محمدعلی انصاری ضمن اشاره به اینکه نوعدوستترین انسانها در تمام تاریخ اقوام بشر پیامبران بودند، تصریح کرد: پیامبران خودشان را در سطح برتر قرار نمیدادند بلکه در سطح اخوت و برادری قرار میدادند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، درخصوص پیامبران و شیوه ارتباط آنان با مردم، جلسه درس تفسیر قرآن محمدعلی انصاری شامگاه پانزدهم بهمنماه با محوریت سوره احقاف به صورت مجازی برگزار شد.
گزیده متن جلسه از نظر میگذرد؛
«وَ اذْکُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ و برادر عادیان را به یاد آور آنگاه که قوم خویش را در ریگستان بیم داد در حالى که پیش از او و پس از او [نیز] قطعا هشداردهندگانى گذشته بودند که جز خدا را مپرستید واقعا من بر شما از عذاب روزى هولناک مى ترسم».
بعد از اینکه در بیست آیه گذشته پروردگار به مبانی جدی و اساسی اعتقادی اشاره فرمود، از این آیه شریفه سیاق و روش بیان مطالب یک تغییر اساسی دارد و یکباره سمت و سوی مباحث به نگرش تاریخی منتقل میشود و از تاریخ و گذشته قومی سخن به میان میآید. این روش بسیار جذاب و دلنشین است و در جای جای قرآن دیده میشود. هنگامی که خداوند مطالبی را بیان میکند، شواهد عینی آنچه گفته شده را بازگو میکند. مثلا هنگامی که سخن از زوایای توحید و مباحث جهان باقی به میان میآید یا در حوزه رسالت سخن به میان میآید جای آن است که خداوند تحقق این مباحث را در دل زمان و زندگی انسان نشان دهد و پیامدها و فرآیندهای آن را بازگو کند و به نمایش بگذارد. این یکی از علل تاکید قرآن بر مساله تاریخ است.
اگر در آیات قبل خواندیم پروردگار فرمود کسانی هستند که عقوبت الهی بر آنها لازم آمد یا قبل از آن خواندیم کسانی هستند که خدا به بهترین شکل اعمال آنها را میپذیرد، باید نمونههایی از این افراد نشان داده شود و این در اثر موشکافی تاریخ به دست میآید. پس این روش زیبای قرآن بسیار آموزنده است که بعد از اینکه مطالب علمی گفته شد عینیت و شهود آن را به نمایش میگذارد و مصادیق در کنار مفاهیم آشکار میشود. به همین خاطر فرمود: «وَ اذْکُرْ أَخَا عَادٍ».
چرا قرآن «هود» را برادر قوم عاد معرفی کرد
واژه «عاد» به هر شی کهن و دیرینی گفته میشود. قوم عاد کهنترین قوم پس از قوم نوح هستند که در قرآن از آنها یاد شده است. شخصیتی که به سوی این جامعه فرستاده شده حضرت هود است و یک سوره قرآن هم به نام هود است. پیامبر(ص) هم فرمودند سوره هود مرا پیر کرد. بخش زیادی از تاریخ قوم هود در سوره هود بیان شده و اینجا فقط اشارهای نغز به گفتمان میان او و قوم او وجود دارد. آیه به جای اینکه بفرماید هود را یاد کن میفرماید «اخا عاد» را یاد کن. اخ از اخوت میآید و اخوت به معنای ملازمت و پیوستگی و وابستگی میان دو چیز است. البته بستگی دارد عامل وابستگی چه چیزی باشد. اگر آنچه دو نفر را به هم وابسته میکند خویشاوندی باشد اخوت نسبی است. گاهی ممکن است وابستگی به لحاظ باور و عقیده و اعتقاد باشد یعنی دو نفر سرسپرده یک مکتب اعتقادی باشند چنانکه در قرآن آمده است مومنین با هم اخوه هستند. گاه ممکن است این پیوندی که وجود دارد به لحاظ مسائل سیاسی باشد مثل اخوان المسلمین. گاه ممکن است ترکیبی از اینها باشد. پس اخوت یک پیوند و وابستگی شدید را میرساند.
یکی از عوامل این وابستگی، وابستگیهای عاطفی است. اگر کسی نسبت به دیگری وابستگی عاطفی داشته باشد برایش کلمه اخ به کار برده میشود. چرا اینجا کلمه اخ به کار برده شده است؟ یک دلیلش وابستگی قومی هود به قوم خود است. نکته دومش همین مطلبی است که در آخر گفتم یعنی هود کسی بود که با مهرورزی و دلسوزی به سوی مردم آمده است. هنگامی که نسبتهای اجتماعی را نگاه میکنیم هیچ نسبتی مثل برادری، برابری را به ذهن انسان متبادر نمیکند. آیه فرمود «اخا عاد» به دلیل اینکه روش برخورد انبیای الهی با جامعه برادرانه بود و در نهایت عواطف و احساسات بود. در میان بشریت هیچ کس به اندازه انبیا دلسوز انسانها نیست.
انبیا نوعدوستترین انسانها
نوعدوستترین انسانها در تمام تاریخ اقوام بشر پیامبران بودند. شما در مورد پیامبر مکرم اسلام میبینید از جمله القابی که خدا در قرآن برای ایشان به کار میبرد این است که «حریص علیکم». در عین حال انبیا از افق بالاتری مردم را صدا نمیزنند؛ «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ و براى آن مؤمنانى که تو را پیروى کرده اند بال خود را فرو گستر». وقتی یک پرنده میخواهد پایین بیاید بالهایش را جمع میکند و مینشیند. به این کار «خفض جناح» میگویند. پیامبران پایین میآمدند و در کنار انسانها مینشستند و خودشان را در سطح برتری قرار نمیدادند و در سطح اخوت قرار میدادند.
«وَ اذْکُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ». کلمه انذار بهترین معنایش بیدارگری است. وقتی جامعهای خفته است و غفلت آن را گرفته است، شرایطی است که انبیا به صحنه میآیند و اولین کاری که انجام میدهند بیدارگری است و انسانها را از خواب غفلت بیدار میکنند. بشارت و انذار کار انبیای الهی است و انبیا آمدند بشارت و انذار دهند.
ما سورهای را میخوانیم که نامش احقاف است. چرا احقاف؟ به دلیل کلمهای که در این آیه آمده است. نامگذاری سور که توسط پیامبر(ص) انجام شده است یا بر اساس یک واژه برجسته از کل یک سوره است یا بر اساس یک موضوع یا یک سوژه بسیار مهم است که در سوره وجود دارد. ممکن است آن نام، نام ماجرا یا مکان یا حقیقتی باشد. خود نامشناسی سور یک داستان زیبایی است و میتواند موضوع جدی باشد. بررسی نامگذاریها میتواند سرمنشا شناخت به حقایق آفرینش باشد.
کلمه احقاف جمع حقف است. حقف به معنای رمل و ریگ نرم انباشته است. این نام، نام منطقهای است که رمل در آن زیاد بوده است. به تعبیر جغرافیدانها منطقهای بین عمان و عدن که امروز آن را به نام یمن میشناسیم. این منطقه بسیار مهم است و در گذشته هم بسیار شکوهند بوده است. در قرآن هم به این مسئله اشاره شده است و قرآن میفرماید: «لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ». آیه فرمود در سرزمین احقاف، حضرت نوح قوم خود را بیدارگری کرد. البته اگر هود آمد و به هشدار مردم پرداخت نه اولین منذر بود و نه آخرین و این بر اساس سنت الهی بود. با این جمله معترضه خدا اشاره میکند این سنت پایدار الهی بوده که هیچ قومی نیستند مگر اینکه خدای سبحان در میان آنها بیداگری میفرستد.