خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

نگاهی گذرا به اجتهادات دینی پیرامون جایگاه زن در فضای فرهنگیِ جهان عرب

جهان عرب از کشور ترکیه در بحث مساله زن و آزادی آن پیشی داشته است.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، بحث پیرامون زن در اجتهاد اسلامی در جهان عرب، موضوعی جنجال برانگیز است. پژوهش کامل نسبت به این موضوع نیازمند سخن بسیار زیادی می‌طلبد. اما در این جا سعی دارم با امید آشنایی مخاطبین با تحولات و پیامدهای این موضوع تنها گزارش مختصری از این بحث ارائه دهم.

سخنان خود را در سه محور ارائه خواهم کرد. ابتدا از سرآغاز مباحث پیرامون زن در جهان عرب شروع کرده و سپس مروری بر مسیر تحولات این مباحث خواهیم داشت و در پایان هشت نکته تحلیلی مختصر را بیان خواهم کرد. در بیشتر موارد بر توصیف و تحلیل اکتفا کرده و از ارزیابی و اظهار نظر پیرامون این مسائل خودداری کرده‌ام.

سرآغاز

نسبت به سر آغاز بحثهای مربوط به مساله زن در جهان عرب بین پژوهشگران اختلافِ نظر وجود دارد. به دو نظر اساسی در این جا اشاره می‌کنیم:

نظر اول: این گروه اعتقاد دارند که این بحث به نیمه اول قرن نوزده میلادی بر می‌گردد. آن جا که شخصیت انقلابی بزرگ مصری مثل رفاعه الطهطاوی (۱۸۷۳ م) پیرامون زن، و درس خواندن وی در مدرسه و دانشگاه، در کتاب خود «تخلیص الابریز فی تلخیص باریز» اشاره کرده است. این کتاب در سال (۱۸۳۴ م) منتشر شده است. هم چنین شخصیت‌های دیگری بعد از ایشان این مسیر را ادامه دادند. مانند ادیب و تاریخ دان لبنانی خانم زینب فواز (۱۸۴۴ ــ ۱۹۱۴ م) در کتاب خود «الرسائل الزینبیه» وهم چنین شیخ مصری حمزه فتح الله (۱۸۴۹ ـــ ۱۹۱۸ م) که ریشه‌ای تونسی دارد، در کتاب «باکوره الکلام علی حقوق المراه فی الاسلام» در این زمینه مشارکت می‌کنند.

بر اساس این رأی، این دسته از پژوهشگران معتقدند که جهان عرب از کشور ترکیه در بحث مساله زن و آزادی آن پیشی داشته است.

نظر دوم: این گروه ـ به خلاف گروه اول ـ معتقدند سر آغاز این بحث، با متفکرِ مصری قاسم أمین (۱۹۰۸ م) یکی از بنیان گزاران دانشگاه القاهره، شروع شده است. این شروع در اولین کتابش «تحریر المرأه» که در سال ۱۸۹۹ م منتشر شده، متجلّی گشته است. هم چنین دو سال بعد کتاب دیگری در همین زمینه با عنوان «المرأه الجدیده» منتشر می‌کند.

آثار وی جنجال بزرگی ایجاد کرد، تا حدی که برخی، این جنجال را از بزرگ‌ترین جنجال‌های فرهنگی جهان عرب در آن مقطع زمانی به شمار آورده‌اند. کتاب‌ها و روزنامه‌های زیادی در ردّ ایشان نوشته شد.

بحث و گفتگو پیرامون آثار قاسم امین ابعاد متعددی به خود گرفته است تا آن جا برخی گفتند شیخ محمد عبده به صورت پنهانی در نوشتن بعضی از قسمت‌های کتاب قاسم امین ـ بحثهایی مربوط به فکر اسلامی ـ مشارکت داشته است؛ چراکه احمد امین در این زمینه تخصص نداشته است. در حالی که برخی دیگر عبده را تنها مؤیّد ضمنی احمد امین دانسته‌اند و خودداری وی از فتوی علیه قاسم احمد و سکوت او در برابر آثار احمد امین را شاهدی بر رویکرد معتدل و چه بسا مایل به احمد امین دانسته‌اند.

قاسم امین به موضوعات متعدّدی پرداخته است، از جمله: کشف وجه و کفّین، اختلاط و خلوت بین زن و مرد، مساله تعدّد زوجات، حقّ الطلاق و…

اسلام گرایان احساس کردند که تعالیم اسلامی مورد هجمه جریانهای سکولار و مدرن قرار گرفته است، و نگرانی شدیدی نسبت به قضایای حساسی، مثل حجاب داشتند. در آن دوران حجاب به عنوان نمادی از محرومیت زن نسبت به زندگی اجتماعی و سیاسی معرفی می‌شد. از جانب دیگر سکولارها سعی کردند که نظراتشان را در صحنهِ عمل ثابت کنند، با این بیان که تجربه غربی به دلیل آزاد کردن زنان پیشرفت چشمگیری را از خود به جای گذاشته است، در حالی که جامعه اسلامی با انحطاط فراگیری رو به رو است. همچنین سکولارها مدّعی بودند که اسلام گراها هیچ وقت از حقوق مظلومین از جمله زنان دفاع نکرده‌اند.
سیر تحولات این بحث

بعد از قاسم امین، بحث‌های جنجالی پیرامون زن، ادامه پیدا کرد، به عنوان مثال در لبنان خانم نظیره زین الدین (۱۹۷۸ م) که به خاطر حجم فعالیت های بسیارش، زن آهنین لقب گرفت، در سال (۱۹۲۸ م) کتابی به نام «السفور و الحجاب» نوشته، و حجاب را مورد نقد قرار می‌دهد و آن را مانعی اساسی در مقابل پیشرفت امّت به شمار می‌آورد.

نقدهای بسیاری بر آثار وی نوشته شده است. از معروف‌ترین شخصیت‌هایی که به نقد نظریات وی اهتمام داشته‌اند، می‌توان به استاد مصطفی الغلایینی اشاره کرد.

در تونس، الطاهر الحداد (۱۹۳۵ م) در سال ۱۹۳۰ م کتابی به عنوان «امرأتنا فی الشریعه والمجتمع» منتشر می‌کند که در آن نظریهٔ تغییر احکام به سبب تغییر اوضاع اجتماعی را مطرح می‌کند و در همین راستا مباحث ارث و حدّ زنا و تعدّد الزوجات و… را مورد بازنگری قرار می‌دهد. آثار الطاهر الحداد با نقدهای بسیاری از طرف علمای حوزه‌های علمیه الزیتونه در مغرب عربی مواجه می‌شود.

با ظهور جنبش‌های سیاسی اسلامی بعد از فروپاشی دولت عثمانی، این موضوع رنگ دیگری به خود گرفت. در آغاز، این جنبش‌ها تلاشی نسبت به مساله زن نداشتند و به آرای سنتی نسبت به زن ملتزم بودند و این آن چیزی است که ما در نیمه اول قرن بیستم می‌بینیم. اما در نیمه دوم قرن بیستم تحوّلی اساسی را نظاره گر هستیم؛ چرا که فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی زنان جامعه رو به رشد رفته و همزمان با این گسترش، نظریه پردازی‌های اجتهادی برای دگرگونی اوضاع زنان و فراهم کردن شرایط برای خروج زن از خانه به فضای سیاسی اجتماعی به عرصه ظهور آمد.

اسلام گرایان احساس کردند که تعالیم اسلامی مورد هجمه جریانهای سکولار و مدرن قرار گرفته است، و نگرانی شدیدی نسبت به قضایای حساسی، مثل حجاب داشتند. در آن دوران حجاب به عنوان نمادی از محرومیت زن نسبت به زندگی اجتماعی و سیاسی معرفی می‌شد. از جانب دیگر سکولارها سعی کردند که نظراتشان را در صحنهِ عمل ثابت کنند، با این بیان که تجربه غربی به دلیل آزاد کردن زنان پیشرفت چشمگیری را از خود به جای گذاشته است، در حالی که جامعه اسلامی با انحطاط فراگیری رو به رو است. همچنین سکولارها مدّعی بودند که اسلام گراها هیچ وقت از حقوق مظلومین از جمله زنان دفاع نکرده‌اند.

از این رو متفکّرین مسلمان سعی کردند از اوایل نیمه دوم قرن بیستم، موضوع را از زاویهٔ دیگری مورد مطالعه قرار دهند و آن اثبات این که اسلام هم در از آزادی زن سهیم بوده است، البته با نگاه و مفهوم خاصی که به آزادی دارد. به عنوان مثال: متفکّر و نویسنده مصری معروف، خانم عائشه عبدالرحمن (۱۹۹۸ م) که به بنت الشاطیء (دختر ساحل) لقب گرفته است، در سال ۱۹۶۷ م کتابی به عنوان «المفهوم الاسلامی لتحریر المرأه» می‌نویسد، هم چنین متفکّر اسلامی عبد الحلیم ابوشُقه (۱۹۹۵ م) کتابی پرحجم در چند جلد با عنوان «تحریر المرأه فی عصر الرساله» منتشر می‌کند، تا اینکه اسلام را مدافع حقیقی آزادی زن معرفی کنند.

واین گونه از آثار، بیانگر آن است که مفهوم آزادی زن در آن برههٔ زمانی یک آرمان مسلّمی به شمار می‌آمده است، و تلاش متفکّرین و نویسندگان به این نقطه معطوف بوده است که افتخار این کار از چه کسی است.

این تلاشهای مدافعانه در برابر سکولارها، متفکر اسلامی را بر آن داشت که در نسبت به میراث دینی خود تجدید نظر کرده و به نقد نگاه دینی سنتی نسبت به مسائل زن بپردازد. تا از این رهگذر مفهوم جدیدی از زن ومسائل پیرامون آن ارائه کند. به عنوان مثال عبدالحلیم أبوشُقه تلاش گسترده‌ای نسبت به تنقیح و نقدِ احادیثْ مبذول داشت، تا به نتیجه‌ای برسد که آن را نتیجه‌ای غافلگیرانه برای خودش توصیف می‌کند. نتیجه‌ای که چهره‌ای درخشانی از اسلام نسبت به موضوع زن ارائه می‌دهد.

از طرفی دیگر شخصیت مهمی مثل مبلّغ بزرگ مصری شیخ محمد غزالی (۱۹۹۶ م) نقد داخلی گسترده‌ای نسبت به نگاه‌های سنتی از اسلام ارائه می‌دهد که جنجال وسیعی را در جهان اسلام برمی انگیزاند. وی در آثارش، مخصوصاً کتاب «السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث» و همچنین کتاب «قضایا المرأه بین التقالید الراکده والوافده» نظرات پیشگامانه خود در خصوص زن را مطرح کرده و نصوص حدیثی و عُرف های اجتماعی و فتاوای فقهای سنتی را مورد نقدِ شدید قرار می‌دهد. افکار او موج گسترده‌ای از انتقادات را در جهان اسلام برمی انگیزاند.

همچنین شیخ یوسف قرضاوی، به وسیلهٔ کتاب‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایی بسیاری در زمینهٔ تجدیدنظر نسبت به جایگاه زن در اسلام، تلاش‌های بسیار گسترده‌ای از خود نشان می‌دهد. مخصوصاً در کتاب «مُسلمه الغد» که در آنْ، دورانی جدیدی برای زن را ترسیم می‌کند و هم چنین می‌توانیم به دکتور حسن الترابی از علمای سودان اشاره کنیم که با اجتهادات خود در این سیاق، در این زمینه مشارکت داشته است.

این تلاشهای اجتهادی که در صدد ارائه نظریّهٔ دینی جدیدی پیرامون زن در برابر هجمات دشمنان سیاسی و اجتماعی از ناحیه شرق و غرب است، خودش را در تجربه جنبشهای سیاسی اسلام به عرصه عمل وارد می‌کند، همان طور که اشاره کردیم جنبشهای اسلامی در نیمه اول قرن بیستم تقریباً هیچ اقدامی نسبت به مساله زن از خود نشان نمی‌دهد، اما در نیمه دوم فعالیت زن محجّبه در زندگی سیاسی اجتماعی و در صحنه عمومی به شدت گسترش پیدا می‌کند، هرچند که به حدّ حضور مرد در جامعه نمی‌رسد، که شاید به خاطر ضعف امکانات و کادر آموزش دیده در نقطه آغاز این حرکت باشد و یا اینکه ضرورت‌های زندگی خانوادگی مانع استمرار حرکت زنان در این عرصه باشد، همانطور که در کشورهای مصر و الجزائر عملاً این اتفاق افتاده است و یا اینکه ـ به قول برخی ـ سران جنبشهای سیاسی غالباً از قشرهای فقیر یا متوسط جامعه بودند و این قشرهای جامعه خیلی از فعالیت های زنان در جامعه استقبال نمی‌کنند و پذیرش این موضوع از ناحیه ایشان وقت بیشتری می‌طلبد.

اگر بخواهیم از فضای سنی جهان عرب فاصله بگیریم و به فضای شیعی جهان عرب وارد شویم – اگر ارائه این تمایز مذهبی در این مسأله درست باشد – می‌بینیم که اجتهاد شیعی در جهان عرب همان مسیری که اجتهاد سنّی از قبل پیموده بود را طی می‌کند. یعنی از مرحله دفاع به مرحله نقد داخلی و از مرحله خانه نشینی زن به مرحله فعالیتهای سیاسی اجتماعی وی، منتقل شدند، به عنوان مثال در عراق و لبنان همین روال را نظاره گر هستیم.

در حالی که شیخ محمد جواد مغنیه (۱۹۷۹ م) در لبنان و سید محمد باقر صدر (۱۹۸۰ م) در عراق و امثال این بزرگان، از منطق دفاعی استفاده می‌کردند و قرائتهای منتقدانه متمرکزی پیرامون مسائل زنان نداشتند، نسلِ بعدَ از ایشان را که در فضای جنبشهای سیاسی اسلامی زندگی می‌کردند تلاشهای گسترده‌ای نسبت به نقد داخلی و ارائه نگاه جدیدی نسبت به زن از خود نشان ارائه دادند، به عنوان مثال می‌توان به شیخ محمد مهدی شمس الدین (۲۰۰۱ م) و سید محمد حسین فضل الله (۲۰۱۰ م) اشاره کرد.

علامه شمس الدین، در سلسله کتاب‌های خود با عنوان «مسائل حرجه فی فقه المرأه» اصول اجتهادی نسبت به قضیه زن را با محوریت قرآن بازسازی می‌کند و نصوص حدیثی و تاریخی را در سایهٔ کلیات قرآنی قرار می‌دهند، و به نتایجی می‌رسد که در آن دوران جسورانه به شمار می‌رود. به عنوان مثال می‌توان به جواز سرپرستی منصب حکومت جامعه توسط زن اشاره کرد.

در همین راستا علامه فضل الله در آثار زیاد خویش خوانش‌های نقدی گسترده‌ای را نسبت به مفردات فقه اسلامی پیرامون زن از جهت حقوق زناشویی و حقوق عام از خود به جای می‌گذارد.

علامه شمس الدین، در سلسله کتاب‌های خود با عنوان «مسائل حرجه فی فقه المرأه» اصول اجتهادی نسبت به قضیه زن را با محوریت قرآن بازسازی می‌کند و نصوص حدیثی و تاریخی را در سایهٔ کلیات قرآنی قرار می‌دهند، و به نتایجی می‌رسد که در آن دوران جسورانه به شمار می‌رود. به عنوان مثال می‌توان به جواز سرپرستی منصب حکومت جامعه توسط زن اشاره کرد.
تحلیل سیر تاریخی

در این قسمت از بحث، سعی می‌کنیم تحلیلی از این سیر تاریخی ارائه دهیم. با توجه به این سیر تاریخی به چند نکته دست می‌یابیم:

مساله زن از قرن نوزده میلادی تا به حال موجب کشمکش بین دو جریان بزرگ بوده است، از طرفی جریان روشنفکری که بر مساله حقوق و آزادی پافشاری می‌کند و در پارادایم اومانیسم می‌اندیشد و در مقابل جریانی که روی مساله عفّت و اخلاق تاکید می‌ورزد. این دو قطبی (آزادی ـ عفّت) بر همه پژوهشگران نسبت به قضیه زن سایه افکنده است، در بین این دو قطب می‌بینیم که متفکّر اسلامی سعی می‌کند مساله زن را به گونه‌ای ارائه دهد که میان این دو نظریه جمع کند، به طوری که حقوق بیشتری به زن بدهد بدون این که خودش را در مهلکه از بین بردن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی بیفکند. مسأله ستر وجه و کفین و هم چنین موضوع اختلاط بین زن و مرد و قضیه کار زن تا به امروز یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های مطرحْ، در این دو قطبی، به شمار می‌رود. و هر اجتهاد اسلامی پویایی در مقابل یک امتحان بزرگی قرار دارد، که بتواند آزادی زن را در جامعه محقّق کند بدون اینکه جامعه را در فضای اخلاقی غیر مناسب قرار دهد. به همین علّت می‌بینیم که شیخ محمد عبده در سیاقی که درصدد دفاع از حقوق زن در علم آموزی است، به صراحت می‌گوید: جهل سبب عفت و اخلاق نیست. همانطور که علم هم سبب تحلّل و اباحی گری نیست، بلکه ما می‌توانیم بین این دو جمع کنیم، و به همین علت بعضی از شخصیت‌های سیاسی بزرگ لبنان، اخیراً با وجود اصل پذیرش جواز شرعی اختلاط زن و مرد نگرانی خودش را از گسترش این پدیده در جامعه متدیّن لبنانی اظهار می‌دارد؛ امری که نشان از آن دارد که دو قطبی آزادی و اخلاق دغدغهٔ خاطر مجتهد معاصر به شمار می‌رود.
تمام کشمکش‌هایی که جهان عرب از قرن نوزده تا به حال پیرامون موضوع زنان به خود دیده است، پیرامون نمونه غربی آن مطرح شده است. وقتی که طرفداران آزادی زن پیشرفت نمونه غربی در مساله زن را به عنوان یک دلیل قوی مطرح می‌کنند و همیشه به دنبال تحقیق این نمونه در جامعه اسلامی هستند، می‌بینیم که طرف مقابل سعی می‌کند تا ناموفق بودن نمونه غربی را ثابت کند و اگر در مواردی نتوانند از تجربه خود دفاع کنند، سعی می‌کنند با نقد میراث خود نظریه دینی جدیدی به عنوان رقیبِ غرب ارائه دهند. به نظر می‌رسد یکی از ضرورت‌های پیشرفت در این بحث، رهایی از تأثیرپذیری گسترده از نمونه غربی است بی آن که به فراموشی سپرده شود. تا بتوان در نهایت نوعی از آزادی برای زنان را ترسیم کرد که با شرایط اجتماعی جوامع شرقی سازگار باشد. چه بسا نمونه غربی در فضای غرب موفّق باشد، ولی همان نمونه در فضای جوامع شرقی موفق نباشد، بلکه ضررآفرین باشد.
همانطور که گذشت، در ابتدا بحث و گفت و گو در موضوع زن بین دو جریان بوده است: جریان آزادی زن که از تجربه غربی متأثر است و در بسیاری از موارد خارج از چارچوب متون دینی و در مواردی خارج از اصل نگاه اسلامی به این موضوع می‌اندیشد و جریان دفاعی که به دنبال دفاع از مفاهیم اسلامیِ برخاسته از متون دینی و تجربه اجتماعی و عادات مردم است. ولی در مرحله بعدی مخصوصاً از یک چهارم پایانی قرن بیستم تا به امروز سه جریان را می‌بینیم:
جریان اول، جریان آزادی

این جریان ادامه جریان آزادی در مرحله اول به شمار می‌رود و از مهمترین شخصیّت های این جریان در سال‌های اخیر، می‌توان به جامعه شناس مراکشی خانم فاطمه مرنیسی (۲۰۱۵ م)، اشاره کرد. وی معتقد است انسان عربی تفکّری فراتاریخی و فرازمانی دارد و ذات انسان عربی از این شیوه تفکر منجمد رنج می‌کشد. در حالی که بایست تفکّرش معطوف به لحظه حاضر باشد.

جریان دوم، جریان نواندیشی اسلامی

این جریان بر خوانشهای اجتهادی درون دینی جدید استوار است که میراث اجتماعی و میراث فقهی را مورد بازنگری قرار می‌دهد و بر چهار رکن اساسی استوار است:

رکن اول: پیراستن دین از عادات ملّت‌ها، این گروه نقدهای بسیار زیادی نسبت به آداب و رسوم اجتماعی پیرامون زن ارائه کرده‌اند، آداب و رسومی که هیچ ریشهٔ دینی استواری ندارند و معتقدند که بین «عیب اجتماعی» و «حرام دینی» فاصله و تفاوت بسیاری است.

رکن دوم: رهایی از بند اجماع و شهرت فقهی، این جریان معتقد است این دو مفهوم (اجماع و شهرت) مانع اساسی در مقابل نوآوری‌های اجتهادی است که بر عقل فقیه سیطره پیدا کرده و اجازه تغییر و تحوّل اساسی در اجتهاد دینی را به وی نمی‌دهد.

رکن سوم: تمرکز اساسی بر قرائت های نقّادانه نسبت به حدیث شریف، به وسیله نقد منابع حدیثی و اسانید و هم چنین نقد متون حدیثی به خصوص بر اساس نظریه عرض حدیث بر قرآن کریم و از این مسیر خیلی از فتاوای سنتی را کنار گذاشتند، بالاتر از این برخی قائل شدند که باید حدیث شریف به طور کلی از دائره اجتهاد دینی و به طور خاص از مثل مسائل پیرامون زنان کنار گذاشته شود. این جریان قرآنی عربی سعی دارد حقوق زنان را تنها با توجه به متن قرآنی استخراج کند و حدیث شریف را به طور کامل در این قضیه نادیده بگیرد.

از بزرگترین شخصیت‌های این جریان محقّق سوری برجسته دکتر محمد شحرور است، وی در آثار متعدّد خود به خصوص در کتاب «نحو أصول جدیده للفقه الاسلامی» نظریات قرآنی جدید خود نسبت به حقوق زن را ارائه داده است و هم چنین پژوهشگر مصری معروف، دکتر احمد صبحی منصور، که یکی از بزرگترین شخصیت‌های قرآنیون معاصر در جهان عرب به شمار می‌آید.

رکن چهارم: بازنگری فهم متون دینی بر اساس نگاه تاریخی، این روش در آثار متفکّر مصری معروف نصر حامد أبوزید (۲۰۱۰ م) پیرامون حقوق زن به همچون کتابش «دوائر الخوف» به چشم می‌خورد. این نگاه تاریخی بین متن و فضای تاریخی آن ارتباط ایجاد می‌کند و تاکید بر این دارد که فقیه بایستی روح ثابت متن را استنباط کند، نه ظاهر متغیّر آن را. این جریان از جریان‌هایی است که موجب ظهور جدید نظریه مقاصد شریعت در فضای امروز جهان عرب شده است، نظریه‌ای که توسط شاطبی و اندیشمندان قبل از وی قرنها قبل مطرح شده بود دوباره احیاء می‌شود. این احیاء از زمان محمد عبده آغاز و تا به امروز به حیات خود ادامه داده است و محققینی امثال پژوهشگر مراکشی دکتور احمد ریسونی و متفکر عراقی دکتر طه جابر العلوانی (۲۰۱۶ م) در گسترشِ آن، تلاش‌های شایانی انجام دادند.

مساله زن از قرن نوزده میلادی تا به حال موجب کشمکش بین دو جریان بزرگ بوده است، از طرفی جریان روشنفکری که بر مساله حقوق و آزادی پافشاری می‌کند و در پارادایم اومانیسم می‌اندیشد و در مقابل جریانی که روی مساله عفّت و اخلاق تاکید می‌ورزد. این دو قطبی (آزادی ـ عفّت) بر همه پژوهشگران نسبت به قضیه زن سایه افکنده است، در بین این دو قطب می‌بینیم که متفکّر اسلامی سعی می‌کند مساله زن را به گونه‌ای ارائه دهد که میان این دو نظریه جمع کند، به طوری که حقوق بیشتری به زن بدهد بدون این که خودش را در مهلکه از بین بردن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی بیفکند.
جریان سوم، جریان دفاع محض

جریانی که رویکردهای جریان آزادی را به طور کامل نفی می‌کند. همچنان که دیدگاه‌های جریان نواندیشی دینی را نیز نمی‌پذیرد. اغلب علمای سلفی و سنتی اهل تسنن و برخی از شخصیت‌های شیعی در این جریان قرار می‌گیرند.

و به خاطر همین، جریان دوم (جریان نواندیشی دینی) از دو طرف خود را تحت فشار می‌بیند. از یک طرف لیبرال‌ها به دنبال آزادی حداکثری، این جریان را تحت فشار قرار می‌دهند و از طرف دیگر جریان دینی سنتی به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد تغییر و تحوّلی در اجتهادات سنّتی اتفاق بیفتد، مگر در موارد محدود و جزئی خاصّ.
امری که چه بسا در مواردی مسئول وقوع جریان نواندیشی دینی، در دوگانگی، نفاق یا راه حل‌های ناقص و… می‌باشد.

در این فضا دو روند کلّی ـ تقریباً جداگانه ـ در جهان عرب قابل شناسایی است:

روند اول: واقع و فشارهای آن، به خصوص بعد از ورود به مرحله جهانی سازی و انفجار اطلاعات و گسترش وسائل ارتباط جمعی. واقعِ زندگی ـ به صرف نظر از اجتهاد اسلامی ـ از علل اساسی تحوّل در حقوق زنان به شمار می‌آید که خواستار تعدیل در وضعیت حقوقی زنان است. از مهمترین این عناصر آن است که بسیاری از دولت‌های عربی قومی و منطقه‌ای که چهره جهانی خود را به خاطر مواقف خود نسبت به زنان تحت خطر دیده و تحت تأثیر فشارهای جوامع بین المللی، سعی می‌کند از طریق مجالس قانونگذاری و… قوانین جدیدی برای زن تصویب کرده که در قضایای زنان تعدیل ایجاد کرده و فضای آزادی را در سطح رسانه‌ای برای ایجاد مرحلهٔ جدیدی برای زنان رقم بزنند.

به عنوان مثال می‌توان به قوانین جدید یا طرح‌های قانونی جدید یا مطالبات جامعه مدنی در مصر، تونس، مغرب و لبنان و… در حوزه‌های مختلف زنان اشاره کرد، از قبیل قوانین مربوط به منع ازدواج با دختران زیر سنّ رشد (در مصر و یمن) و هم چنین تعدیل قانون شرف و حق زوج در قتل همسر زناکار خود (اُردن (۱۹۹۹ م)، یا تصویب قانون حق کاندید شدن زن و مشارکت وی در انتخابات (کویت (۱۹۹۹ م)، یا طرح قانون ازدواج بین ادیان مختلف و قضایای ارث و… (لبنان (۱۹۹۸ م)، یا مناقشه در قانون احوال شخصیه (قطر سال (۲۰۰۰ م)، یا طرح مساله خشونت نسبت به زن در خانواده در لبنان و… تا رسمی شدن حق رانندگی برای زنان در عربستان سعودی؛ بلکه در این روزه‌ها شاهد هستیم که در بین خیلی از نخبگان فرهنگی و در برخی رسانه‌ها مساله همجنس گرایی مورد دفاع قرار می‌گیرد.

اصلاح وضعیت حقوقی زنان در بسیاری از کشورهای عربی مشاجرات و منازعات بسیاری را برانگیخته است و این همه به جهت فشارهای دنیای واقع و جریان‌های سیاسی و نیروهای جامعه مدنی و… است.

بلکه می‌بینیم تجربه ورود زنان به عرصه جامعه و زندگی سیاسی و اجتماعی خود عاملی دیگری برای پیشبرد این مباحث است. زنان عرب بعد از ورود به مدرسه و دانشگاه، موفقیت خود در کارهای اداری، علمی، آموزشی، اقتصادی و… را در مرحله عمل ثابت کردند و این موجب شد که مخالفین با این جریان تحت فشار این تجربه قرار گرفته و آن‌ها را به بازنگری در نگاه وجودی و آنتولوژی خود به زنان واداشته است تا نگاه جدیدی از زنان در اذهان ترسیم بشود.

روند دوم: مسیر نظریه پردازی اجتهادی، این مسیر به دنبال ایجاد یک واقع جدیدی است که بین حقوق زن و نگاه دینی جمع کند. و با جنبش‌های اسلامی نمونه‌های عملی این روند را مشاهده می‌کنیم. به عنوان مثال تجربه سودان که در مساله مشارکت زن در صحنه عمومی جامعه جزو موفق‌ترین تجربه‌ها بوده است و هم چنین مشارکت زنان در احزاب دینی و زندگی سیاسی در کشورهایی همچون اردن و موارد دیگر.

اما بایستی درنظر داشته باشیم این مسیر دوم (اجتهاد نوین دینی) همیشه پشت سر مسیر اوّل (واقعیت خارجی) بوده است به جای آن که اجتهاد دینی الهام بخش واقع و تغییرات آن باشد. توجه به این رابطه بین روند واقعیت خارجی و روند اجتهاد دینی، ما را به فهم کلام متفکّر جزائری معروف مالک بن نبی (۱۹۷۳ م) نزدیک‌تر می‌کند که می‌گفت مساله زن جزو ارکان برپایی تمدن اسلامی در عصر حاضر است. اما متاسّفانه این قضیه تحت تأثیر واقع خارجی و بدون برنامه ریزی قبلی یا اجتهاد فعال پیشین می‌باشد.

آیا اجتهاد اسلامی جدید در جهان عرب نسبت به حل مشکلات زن به موفقیت رسیده است یا نه؟ جواب این سؤال بسیار سخت به نظر می‌رسد؛ چراکه موفقیت‌های زیادی به چشم می‌خورد، اما در کنفرانسی که در مصر سال ۱۹۹۹ م به مناسبت صدمین سالگرد کتاب قاسم امین برگزار شد، با اتفاق نظر، به این نتیجه رسیدند که با وجود گذشت یک قرن از آغاز این جنبش، هیچ تغییر و تحول قابل توجهی رخ نداده است. اما به نظر می‌رسد که این نتیجه مبالغه آمیز است. در این مدت تلاشهای جدی انجام شده و نتائج موفقی نیز به دست آمده است هرچند که قوانین هنوز از همراهی تام با این موضوع ناتوان است. آری، هنوز به پارادایم جدید در موضوع زن وارد نشده‌ایم.
مساله حجاب از گذشته تا به امروز بازتاب گسترده‌ای در جهان عرب، بلکه در کل جهان، داشته است. با وجود انتشار بی حجابی در کشورهای سوریه، لبنان، مصر و… در نیمه اول قرن بیستم، در یک‌سوم نهایی قرن بیستم شاهد اقبال بی نظیری نسبت به حجاب هستیم.
جریان‌های مدرن و لیبرال مساله حجاب را یک شعار سیاسی به شمار آورده، و می‌خواهند بگویند که حجاب فقط چهرهٔ سیاسی احزاب دینی است و این موجب شده است که این بار قضیه حجاب در کنار نزاع فکری و دینی به نزاع سیاسی تبدیل شود که نکتهٔ بسیار خطیری است.
از سوی دیگر، جریان قدیم مدافع آزادی زن، به حجاب به عنوان عامل اساسی گوشه نشینی زن از عرصه اجتماع نگاه می‌کردند، نه این که با خود حجاب به عنوان یک پوشش مشکل داشته باشند. از این رو جریان لیبرال از تجربه طالبان در افغانستان استفادهٔ بسیاری می‌کند؛ چراکه حجاب در آن جا مساوی با کناره گیری زن از عرصه اجتماعی بود، در حالی که این جریان لیبرال وقتی به تجربه‌هایی مثل تجربه ایران و ترکیه، و بعضی تجربه‌های اسلامی عربی مثل لبنان می‌نگرد، در این نقدِ خود با مشکل جدی رو به رو می‌شود. چرا که این تجربه‌ها جمع بین پوشش و ورود در عرصه اجتماعی را به منصّه ظهور می‌گذارد.
تا به امروز، زنان جهان عرب در ترسیم اجتهاد دینی جدید پیرامون مساله زن حضور کمتری نسبت به مردان داشته‌اند و این قضیه عوامل متعدّدی دارد. با این که حضور زن در صحنه عموم جامعه در خیلی از کشورهای عربی مثل کویت، سودان، لبنان، اردن، مغرب، تونس و… محقّق شده است. این امر ما را برآن می‌دارد که فضا را برای آماده سازی نسلی جدید از زنان برای نظریه پردازی در حوزه مسائل زنان فراهم کنیم تا به با ذهنیتی آزاد و به دور از عواطف و احساسات به نظریه پردازی در این زمینه بپردازند. این موضوع بسیار مهمی است که می‌تواند در پیشبرد دیدگاه دینی در این زمینه سودمند باشد. سیر مساله زن در جهان عرب را می‌توانیم به سه مرحله تقسیم کنیم:
مرحله اول، لحظه مواجهه: این لحظه بعد از آشنایی جهان عرب با غرب حاصل شد، از زمان حمله‌های ناپلئون به مصر و روابط جهان عرب با شبه قاره هند و در مرحلهٔ بعد با ورود استعمار در کشورهای عربی، در همان لحظه متوجّه شدیم تجربهٔ حقوقی مغایر با ما در جهان وجود دارد که از عناصر قوت معینی برخوردارست.

مرحله دوم، بعد از لحظه مواجهه: دو عکس العمل اساسی حاصل شد: عکس العمل منفی نسبت به غرب که رویکردی دفاعی دارد و دیگری عکس العمل مثبت نسبت به غرب که در تلاش است تجربه غرب را نمونه برداری کند. امری که موجب اختلاف عجیب و نزاع شدیدی بین جریان‌ها در جهان عرب شد.

مرحله سوّم، وسط این نزاع: یک نگاه میانه‌ای به وجود آمد که در تلاشْ بود یک نظریّه اجتهادی اسلامی پویایی ارائه دهد که بتواند بین نواندیشی و اصالت جمع کند. اما این دیدگاه با وجود لغزش‌ها و عدم وصول به نتایج نهایی مورد اتفاق، از فقدان تجربه عملی رنج می‌برد. این نظریات هنوز به مرحله آزمایش عملی در عرصه جهان عرب نرسیده است تا مقدار موفقیت آن را در عمل را بسنجیم و در مواردی که به مرحله تجربه رسیده است مجموعه‌ای از مشکلات اخلاقی و اجتماعی ایجاد کرده است که ضرورت بازنگری دائم در عرصه تجربه را نشان می‌دهد تا بتواند به سطح هرچه سالم‌تر و کامل‌تر دست یافت.

در پایان، پیشنهاد می‌دهم در سطح حوزوی و دانشگاهی، پایان نامه‌هایی در زمینهٔ مقایسه مساله زن در تفکر دینی بین ایران، جهان عرب، ترکیه و شبه قاره هند پیگیری شود. این چنین مقایسه‌هایی فوائد زیادی دارد و می‌تواند إن شاء الله به آگاهی نسل حاضر و نسل‌های آینده کمک کند.

پانوشت:

[۱] متن پیش رو ترجمه سخنرانی استاد حب الله در دانشگاه «الزهراء» در تهران است که در تاریخ ۱۲ ـ ۱۲ ـ ۲۰۱۷م در این دانشگاه ایراد گردیده است.

منبع شعوبا
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.