زیارت جامعه کبیره؛ اکسیر محبت و اطاعت/ به مناسبت میلاد امام هادی(ع)
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی در ویژه نامه ای به شرح یکی از فرازهای دعای جامعه کبیره پرداخته است که در زیر عینا نقل می شود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، «من اطاعکم فقد اطاع الله و مَن اَحَبَّکُم فقَد اَحبَّ الله»؛ بدون شک، زیارت جامعه کبیره، از مهمترین برکات وجود سراسر نور و برکت حضرت امام هادی علیهالسلام است که توسط آن حضرت، تلقین و آموزش دادهشده است. این زیارت نورانی، معجونی دلفروز از معرفت به خداوند و معرفت به وسایط فیض الهی است که در کنار آموزههای ناب توحیدی و معارف عمیق شیعی، الفاظ و گفتار آنکه خطاب به معصوم علیهالسلام خوانده میشود، سرشار از جنبههای عاطفی و محبتی است. این زیارتنامه، اکسیری از معرفت و محبت است که مهرورزی طرفینی بین عبد و مولا را به تصویر میکشد و توجهات خاص و عنایات پربرکت میان زائر و مزور را به زیباترین وجهی برمیانگیزد.
ازآنجاکه جنبه «محبت امام علیهالسلام» در این درسنامه امام شناسی، جلوه برجسته دارد و در فرازهایی نیز بهطور خاص، مدنظر قرارگرفته، در اینجا بهطور خلاصه به توضیح و شرح این مسئله پرداخته میشود.
مقدمه
محبت، لطیفه نهانى پروردگار در دلوجان انسان است. خدای متعال از بدو آفرینش، با دمیدن نفحهى جانبخش خویش او را شیفته و شیداى خویش ساخت و همین محبت است که فطرت انسان را خداجو ساخته و در تمام لحظات عمر، دانسته یا ندانسته در طلب هر چه که مىرود، در حقیقت در جستوجوی اوست. هراندازه که دلوجان محبّ با محبت محبوب یگانه عالم، بیشتر آمیخته باشد، آتش شوق و شیدایىاش سوزندهتر است. محبت، چراغ راه سالکان و ره پویان کوى یار است که هم نور فروزنده است و هم آتش گرمیبخش. محبت به معبود است که بنده را به عبادت و اطاعت مىکشاند تا رمز (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ)[۱]؛ (و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آن که مرا بپرستند.) دریابد.
طفیل هستى عشقاند آدمى و پرى
ارادتى بنما تا سعادتى ببرى
بکوش خواجه و از عشق بىنصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بىهنرى[۲]
خدای متعال، ائمه اطهار علیهمالسلام را واسطه فیض خویش با بندگان قرار داده و برای اینکه بندگان، راحتتر و با درک بهتری او را اطاعت و عبادت کنند، بندگانی از جنس خودشان را واسطه فرموده تا الگوی بندگی برای خلق باشند و حکیمانه، اطاعت آنها را اطاعت از خود مقرر فرمود تا از جهت بینش و انگیزش، انسانها تنها راه تقرب به خدا و نیل به سعادت را _ که همانا اطاعت و عبادت حضرت حق است_ آسانتر درک و طی مسیر نمایند؛ و ازآنجاکه اطاعت و سرسپردگی، جز با چاشنی دلنشین و محرک محبت حاصل نمیشود، خدای متعال باز هم حکیمانه، محبت آن انوار پاک را در دل دلدادگان به آنان انداخت تا این اطاعت و پیروی، هم عاقلانه و حکیمانه و هم عاشقانه باشد و سیر در مسیر حق و حقیقت، چیزی کم نداشته باشد.
آبی است محبت تو، گویی
کآمیختهاند با گِل من
همانگونه که اطاعت اهلبیت علیهمالسلام اطاعت از خداست، محبت اهلبیت نیز از محبت خداى متعال جدایى ندارد؛ زیرا آنان را از پروردگار جدایى و افتراقى نیست.
این همافزایی اطاعت و محبت، درواقع حکمت سعادتبخش و هدایتگر الهی است که در کلام نورانی حضرت امام هادى ـ علیهالسّلام ـ در زیارت جامعه بهطور خاص و مکرر مورد توجه قرارگرفته است:
«من اطاعکم فقد اطاع الله و مَن اَحَبَّکُم فقَد اَحبَّ الله.»[۳]؛ آنکه شما را اطاعت کند، همانا خدا را اطاعت کرده و آن که شما را دوست بدارد، همانا خداى را دوست داشته است.
نکته لطیف و البته بسیار عمیق و راهبردی در این فراز آن است که حضرت، محبت و طاعت اهلبیت را مشابه و مثل محبت و طاعت خدا ندانسته و نفرموده من اطاعکم کمن اطاع الله و من احبکم کمن احب الله؛ بلکه آن را عین محبت و اطاعت الهی دانسته که جدایی و انفکاکناپذیرند!
محبت اهلبیت ـ علیهمالسّلام ـ، مرکب تند سیرى است که دوستداران واقعى آنان را از مهلکههاى دنیا و آخرت مىرهاند و تا سرمنزل مقصودشان مىرساند، بهشرط آن که در محبت خویش صداقت آرند و جمال شاهد رعناى محبت را به زیور طاعت و بندگى بیارایند. بلال بن حمامه گوید: روزى پیغمبر اکرم ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ شاد و خندان بر ما وارد شد، عبدالرحمن بن عوف عرض کرد: یا رسول الله از چه روى این چنین خندانید؟ فرمود:
بهواسطهی بشارتى که از طرف پروردگارم دربارهى پسر عمو و برادرم و دخترم به من رسیده، آنگاهکه خداوند اراده کرد فاطمه ـ علیهاالسّلام ـ را به ازدواج على ـعلیهالسّلام ـ درآورد، فرشتهاى را امر کرد شجرهى طوبى را تکان دهد. همینکه آن را تکانید، ورقههایى بر زمین ریخت، خداوند ملائکهای به وجود آورد تا آن اوراق را جمعآورى کنند. روز قیامت، همان ملائکه در محشر میان مردم گردش مىکنند، هر دوست خالص ما خانواده را که ببینند، یکى از آن نوشتهها را به او مىدهند که برات آزادى از جهنم است. به برکت برادر و پسرعمویم على بن ابىطالب و دخترم فاطمهى زهرا، مردان و زنانى از امتم از شرارهى آتش جهنم آزاد مىشوند.[۴]
محبت خداى متعال، شیرازهى وجود هستى است و کسی که مدعی محبت خداست، باید آیین دوستی و محبت را بیاموزد و علاوه بر محبوب، آن چه مورد عنایت محبوب است را نیز دوست بدارد و محبوبِ محبوب را محبوب خویش بداند؛ چنانکه امام سجاد، در مناجات خویش با حضرت معبود، چنین مىفرماید:
«اللّهم اِنّى اسئَلُکَ حُبَّک و حبَّ مَن یُحِبُّک.»[۵]؛ الهى! از تو محبت خودت و آن که را تو دوست مىدارى، مىطلبم.
به فرمودهى پروردگار کریم، کسى در درگاه الهی محبوبتر از اهلبیت پیامبر علیهمالسلام نیست. خداوند در «حدیث کسا» هنگامیکه پنجتن آل عبا در زیر کسا جمع شدند، در جمع ملائکه خویش، محبت آنان را سبب آفرینش تمامى آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست و عالم هستى را طفیل وجود ایشان معرفى فرمود:
اى ملائکهی من و اى ساکنان آسمانهاى من! بهدرستی که من آسمان بنا یافته و زمین پهن گشته و ماه روشنیبخش و خورشید رخشان و فلک دوّار و دریاى جارى و کشتى سیرکننده را خلق نکردم، مگر به جهت محبت و دوستى این پنج نفر که زیر کساء آسودهاند. جبرییل امین عرض کرد: اى پروردگار! ایشان چه کسانى هستند؟ خداوند ـعزّوجلّ ـ فرمود: ایشان اهلبیت پیامبر ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ و معدن رسالتاند؛ هُم فاطِمَهُ و اَبُوها و بَعْلُها و بَنوُها؛ فاطمه و پدر او و شوهر و فرزندان او.[۶]
هم چنین پیامبر اکرم ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ فرمود:
«اَحِبّونى لِحُبِّ اللهِ ـعزّوجلّ ـ واَحِبّوا اهلبیتى لِحُبِّى.»[۷]؛ مرا به خاطر محبت خدا دوست بدارید و اهلبیتم را براى محبت و علاقهاى که به من دارید، دوست بدارید.
پس چارهای نیست که انسانها در مسیر سعادت و آخرت، محبت محبوبان خدا را در دل داشته باشند و سر بر خط فرمان ایشان بنهند؛ چنانکه خداى متعال اجر و مزد رسالت و هدایت نبى مکرّم خویش را در محبت اهلبیت ـعلیهمالسّلام ـ قرار داده است:
(قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ آلْمَوَدَّهَ فِى آلْقُرْبَى)[۸]؛ اى محمد! مردم را بگو که من در برابر هدایت و نجات شما پاداشى نمىطلبم، مگر مهرورزى به نزدیکانم را.
جایگاه و اهمیت محبت اهلبیت علیهمالسلام
ارزش و اهمیت مهرورزى و محبت به خاندان پیامبر که در زیارت جامعه کبیره از بیان مبارک امام هادی علیهالسلام مورد تأکید قرارگرفته، بهقدری اهمیت دارد که بر اساس روایات، ایمان هیچ مؤمنى جز با آن کامل نشود و قدر و اهمیتى نخواهد داشت؛ گویى عیار زر ایمان انسان، بسته به محبت اهلبیت ـعلیهمالسّلام ـ است؛ چنانکه نبى مکرّم اسلام ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ مىفرماید:
بندهاى ایمان نمىآورد، مگر آن که مرا از جان خویش بیشتر دوست داشته باشد و اهلبیت من نزد او، عزیزتر از اهلبیتش باشند و خاندان مرا بیش از خاندان خویش دوست بدارد و ذات مرا از ذات خویش بیشتر دوست داشته باشد. [۹]
از همین روست که عمود خیمه اسلام و پایه مسلمانى مسلمانان، محبت اهلبیت معرفى شده است که حضرت امام صادق ـعلیهالسّلام ـ فرمود:
«لِکُلِّ شَىْءٍ اَساسٌ و اَساسُ الإسلامِ حُبُّنا اهلَ البَیت.»[۱۰]؛ هر چیزى را پایه و اساسى باشد و اساس و زیربناى اسلام، محبت ما اهلبیت است.
بنابر این برای انسان مؤمن در مسیر سعادت اخروی، توشهاى وسیعتر از محبت اهلبیت و ولایت اولیاى الهى ـعلیهمالسّلام ـ نیست. هر که از این خرمن پرفیض دامنى بیشتر فراهم آورد، زودتر به مقصد خواهد رسید و دشوارى راه بر او آسانتر خواهد آمد. سرور کائنات و سید انبیاى الهى، حضرت محمد مصطفى ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ فرمود:
آگاه باشید هر که با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است. هر که با محبت آل محمد بمیرد، آمرزیده به سراى باقى مىرود. هر که با محبت آل محمد بمیرد، توبهکار مرده است. هر کس با محبت آل محمد بمیرد، مؤمن و در حال کامل شدن ایمان از دنیا رفته است. هر کس که با محبت آل محمد بمیرد، فرشته مرگ و ازآنپس نکیر و منکر بشارت بهشتش دهند. هر کس با محبت آل محمد بمیرد، چونان عروسى که به حجله مىخرامد، به بهشت خواهد خرامید. هر کس با محبت آل محمد بمیرد، بر سنت پیامبر از دنیا رفته و آگاه باشید آن که با بغض و کینه به آل محمد بمیرد، روز قیامت چنان محشور شود که بر پیشانىاش نوشتهشده: ناامید از رحمت پروردگار، آنکس که با بغض آل محمد بمیرد، بوى بهشت به مشامش نخواهد رسید.[۱۱]
هرچند محبت اولیاى الهى از عظمت والایى برخوردار است و جز با آن، مسیر کمال را نمیتوان پیمود، دستیابی به آن نیز محتاج عنایت پروردگار رئوف و خود اهلبیت است که تا عنایت آنان نباشد، مهر و محبتشان در سینه محبان فروننشیند و نهال رعناى محبت، تنها بهقدر ظرفیت دل مشتاقان به بار خواهد نشست. پس باید عاجزانه دست نیاز به دامان بىنیاز آویخت و دستیابی بدین فیض عظیم را هم از او خواست تا در پرتو نور محبت اولیا، جانودل به آتش عشق و محبت آنان افروخته شود و سوزوگداز عاشقى، مؤمن را به سیر الى الله و رهایى از خاکدان تیره نفس و دنیا وادارد. حضرت صادق ـعلیهالسّلام ـ فرمود:
خداوند محبت اهلبیت پیامبر را از آسمان فرو مىفرستد و آن را خزاینى است زیر عرش پروردگار، هم چون خزاین زر و سیم که تنها به مقدار معین و مقرر نازل خواهد شد و جز بهترین خلق خدا، از آن نصیب نخواهد داشت. محبت اهلبیت ابرى است چون ابرهاى بارانزا. آن هنگام که پروردگار اراده کند از آن فیض به بهترین بندگان خویش بهرهاى عنایت فرماید، اجازه مىدهد که آن ابر بر آنکس فروبارد و حتى قلب کودکان در شکم مادران از این باران رحمت برخوردار خواهد شد.[۱۲]
نیز حضرت باقر ـعلیهالسّلام ـ فرمود:
«لا یُحبُّنا الا مَن طابَ مَولِدُهُ.»[۱۳]؛ ما را جز انسانهاى حلالزاده، دوست نمىدارند.
محبت، چاشنی طاعت
چنانکه در فرمایش امام هادی علیهالسلام مشاهده میشود، اطاعت و محبت مانند دو بال برای پرواز و صعود معنوی محبین اهلبیت هستند که هر دو باهم لازم و ضروری است بلکه صرف محبت نهتنها ناکافی، بلکه اصلاً باید گفت محبت جنبه مقدمی داشته و نردبان سیر در مسیر طاعت است.
اظهار اشتیاق به محبوب، زمانى مقبول و پسندیده است که از سوى محبوب، مهر تأیید و امضاى قبول خورد. شرط سودمندى محبت و کامجویى محب، آن است که در دعوى خویش صادق باشد و در ادعاى خود، وفادار و مطیع و فرمانبردار محبوب گردد. آن که دل درگرو مهر یارى نهاده، باید سر نیز در کمند طاعت وى اندازد و از هر چه جز رضایت و خشنودى اوست، سرباز زند. بسى مایهى شرمسارى و ندامت است که کسى ادعاى عاشقى معشوقى نماید، ولى ازآنچه وى پسندد، روى گرداند و در مسیر آن چه مورد ناخرسندى اوست، گام نهد.
در راه عاشقى شرط نخست، صداقت، دلدادگى و اثبات وفادارى است و اگر جز این باشد، این مهر و محبت نهتنها اثرى در پى نخواهد داشت، که نزد یار به کمتر چیزى نیرزد و موجب خسران و شرمسارى نیز خواهد بود. از همین روست که پیشوایان طریق بندگى و اولیاى مکرّم الهى، ادعاى محبت و دوستدارى یاران خویش را کافى ندانسته، طاعت و تقوا و عمل به فرمانهاى خدا و رسول را شرط صداقت در دعوى تشیع و ولایت آنان معرفى فرمودهاند؛ حضرت امام محمدباقر ـعلیهالسّلام ـ به جابر بن عبدالله انصارى فرمود:
اى جابر! آیا کسى که ادعاى تشیع دارد، کافى است که بگوید من اهلبیت را دوست مىدارم؟ به خدا سوگند، شیعه ما نیست، مگر کسى که تقوا داشته باشد و از خدا اطاعت کند و ایشان جز با فروتنى، خشوع، امانتداری، زیاد به یاد پروردگار بودن، روزه، نماز، نیکى به پدر و مادر، تعهد به همسایگان، فقیران، درماندگان، یتیمان و راستگویان و نیز تلاوت قرآن و به کار انداختن زبان در امور خیر شناخته نمىشوند و امین طایفهشان در تمامى امور هستند… مگر همین گفتار زبان که کسى بگوید: من على ـعلیهالسّلام ـ را دوست دارم ]چون[ او را کفایت خواهد کرد، اگر اهل عمل نباشد؟! پس اگر بگوید رسول خدا را دوست دارم، رسول خدا ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ از على ـعلیهالسّلام ـ بهتر است، سپس از سیرهاش تبعیت نکند و به سنتش عمل ننماید، محبتش براى او نفعى ندارد.
پس تقوا داشته و براى آن چه نزد خداست عمل کنید. بین خدا و بین کسى خویشاوندى نیست، محبوبترین بندگان بهسوی خدا ]و گرامىترین ایشان نزد او[ باتقواترین و عاملترین آنان در اطاعت الهى هستند. اى جابر! به خدا سوگند جز با انجام وظایف بندگى به خداوند نزدیک نمىشوند و با ما برائتى از آتش نیست و کسى بر خداوند حجتى ندارد، اگر او را نبخشد. پس آن که اطاعت خدا نماید، دوستدار ماست و هر که اهل معصیت باشد، دشمن ما به شمار آید و به ولایت و دوستى ما جز با عمل و پرهیز از محرمات، نتوان رسید.[۱۴]
البته به نسبت اطاعت و فرمانبردارى از محبوبان الهى، محبت نیز مراتب و درجاتى خواهد داشت؛ چنانکه هر کس در بندگى حقتعالی ثابتقدمتر باشد، از دیگران پیش خواهد افتاد. امام امیرالمؤمنین ـعلیهالسّلام ـ فرمود:
آن که ما را با قلبش دوست بدارد و با زبانش یارى کند و در برابر دشمنان، با دستانش ما را همراهى کند، پس او با ما و در درجهى ما خواهد بود و آن که ما را با قلبش دوست دارد و با زبانش یارى کند، ولى در کنار ما با دشمنان ما نستیزد، پس او به درجهاى پایینتر از قبلى است و آن که ما را با قلبش دوست بدارد و با زبان و دستش یارى نکند، در بهشت خواهد بود.[۱۵]
دلباختگى عشاق
آن که در آرزوى افزونى محبت و مهر، صبر بر طاعت و معصیت پیشهى خود سازد، به مدد عشق و محبت باطنى به محبوب، به مقام صبر بر مصیبت و بلا نیز دست خواهد یافت و آنگاه است که دلوجان سپر بلا خواهد ساخت و در مسیر دیدار یار و سیر و سلوک الى الله، از هیچ گزندى نخواهد هراسید؛ چراکه از پس صبر، نوبت ظفر آید و در پى تحمل مصیبتهاى عشق، به بارگاه حضرت معشوق توان رسید.
از این روست که شیداییان محبت اهلبیت و سوداییان آستان اولیاى الهى، چون زمین حاصل خیز محبتشان را به طاعت و عبادت شخم زده و خرمن خرمن معرفت چیدهاند، در راه این شور و اشتیاق، از پذیرایى هیچ غم و رنجى اکراهى به دل ندارند و تن و جان، آماج بلاهاى راه عشق کردهاند. تاریخ زندگانى هر کدام از یاران و محبان واقعى این خاندان، گواه همین مطلب است.
پس از پایان جنگ احد و بازگشت پیغمبر ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ بهطرف مدینه، زنان و مردان از هر قبیله بر سر راه آمده بودند و بر سلامتى پیغمبر ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ، خداى را سپاسگزارى مىکردند. از قبیله بنى عبدالأشهل، مادر سعد بن معاذ جلوتر از دیگران مىآمد. در این هنگام عنان اسب پیغمبر ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ در دست سعد بود. عرض کرد: یا رسول الله مادر من است که خدمت مىرسد. حضرت رسول ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ فرمود: آفرین بر او.
مادر سعد نزدیک شد، پیغمبر ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ او را به شهادت فرزندش عمرو بن معاذ تسلیت فرمود. آن زن عرض کرد: «یا رسول الله! همینکه شما را به سلامت مشاهده نمودم، هیچ مصیبت و ناراحتى دیگر بر من اثر نخواهد کرد و دشوار نخواهد بود.» موکب پیغمبر ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ نزدیک به زنى از انصار رسید که شوهر و پدرش کشته شده بودند. مسلمین او را به شهادت پدر و شوهرش تسلیت دادند، در جواب آنها گفت: پیغمبر ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ چه طور است؟ گفتند: آنطور که خواسته تو است، بحمد الله سلامت است. گفت: مایلم خودم آن جناب را مشاهده کنم و با چشمان خود ایشان را ببینم. همینکه چشمش به پیغمبر ـصلّىاللهعلیهوآلهوسلّم ـ افتاد گفت: «یا رسول الله! با وجود سلامتى شما، هر مصیبتى هرچند دشوار باشد، کوچک و آسان است.»[۱۶]
[۱]. سورهى ذاریات، آیهى ۵۶.
[۲]. حافظ شیرازى.
[۳]. فقیه، ج ۲، ص ۶۱۳؛ بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۱۲۹.
[۴]. کشف الغُمّه، ج ۱، ص ۴۵۷.
[۵]. بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۴۸ (مناجات خمس عشره، مناجات محبین).
[۶]. مفاتیح الجنان، حدیث کساء.
[۷]. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۷۶؛ امالى صدوق، ص ۳۶۴.
[۸]. سورهى شورى، آیهى ۲۳.
[۹]. کنز العمال، ج ۱، ص ۱۱؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۱۳.
[۱۰]. بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۸۱؛ ج ۷۷، ص ۱۵۶.
[۱۱]. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۱۱؛ جامع الاخبار، ص ۱۶۵.
[۱۲]. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۹۱؛ تحف العقول، ص ۳۱۳.
[۱۳]. بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲؛ تأویل الآیات، ص ۴۹۷.
[۱۴]. کافى، ج ۲، ص ۷۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۳۴.
[۱۵]. بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۰۶؛ خصال، ج ۲، ص ۶۲۸.
[۱۶]. شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۴۱.