مقالهی حاضر با عنوان «ظرفیتهای همگرایی ادیان در ایران» حاصل حضور حقوقدان ایرانی یهودی در همایش روز جهانی فلسفه است. شرکتکنندگان در این همایش در نشستهای تخصصی با موضوعات مختلفی مانند فلسفه و اخلاق، فلسفه و حوزههای عمومی، ارتباط میان نظر و عمل در تاریخ فلسفه مقالات خود را ارائه کرده و به تبادل نظر پرداختند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، مقاله ظرفیتهای همگرایی ادیان در ایران به قلم فرهاد افرامیان در نشست تخصصی فلسفه و دین با حضور دکتر محمدرضا وصفی، دکتر گرگوری آراکلیان، دکتر موبد خورشیدیان و دکتر سیامک مرهصدق نماینده ایرانیان یهودی در مجلس شورای اسلامی و جمعی دیگر از اندیشمندان یهودی و مسلمان در اولین روز این همایش ارائه گردید.
مقاله حاضر به بررسی همگرایی ادیان به عنوان موضوعی توسعه ای می پردازد که پروسه دستیابی به آن به تعبیری، تحققش می تواند به شیوه ای عملی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و نتیجتاً آسیب شناسی خاص خود را نیز دارا خواهد بود. بدین ترتیب همگرایی به عنوان فرایندی توسعه ای مورد توجه قرار می گیرد و بدیهی است که هرگونه سهو، اشتباه و اساساً هر مغایرتی در این راه، نوعی آفت و آسیب به حساب خواهد آمد.
همگرایی ادیان مانند هر مقوله توسعه ای دیگر، وضعی مطلوب به شمار می رود که مسیر نیل به آن از سه مرحله اساسی می گذرد :
۱. نخستین مرحله که ازآن به Accumulation یا انباشت یاد می شود مرحله ای است که طی آن عوامل توسعه فراهم می شود، جمع آوری می گردد و در دسترس قرار می گیرد.
۲. دومین مرحله که Mobilization بسیج یا مشارکت نام دارد، شامل کلیه اقداماتی است که برای به کارگیری عوامل در دسترس مورد استفاده واقع می گردند.
۳. سومین مرحله که Integration یا هماهنگی خوانده میشود بخش پایانی توسعه است که طی آن با بهره مندی از شاخص های نظارتی، بین عوامل تحقق یافته هماهنگی برقرار می شود و اصلاحات مورد نیاز صورت می پذیرد.
بر این اساس در مورد فرایندی مانند همگرایی دینی باید در ابتدا ظرفیت سازی نمود که این مرحله شامل گرد وری همه عوامل بالقوه و پتانسیل و مطرح ساختن زمینه های تئوریک و مساعد نمودن وجوه پشتیبانی مقتضی و مورد نیاز است که مرحله اجرا، کاربرد و انجام، پس از این مرحله فرا می رسد که طی آن ظرفیت-های موجود مورد بهره برداری قرار می-گیرند و به همین ترتیب در مرحله سوم فرایند های اصلاح، تکمیل و هماهنگی صورت میپذیرند. بنابراین کاملاً بدیهی است که فی المثل اقدام بدون طی مرحله نخست به همان میزان بال اثر است که تأکید بر مرحله نخست بدون ورود به مرحله دوم بدون نتیجه خواهد بود و این همان نکتهای است که به عنوان اشاراتی آسیب شناختی در میانه این مبحث مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما در بخش نخست این گفتار، به ظرفیت های موجود همگرایی ادیان در ایران مپرداخته می-شود که در قالب دو دسته عوامل درونی و بیرونی خلاصه شده اند:
۱. عوامل در دسترس (ظرفیت های موجود همگرایی ادیان در ایران).
در این بخش با پرداختن به موضوع ظرفیت های موجود همگرایی ادیان در ایران به بررسی رابطه ی متقابل میان تقارن مذاهب و تعامل اصحاب آنها و امکانات تاریخی آن در ایران پرداخته می-شود:
نخستین پرسش این است که دین یا مذهب (با چشم پوشی از پاره ای تمایزات که ممکن است برای آنها قائل باشیم)، چیستند؟
دین و مذهب مجموعه ای از اعتقادات و باورها هستند که از نوعی جهان بینی که توصیفی از چگونگی و چیستی یا به تعبیری حقیقت هستی است، آغاز می گردد و تا گونه ای ایدئولوژی و یا مجموعهای از توصیه ها و تجویزات ادامه می یابد که تا اینجا ویژگی های مشابه با هر مکتب دیگری را داراست. اما در شرایط خاصی که مکتب مورد نظر در چهارچوب های ایده آلیستی، مبنا و اساسی ترانس فیزیک (که به خطا متافیزیک خوانده می شود) برای جهان قائل است و منشأ و عاملی شعورمند را در آفرینش و یا اداره ی امور جهان به رسمیت می شناسد.
در حالی که این آموزه ها بر بستر هدایت تشریعی بشر شکل میگیرد و انتشار می یابد تا آنجا که بخش ایدئولوژیک آن، پاره ای از احکام و دستورهای اخلاقی و ارزشی را شامل می گردد، پدیده دین به ظهور می رسد.
این پاسخ به شکل اجتناب ناپذیری، سلسله و زنجیره ای از پرسش ها، موضوعات و مباحثی را به دنبال خواهد داشت که این جمع را مجال پرداختن به یکایک آنها نیست و صرفاً در گفتار (مقاله) حاضر به برخی از آنها که می توانند زمینه های همگرایی یا واگرایی ادیان را روشن تر نمایند، اشاره می گردد. به عنوان مثال، آیا می توان علیرغم مصادیق متعدد و متنوع در گستره جغرافیا و ژرفای تاریخ، از دین ، برداشت و مفهوم واحدی را ادراک و تعریف نمود؟
در صورتی که پاسخ این پرسش منفی است، اطلاق نام دین بر تمامی آن مصادیق، بی معناست و در صورتی که جواب مثبت است ناچاریم تا با برشمردن ویژگی های مشترک تمامی ادیان وجوه تمایز میان آنها را نیز مورد توجه قرار دهیم و تحت این شرایط است که وجود مرزبندی حقیقی میان دو دسته از مفاهیم مرتبط با دین ضروری به نظر می رسد که از آنها می توان به اصل و فرع دین تعبیر نمود. به عنوان نمونه، تمامی ارزش-های اخلاقی و در یک کلام، نظام ارزشی که بنیانی ترین بخش پدیداری ادیان را تشکیل میدهند، قابل تقسیم به دو گروه ارزش های مطلق و ارزش های نسبی هستند که طبیعتاً بخش نخست، در برگیرنده محتوای انسانی و جهان شمول و خصایص ثابت، مشترک و ذاتی ادیان و دسته دوم شامل ویژگی های متفاوت، عارضی و منوط و مشروط به مقتضیات زمانی، مکانی، قومی و نتیجتاً متغیرآنهاست و سایر رفتارهای ناروا که بین اصحاب ادیان و مذاهب مختلف و به نام و بر اساس اختلاف دینی و مذهبی صورت پذیرفته، حاصل جابه جایی و اشتباه میان این دو دسته ارزش و ترجیح فرع بر اصل و غیر عمده بر عمده بوده است که قطعاً هیچ دیندار و رهبر دینی ، قائل به درستی آن نیست و از اینجاست که یکی از ظرفیت های ذاتی و بنابراین، همیشه موجود ادیان برای همگرایی به اثبات می رسد که علاوه بر این استدلال عقلی و فلسفی، به عنوان شاهد صادق بر این مدعا به چند نمونه از مبانی اعتقادی مشترک بین ادیان توحیدی اشاره می گردد.
اصلی ترین وجوه اشتراک ادیان توحیدی را می توان در محورهای زیر برشمرد:
• همه ادیان توحیدی قائل به وجود خالقی با قدرت مطلق، ناظمی با هوشی تمام و شعوری بی نهایت و ناظری با اشرافی کامل برای عالم هستی و تمامی کائنات هستند.
• تمام مذاهب توحیدی معتقد به وجود قوانین عام و خاص در جهان آفرینش اند که در بسیاری از موارد از آنها به سنت های الهی تعبیر می شود و یکی از مهمترین آنها عمل و عکس العمل (کنش و واکنش) و جاودانگی و ماندگاری اثر اعمال و رفتار است که در تسری این بقا برای هویت، ذات و روح پدیده ها، این باور به صورت اعتقاد به معاد، حیات پس از مرگ و رستاخیز تجلی می یابد.
• غالب شرایع ذکر شده، قائل به رهایی، نجات و تکامل انسان البته در صورت تبعیت از آموزه های خود هستند و بنابراین داعیه دار صلاح، بهبود و تعالی وضع بشرند و البته بخش قابل ملاحظه ای از این شریعت ها به عنوان بخش خاصی از این اعتقاد به وجود مصلح و موعودی که خود مستقیماً با حضور و ظهور خود رهبری نجات انسان ها را بر عهده می-گیرد معتقدند.
چنین ویژگی های ماهوی و ذاتی در ادیان، محتوا، کارکرد و ساختار آنها را به شدت به یکدیگر شبیه می سازد و تنها چیزی که می تواند توهم اختلاف و افتراق بین مذاهب و نتیجتاً پیروان آنها را ایجاد و تشدید نماید تنوع های شکلی و فرمی و نمادین در آنهاست که اساس ذهنیت تفاوت و تمایز را تشکیل می دهد (که بدین ترتیب میتوان مفاهمه و تأکید بر مفاهیم را دارای پتانسیل وحدت شمرد در حالی که تکیه بر مصادیق زمینه ساز کثرت تلقی می شود) بنابراین ماهیت واحد دین را می توان دست کم یکی از عوامل ادراک تقارن و نتیجتاً همگرایی ادیان دانست.
از سوی دیگر می توان به رابطه معنی داری که بین حوزه های جغرافیایی ظهور انبیا و ادیان الهی و گسترده فرهنگ و تمدن ایران وجود دارد به عنوان عاملی تاریخی – اجتماعی جدا از عوامل درونی اشاره نمود.
چنان که بررسی تمدن های آمریکای لاتین مانند اینکاها، آزتکها و مایاها همچنین تاریخ آمریکای شمالی، اروپا ، اقیانوسیه، بخش عمده ای از آفریقا، شرق آسیا و از جمله چین، هند و ژاپن نشان می دهد، علیرغم وجود تاریخ چند هزار ساله حضور انسان ها و شکلگیری تمدن توسط آنها در مناطق ذکر شده، اثری از ظهور پیامبران توحیدی در این نواحی دیده نمی شود. در حالی که نشانه-های زیادی از ظهور صدها پیامبر الهی در حوزه تمدن ایرانی (که می-توان آن را ایران فرهنگی، خاورمیانه، فلات ایران، بین النهرین و یا … نامید) قابل مشاهده است. تحلیل و تبیین این همبستگی معنا-دار را به فرصتی دیگر موکول می-کنیم. اما آنچه که در این مقاله قابل طرح و بحث است آن است که به هر تقدیر و یا به هر علت سرزمین ایران مهد و یگانه بستر رشد و شکوفایی ادیان توحیدی بوده، هست و به احتمال بسیار زیاد خواهد بود.
هنوز ممکن است در گوشه هایی از این سرزمین، اجتماعی انسانی باشد که از آب لوله کشی یا برق یا گاز یا مدرسه یا امکانات پزشکی و یا هر گونه تسهیلات دیگر محروم باشد؛ اما به هیچ وجه تجمعی از انسان ها یافت نمی گردد که مسجد، نمازخانه ، امامزاده، سقاخانه و یا هر شکل دیگری از زیارتگاه در آن وجود نداشته باشد و در رفتار بخش غالب مردم، اعتقادات هر چند متنوع اما بشدت مذهبی نمودنیافته باشد.
در این صورت است که در سرزمینی که دین در آن ریشه های منحصر به فرد چند هزار ساله دارد و بخش تردید ناپذیری از حیات فردی و اجتماعی انسان ها را تشکیل میدهد، اصحاب ادیان و مذاهب به ظاهر متنوع و مختلف ، به سمت همزیستی می گرایند و این عامل یکی از اساسی و بنیانی ترین زمینههای پیروئی تعامل پیروان این ادیان و حتی به صورت غیر مستقیم تقارن بین آنها را فراهم می سازد.
ماهیت و ذات یگانه ادیان توحیدی که صورت ظاهر آن، در وجه تقارن بین آنها مشهود است و رابطه تنگاتنگ حوزه های فرهنگی و تمدنی و ظهور انبیاء موحد و ادیان آسمانی که در روساخت چند هزار سال تعامل اصحاب این ادیان در قلمرو جغرافیایی واحد، چهره میبندد دو واقعیت غیر قابل تردیدند که با یکدیگر رابطه ای دو سویه و دیالکتیک می یایند؛ که به گمان اینجانب تعامل این دو گروه عوامل درونی و بیرونی، زمینه اصلی همگرایی ادیان در ایران را فراهم می نماید.
البته شایان به ذکر است که شاید در پاسخ به گزاره های ارائه شده، بکارگیری و استفاده از تمدن ایرانی و ایران فرهنگی و مانند آن به چالش گرفته شود. تأکید صاحب این قلم در اینجا صرفاً اشاره به قلمرو جغرافیایی و حوزه واحد بوده است که می توان هر نامی را که برای آن مناسب به نظر برسد تا بدون شائبههای شوونیسم و حتی اصطلاحات اساساً نادرستی مانند «پان ایرانیسم» بتواند برآورنده معنای مورد نظر باشد، برگزید تا از خلط مبحث و سوء برداشت های ناشی از پیشداوری ها و غرضورزی های احتمالی پرهیز گردد که در این صورت درست تر خواهد بود که عنوان سخنرانی یا مقاله از «ظرفیت های همگرایی ادیان در ایران» ، به «ظرفیت های همگرایی ادیان در قلمرو جغرافیایی واحد حاضر و یا مورد نظر» تغییر یابد.
۲. کار آمدی در همگرایی ادیان- اشارتی آسیب شناختی
در بخش ها و آزمون های منجر به ارزیابی و ارزشیابی فرایندهای توسعه ای دو مفهوم که نقش ملاک، شاخص و معیار را ایفاء می نمایند مطرح می گردند که یکی از آنها کارایی یا Efficiency است که نسبت میان برونداد و برون ده واقعی یک فرایند را به درونداد یا درون ده واقعی آن مورد سنجش قرار می دهد که حالت خاصی ار آن را بازده یا راندمان و نسبت میان برون ده کل به درون ده کل را بهره وری یا Productivity می نامند. که مثلاً در مورد فرایند همگرایی، قاعدتاً نسبت دستاوردهای همگرایی را به تلاش ها، سرمایه ، وقت و انرژی بکار گرفته برای آنها می سنجد که در مثال حاضر محاسبه دقیق آنها میسر نیست؛ اما نتیجه تخمین آن چندان مطلوب به نظر نمی رسد. دومین مفهومی که به عنوان شاخص، مورد توجه قرار می گیرد، اثر بخشی یا کارآمدی یا Effectiveness است که به نسبت دستاوردهای واقعی به دستاوردهای مطلوب نظر دارد. این شاخص به سبب ماهیت خود میتواند در سنجش میزان توفیق فرایند های همگرایی ادیان بسیار سودمند واقع شود.
بکارگیری این شاخص در بررسی تجربه های عینی، تاریخی و اجتماعی نشان می دهد که متأسفانه علیرغم وجود ظرفیت های درونی و برونی قابل ملاحظه برای همگرایی ادیان، دستاوردی متناسب با آنچه می تواند مورد انتظار باشد، مشاهده نمی شود به عنوان نمونه، معتقدین و حتی روحانیون زیادی در ادیان مختلف نسبت به امکان، وجود و حتی لزوم همگرایی بین ادیان، اظهار نظر مثبت داشته اند ؛ اما در مرکزیت و حوزه مرجعیت هر یک از این ادیان در سطح جهان جایگاه چنین نظرات در برابر نظرات معارض و متضاد با عقاید مزبور در موضع ضعف و اغلب قابل چشم-پوشی و صرف نظر است زیرا غلبه دیدگاههای مخالف محلی از اعراب و مشروعیتی هر چند جزئی برای آنها باقی نمی گذارد.
در مباحث جامعه شناختی، ظرفیت سازی، مبحثی است که به ایجاد زمینه ها و شرایط بالقوه شکل گیری پدیده و یا نهادی خاص در اجتماعات و جوامع بشری میپردازد که با توجه به پیش فرض وجود ظرفیت های معتنابه برای همگرایی ادیان، در مقوله حاضر، امری علیحده به نظر می رسد. به بیان دیگر بخش قابل ملاحظه ای از تلاش برای ایجاد ظرفیت همگرایی که در سال های اخیر صورت گرفته نوعی دوباره کاری و تکرار به حساب می آید که در موارد متعددی علیه آرمان نخستین خود عمل نموده.
به عنوان مثال در حالی که همگرایی ادیان و همزیستی اصحاب آنها سابقه ای چند هزار ساله دارد، تأکیدات نمادگونه و شعارهای مکرر گفت و گوی ادیان بیش از آنکه ادامه دهنده ده ها قرن تقریب باشد، بعضاً به نظر می رسد که تلویحاًٌ بر جدایی و تضاد و تعارض پیروان این شریعت ها که گویی با شعار و نمایش درصدد پوشاندن آنهاییم گواهی می دهد و این آسیب بدان علت عارض شده که مقوله توسعه به عنوان منزله و معنای بکارگیری ظرفیت ها را با «ظرفیت سازی» مشتبه ساخته ایم در حالی که در طرح توسعه ای که محور آن تحکیم همگرایی و ارتقاء و اعتلاء همزیستی اصحاب ادیان توحیدی است، توجه و تأکید موزون و همه-جانبه به مفاهیم مربوط به توسعه ایجاب میکند که فی المثل به جای اصرار صرف بر تولید اطلاعات در حوزه نظری، گام های موثرتری در عرصه عمل برداشته شود که در بخش دیگر به چگونگی آن پرداخته خواهد شد و در اینجا تنها به منزله یکی از آفات و آسیب های جدی در همگرایی ادیان مطرح می-گردد.
۳. مشارکت فعال در همگرایی ادیان
همان گونه که در بخش های پیشین گفته شد به نظر می رسد که با توجه به ظرفیت های کلان تاریخی و اجتماعی موجود در ایران مطلوبترین راه برای تقویت و ارتقاء همگرایی ادیان، معطوف و معروف ساختن وجهه همت بر بکارگیری امکانات در دسترس باشد که در گام نخست ظرفیت های عظیم ذکر-شده می توانند از مناظر مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فقهی، فلسفی ، حقوقی و غیره مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند و در گام بعد مشارکتی عقلانی و نه احساسی، پرشور و زود گذر، فعال و کنشمند و نه منفعل و کنش پذیر و نهادین و نه نمادین و شعار گونه با ساز و کاری که به آن اشاره خواهد شد، آغاز گردد، تحقق یابد و در پایان، همانگونه که در واپسین بخش این گفتار اشاره-وار مطرح خواهد شد با نظارتی شعورمند، هماهنگی بین عوامل و پدیده های مختلف صورت پذیرد. اما در این مرحله پرسش این است که مشارکت فعال و نهادین در همگرایی، چگونه صورت واقعیت خواهد پذیرفت.
پاسخ چنین مسئله-ای را باید در ساختار و کارکرد نهادهای اجتماعی جست. به عنوان نمونه، نهاد سیاست در شرایطی که با دین یا گروه های دیندار و یا اقلیت های دینی به عنوان واقعیت-های اجتماعی مواجه می شوند، چه در قالب تدابیر مدیریت سیاسی در نظام های مطلقه و چه در صورت الزامات جامعه مدنی در نظام های دموکراتیک، آزادی ها وامکاناتی را فراهم می سازد که از جمله آنها می توان به اصول ۲۶،۱۴،۱۳،۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که آزادی اقلیت های دینی و مذهبی را در انجام فرائض و مراسم مذهبی و تعلیم و تربیت دینی و رسمیت حقوقی و قضایی آنها در احوال شخصیه نظیر ازدواج، طلاق، ارث و وصیت، تطبیق مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق مذهب اقلیت در هر منطقه ای که پیروان هر یک از مذاهب دارای اکثریت باشند با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب تضمین می نماید و حاکمیت مسلمانان را ملزوم به احترام کامل، اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی و رعایت حقوق انسانی آنان می نماید و نیز سایر حقوق و امتیازات اقلیت ها از جمله حق داشتن مدارس اختصاصی و همان گونه که ذکر شد آموزش تعلیمات دینی خاص اقلیت در مدارس، سؤلات اختصاصی بینش دینی اقلیت در آزمون های ورودی دانشگاه وجود سازمان های غیر-دولتی یا مردم نهاد (NGO )های جوانان و بانوان و سازمان های متعدد فرهنگی و هنری و همچنین حضور در همایش های ملی و بین-المللی، تعامل اقتصادی با دیگر اعضاء جامعه، اجازه برگزاری مراسم و فراهم ساختن امکانات مربوطه و یا اجازه و ایجاد قابلیت پیگیری تفاوت ها در چهارچوب و قالب قانون، مانند دیه اقلیت ها که به برابری دیه منجر گردید، اشاره نمود که هر چند فی النفسه و به خودیخود قابل تحسین و ارزشمندند، اما برای اطمینان از ماندگاری و از آن خطیرتر، عدم “نمایش” به منزله عاملی برای سیری کاذب برابر احساس نیاز واقعی و یا به عنوان واکسنی برای افزایش مقاومت در برابر همگرایی حقیقی و از همه مهمتر ممانعت و پرهیز از نقض غرض و عمل در جهت ضد همگرایی که می توان آن را واگرایی دینی نامید، باید از متدولوژی یا روش شناسی علمی خاصی تبعیت نمود که به هر یک از موارد مثبت یاد شده، به عنوان بخشی از فرایند همگرایی دینی، معنا و مفهوم ببخشد. به عنوان مثال دستاوردهای ذکر شده اگر ناشی از نهادینگی مفاهیم نظری مبتنی بر پذیرش اصحاب سایر ادیان برای همزیستی باشد، قطعاً سهم بسزایی در تحقق همگرایی پایدار دینی خواهند داشت. به عنوان شاهد دیگری بر این مدعا به نقش و جایگاه نهادی دیگر در تحقق این مرحله از توسعه همگرایی دینی میپردازم.
روحانیت به عنوان نهادی جدایی ناپذیر از متن و بطن تمامی ادیان و مذاهبی که از بامداد تاریخ تا کنون در عرصه زیست اعتقادی بشر ظاهر گشته اند، حیات و حرکات معنوی و نتیجتاً اجتماعی انسان را به شدت تحت تأثیر قرار داده است و بر این اساس می تواند سبب ساز دگرگشت های قابل ملاحظه ای در این ساحت باشد. از جمله این فرصت ها که در کارکرد و ساختار (نقش و جایگاه) قابل توصیف و تبیین است، ظهور متفکرانی در عرصه روحانیت و رهبری مذهبی است که با چهارچوب های توافق در حوزه های تخصصی فرد و ارائه آراء و صدور فتوا به پشتیبانی نظری و عملی از همگرایی و وحدت همزیستانه ادیان در مقابل گرایشهای کشمکشی و سلطه جو می پردازد که به عنوان شاهد صادقی از این گروه می توان روحانی یهودی و فیلسوف کلامی نیمه اول قرن دهم میلادی ابویوسف یعقوب قرقسانی اشاره نمود که از طرفداران عقل و عرف محسوب می شود و چهار چوب اصلی تفکراتش را اعتدال و عقلانیت که از اصول اساسی مکتب قرائیم به شمار می رود تشکیل میدهد.
وی در اثر اصلی خود یعنی کتاب الانوار و المراقب (Book of lights and watch Towers) که شرحی نظری بر ایدئولوژی فرقه قرائیم است، میزان اعتبار تحقیقات عقلی در الهیات و علم شریعت را بررسی می نماید و رسالهای در مورد روش های تفسیر شریعت ارائه می دهد. از نظر قرقسانی، تأمل عقلانی در مورد الهیات هم مجاز و هم مطلوب است و مبنای تمام ادیان و سر چشمه همه شناخت ها قرار میگیرد. به عقیده وی، خداوند خود را از طریق عقل که به هر فردی اعطا شده است و نیز به وسیله وحی متجلی می سازد. اما وحی منحصر به یهودیان نیست؛ زیرا مسیحیان و مسلمانان نیز از نوعی تجلی و ظهور الهی بر خوردارند. همان گونه که ملاحظه میگردد، نظریه پردازی این حکیم الهی یهودی قطعاً در تقویت و ارتقاء همگرایی دینی مؤثر است و نیز می توان از موسی ابن میمون- هارامبام فیلسوف الهی یهودی اسپانیایی قرن دوازدهم میلادی نام برد که در جای جای آثار خود در جستجوی تأئید عقلانی برای ایمان دینی است که می توان حیات اجتماعی و اعتقادی او را از بهترین نمونه های گذشته مشترک بین اصحاب ادیان و توانایی نوع انسان برای فایق آمدن و غلبه بر تعصب، جهل و دشمنی دانست.
در این مسیر، صدور احکام و فقهی مستقیم نیز از اهمیت ویژهای در ایجاد و تقویت همگرایی دینی و تعامل مثبت اصحاب ادیان و مذاهب برخوردار بوده است که به عنوان نمونه می توان به دریافت فتوا از مراجع بزرگ هر یک از ادیان مورد بحث باشد اشاره نمود. که از آن جمله است فتوای حضرت امام خمینی در مورد به رسمیت شناخته شدن تمامی ادیان آسمانی و به عنوان مثال جدا نمودن حساب یهودیت از صهیونیزم و یا فتوای تاریخی شیخ شلتوت درباره جواز تعبد به مذهب شیعه و یا فتوای مفقی مصر، دکتر نصر فرید و اصل درباره امکان پیروی از مذهب شیعه مانند سایر مذاهب و یا فتوای تاریخی و ماندگار حضرت آیت الله خامنه ای در تحریم اهانت به اصحاب و همسران پیامبر (ص) و یا دیگر مقدسات اهل سنت که همگی عوامل اساسی و بنیادی در از بین بردن زمینه های اختلاف و ریشه کنی تفرقه میان اصحاب ادیان الهی و مذاهب توحیدی به حساب می آیند و البته طبیعی است که تقریب بین ادیان و مذاهب با اقدام یک طرف و سکوت طرف دیگر معنی و مفهومی پیدا نمی کند.
* اما در مرکزیت و حوزه مرجعیت هر یک از این ادیان در سطح جهان جایگاه چنین نظرات در برابر نظرات معارض و متضاد با عقاید مزبور در موضع ضعف و اغلب قابل چشم پوشی و صرف نظر است زیرا غلبه دیدگاههای مخالف محلی از اعراب و مشروعیتی هر چند جزئی برای آنها باقی نمی گذارد.
* این آسیب بدان علت عارض شده که مقوله توسعه به عنوان منزله و معنای بکارگیری ظرفیت ها را با «ظرفیت سازی» مشتبه ساخته ایم
* البته طبیعی است که تقریب بین ادیان و مذاهب با اقدام یک طرف و سکوت طرف دیگر معنی و مفهومی پیدا نمیکند.