اوشو عشق جنسی و مراقبه را باهم آمیخته و ترکیبی از این دو را برای تأمین معنویت بشر دنیایی این روزگار پیشنهاد میکند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، مکتب فکری اوشو از مفهوم عشق، نهایت بهرهبرداری را کرده و دیدگاه خود را در اینباره کاملاً کاربردی کرده است. او عشق را محور و مدار اصلی تعالیم خود قرار داده و نظریه اصلی و نوآوری بزرگ او در این است که عشق جنسی و مراقبه را به هم آمیخته و ترکیبی از این دو را برای تأمین معنویت بشر دنیایی این روزگار پیشنهاد میکند.
عشق اوشویی، علاوه بر ویژگیهای مشترکی که با عشق کوئلیویی دارد، از خصوصیات و شناسههای منحصر به فردی برخوردار است.
عشق اشویی مبدأ عشق را سکس و غریزه میداند. از نظر او عشق از آمیزش جنسی زاییده میشود و آنگاه عبادت از آن پدید میآید و چنین عبادتی خدا را در انسان متجلی میسازد (۱). پس میتوان نتیجه گرفت که مبدأ همه چیز از نظر او شهوت است و کسانی که از این نیرو استفاده نمیکنند، اصلاً قادر نخواهند بود به خدا برسند.
بر همین مبنا است که اوشو دائم از قدیسان انتقاد کرده و به آنها اعتنایی ندارد. در حالیکه در عرفان اسلامی، عشق، مبدأی الهی دارد و مقولهای جدای از شهوت است و عشق از این منظر را اصلاً عشق نمیدانند و یا پایینترین حد عشق مجازی، که نقطه اشتراک میان انسان و حیوان است میدانند.
در تفکر اسلامی، عشق مجازی هم دارای اقسامی است که یکی از آن اقسام، عشق نفسانی و دیگری، عشق حیوانی است و آنچنان که خواجه نصیرالدین طوسی در شرح عبارت بوعلی راجع به «عشق عفیف» بیان میکند، تنها عشق نفسانی است که موجب عروج نفسِ اماره شده و بدان کمک میکند تا به مراتب عالیتر صعود کند (۲). در حالیکه عشق حیوانی، قادر به چنین کاری نیست. این عشق از شهوت آغاز شده و مبدأی جز غرایز حیوانی ندارد، پس چگونه میتواند کمال انسان، محسوب شده و مایه رشد او در مسیر الهی شود.
البته این انتقاد بدان معنا نیست که تفکر اسلامی با امیال طبیعی از جمله شهوت و میل جنسی مخالفت کرده آن را سرکوب میکند زیرا اسلام، شهوت و میل جنسی را همانند سایر امیال و نیازهای طبیعی نیازمند به آن میداند که نه مورد سرکوب قرار گیرند و نه به صورتی بیضابطه و آزاد رها شوند و شاهد این گواه، احادیث معروفی است که نکاح را سنت پیامبر اکرم، معرفی میکنند [۲].
اشو همانند کوئلیو، عشق را برابر با آزادی و رها شدن از هر مسئولیتی میداند. در عشق اشویی نیز، نوعی بیبندوباری و لاقیدی نسبت به همه چیز به خصوص خانواده مشهود است.
اشو به صراحت اعلام میدارد وقتی به الهه عشق تسلیم میشوید، دیگر مهم نیست که شریکتان با شما باقی بماند یا شما را ترک کند و یا حتی شما او را ترک کنید چراکه شما به عشق تسلیم شدهاید نه به شریک خودتان (۳).
در واقع یکی دیگر از تناقض گوییهای فاحش اشو در مورد ازدواج است زیرا بهرغم اینکه وی اذعان دارد ثمرهی ازدواج، ثبات و آرامشی دائمی است اما این ثبات و آرامش را خطرناک جلوه داده و زیرکانه به مخاطبان خود القاء میکند که چنین آرامشی، مصنوعی و ساختهی دست بشر است، چراکه از نظر او با ازدواج کردن، انسان به یک اسباب بازی، شیء پلاستیکی و مصنوع بشر قانع میگردد (۴).
در مقابل این تفکر، قرآن میفرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمته ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون» (۵). طبق این آیه شریفه، خداوند آرامش و ثباتی را که در ازدواج وجود دارد از نشانههای لطف خود دانسته و اعلام میدارد در این امر آیات و ادلههایی از حکمت وجود دارد که تنها اهل فکرت، آن را درک میکنند و به آن واقف میشوند.
پس کسانی که اهل بینش و نظر نیستند، قدرت درک عظمت و شکوه این مساله را نخواهند داشت و از آن انتقاد میکنند. چنانکه اشو دائم از آن انتقاد کرده و میگوید: اوج عشق، آزادی است، آزادی محض و هر پیوندی که آزادی را از بین ببرد، بی ارزش است (۶). بنابراین او سخت از نظریه «عشق آزاد» حمایت کرده و در این راه به هر چیزی که به رغم خودش مانع این آزادی شود حمله کرده و آن را مذموم میشمرد.
پینوشتها:
۱) اشو، ۱۳۸۲، ص۳۱۶
۲) طوسی، ۱۳۷۵، ص۳۸۰-۳۸۴
۳) اشو، ۱۳۸۳، ص۲۴۵
۴) اشو، ۱۳۸۲، ص۲۳۰
۵) سوره روم آیه ۲۱
۶) اشو، ۱۳۸۳، ص۱۴۸
سلام
منبع مطلب؟