چرا دعوت مردم کوفه عامل اصلی در قیام امام حسین (ع) نبوده است؟
پاسخ استاد مطهری
استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی به تشریح عوامل قیام امام حسین (ع) میپردازد و نامه مردم کوفه به امام حسین (ع) را یک عامل فرعی در این قیام میداند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، متن پاسخ استاد مطهری بشرح زیر است:
شاید در بعضی کتابها خوانده باشید، مخصوصاً در این کتابهای به اصطلاح تاریخی که به دست بچههای مدرسه میدهند مینویسند که در سال شصتم هجرت معاویه مرد، بعد مردم کوفه از امام حسین دعوت کردند که آن حضرت را به خلافت انتخاب کنند. امام حسین به کوفه آمد، مردم کوفه غدّاری و بی وفایی کردند، ایشان را یاری نکردند، امام حسین کشته شد!
انسان وقتی این تاریخها را میخواند فکر میکند امام حسین مردی بود که در خانه خودش راحت نشسته بود، کاری به کار کسی نداشت و درباره هیچ موضوعی هم فکر نمیکرد، تنها چیزی که امام را از جا حرکت داد دعوت مردم کوفه بود! در صورتی که امام حسین در آخر ماه رجب که اوایل حکومت یزید بود، برای امتناع از بیعت از مدینه خارج میشود و چون مکه حرم امنالهی است و در آنجا امنیت بیشتری وجود دارد و مردم مسلمان احترام بیشتری برای آنجا قائل هستند و دستگاه حکومت هم مجبور است نسبت به مکه احترام بیشتری قائل شود، به آنجا میرود- روزهای اولی است که معاویه از دنیا رفته و شاید هنوز خبر مردن او به کوفه نرسیده- نه تنها برای اینکه آنجا مأمن بهتری است بلکه برای اینکه مرکز اجتماع بهتری است.
در ماه رجب و شعبان که ایام عمره است، مردم از اطراف و اکناف به مکه میآیند و بهتر میتوان آنها را ارشاد کرد و آگاهی داد. بعد موسم حج فرا میرسد که فرصت مناسبتری برای تبلیغ است. بعد از حدود دو ماه نامههای مردم کوفه میرسد. نامههای مردم کوفه به مدینه نیامد و امام حسین نهضتش را از مدینه شروع کرده است.
نامههای مردم کوفه در مکه به دست امام حسین رسید، یعنی وقتی که امام تصمیم خود را بر امتناع از بیعت گرفته بود و همین تصمیم، خطری بزرگ برای او به وجود آورده بود.
(خود امام و همه میدانستند که نه اینها از بیعت گرفتن دست برمیدارند و نه امام حاضر به بیعت است.) بنابراین دعوت مردم کوفه عامل اصلی در این نهضت نبود بلکه عامل فرعی بود، و حداکثر تأثیری که برای دعوت مردم کوفه میتوان قائل شد این است که این دعوت از نظر مردم و قضاوت تاریخ در آینده فرصت به ظاهر مناسبی برای امام به وجود آورد.
کوفه ایالت بزرگ و مرکز ارتش اسلامی بود [۱]. این شهر که در زمان عمربن الخطّاب ساخته شده، یک شهر لشکرنشین بود و نقش بسیار مؤثّری در سرنوشت کشورهای اسلامی داشت، و اگر مردم کوفه در پیمان خود باقی میماندند احتمالاً امام حسین علیه السلام موفق میشد. کوفه آن وقت را با مدینه یا مکه آن وقت نمیشد مقایسه کرد، با خراسان آنوقت هم نمیشد مقایسه کرد؛ رقیب آن فقط شام بود. حداکثر تأثیر دعوت مردم کوفه، در شکل این نهضت بود یعنی در این بود که امام حسین از مکه حرکت کند و آنجا را مرکز قرار ندهد (البته خود مکه اشکالاتی داشت و نمیشد آنجا را مرکز قرار داد)، پیشنهاد ابن عباس را برای رفتن به یمن و کوهستانهای آنجا را پناهگاه قراردادن نپذیرد، مدینه جدّش را مرکز قرار ندهد، به کوفه بیاید.
پس دعوت مردم کوفه در یک امر فرعی دخالت داشت، در اینکه این نهضت و قیام در عراق صورت گیرد، والّا عامل اصلی نبود.
وقتی امام در بین راه به سرحد کوفه میرسد با لشکر حر مواجه میشود. به مردم کوفه میفرماید: شما مرا دعوت کردید، اگر نمیخواهید برمیگردم. معنایش این نیست که برمیگردم و با یزید بیعت میکنم و از تمام حرفهایی که در باب امر به معروف و نهی از منکر، شیوع فسادها و وظیفه مسلمان در این شرایط گفتهام صرف نظر میکنم، بیعت کرده و در خانه خود مینشینم و سکوت میکنم؛ خیر، من این حکومت را صالح نمیدانم و برای خود وظیفهای قائل هستم. شما مردم کوفه مرا دعوت کردید، گفتید:
ای حسین! تو را در هدفی که داری یاری میدهیم، اگر بیعت نمیکنی نکن؛ تو به عنوان امر به معروف و نهی از منکر اعتراض داری، قیام کردهای، ما تو را یاری میکنیم. من هم آمدهام سراغ کسانی که به من وعده یاری دادهاند. حال میگویید مردم کوفه به وعده خودشان عمل نمیکنند، بسیار خوب ما هم به کوفه نمیرویم، برمیگردیم به جایی که مرکز اصلی خودمان است. به حجاز (مدینه یا مکه) میرویم تا خدا چه خواهد. به هر حال ما بیعت نمیکنیم ولو بر سر بیعت کردن، کشته شویم. پس حداکثر تأثیر این عامل یعنی دعوت مردم کوفه این بوده که امام را از مکه بیرون بکشاند و ایشان به طرف کوفه بیایند.
البته نمیخواهم بگویم که واقعاً اگر اینها دعوت نمیکردند امام قطعاً در مدینه یا مکه میماند؛ نه، تاریخ نشان میدهد که همه اینها برای امام محذور داشته است. مکه هم از نظر مساعد بودن اوضاع ظاهری، وضع بهتری نسبت به کوفه نداشت. قرائن زیادی در تاریخ هست که نشان میدهد اینها تصمیم گرفته بودند که چون امام بیعت نمیکند، در ایام حج ایشان را از میان بردارند.
تنها نقل صریحی نیست، دیگران هم نقل کردهاند که امام از این قضیه آگاه شد که اگر در ایام حج در مکه بماند، ممکن است در همان حال احرام که قاعدتاً کسی مسلّح نیست، مأمورین مسلّح بنی امیه خون او را بریزند، هتک خانه کعبه شود، هتک حج و هتک اسلام شود (دو هتک؛ هم فرزند پیغمبر در حال عبادت در حریم خانه خدا کشته شود، و هم خونش هدر رود) بعد شایع کنند که حسین بن علی با فلان شخص اختلاف جزئی داشت و او حضرت را کشت و قاتل هم خودش را مخفی کرد، و درنتیجه خون امام به هدر رود. امام در فرمایشات خود به این موضوع اشاره کردهاند.
در بین راه که میرفتند، شخصی از امام پرسید: چرا بیرون آمدی؟ معنی سخنش این بود که تو در مدینه جای امنی داشتی، آنجا در حرم جدّت کنار قبر پیغمبر کسی متعرض نمیشد، یا در مکه کنار بیت الله الحرام میماندی.
اکنون که بیرون آمدی برای خودت خطر ایجاد کردی.
فرمود: اشتباه میکنی؛ من اگر در سوراخ یک حیوان هم پنهان شوم، آنها مرا رها نخواهند کرد تا این خون را از قلب من بیرون بریزند. اختلاف من با آنها اختلاف آشتی پذیری نیست. آنها از من چیزی میخواهند که من به هیچ وجه حاضر نیستم زیر بار آن بروم. من هم چیزی میخواهم که آنها به هیچ وجه قبول نمیکنند.