به گزارش ادیان نیوز، هر بار که موسم انتخابات در ایران فرا میرسد، رسانههای بیگانه و معاند با نظام دست بهکار شده و هر کدام به شیوهای قصد ضربه زدن به اساس مردمسالاری دینی را دارند.
در دورهای بنا به تحلیلهای سیاسی، مردم را از حضور در انتخابات منع و در مقطعی نیز بر حضور حداکثری و انتخاب نامزدهای خاص و رأی ندادن به کاندیداهایی دیگر تأکید میکنند.
انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در هفتم اسفندماه نیز از نظرگاه بیگانگان دور نمانده و نکتهای که باید به آن توجه داشت، تشویق رسانههای وابسته به استعمار به حضور مردم در انتخابات است.
رسانههای مسیحیت صهیونیستی اعم از شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی نیز از بقیه همسنگران معاند خود عقب نیافتاده و گزارشها و سفارشهایی برای انتخابات پیش رو دارند.
“هرمز شریعت” بخشهایی از برنامههای شبکه ماهوارهای هفت را به این انتخابات اختصاص داده و رسانههای اینترنتی وابسته به فرقه مسیحیت تبشیری و صهیونیستی نیز به پیروی از “صدای آمریکا”، “رادیو فردا”، “بیبیسی” و …دخالت خود را در مسائل سیاسی ایران نشان میدهند.
اما اینکه چرا رسانههای ضدانقلاب به انتخابات ایران چشم دوختهاند و چگونه افرادی در داخل کشور مورد حمایت آنها قرار میگیرند، موضوع این وجیزه نیست و این قلم در تلاش است تا به رابطه بین مسیحیت و سیاست بپردازد.
بر اساس گزارش رهپویان هدایت، رابطه دین مسیحیت و سیاست از جمله پیچیدهترین بحثهایی بوده که در طول تاریخ این دین مطرح شده است.
بنا به آموزههای مسیحیت تحریف شده از طرفی تفکیک میان حوزه دیانت و سیاست به رسمیت شناخته شده است و مسیحیت صرفا برای تعالی اخلاقی انسانها و یا آموزههایی همچون: نجات بشریت بر اثر فدایی شدن مسیح و اموری از این دست معرفی میشود.
از طرف دیگر با رسمیت یافتن مسیحیت در آغاز قرون وسطا و دخالت ارباب کلیسا در سیاست، دامنه این دخالتها به اندازهای گسترش یافت که در عمل به نزاع و تنش میان کلیسا و حکومت منجر شد.
در شرایط جدید که زمان قدرتگیری ارباب کلیسا بود، اوضاع به اندازهای تغییر کرد که دانشمندان مسیحی همچون “آمبروسیوس قدیس” اعتقاد پیدا کردند که همه مسیحیان از جمله حاکمان باید تابع اراده کلیسا باشند و به همین جهت آمبروسیوس چندین بار در برابر تئودوسیوس امپراتور روم ایستادگی کرد.[۱]
باید افزود، دیدگاه کتاب مقدس در مورد اطاعت از دولت هم در عهد جدید و هم در عهد عتیق وجود دارد. بهعنوان مثال در عهدعتیق، حضرت داوود با اینکه مسح شده و برگزیدۀ خدا بود، حاضر نشد در برابر شائول پادشاه قد علم کند.
در عهد جدید نیز پطرس و یوحنا با اینکه حاضر نشدند از دستور شورای یهود مبنی بر موعظه نکردن انجیل تبعیت کنند، اما با نظام یهود یا نظام دینی، سیاسی موجود درگیر نشدند.
همین موضوع در مورد پولس نیز صدق میکند. او آشکارا حکومت روم را قبول داشت و حتی برای دفاع از حقوق خود به قوانین روم توسل جست و هنگامی که پولس را برای تازیانه زدن میبستند به مأموران گفت: “آیا قانون به شما اجازه میدهد یک نفر تبعه روم را تازیانه بزنید، در حالیکه حتی محاکمه نشده است؟”[۲]
پطرس نیز معتقد بود که مسیحیان باید از مقامهای دولتی اطاعت کنند.؛ “به خاطر خداوند تسلیم هر منصبی باشید که درمیان انسانها مقرر گشته است، خواه پادشاه که مافوق همه است.”[۳]
جملات ۱ تا ۷ از فصل سیزدهم نامه پولس به رومیان نیز سرتاسر به اطاعت از دولت فرمان داده است. پولس در جمله ۲ از این باب مینویسد: “پس آن که علیه قدرتی عصیان کند، در حقیقت علیه آنچه خدا مقرر کرده عصیان ورزیده است و آنان که چنین میکنند مجازات را برای خود میخرند.”
یکی از محققان در زمینه رابطه میان کلیسا و سیاست نوشته است: “مسیح دین را از دولت جدا کرد و هر یک را بر حوزه معینی از زندگی آدمی فرمانروا شناخت. بدینسان که کار دین را رهبری زندگی معنوی و تأمین رستگاری آن سرایی انسان و وظیفه دولت را رهبری زندگی مادی و نگاهداری نظم و پاسداری عدل دانست. معنی گفته معروف مسیح که «به مسیح بدهید آنچه مسیح راست و به قیصر بدهید آنچه قیصر راست» همین بود که مؤمنان مسیحی باید حساب دین را از دولت جدا کنند.”[۴]
همچنین دیدگاههای مختلفی در زمینه رابطه کلیسا با دولت مطرح شده که یکی از آنها نظریه “دوشمشیر” است. پیشینه تاریخی این نظریه به رم باستان برمیگردد، اما نظریه دو شمشیر تحت تأثیر پاپهای اینوسان سوم (۱۲۱۶ – ۱۱۹۸) و بوینفاس هشتم (۱۳۰۳ – ۱۲۹۴) آموزه رسمی کلیسا شد و کاملترین صورتبندی خود را در فرمان مشهور “سلطنت روحانی واحد” در ۱۳۰۲ پیدا کرد.
در واقع این فرمان دو قدرت روحانی و دنیوی را متمایز میساخت و هر دو قدرت را به کلیسا و به پاپ اعطا میکرد، البته قدرت اولی را پاپ به طور مستقیم اِعمال میکرد و قدرت دوّمی را شهریاران، اما زیر ولایت پاپ؛ براساس این فرمان قلمرو سیاسی تابع قدرت روحانی و بر تفوق قدرت روحانی تأکید شد.[۵]
از اینرو میتوان نتیجه گرفت طبق آموزههای مسیحیت، این دین دخالت چندانی در امور سیاسی و اجتماعی ندارد و در واقع “سکولاریسم” مورد ادعای غرب در آن موج میزند. با این حساب سیاسی شدن فرقه مسیحیت تبشیری و صهیونیستی و دخالت در مسائل سیاسی کشورهای اسلامی به خصوص ایران را باید در راستای دور شدن روزافزون این دین از بنیانهای خود دانست.
[۱] عنایت، سیدحمید، به کوشش حمید مصدق، بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، تهران، انتشارات زمستان، ۱۳۹۰، ص ۱۳۲
[۲] اعمال رسولان باب ۲ جمله ۲۵
[۳] اول پطرس باب ۲ جمله ۱۳
[۴] عنایت، سیدحمید، همان، ص ۱۳۱
[۵] باربیه، موریس، دین و سیاست در اندیشه مدرن، ترجمه امیر رضایی، تهران، نشر قصیدهسرا، ۱۳۸۴، ص ۲۷
منبع: انجمن رهپویان هدایت