پدرام سروشپور گفت: با توجه به تعاریف نیک و بدی و بهشت معنوی از سوی اشوزرنشت، نخستین پیامبر ایرانِ باستان، آن چیزی که از اشوزرتشت باقی مانده یک جهانبینی است نه یک ایدئولوژی که برای یک دین خاص یا پیرو دین خاص آورده باشد.
به گزارش خبرنگار ردنا (ادیان نیوز)، اشو زرتشت قدیمیترین پیامبر ایران باستان است که همچنان در ایران پیروانی دارد. آیین زرتشت با آداب و رسوم ایران کهن گره خورده و بسیاری از نمادهای ایرانی در این دین به چشم میخورد.
برای آشنایی با اندیشههای اشوزرتشت، پیامبر ایرانی، با موبد «پدرام سروشپور»، عضو هیئت مدیره انجمن موبدان تهران به گفتگو نشستیم.
بخش اول این گفتگو که مربوط به تاریخ زندگی اشوزرتشت و تعامل این آیین با فرهنگ ایرانی است پیش روی شماست.
مهمترین فرازهای تاریخ زندگی اشوزرتشت چه بود؟
اشو زرتشت نزدیک به ۳۸۰۰ سال پیش و به باور زرتشتیان که تقویم زرتشتی را شکل دادند ۳۷۵۹ سال پیش در سرزمین ایران به دنیا آمد و بر اساس گاتها کتاب آسمانی که به دست ما رسیده، او نخستین پیام آوری است که کتابش به دست ما رسید و آفریدگارهستی را به یکتایی نام برده است.
این باعث افتخار همه ایرانیان هست که جزو کهن ترین ملت های یکتاپرست دنیا هستند یعنی ما قدیمی تر از گاتهای اشو زرتشت کتابی که در آن آفریدگار هستی به یکتایی نام برده شده است نداریم. زبان گاتها زبان اوستایی کهن است و این زبان قدمتش حداقل 600_700 سال قبل از نخستین کتیبههای هخامنشی است. پس به جرات میتوان گفت تاریخ اشوزرتشت حداقل 3700_ یا ۳۸۰۰ سال پیش است.
ویژگی مهم دیگر اشوزرتشت این بود که برای اولین بار از فلسفه نیکی و بدی و از دوجهان گیتی و مینو سخن گفت. دو جهانی که ما آن را به اسم بهشت و جهنم می شناسیم. در کنار آن درباره عاقبت انسان و در حقیقت آن هدفی که برای زندگی تعریف می شود، از سوشیانت صحبت و از امشاسپندان صحبت کرد. اینها شاید ویژگی گاهان است که جزو نخستینهایی است که اینها را عنوان کرده است.
اشوزرتشت زندگی پرفراز ونشیبی داشت. او مثل همه پیامبران در ابتدا با مخالفت روحانیون متعصب و دروغین زمان خودش روبرو شد. بارها حتی نزدیک بود کشته شود ولی توانست این دوره ها را پشت سر بگذارد و در نهایت با حمایت شاه گشتاسپ که دین او را پذیرفت توانست دینش را در سراسر ایران گسترش بدهد.
وی در ۷۷ سالگی با ۷۲ یارش زمانی که در آتشکده بلخ در حال نیایش بود به وسیله یکی از سرداران سپاه توران به نام « تتوربراتور» کشته شد.کشته شدن اشوزرتشت و تاریخش را به تاریخ ۵ دی میشناسیم.
حمله به محل عبادت اشوزرتشت ریشه در تعارض ملیتی داشته یا بحث مذهبی در میان بوده است ؟
در اکثر جنگها و بحثها هردوی اینها را میببینیم؛ ولی من فکر میکنم بیشتر تعارض ملیتی بوده است؛ دینی که اشوزرتشت در ابتدا معرفی کرد دینی نبود که بین انسانها مرز بگذارد یعنی بیشتر حالت پیام و باور بود. او از پیروان آیین راستی صحبت میکرد و این طرز فکر و نگرش تا مدتها بعد هم بود؛ یعنی خیلیها و حتی پادشاههای بعدی اندیشههای اشوزرتشت را می شناختند.
ولی چیزی به اسم زرتشتیگری آنقدر باب نبود؛ تا زمان ساسانیان که دین شاخ و برگ گرفت و شریعت بیشتر وارد دین زرتشی شد. لذا در ماجرای کشته شدن آشوزرتشت بیشتر بحثهای ملی تاثیر داشته است.
البته وقتی که یک پیامبری می آید و آزادی خواه است و از آزادی صحبت می کند و زیر یوغ بردگی بودن را زیر سوال می برد و ایرانی ها بر اساس آموزههای او خراج نمی دهند، میتواند سبب حمله توران شود. اشو زرتشت یا باورهایش این آزادگی را به مردم ایران داده و باعث این تنشها شده و به نوعی در آن راه خودش وهدف خودش کشته شده است.
ولی در کل به نظر نمی آید که بحث دینی به این صورت که در دین های متاخر داریم در این ماجرا پررنگ باشد.
مهمترین دستاوردی که این پیامبر در زمان حیات و تبلیغ خودش داشته چه بوده است ؟
از اشوزرتشت کتاب گاتها به یادگار مانده که خود اشوزرتشت آنرا «مانتره» می گوید. مانتره به معنی کلام اندیشه برانگیز است و ویژگی مانتره در این است که یک کتابی است در آن آفریدگار هستی را به یکتایی نام برده و آفریدگار را برای جهانیان معنی کرده و خدا را اهورامزدا نامیده است.
اهورا به معنی هستی بخش و مزدا به معنی دانای کل است. این دانای کل ویژگی خدای زرتشت بوده و هستی بخش صفت او بوده است. یعنی خدای زرتشت با تکیه بر توانایی خودش به جهان هستی بخشیده است. بسیاری از مبانی فلسفی دیگر مثل فلسفه نیکی و بدی و بهشت و جهنم نیز در گاتها بوده است. در گاتها حکم و دستور نیست و بیشتر فلسفی گونه است.
بزرگترین دستاورد و ثمره اشوزرتشت همین مانتره است. او می گوید راهی را که من انتخاب کردم راه آگاهاندن است؛ یعنی باید با تکیه بر اندیشه انسانها و به وسیله خودشان راه را به آنان نشان دهم و این راه، راه سادهای نیست. او آرزو میکند که ای کاش سوشیانتهایی بعد از او بیایند که دقیقا در حد خود اشوزرتشت باشند و بتوانند این راه را ادامه بدهند تا به نتیجه برسد نتیجه چیست؟ نتیجه بهشت است، نه بهشتی که در دنیای دیگر به دست میآید؛ بهشتی که خود ما انسانها باید در این جهان آنرا بسازیم تا بتوانیم به بهشت معنوی یا در حقیقت بهشت جاودانی که در جهان باقی هست برسیم و این بهشت میسر نمیشود مگر اینکه نیکی در تمام جهان گسترش پیدا کند و هیچ بدی نباشد و همه انسانها یاد بگیرند نیک باشند؛ این آرمان اشوزرتشت در گاهان است.
بر این اساس آن چیزی که از اشوزرتشت باقی مانده یک جهانبینی است نه یک ایدئولوژی که برای یک دین خاص یا پیرو دین خاص آورده باشد.
به آرمان اشوزرتشت اشاره کردید. برخی از صاحب نظران معتقدند پیامبران در زمان خودشان نتوانستند خیلی موفق باشند و جامعه را آنطور که باید و شاید در مسیر توحیدی هدایت کنند. چقدر اشوزرتشت در جامعه ایران در زمان خودش توانسته بود موفق عمل کند؟
اشوزرتشت در بندهای آخرین گاتها، خودش از نتیجه کارش احساس خرسندی میکند میگوید تمام کسانی که با من دشمنی میکردند الان دیگر من را فهمیدند و با من همراه شدند. ولی همانطور که گفتم گفته من نخستین آموزگارم و باید کسانی بعد از من بیایند و این راه را ادامه دهند تا به جهانی برسیم که نو و تازه است؛ جهانی که همه اش نیکی است. او آغازگر بود اما هیچ وقت ادعا نکرده که من یک راه را تمام کردم. آرزو می کند که یک روزی برسد که آن راه به نتیجه برسد و جهان پر از نیکی شود.
یعنی معتقد است که قبل از ایشان این راه یکتاپرستی وجود نداشته و او آغازگر این راه بوده است؟
لااقل در فرهنگ ایرانی نداریم. در ادیان سامی هم کتابی قدیمیتر از گاهان اشوزرتشت وجود ندارد. اما چرا او این ادعا را می کند؟ چون میدانید در ادیان هندو ایرانی که خیلی به هم نزدیک هستند همیشه چالش نیکی و بدی را داشتهایم؛ یعنی همیشه به خدای نیکی و خدای بدی معتقد بودند. تکیه گروهی مثل ایرانیها به خدای نیکیها بوده است؛ یعنی سمبلهای نیکیها را قوی میکردند؛ مثلا فکر میکرند اگر راستی را گسترش بدهند خدای باران پیروز میشود و خشکسالی از بین میرود؛ پس همیشه سعی می کردند راست بگویند؛ ولی برای رفع خشکسالی کاری نمیکردند.
در ادیان هندی ماچیزهای مثل قربانی کردن برای خدایان بدی را هم داریم و نکته اینجاست که بالاخره ما چالش بین خدای نیکی و بدی را همیشه داشته ایم.
اشوزرتشت می آید در اولین بندهای گاتها این را باز می کند و می گوید من قبل از اینکه از خدای یکتا بخواهم بگویم قبل از اینکه از اشاووهومن و فروزههای خدا بخواهم بگویم قبل از اینکه بگویم چگونه باید خدا را نیایش کنیم باید فلسفه نیکی و بدی را باز کنم و آنجا می گوید که نیکی و بدی زاییده زندگی هستند.
خدا انسان را آفرید و از اندیشه خود در وجود انسان اندیشه گذاشت و زندگی را در وجود انسان دمید. انسان به واسطه اینکه اندیشه دارد از آزادی عمل و اراده برخوردار شد ولی به واسطه اینکه اندیشهاش کامل نیست میتواند هم بدی و هم خوبی را بیافریند. اگر به سمت آفرینش خوبیها حرکت کند میتواند به کمال و به خدا برسد.
پس نیکی و بدی زاییده انسانی هستند که آن انسان آفرینش خدا است پس می تواند خدا یکی باشد. ما خدایی داریم که در حقیقت خدای پر از نیکیها و کمال مطلق است. انسان را می آفریند و برایش مسیر را مشخص میکند تا در این مسیر به کمال برسد و انسان است که در زندگی خودش امکان دارد که نیکی یا بدی را بیافریند. پس ما به خدای یکتا رسیدیم.
اگر بخواهیم سیر منطقی را طی کنیم حالا بحث وحی داستان دیگر است. این سیر منطقی اندیشه در جهان باستان بخصوص منطقه هند و ایرانی توسط اشوزرتشت ترسیم شد. او توانست باگشودن گره فلسفه نیکی و بدی خودش به خدای یکتا برسد و آنجا شروع کرد به فریاد کشیدن که آفریدگار هستی یکی است. اهورامزدا دانای کل هستی بخش از وجود خودش اندیشه در وجود انسان گذاشت و برای انسان هدف و آرمانی تعریف شده است تا با تکیه بر اندیشه خود و بر اساس راستیها حرکت کند، خودش را به کمال برساند تا بتواند به خدا برسد.
در تاریخ انبیاء نشانههایی مبنی بر تاثیر روحیات قومی که پیامبر در آن ابراز رسالت میکرده بر روند تبلیغ دیده میشود. گاهی برخی از روحیات اقوام سبب ایجاد مانع میشده است. فرهنگ ایرانی چه تاثیری در روند تبلیغ آشوزرتشت داشت؟
تاثیر مثبتی داشته است. یک استاد دانشگاه می گفت ملتی می تواند خودش به باور یکتایی خدا برسد که اول از ستایش آفریدهها خدا شروع کرده باشد. در فرهنگ ایرانی قبل از اشوزرتشت خدایانی را به عنوان نماد نیکی میپرستیدند. اینها بعد از اشوزرتشت تبدیل به ایزدان می شوند. در تقویم خورشیدی که برای زرتشت است و از قدیم بوده ۱۲ ماه و هر ماه ۳۰روز است و این ۳۰ روز به نام ۳۰ ایزد نامگذاری شده بود. همه آنها نماد خدایان نیکیها بودند. اشوزرتشت وقتی که می آید می گوید آفریدگارهستی یکی است و اینها به فرشتگان نیکی در روی زمین تبدیل میشوند مثلا امرداد فرشته نگهبان گیاهان، آبان فرشته آب ، آذر فرشته نگهبان آتش و مهر فرشته نگهبان عهد و پیمان می شود.
نکته اینجاست که اتفاقا ملت ایران یک ملت با اندیشه و فلسفه قوی بودند. چیزهای دیگری نیز وجود دارد که نشان دهنده صحت این سخن است؛ مثلا ما یک واژه ای به اسم اشا به معنی هنجار هستی داریم که یکی از زیربناهای فکری اشوزرتشت است. اشوزرتشت اعتقاد دارد که چشمه همه نیکی ها راستی است؛ راستی یعنی قانون و چیزی که همیشه صادق باشد و اعتقاد دارد که جهان هستی هم بر اساس همین اشا یا راستی هاپابرجا مانده است. همه قوانین به یک جا ختم می شوند و یک منشا مشخص دارند که همان سمبل هستی بخش یا آفرینش هستی است. این یک باور قدیمی و کهن بوده که زرتشت میآید و آن باور را می پروراند و در دین خودش ارائه می دهد. پس به اعتقاد من آن قسمت مثبت این قضیه خیلی زیاد بوده است و قسمت منفی اش در حقیقت به روحانیونی که خود اشوزرتشت به آنها روحانیون دروغین میگوید بر میگردد. آنها با تکیه بر تقدس گرایی خرافات را در جهان خود نهادینه کردند.