الهیات دیالوگی یک جُستار فلسفی، مباحثه کلامی و تلاش برای دستیابی به حیات مشترک معنوی است. رویکرد گفتوگویی هم در داوری و ارزیابی اعتقادات دیگران با توجه به تئوریهای بازیهای زبانی و هرمنوتیک متن محتاط است و هم دغدغهمندِ دریافت و درک خوانش دقیقی از آموزههای اعتقادی دیگری است و هم میکوشد که به چگونگی و گوناگونی تجربههای ناب در حیات معنوی ادیان دست یابد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «الهیات دیالوگی: فرصتها و چالشهای گفتوگوی دینی» با سخنرانی رسول رسولیپور، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دین دانشگاه خوارزمی، برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
چند سالی درگیر گفتوگوهای بینالادیانی بودم و این سالها زمینه ارتباط بیشتر و رسمیتری با مؤسسات، کلیساها و کنیسهها فراهم شد و پس از آن در برنامههای مختلف شرکت میکردم. آخرین گفتوگوی بنده، با برخی از محققان هندی بود که گفتوگویی بین ادیان شرقی و غربی تلقی میشد. اکنون میخواهم نوع جدیدی از الهیات را معرفی کنم که «الهیات دیالوگی» و نیز عبارت جدیدی است و غیر از یکی دو منبع، در این باره مطالعات دقیقی انجام نشده است.
الهیات دیالوگی و اَشکال ارائه آن
الهیات دیالوگی دستکم در سه شکل ارائه میشود که از حیث روششناختی، جامعهشناختی و هستیشناختی است. آنچه در این بحث بدان پرداخته میشود، الهیات دیالوگی از حیث روششناختی است که به معرفتشناسی مربوط میشود تا جامعهشناسی و هستیشناسی.
الهیات دیالوگی از حیث روششناختی، خداشناسی، بینالاذهانی و میانانسانی به شیوه گفتوگو و اشتراکگذاری آموزههای اندیشیده و تجربههای زیسته خداباوران با یکدیگر است. گفتوگو با دیگری درباره باورهای الهیاتیمان، شیوهای متناسب با واقعیت موجود خداباوریهای گوناگون و فرهنگهای مختلف در جوامع انسانی است. خداباوریِ گفتوگویی نه برتریجویی و رقابت بر سر آموزهها به شیوه مجادلات کلامی، بلکه جستوجویی مشترک برای دست یافتن به درک درستی از خدا، جهان و انسان با دیگر خداباوران در فضای دوستی و احترام متقابل است.
معمولاً در گفتوگوها طرفین میخواهند که امتیازات و برتریهای خود در مناسک، آموزهها و تجربهها را بیان کنند که بر سر آموزهها، جدلهای کلامی صورت میگیرد و شاهد این مجادلات در گفتوگوهای مختلف بودهایم. به جای این رویکرد، الهیات گفتوگویی یک جستوجوی مشترکی برای دست یافتن به درک درست است. عبارت جستوجو نشان میدهد که هنوز درک مطلقی از خدا، جهان و انسان نداریم و این الهیات، یک الهیات در حالِ شدن و رشد کردن و کمال یافتن است و این جستوجو فردی نیست، بلکه با باقی ادیان مشترک است تا بتوانیم با گفتوگوهایی که با یکدیگر میکنیم و تبادل آموزهها و تجربه زیستهمان، به درک درستتری از خدا، جهان و انسان برسیم و فضای این گفتوگو نیز دوستی است.
الهیات دیالوگی؛ گفتوگویی همیشهگشوده
الهیات دیالوگی یک گفتوگوی همیشهگشوده و در جستوجوی حقیقت و تلاشی دائمی برای رفع سوءتفاهمها و پیشداوریهای شایع بین خداباوران است. خداشناسی گفتوگویی در پی اجماع آموزهها و تجربههای دینی نیست، بلکه تمرینی است بر تکالیف معرفتیمان در شناخت هرچه بیشتر گزارههای دینی موجود در اذهان دیگران و تأکیدی است بر مسئولیتهای اخلاقیمان در همزیستی روادارانه و فروتنانه با دیگری. الهیات دیالوگی موضعش گشودگی و نیز پذیرای آموزههای دیگر ادیان است و هدفگیریاش این است که سوءفهمهایی که بین اندیشمندان ادیان وجود دارد رفع شود و پیشداوریهایی که هست برطرف گردد و میخواهیم تکالیف معرفتی و مسئولیتهای اخلاقیمان را تمرین کنیم.
یکی از منابع موجود کتاب موریس فریدمن است. او یک شخصیت میانرشتهای است. این اندیشمند آثار مستقلی دارد و یکی از کتابهایش در سال ۱۹۸۲ چاپ شد، اما از همین کتاب یک مقاله هم توسط نویسنده استخراج شده که خلاصه کتاب است. در صفحه اول مقاله نگاه خاص دیالوگی را که متأثر از مارتین بوبر است ارائه داده و میگوید دین برای من نه یک فلسفه آبجکتیو است و نه یک تجربه سابجکتیو. دین برای من یک واقعیت زیسته و زیستشده است. بنابراین، دین از دیدگاه موریس فریدمن یک واقعیت زیستشده است.
سپس در این صفحه آمده است: دینیبودن در عمیقترین لایهاش اینطور توصیف میشود که به عنوان یک رویکرد اساسی یا یک ارتباطی است که از مواجه شدن با تمامی واقعیتی که مستقیما به یک فرد در هستیاش داده میشود سر میزند؛ یعنی در ارتباطهای دینی از حیث فریدمن، آدم متدین کسی است که با تمام واقعیت دادهشده به یک شخص مواجه میشود، نه فقط با شخصیت نمایان او و به تعبیر دیگر با واقعیت دادهشده به شخص که تمام وجودش است، مواجه میشود. در حقیقت، اینجا ارتباط بینالاذهانی صرف نیست، بلکه ارتباط وجودی است که آن را الهیات دیالوگیِ هستیشناسانه نام نهادهام.
فریدمن، همینجا یک تعریفی از فلسفه دین از دیدگاه خودش ارائه میدهد که یک وضوح مفهومی و اشاره استعاری به واقعیت دینی است که بین انسانها با یکدیگر و انسان و خدا نمایان میشود، بدون اینکه بخواهیم واقعیت شناختهشده در این بین را انتزاعی کنیم و یکسری گزارههای بیروح را از این ارتباط فی ما بین در مورد سرشت و صفات خدا بیرون آوریم.
یکی دیگر از منابعی که جا دارد روی آن کار شود The Human Way: A Dialogical Approach to Religion and Human Experience است. نویسنده کتاب میگوید که در ارتباطی که خداباوران باهم دارند، شش نتیجه به دست میآید؛ اولین مرحله بازتأکید بر آموزههاست، دوم تحکیم باورها، سوم بازسازی بینشها، چهارم مناسبسازی اندیشهها، پنجم بازتفسیر عقیدهها و از همه مهمتر و سختتر، اصلاح دیدگاههاست.
ما در الهیات دیالوگی از همه این مراحل میتوانیم بهرهمند شویم و وقتی یک مسلمان با یک مسیحی صحبت میکند، ممکن است در مورد آموزههایش تأکیدی داشته باشد و ممکن است به تحکیم باورهایش بپردازد یا این گفتوگو منجر به بازسازی بینشهایش شود و … ، اما آنکه مهمتر است اینکه، طرف دیدگاهش اصلاح شود. اگر ما رسیدیم به جایی که دیدگاه خود را اصلاح کنیم، دیگر نباید بترسیم و باید توجه کنیم که کار الهیات دیالوگی، مانند کلام، تحکیم باورها نیست.
التزام به فضائل اخلاقی برای حصول نتایج
برای دستیابی به این نتایج باید برخی فضائل اخلاقی را داشته باشیم که اولین مورد عبارت از وفادارای به دعاوی حقیقی است؛ یعنی دنبال این باشیم که حرف درست را بشنویم. دوم اینکه برای نتیجهبخش بودن الهیات گفتوگویی باید بنا را بر دوستی بگذاریم. سومین فضیلت اخلاقی این است که باید به دنبال فهم باشیم. چهارم اینکه باید گشودهخو باشیم. پنجمین ویژگی فروتنی و از همه مهمتر این است که باید بدانیم که در زمینه باورها و اعتقاداتمان همیشه ممکن است خطا کنیم و آسیبپذیر هستیم و از این حیث باید گشوده باشیم.
الهیات دیالوگی هم یک جُستار فلسفی است، هم مباحثه کلامی و هم تلاشی برای دستیابی به یک حیات مشترک معنوی. رویکرد گفتوگویی هم محتاط در داوری و ارزیابی اعتقادات دیگران با توجه به تئوریهای بازیهای زبانی و هرمنوتیک متن است و هم دغدغهمندِ دریافت و درک خوانش دقیقی از آموزههای اعتقادی دیگری است و هم میکوشد که به چگونگی و گوناگونی تجربههای ناب در حیات معنوی ادیان مختلف دست یابد.
نکته دیگر اینکه، الهیات دیالوگی آسیبپذیر است و همیشه در آن چالش ترس از نبود اخلاص ناشی از ایدئولوژی وجود دارد. همچنین تعهد مضاعف الهیات دیالوگی به فهم دیگری در مثبتترین و منصفانهترین شیوه ممکن، خویشتنداری و فرصت دادن به دیگری برای سخن گفتن و فروتنی به عنوان نقطه شروع الهیات دیالوگی از دیگر نکات قابل توجه هستند.
در حقیقت، چون وفادار به اصل دیالوگ هستیم، میشنویم و گوش میدهیم و بنا را بر صداقت طرف مقابل میگذاریم. همچنین خویشتنداری میکنیم و فرصت سخن گفتن به دیگری میدهیم؛ چون دیالوگ است و باید دیگری هم سخن بگوید و از همه مهمتر، نقطه شروع این الهیات، فروتنی است، ما در ارتباط با الهیدان دیگر باید فروتن باشیم.
پرواضح است که دستیابی به همه نتایج الهیات دیالوگی به ویژه اصلاح و تغییر در باورها کار سادهای نیست. موانعی اصلی در راه موفقیت الهیات دیالوگی وجود دارد که عبارت است از: عادت و حمیتِ خیل پرشماری از پیروان ادیان به انحصارگرایی و خودبرتربینی، آلودگیِ ایدئولوژیک ناشی از نبود تفکر و ناآشنایی با جهانهای دیگر، ترس تاریخی از ارتباط با انسانهای دیگر و همچنین طبیعت سنگینشده انسانیِ ما برای تغییر هستند.
دو حیثیت دیگر الهیات دیالوگی
الهیات دیالوگی را دستکم از دو حیثیت دیگر میتوان طرح نمود که عبارت از حیث هستیشناختی و جامعهشناختی است. دیالوگ در معنای هستیشناختی نه به معنای شیوه گفتوگویی در معرفت، بلکه به عنوان بیان یک هویت ارتباطی است. الهیات دیالوگی در این بستر به معنای سخن گفتن از خدا، جهان و انسانی است که در ارتباط، هستی و هویت مییابد، اما دیالوگ در معنای جامعهشناختی آن، نوعی همافزایی در حل یک معضل است و میتواند یک معضل دینی یا سیاسی یا نظامی و جنگ و خونریزی یا اقتصادی باشد. امام موسی صدر دستکم در مجموعه فراهمآمدهای با عنوان «ادیان در خدمت انسان» این رویکرد به الهیات را به ما معرفی میکند.
امام موسی صدر در تفسیر سوره ماعون، از اسلام مناسکی و ماعونی سخن میگوید و به اعتقاد وی، غالب علما دغدغهمند اسلام مناسکی هستند و از ماعون یا امر خیر باز میمانند و امام موسی صدر با استناد به آیات سوره ماعون توضیح میدهد که اسلام باید ماعونی باشد نه مناسکی.
در سخنرانی ۱۹ فوریه ۱۹۷۵ که در کلیسای کبوشین بیروت ایراد کرد میگوید: «برای انسان گردآمدهایم که ادیان از برای او است، ادیان یکی بودند و هریک ظهور دیگری را بشارت میداد و دیگری را تصدیق میکرد. ادیان یکی بودند، زیرا در خدمت هدفی واحد بودند؛ دعوت به خدا و خدمت به انسان و این دو نمودهای حقیقتی یگانهاند و آنگاه که ادیان در صدد خدمت به خود برآمدند تفاوت پیدا کردند. هریک از آنها چندان به خود توجه کرد که نزدیک بود هدف اصلی فراموش گردد. اختلاف شدت گرفت و رنج و محنت انسان فزونی یافت. اکنون به راه درست و به انسان رنجدیده بازمیگردیم تا از عذاب الهی نجات یابیم. برای خدمت به انسان مستضعف تباه شده از همگسیخته گرد هم میآییم تا در همه چیز و در راه خدا یکی شویم و ادیان یکی باشند.»
نکته دیگر اینکه، در تاریخ گفتوگوهای دینی، یک رخداد بزرگی داریم که در مسیحیت رخ داده و باید الگویی برای باقی ادیان باشد و آن برگزاری شورای جهانی واتیکان دو است. در منشوری که تهیهشده، موضع کلیسای کاتولیک در ابتدا با یهودیت روشن شده است. چند سال قبل هم کنفرانسی در ایتالیا برگزار و کتابی رونمایی شد که ثمرات منشور جهانی واتیکان۲ در آن بررسی شده و افتخار دارم که در فصل هفتم این کتاب مطالبی از بنده آمده است.
اما واکنشی که مسلمین در مورد واتیکان۲ داشتند اینطور بود که متأسفانه پس از ۵۵ سال، کار خیلی خاصی نکردیم. تا اینکه به سال ۲۰۰۷ رسیدیم که در واکنش به سخنرانی پاپ قبلی، اتفاق مبارکی رخ داد و آن اینکه برای اولینبار همه جوامع اسلامی از کشورهای مختلف با مذاهب اسلامی مختلف از سراسر جهان جمع شدند و شعارشان «بقای جهان در خطر است» بود.
دو ایرانی هم حضور داشتند که آقایان محققداماد و حسین نصر بودند که نامهای به پاپ نوشتند و آنجا فراخوان غیرمنتظره و بیسابقه مسلمین برای صلح با مسیحیان مطرح شد، اما متأسفانه کلمه «سَوَاءٍ» که در آیه «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» هست، مورد توجه و پیگیری قرار نگرفت. البته برخی از مراکز مانند دانشگاه ادیان و مذاهب در این زمینه کار کردند و این دانشگاه موفقترین مرکز بینالادیانی در کشور ما محسوب میشود.