید. در عین حال، این دوره منعکسکننده مرحله اجتنابناپذیر توسعه تاریخی خود کلیسا است، به این معنی که آن بخشی جدایی ناپذیر از طرح الهیست.
در نهایت، پاتریارک کریل نه تنها مسیر، بلکه تصویر مدرن کلیسای روسیه را نیز تعیین کرد. برای اولین بار در دوره پس از شوروی، این تصویر نه از یک کلیسای منزوی، نه از یک کلیسای سکولار شده، غرق در فتیشیسم مصرفکننده و بازتاب دهنده عقاید سکولار بلکه متمایز است؛ این تصویری از کلیسایی است که به طور مستقل فکر میکند و به روی طیف گستردهای از نیازهای اجتماعی باز است. نه نخبه گرا، بلکه جهانی، قابل درک برای همه فرزندانش.
در زمان پاتریارک کریل، کلیسا چهار وظیفه اصلی را بر عهده گرفت:
– اجتماعی شدن بیشتر کلیسا و انتشار آموزههای اجتماعی کلیسا،
– یکپارچگی داخلی، جلوگیری از نوگرایی لیبرال-ارتدوکس و یونانی-پروتستانیسم،
– مخالفت با سکولاریسم رادیکال و «اصلاحات جدید» سکولار، فراانسانی، نئونازیسم،
– توسعه زبان جهانی کلیسا در یک دوره انتقالی جدید.
اگر در ارزیابی دوره ریاست وی از چارچوب مسائل صرفا کلیسایی فراتر برویم، باید بپذیریم که به طور دقیق در این دوران دشوار بود که ارزشهای مدرنیته سکولار و پست مدرنیته در برابر تاریخ ایستادگی نکردند. بررسی دقیق، جهان هر روز کمتر پایدار و قابل پیشبینی و خطرناکتر میشود و این نیز آزمونی برای کلیسا و فرزندانش محسوب میگردد.
اما پس از کمونیسم جهانی، سرانجام لیبرالیسم جهانی از صحنه تاریخی خارج خواهد شد. در وضعیت اجتماعی-فرهنگی جدید، ارزیابی مجدد مفاهیمی چون «مدرنیته»، «دینداری»، «سکولاریزم»، «سنت»، «انسانگرایی»، «آزادی»، «عدالت»، «جامعه مدنی» آغاز خواهد شد. زمان «استانداردها» و «قوانین» جهانی، از جمله معیارهای رایج برای سکولاریزم، چیزی از گذشته خواهد بود. در این شرایط جدید، ماموریت کلیسا این است که جامعه سکولار را به جدیت با کلام خداوند روشن کند، نه اینکه اصول آن را فدای خشنود ساختن دیگران نماید. این مسیر مقدس پاتریارک کریل است؛ مسیر وفاداری به خداوند، مسیر حقیقت خدا و در این راه، کلیسا، با کمک خداوند، بدون شک پیروز خواهد شد.
منبع:
[۱] . جزایر سولووتسکی مجمعالجزایری در دریای سفید، ورودی خلیج اونگا هستند. مساحت – ۳۴۷ کیلومتر مربع. جزایر سولووتسکی از شش جزیره بزرگ تشکیل شده است.
[۲] . این برنامه از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۹ در کانال یک تلویزیون سراسری روسیه پخش میشد.
[۳] . Comprador یک تاجر محلی، کارآفرین، واسطه بین سرمایه خارجی و بازار ملی یک کشور در حال توسعه است.
[۴] . شهروندان نیژنی نووگورود، دومین شبه نظامی خلق ایجاد شد. این شهر توسط کوزما مینین و شاهزاده دیمیتری پوژارسکی رهبری می شد. شبه نظامیان موفق شدند نیروهای مداخله گر را شکست دهند و از استقلال میهن دفاع کنند.
[۵] . Pax Britannica (لاتین به معنای «صلح بریتانیا»، الگوبرداری از Pax Romana) دوره صلح نسبی بین قدرتهای بزرگ بود. در این مدت، امپراتوری بریتانیا به قدرت هژمونیک جهانی تبدیل شد، امپراتوری غیررسمی دیگری را توسعه داد و نقش یک «پلیس جهانی» را پذیرفت.
[۶] . Pax Americana (لاتین: صلح آمریکایی، الگوبرداری از Pax Romana و Pax Britannica؛ همچنین به نام صلح طولانی) اصطلاحی است که برای مفهوم صلح نسبی در نیمکره غربی و بعدها در جهان به کار میرود. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، زمانی که ایالات متحده به قدرت غالب اقتصادی، فرهنگی و نظامی جهان تبدیل شد.
[۷] . سیستم آموزشی بولونیا مفهومی است که در یک فضای آموزشی واحد برای کشورهای پیشرو اروپایی که اعلامیه بولونیا را در سال ۱۹۹۹ امضا کردند، پذیرفته شده است اما روسیه در سال ۲۰۲۲ از آن خارج شد.
[۸] . والنتینا ایوانوونا ماتوینکو ( زاده ۷ آوریل ۱۹۴۹) سیاستمدار و دیپلمات شوروی و روسیه است. رئیس شورای فدراسیون مجمع فدرال فدراسیون روسیه از ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱.
[۹] . ویاچسلاو ویکتورویچ ولودین (زاده ۴ فوریه ۱۹۶۴) سیاستمدار روسی است.
[۱۰] . گنوسیزم (از یونانی باستان γνωστικός، «دارای دانش») مجموعهای از اندیشهها و نظامهای دینی است که در پایان قرن اول پس از میلاد در میان فرقههای یهودی و مسیحی اولیه پدید آمد. عرفان نه تنها آموزه ایمان به وجود خداوند است، بلکه در مورد روشی است که از طریق آن معرفت مستقیم به خدا یا ارتباط شخصی مؤمن با او حاصل میشود. پیروان عرفان، دانش معنوی شخصی (گنوسیس) را بالاتر از آموزههای ارتدکس، سنتها و اقتدار نهادهای مذهبی سنتی قرار میدهند. با در نظر گرفتن وجود مادی به عنوان ناقص یا شر، کیهانشناسی عرفانی نوعاً بین یک خدای برتر و پنهان و یک خدای کوچکتر شیطانی (گاهی با یهوه عهد عتیق مرتبط است) که مسئول خلقت جهان مادی است، تمایز قائل میشود. آنها عرفان عنصر اصلی رستگاری را شناخت مستقیم الوهیت در قالب درک عرفانی یا باطنی میدانستند. بسیاری از متون گنوسی نه با مفاهیم گناه و توبه، بلکه با توهم و روشنگری سروکار دارند. در امپراتوری ایران، افکار گنوسی از طریق جنبش مربوط به مانوی به چین گسترش یافت، در حالی که مندائیسم هنوز در عراق زنده است. ]این متن توضیحاتیست که راجع به Гностицизм (گنوتیسیزم) از ویکیپدیای روسی ترجمه شده است.[
[۱۱] . گئورگی واسیلیویچ فلوروفسکی (۲۸ اوت (۹ سپتامبر) ۱۸۹۳، الیزوتگراد، امپراتوری روسیه – ۱۱ اوت ۱۹۷۹، پرینستون، ایالات متحده آمریکا) روحانی ارتدکس روسی، کشیش بزرگ؛ متفکر دینی، متکلم، فیلسوف و مورخ؛ رهبر جنبش جهانی و یکی از بنیانگذاران شورای جهانی کلیساها.
[۱۲]. جنگ آمیخته یا جنگ ترکیبی به انگلیسی: Hybrid warfare به یک راهبرد نظامی گفته میشود که آمیختهای از جنگ سیاسی، جنگ کلاسیک، جنگ نامنظم، جنگ مجازی، خبررسانی جعلی، دیپلماسی، جنگ دادگاهی، مداخله در انتخابات کشورهای خارجی، برهم زدن بافت جمعیتی، مهاجرپذیری، یورش فرهنگی، ایجاد تضاد دینی و اینگونه موارد ساخته شده باشد. سازنده این راهبرد تلاش میکند با آمیختن روشهای گوناگون، بیشترین آسیب را به کشور میزبان وارد نماید.
[۱۳] . دوره سینودال؛ دوره تضادهای فزاینده بین کلیسا و دولت بود. حقایق عینی نشان دهنده تصویر بسیار پیچیدهای از روابط بین دولت و کلیسا در دوره سینودال است. تحت فرمان امپراتور پل، در ۵ آوریل ۱۷۹۷، یک قانون جانشینی قانونی برای تاج و تخت از پدر به پسر بزرگ صادر شد. در آن، امپراتور «رئیس کلیسا» می شود. این فرمول با عقاید مسیحی که در آن مسیح رئیس کلیساست، در تضاد است.