رقمی که به طور متوسط از جمعیت مسلمانان چین ارائه میشود، قریب به پنجاه میلیون نفر است. مسلمانان چین از نظر قومی و نژادی بسیار متنوع بوده و در گروههایی همچون ترک، مغول و … قابل تقسیم هستند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کشور چین دارای کهنترین تمدن بشری بوده و پیشینه فرهنگی آن به هزاران سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد. نظام اجتماعی آن ۳۵۰۰ سال پیش تثبیت گردیده و اینک آثار باستانی به دست آمده در آن، آغاز تاریخ این کشور را در حدود ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد، نشان میدهد. (۱) جمعیت این کشور که پهنه وسیعی از آسیای مرکزی و خاوری را به خود اختصاص داده و پرجمعیتترین کشور جهان محسوب میشود، از ۵۶ ملیت رسمی مانند هان، ژوانگ، هوئی، منچو، میائو، اویغور، پی، تو چیا، تبتی، پوئی، تونگ، یائو، کرهای، قزاق و غیره شکل گرفته است. در حال حاضر پیروان دین اسلام در چین، سومین اقلیت دینی این کشور به حساب میآیند. (۲) در پکن، پایتخت کشور چین، جمعیت مسلمانان کمتر از ۳ درصد از جمعیت ۱۲ میلیونی این شهر را تشکیل میدهد. و اما آمار مسلمانان چین که اغلب در سه استان «ترکستان شرقی» (سین کیانگ)،گانسو» و «نینگ شیا» ساکن هستند، به طور دقیق مشخص نیست؛ زیرا هیچ سرشماری قابل اطمینانی تاکنون در این زمینه صورت نگرفته است.
آمارهایی که بر پایه تحقیقات میدانی و سرشماریهای غیر رسمی استوار است، از ده تا هشتاد میلیون نفر، بسته به وابستگیهای فرقهای – مذهبی با ملاحظات سیاسی و این که واژه «مسلمان چینی» به چه کسانی به طور مشخص اطلاق میشود، در نوسان است. با این همه، رقمی که به طور متوسط از جمعیت مسلمانان چین ارائه میشود، قریب به پنجاه میلیون نفر است. مسلمانان چین از نظر قومی و نژادی بسیار متنوع بوده و در گروههایی همچون ترک، مغول، فارس و چینی قابل تقسیم هستند. (۳)
رسانههای غربی عمدتاً تصویری سیاه از وضعیت زندگی جامعه اسلامی در چین ارائه میدهند و از سوی دیگر کمتر به وضعیت واقعی این بخش از جمعیت مسلمانان جهان پرداخته میشود. برای بررسی وضعیت جامعه مسلمانان چین با بهرام زاهدی، دانش آموخته دکتری علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، پژوهشگر مؤسسه مطالعات راهبردی اندیشهسازان نور و استاد دانشگاه آزاد اسلامی به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
*اهمیت شناخت مسلمانان چین از کجا نشأت میگیرد؟
با توجه به قراردادی که بین ایران و چین منعقد شد و گفتگوهای زیادی را در سطح جامعه به وجود و بازتاب زیادی در بین مردم و رسانهها داشت، اتفاقی که افتاد این است که عدهای بدون هیچ گونه آشنایی و بدون مطالعه آن را نفی میکنند در حالی که اصل قضیه مفید است و تقریباً باید چنین تفاهمی شکل میگرفت. اما از سوی دیگر برخی افراد میخواهند از این قرارداد دفاع کنند ولی برخی واقعیات مربوط به جامعه مسلمانان چین را انکار میکنند یعنی مسلمانان چین را به وهابیت انتساب میدهند یا مثلاً اشاره به شخصی که یک دورهای رهبر یکی از جمعیتهای سیاسی مربوط به اویغورها به نام ربیعه قدیر بود و عاملی برای آمریکا به شمار میرفت یاد کرده و این مساله را دست مایهای برای عدم دغدغه در خصوص وضعیت مسلمانان چین بیان میکنند. همچنین در برنامهای تلویزیونی وقتی یکی از تحلیلگران راجع به مسلمانان چین مورد پرسش قرار میگیرد و مطرح میشود که آیا مسلمانان چین در فشار هستند یا نه پاسخ با این جمله که داعشیها هم مسلمان بودند آغاز شد، یعنی از همان ابتدا آب پاکی روی دست سوال کننده ریخت که ما خیلی نباید دغدغهای برای مردم مسلمان چین داشته باشیم. اینجاست که مسائل تاریخی مهم میشود یعنی ما هر چقدر نسبت به تاریخ فرهنگ و مردم اشراف داشته باشیم میفهمیم که این مسئله واقعاً صحت ندارد. حتی میتوان گفت هرچه فرهنگ اسلامی در چین وجود دارد ناشی از تلاقی بین فرهنگ اسلامی ایران و چین بوده است.
*وضعیت جمعیتی مسلمانان در چین به چه صورت است؟
مسلمانان چین در ده قوم هستند که اویغورها و هویی ها دو قوم بزرگ و اصلی به شمار میآیند. در میان ۵۶ قومیت چین ۱۰ قومیت پیرو اسلام هستند، این اقوام عبارتند از: «هویی»، «اویغور»، «قزاق»، «تاتار»، «ازبک»، «سالا»، «دونگ شیانگ»، «بائوان»، «قرقیز» و «تاجیک»، در میان اقلیتهای قومی چین برخی مانند اقوام تبتی، مغولی، تو، یوگور، من با، پریمی و ناشی به آئین بودای لامایی اعتقاد دارند، برخی همچون اقوام دای، بلانگ، ده آنگ و بخشی از قوم وا به آئین بودای ماهایانا باور دارند و عدهای از اقوام یی، میائو، لاهو، جینگ پو و لی سو به مسیحیت اعتقاد دارند.
مثلاً قومیت تاجیک که از مناطق اصلی خود یعنی آسیای میانه از سالهای بسیار دور به این کشور مهاجرت کردهاند، از شیعیان اسماعیلیه هستند. اویغورها ترک زباناند البته ترک زبانی که برای ما ایرانیان یا مردم ترکیه قابل فهم نیست. آنها با بخشی از ترکیه در آسیایمیانه اشتراکات زیادی دارند. مسلمان هستند و فرهنگ اسلامی ایرانی ماوراءالنهر و تصوف منتشر شده در سمرقند و بخارا در شکلگیری هویت دینی و فرهنگی این مردم نقش بسیاری داشته است. تصوف در اینجا به معنی این است که در آنجا ارادت به اهل بیت (ع) نقش پررنگی دارد و نشان میدهد هویت تاریخی این مردم با فرهنگی اسلامی عرفانی عجین است.
دسته دیگری قوم هویی ها هستند. در کنار آنها سارتاس ها، بنانها و دیگر قومها زندگی میکنند. منابع رسمی جمعیت این قومها را بالغ بر بیست و پنج میلیون ذکر میکنند اما محققان در مقالاتشان به جمعیت حدود هشتاد میلیون تا هفتاد و پنج میلیون اشاره کرده اند.
*پیشینه قوم هویی چیست؟
هر کدام از قومها جمعیتی سی الی چهل میلیونی دارند هویی ها ایرانی و بعضاً پیشینه عرب دارند. از لحاظ پدری در گذشته بسیار دور در دل جامعه چین زندگی کرده و ازدواج کردند و به مرور کاملاً چینی زبان شده و شکل و قیافه چینی پیدا کردند اما فرهنگشان به ویژه فرهنگ مذهبیها مملو از کلمات فارسی با واژگانی تغییر پیدا کرده است. مثلاً به رهبران مذهبی خود آخونگ میگوید که این کلمه به نظر میرسد برگرفته از واژه آخوند فارسی باشد یا برای نمازها مثلاً نماز صبح را نماز بامداد، نماز پیشین، نماز دیگر، نماز پسین یا شام و نماز خفتن نام میبرند که این واژگان مانند آسیای مرکزی است.
*آیا در کتابهای تاریخی مستنداتی بر ایرانی بودن قوم هویی وجود دارد؟
در سفرنامهها اشارات قابل توجهی به مردم هویی شده به عنوان مثال در سفرنامه ابنبطوطه در قرن هشتم وقتی که به چین از راه دریا رفته و به مناطق شرقی چین رسیده که به آن شهر گوانگجو گفته میشد. در این سفرنامه چند نکته خیلی مهم است. یک پیرمرد مسلمانی را میبیند که مردم این منطقه او را مسن میدانند و بعضی میگویند بیش از دویست سال سن داشته و در یک غار کنار این شهر زندگی میکند. برای ابنبطوطه این فرد جالب شده و در سفر نامه خود درباره او مینویسد. در همین سفرنامه افرادی را ملاقات کرده و نام میبرد مانند قاضی مسلمانان فردی به نام تاجالدین اردبیلی و یا شیخ الاسلام کمالالدین عبدالله اصفهانی بود. یا با شرفالدین تبریزی سردستهی تجار شهر و یکی دیگر از مشایخ این شهر به نام شیخ برهانالدین کازرونی ملاقات میکند که شیخ کازرونی در بیرون شهر گوانگجو خانقاهی داشته و مردم نذوراتشان را به آنجا میفرستادند. فرهنگ اسلامی که در آنجا شکل گرفته و جمع زیادی از افرادی که پسوند نامشان نشان میدهد اهل ایران بوده و سفر کرده و مقامهای بالایی در دوره مغول داشتند و تا حدی جذب فرهنگ و زبان چینی شده و جمعیت چند میلیونی مسلمانان هویی را شکل دادند.
اگر جمهوری اسلامی در بازسازی مزارهای مقدس در چین حضور فعال داشته باشد کشورهای دیگری مانند عربستان سعودی نمیتواند هویت این مردم را تخریب کرده و وهابیت را جایگزین اسلام سنتی مردم کند
مردم هویی در ادامهی مسیر تاریخی مثلاً حدود سال هزار و هفتصد میلادی در شهر تاریخی نانجینگ در همان شرق چین دانشمند مسلمان چینی به نام چینی لیویانا با اسم کامل محمدعزیز لیوژی را شاهدیم که وی اولین مترجم قرآن به زبان چینی بوده است. او ترجمه قرآن به زبان چینی که کار بسیار سختی بوده را انجام داده است و برای این کار به مدت ده سال در خانه نشسته و مشغول آن شده و سپس موفق میشود بعد از چندین سال ترجمهای از قرآن ارائه دهد. در سال ۹۰۳ وقتی امین السلطان به همراه مخبرالسلطنه هدایت به چین رفته بودند در پکن مسجدی در آنجا به نام مسجد نیوجی را دیدند که مسجد بسیار بزرگ و مهمی هست که دو عارف ایرانیالاصل به نام قوام الدین بن عماد الدین بخاری و دیگری بدرالدین محمد بن محمد بن احمد برهانی قزوینی در آنجا مدفون هستند. این مسجد هزار ساله هم به دلیل نبود امکانات رو به ویرانی بوده که امین سلطان یک مبلغی اختصاص داده و کمک به بازسازی این مسجد میکند و امروز هم مهمترین مرکز فرهنگی مسلمانان پکن به شمار میرود.
*فعالیتهای اویغورها در چین به چه صورت است؟
مسلمانان هویی با چنین سابقه و فرهنگی که در دل جامعه چینی زندگی میکنند. اینها افراد هم تا حدی تحت فشار هستند و مشکلات زیادی برای آنها ایجاد شده است البته نه به اندازه اویغورها. آنها زبان جدا دارند و در یک استان بسیار وسیع یعنی بزرگترین استان چین زندگی میکنند و زمین دارند و از لحاظ هویتی انفکاکی با مردم چینی زبان دارند. دولت چین از فعالیتهای مذهبی و فرهنگی در اینجا واهمه بیشتری داشته و اقدامات نادرستی هم انجام میدهد. نادرست به این معنا که حتی برای خودش پر ضرر خواهد بود وقتی بحث حجاب با ممنوعیتهای خیلی زیادی مواجه میشود؛ محاسن برای مردان، رفتن به مساجد برای جوانان با ممنوعیت مواجه میشود و در شهر ارومچی که مرکز استان است ارائه غذاهای حلال با مشکلات زیادی روبروست و جمعیت چینی را به سطح شهر ارومی میآوردند تا بافت شهر بهم ریخته و از یک دستی میان مسلمانان کاسته شود. همچنین نامگذاریهای اسلامی با سختی مواجه هست.
*این کارها چه نتایجی در بردارد؟
وقتی آنقدر شرایط سخت شود ایالات متحده آمریکا و غرب میتوانند استفاده ابزاری کرده و با بهره بردن از وهابیت و داعش در آن منطقه برای چین، روسیه، ایران و تمام منطقه مشکلاتی را درست کند.
*یعنی معتقدید که این سخت گیریها موجب ایجاد گرایش به فرقههای افراطی در چین میشود؟
وقتی فشار خیلی زیاد میشود طبیعتاً عدهای هستند که به دنبال نوعی مبارزه مسلحانه میروند بالاخره این گروههای تروریستی راهشان را بلد بوده و سرویسهای جاسوسی غرب با امکانات مالی و نظامی آنها را حمایت میکنند مثل گروههای تروریستی «سینکی انگ» که در منطقه حضور داشتند. حتی داعش فعالیتهایی در این خصوص انجام میدهد، گرچه تعداد آنها بسیار اندک بوده و زمینه اجتماعیای که باعث به وجود آمدن چنین مواردی میشود عمدتاً به دلیل فشار دولت چین است.
با مشاوره جمهوری اسلامی چنین رویکردی را به چینیها میتوان پیشنهاد داد، در نتیجه زمینه پیوستن به گروههای تروریستی بسیار کمتر خواهد شد. هرچند باید تاکید کنم این مساله یک مسألهی بسیار حاد نیست
*چطور میشود جلوی چنین امری گرفته شود؟
شخصاً فکر میکنم با مشاوره جمهوری اسلامی چنین رویکردی را به چینیها میتوان پیشنهاد داد، در نتیجه زمینه پیوستن به گروههای تروریستی بسیار کمتر خواهد شد. هرچند باید تاکید کنم این مساله یک مسألهی بسیار حاد نیست. ما نباید فکر کنیم جمعیت مثلاً هشتاد میلیونی مسلمان چین امروز داعش یا تروریستها شدند بلکه اکثر مردم با فرهنگ سنتی اسلامی خودشان که یک فرهنگ آمیخته با محبت اهلبیت است، زندگی میکنند از لحاظ فقهی حنفی مذهب، از لحاظ مذهب کلامی ماتریدی هستند و با توجه به پیشینه عمیق تصوف، ارادت و محبت اهل بیت (ع) در آنجا جدی است مثلاً در یکی از آن اقوامی که یاد کردم، قوم سارتاس که در یک منطقهای به نام دونگ شیا زندگی میکنند آنها در دعاهایشان به پنج تن آل عبا قسم میدهند یا در ماه محرم عزاداری مختصر و خاص برای خودشان انجام میدهند.با دست بسته نماز میخوانند و از نظر فقهی، حنفی مذهب هستند اما محبت اهل بیت (ع) را نیز در دل خود به دلیل وجود تصوفی که در منطقه حکمفرما بوده دارا هستند.
این سارتاس ها در منطقهای که هستند بخاطر تصوف کبرویه یعنی وابستگان طریقت شیخ نجمالدین کبری که بعدها مشایخ بزرگی در هند در چین و آسیای مرکزی داشتند، محبت به اهل بیت (ع) دارند. کبرویه ها رنگ و بوی شیعی بسیار برجسته و پررنگی داشته و عمدتاً در این منطقه که سارتاس ها زندگی میکنند بودند لذا در دعاهایشان قسم به پنج تن داده و با همان واژگان عربی اسامی خداوند را میخوانند. یا در محرم به عزاداری به سبک خود میپردازند و قدمگاهی در آنجا منسوب به امیرالمؤمنین (ع) که زیارتگاه هست، وجود دارد و یا مزار فردی در آنجا به نام حمزه از مشایخ بزرگ قوم بوده و تا چند سال قبل در آنجا عبارت «لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار» به همراه شعری از سعدی حک شده بود که متأسفانه امروزه به اسم بازسازی تخریب شده است. وقتی در یک بنای تاریخی این عبارت حذف میشود سالها طول میکشد تا به مردم آن منطقه فهماند که پیشینه تاریخی شما چه بوده و در گذشته محبت امیر المومنین (ع) جزئی از شاکله فرهنگی شما محسوب میشده است. این مساله خیلی خطرناک است و جمهوری اسلامی باید در آن ورود کند یعنی اگر ما در بازسازی مزارها حضور فعال داشته باشیم کشورهای دیگری مانند عربستان سعودی نمیتواند هویت این مردم را تخریب کرده و وهابیت را جایگزین اسلام سنتی مردم کند.
*آیا اقدامات دولت چین میتواند سرنوشت ساز شود؟
اقداماتی که امروزه دولت چین برای استحاله مردم به کار میبندد تا اقداماتشان ضعیف شود، جواب نخواهد داد. نشانههای تاریخی بر این بسیار زیاد است مثلاً قراختاییان وقتی یک دورهای همین منطقه را اشغال کرده بودند و در جریانی شخصی با مشایخ شهر ختن گفتگو میکنند بعد از اینکه در گفتگو شکست میخورد به پیامبر اکرم جسارت روا میدارد، شیخی به نام شیخ علامحمد ختنی پاسخ این کوچک خان قراختاییان را داده و میگوید: «خاک بر دهانت باد». آن حاکم دستور میدهد تا این شیخ را به چهارمیخ بکشند شکنجهاش کنند تا از این حرف خودش بازگردد اما او مقاومت میکند بعد از این ماجرا و سست شدن پایههای حکومت باقی مانده، این حکومت مسلمان شده و فرهنگ اسلامی با منطقه پیوند میخورد.
وقتی اسلام در قلوب مردم ریشه پیدا کند این نوع اعمال قطعاً نتیجه نخواهد داد گرچه ممکن است با ورود سرویسهای جاسوسی غرب زمینهای برای فعالیتهای تروریستی پیدا شده و این قطعاً به ضرر چین، روسیه، ایران و کل منطقه خواهد بود پس بهتر است که ایران با شناخت دقیق و منصفانه مسائل در نقش یک مشاور دلسوز در کنار چینیها با حضور فعال خود کمکی به مسلمانان چین کرده و در حفظ و ثبات و امنیت منطقه بکوشد.
پی نوشت:
(۱) تأملی بر اوضاع مسلمانان در چین؛ مسلمانان چین و فریادی که باید آن را شنید، یعقوب شهبخش، ندای اسلام، سال دهم، شماره ۳۹-۴۰
(۲) بنیاد دایرهالمعارف اسلامی؛ دانشنامه جهان اسلام ج ۱۲، ص ۲۳۲
(۳) همان