تشریح سه رویکرد مطرح در حوزه موعودگرایی
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب انتقاد کرد؛
این استاد دانشگاه ضمن تشریح سه رویکرد مطرح به حوزه موعودگرایی، از رویکرد رسانهها و برخی مؤسسههای مهدویتپژوهی در انعکاس مسئله مهدویت در قالب تحلیل ذهنی و ساختاری انتقاد کرد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حجتالاسلام مهراب صادقنیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، به تحلیل رویکردهای ادبیات حوزه موعودگرایی، در کشور پرداخت و با اشاره به اینکه سه رویکرد در خصوص مهدویت و موعودگرایی در کشور مطرح است، گفت: رویکرد نخست، رویکرد ذهنی و کنشگرانه است. در این رویکرد بر مفاهیمی چون انتظار و ظهور تمرکز شده و کسانی که این ادبیات را تولید میکنند از موعودباوران میخواهند که فرج را انتظار بکشند، برای تعجیل در ظهور دعا بخوانند و برای سلامتی امام زمان (عج) دعا کنند و صدقه دهند.
وی در خصوص دومین رویکرد موعودگرایی، گفت: دومین رویکرد، رویکرد ساختاری است که به دنبال ارائه تصویری از مدینه فاضلهای است که در زمان ظهور اتفاق میافتد. سخن گفتن از دین، حکومت، خانواده، هنر، اقتصاد، و بهداشت و … در عصر ظهور و پژوهشهایی که گاهی از سرِ بیدقتی یا اعتماد بهنفس، «آیندهپژوهی» خوانده میشوند از مشخصههای اصلی این رویکرد هستند.
این استاد دانشگاه ادیان و مذاهب در نقد دو رویکرد مطرح شده، عنوان کرد: این دو رویکرد به واقعیت اجتماعی معطوف نیستند و در نهایت، به صورتبندی جامعه کمک نمیکنند. هر دو مسئولیتگریزانهاند و مهدویت را در یک لحظه تاریخی خلاصه میکنند که در آینده اتفاق خواهدافتاد. به همین دلیل، به دین و اخلاق ماهیتی آخرتشناسانه میدهند و مخاطبان خود را به سوی یکی از گونههای انزواطلبی فرهنگی، روانی و یا فیزیکی سوق میدهند.
وی اضافه کرد: ماهیّتِ مسئولیّتگریزانه این دو رویکرد موجب شده با هیچ ساختاری از قدرت ستیزه نداشته باشند و اساسا تهدیدی برای هیچ مدلی از حکومت به شمار نمیآیند و از آنها هیچ اعتراضی به نابسامانیهای احتمالی موجود برنمیخیزد و از این نظر این دو مدل را باید توجیهکننده وضعیتهای موجود دانست.
حجتالاسلام صادقنیا در خصوص رویکرد سوم موعودگرایی در کشور گفت: مدل سوم رویکرد گفتمانی است. این ادبیات بر دو مفهوم انتظار و ظهور تمرکز ندارد و عمیقاً انقلابی و منتقد وضع موجود است. این خوانش از مهدویت معتقد است که انتظار به معنای درنگ و بیمسئولیتی نیست. ادبیات مهدویت به مثابه گفتمان بر این نکته تأکیددارد که موعودباوران باید بکوشند تا فاصله میان وضع موجود را با وضع مطلوب کم کرده و هر روز آن را به مدل حکومت آرمانی موعود شبیهتر کنند. آنها نباید ظهور را کانون فرافکنی سازند و از ایجاد تغییر در سطح کلان جامعه شانه خالی کنند.
وی خاطرنشان کرد: مدل گفتمانی مهدویت، موعودباوران را به «همیشه معترض و انقلابی بودن» دعوت میکند. این خوانش در دهه چهل و پنجاه شمسی به انقلابیون کمک کرد تا تودههای موعودباور را در اعتراض به وضعیت موجود آن زمان با خود همراه کرده و حکومت پهلوی را به زیر بکشند و امامخمینی (ره) و رهبران انقلاب در آن زمان با نقد دو رویکرد نخست، انتظار را به معنای تلاش برای تحقق حکومتی شبیه به حکومت امام زمان(عج) در حد توان خود معرفی میکردند.
رویکرد اشتباه رسانهها در انعکاس مسئله مهدویت
این عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب ضمن انتقاد از رویکرد رسانههای رسمی به مهدویت گفت: بیش از دو دهه است که مهدویت به مثابه گفتمان، در رسانههای رسمی و مؤسسههای مهدویتپژوه هژمونی خود را از دست داده است و به جای آن از مهدویت به مثابه تحلیل ذهنی و ساختاری سخن گفته میشود. این مجموعهها سویههای عاطفی مهدویت را پررنگ و ابعاد اجتماعی و انقلابی آن را کمرنگ میکنند. همچنین چندین پژوهشکده، مؤسسه و دارالتبلیغ با صرف هزینههای زیاد تلاش دارند تا یوتوپیای سازنده موعود را به یک ایدئولوژی خاموش و ساکت تبدیل کنند.
وی در پاسخ به این سؤال که ادبیات مهدویت در طول تاریخ اسلام چگونه بوده است؟ اظهار کرد: بررسی ادبیات مهدویت در تاریخ اسلام نشان میدهد که این آموزه همواره با دو منطق تحلیل ذهنی و تحلیل گفتمانی تحلیل و فهم شده است که در تحلیل ذهنی، مهدویت یعنی باور به یک لحظه تاریخی در آینده که خداوند منجی آخرین خود را برای نجات بشر خواهدفرستاد.
حجتالاسلام صادقنیا ادامه داد: این فهم از مهدویت مسئولیتی جز انتظار را متوجه ایمانداران نمیکند و از این منظر موعودباوری با نوعی فرافکنی همراه است و از آنجا که خدا خودش مسئولیّت نجات انسانها را بر عهده گرفته است، ایمانداران تنها باید صبوری و سکوت کنند و روزها و سالها را بشمارند. این خوانش از مهدویت از نظر مارکس، کوهن و لنین با عنوان «دینِ وضع موجود» مطرح شده است چرا که وضعیت موجود را میپذیرد و آن را موجه میدارد.
وی ادامه داد: همچنان که گفته شد اما در تحلیل گفتمانی مهدویت نه به مثابه باور به یک لحظه تاریخی، که به معنای تلاش دائمی برای تحقق حکومتی است که نمونه ایدهآل آن در زمان ظهور حضرت مهدی محققّ میشود. خوانش گفتمانیِ مهدویت، خلاف خوانشِ ذهنی، مسئولیّتپذیرانه است و آنگونه که اسلمسر و ورزلی درباره جنبشهای هزارهگرا میگویند، میتواند گروههای اعتراضی را مجتمع کند و هویت سلطه را به چالش بکشد.
تأثیر باور به مهدویت بر ایرانیان از دیدگاه میشل فوکو
این عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به این مسئله نیز اشاره کرد که بهترین فهم گفتمانی از مهدویت را، میشل فوکو در کتاب «ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟» مطرح کرده و گفته است: «نود درصد ایرانیها شیعهاند و منتظر بازگشت امام دوازدهم، تا نظام راستین اسلام را در روی زمین مستقر کنند؛ اما این اعتقاد هر روز نمیگوید که فردا حادثهای بزرگ فراخواهد رسید. همچنین همه شوربختیهای جهان را نمیپذیرد. وقتی آیت الله شریعتمداری را (که یکی از مراجع روحانی در ایران بود) دیدم؛ یکی از نخستین جملههایی که به من گفت این بود: ما منتظر مهدی هستیم اما هر روز برای استقرار حکومت خوب مبارزه میکنیم. در برابر قدرتهای مستقر، تشیع پیروان خود را به نوعی بیقراری مدام مسلح میکند و در ایشان شوری میدمد که هم سیاسی و هم دینی است».
هشدار نسبت به تغییر گفتمان سیاسی-اجتماعی مهدویت
وی ضمن هشدار نسبت به این مسئله که نباید گفتمان سیاسی-اجتماعی مهدویت به یک گفتمان عاطفی تبدیل شود، گفت: موعودگرایی که در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب توانسته بود به مثابه یک گفتمانِ سیاسی توده مردم را بسیج کند پس از چند دهه توسط برخی از منبریها و سخنرانها به یک امر عاطفی و شخصی تبدیل شده است.
ذکر ملاقاتها، تشرفها، مکاشفهها و … سبب شده که موعودگرایی از کارکرد پیشین خود فاصله بگیرد و به بستری برای رشد خرافه و شکافهای مذهبی تبدیل شود و افرادی که در سالهای گذشته با ساخت برنامههای آخرالزمانی در انبار عواطف مردم میدمیدند اکنون باید پاسخگوی رشد مدعیان بابیت و مهدویت و طرفداران آنها باشند. آنها باید میدانستند که اگر دینداری به کانال عاطفهگرایی صرف برود، آنها تنها بازیگرش نخواهند بود.