بسیاری از هنرپیشههای بزرگ مصر از جرگه بازیگران جامعه یهودیان این کشور بودند که بعدها نام خود را نیز تغییر دادند و اکنون بیشتر مردم نمیدانند که آنها یهودی بودهاند. البته این یهودیان همزیستی سازنده و سالمی با مسلمانان داشتند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، چرا در میان هنرپیشگان زن و مرد قدیمی مصر، نامهای ناآشنا دیده میشود؟ پاسخ این پرسش روشن است. سینمای مصر به دست بیگانگان پا گرفت و در ابتدا، بیشتر، یهودیان مصر به عرصه بازیگری در سینمای آن پرداختند.
بسیاری از هنرپیشههای بزرگ مصر، یهودی بودند که بعدها نام خود را تغییر دادند و اکنون بیشتر مردم نمیدانند که آنها یهودی بودهاند. البته این یهودیان همزیستی سازنده و سالمی با مسلمانان داشتند و برخی حتی به اسلام گرویدند. نام برخی هنرمندان مانند مهندس دکور، مهندس صدا یا مدیر فیلمبرداری، عجیب به نظر میرسد و همچنان نامانوس باقی مانده است. نامهای مذکور را میتوان در فیلمهای قدیمی که کم و بیش در تلویزیون نمایش داده میشود، مشاهده کرد و چه بسا تماشاگران کانال فضایی مصر هنگام تماشای فیلم متوجه آن شوند.
تماشاگران مصری از مسلمانان گرفته تا قبطی، ریشه نامهای مصری را به خوبی میشناسند. البته امکان دارد تصور کنید آن نامها مربوط به بیگانگان است، زیرا این بار مصر در آغاز فعالیتش، یعنی از سال ۱۸۹۶ تا ۱۹۱۱ میلادی (۱۲۷۵ – ۱۲۹۰ شمسی) به بیگانگان متکی بود. اما زمانی خواهد رسید که بدانیم آن نامهای عجیب و غریب از آن مصریانی است که اصلا یهودی بودند. مثلاً بسیاری از افراد نمیدانند که لیلی مراد (لیلی زکی مراد) اصلا یهودی است و همینطور برادرش فخیر مراد (موریس مراد) (۱۹۲۸ – ۱۹۸۱) نیز یهودی بود. بسیاری واقعا نمیدانند که نجوی سالم (نظیر موسی شحاته) (۱۹۲۵ – ۱۹۸۷) هنرپیشه کمدی، که ملت مصر از هنر بازیگری او لذت میبرند، یهودی است و همین طور راقیه ابراهیم (راشیل اُبراستیو لوی) که با بازی در برابر محمد عبد الوهاب در فیلم «گلولهای در قلب» (رصاصه فی القلب) در سال ۱۹۴۴ (۱۳۲۳) همانند یک ستاره به شهرت رسید، یهودی است.
و همین طور نامهای زیاد دیگر . . . چرا؟ مسئله پیچیده به نظر میرسد و دلیل روشن و واضحی ندارد. چرا بسیاری از هنرمندان با نامهای واقعی خود فعالیت را ادامه دادند، ولی برخی نام خود را تغییر دادند؟ آیا از برملا شدن یهودی بودن و به دنبال آن رویگردانی مردم؛ واهمه داشتند؟ یا این که چون آن نامها مانوس نبودند و برای این که برای همیشه در یادها باقی بمانند، نام خود را تغییر دادند؟ در مورد اول باید گفت که انگیزه اصلی تغییر نام ستارگان مرد و زن، ترس نبوده و باید به این مورد با دید شک و تردید نگریست. زیرا هم اکنون نیز نامهایی مانند «شیکوریل»، «صید ناوی»، «شملا»، و . . . بر سر زبانهاست.
نکته مهم این است که در آن زمان، شنیدن و تکرار آن نامها مشکلی ایجاد نمیکرد . . . لذا باید به مورد دوم بسنده کنیم. با این که بسیاری از هنرمندان یهودی نبودند، با این حال برای ایجاد جاذبه، نامهای خود را تغییر دادند. یهودیان در سینما با آغاز قرن جاری و گسترش انتشار نوارهای مصور سینمایی، یهودیان مصر وارد صنعت سینما بخصوص در قسمتهای هنری و مهندسی آن شدند. آنان گروه «کر» نیز تشکیل دادند و این حرفه، به ویژه در زنان، تا زمان برپایی انقلاب ژوئیه ۱۹۵۲ (۱۳۳۱)، مختص یهودیان بود. شخص جستجوگر در فیلمهای نمایشی دهههای سی و چهل بخوبی درمییابد که دهها زن یهودی، گروه «کر» تشکیل میدادند.
دومین نکته قابل ملاحظه در بررسیهای مربوط به زندگی مصریان این است که یهودیان در این زمینه یکه تاز بودند و نه فقط راه برای آنان کاملا هموار بود، بلکه برای خود رقیبی نمیشناختند. داوود حسنی، آهنگساز مشهور، نیز از این که با آن صدای گیرای خود سوره «یاسین» را تلاوت کند به هیچ وجه نگران نبود. همین مرد، زمانی که ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد، برای همه آنها اسمهای عربی- مصری، کمال، انسیه و فواد را برگزید. یهودیان مصر نه تنها از رخدادهای جامعه خود به دور نبودند، بلکه در ناراحتی و حزن ملت مصر شرکت داشتند. این حالت از مقاومت در برابر اشغال انگلیس کاملا هویدا بود.
انقلاب سال ۱۹۱۹ (۱۲۹۸)، در همه مظاهر زندگی مادی و معنوی میهن اثر گذاشت و بر روح توانای مصری نسبت به تشخیص و پایداری و روی آوردن به یک هدف ملی که همان استقلال باشد، صحه گذاشت. زکی مراد به پاس انقلاب ۱۹۱۹ (۱۲۹۸) آواز خواند و در اپرای «دهه پاک»، (اعشره الطاهره «الطیبه»)، نقش اول را ایفا کرد. داوود حسنی ترانه تنظیم شده از قصیده احمد شوقی را که عشق به مقاومت علیه اشغالگران را در دل بیدار میکرد و خواستار بازگشت رهبران مصر بود، خواند. با انقلاب ۱۹۱۹ (۱۲۹۸) بیداری و آگاهی در مورد اهمیت سرمایههای مصری که جایگاه طبیعی آن در خود مصر است، افزایش یافت.
بدین ترتیب سرمایههای ملی که به طور تصادفی در اختیار گروه خاصی نیز بود، در همه زندگی و اقتصاد مردم جاری شد. به دنبال این حرکت، بسیاری از صنایع راهاندازی شدند و قوانین گمرکی که به قصد حمایت از تولیدات وضع شده بود، موجب شد که بسیاری از امتیازهای کشورهای بیگانه در این کشور لغو شود. در بحبوحه انقلاب، زنان نیز وارد کارزار شدند و در تظاهرات شرکت فعال داشتند. پس از آن تعداد دختران جوینده علم افزایش یافت و موسیقیهای سید درویش و داوود حسنی که برگرفته از آوای ملت، شامل کارگران، کشاورزان، پیشهوران و کارمندان بود منتشر شد. با انقلاب ۱۹۱۹ (۱۲۹۸) سرمایههای بیگانگان در مصر کمتر شد و در نهایت، دست قدرتمند بیگانگان از سینمای مصر کوتاه گشت و سرمایه و پول کشور مصر که بر قدرت، تمایل و خواست ملت در ابعاد سیاسی و اقتصادی در جهت تحقق استقلال و آزادی و قدرت ملت استوار بود، جایگزین شد.
یک سال پس از پیروزی انقلاب، سهامداران بانک مصر که در پیریزی بسیاری از پایههای صنعت ملی در کشور سهم به سزایی داشتند، گردهم جمع شدند. در اینجا نام یک یهودی مصری، متولد اواخر قرن گذشته، در اسکندریه، به عنوان یکی از نمادهای بزرگ جهان سینما درخشیدن گرفت. «توگو مزراحی» زمانی که آتش جنگ جهانی دوم شعلهور شد، صنعت سینمای مصر در مرحلهای از شکوفایی قرار داشت که هیچگاه به آن مرحله نرسیده بود و هرگز نیز نرسید. تعداد استودیوها به ۹ عدد رسید که تعدادی از آنها همچنان فعالند و همین امر موجب شد که با آغاز دهه چهارم، تعداد تولید فیلمها در یک سال، به عدد چهل رسید. در برابر پویایی تولید فیلمهای سینمایی، سالنهای نمایش در قاهره و اسکندریه و بیشتر شهرهای بزرگ مصر نیز راه اندازی شد و بدین ترتیب فیلمهای تولید کشور مصر به یکی از کالاهای مهمی تبدیل شد که بیشتر منطقه غربی را پوشش میداد.
«توگو مزراحی» زندگی هنری خود را همزمان با سینمای صامت، به عنوان همکار با محمد کریم، کارگردان ادامه میداد، ولی او در پایهگذاری صنعت سینما در کشور مصر نیز شرکت فعال داشت و یک استودیو در شهر اسکندریه و در پی آن استودیوی دیگری در قاهره راهاندازی کرد و در آن شهر اقامت گزید. قاهره که در دهههای سی و چهل دژ مستحکمی برای تولید فیلمهای سینمایی بود، رشد نسبتا بالایی در این زمینه داشت و در استودیوهایی که مزراحی راهاندازی کرده بود، دهها فیلم تولید شد که ساخته او نبودند، بلکه همکاران سینماییاش در مصر و آنانی که در تحقق این آرزو یاورش بودند، تولید کرده بودند.
سینماگران مصر درصدد اثبات این نکته بودند که سینمای این کشور، همانند مردمش که با ساختن اهرام ثلاثه میراث بیشماری از آثار باستانی از خود به جای نهادند، قابل تأمل است، همچنان که امتیاز دیگر توگو مزراحی، کشف ستارگان سینماست. در میان همه ستارگان زن، شاید «لیلی مراد» و «راقبه ابراهیم» جزو سرشناسترین باشند. آغاز کار لیلی مراد در سینما به دلیل شهرت وی به عنوان خواننده بود. این همان چیزی بود که بهیجه حافظ (۱۹۱۲- ۱۹۸۳) [۱۲۹۱ – ۱۳۶۲] اولین زن کارگردان سینمای مصر را بر آن داشت که از او بخواهد در اولین فیلم خود «اضحایا» (قربانیان) در سال ۱۹۳۳ (۱۳۱۲) آواز بخواند. قرار بود لیلی مراد در فیلم «قبله فی الصحر» (بوسهای در صحرا)، به کارگردانی بهیجه حافظ مجددا آواز بخواند، ولی این طرح به شکست انجامید. ممکن است این پرسش برای ما مطرح شود که چگونه میتوان سینمای لیلی مراد را که همچنان بر دلهای مردم حکومت میکند و هر از گاهی در تلویزیون ظاهر میشود، توصیف کرد؟ مشکلی نیست که با شتاب بگوییم که سینمای لیلی مراد، سینمایی با سبک ویژه است.
جادویی در آن وجود دارد که برای تو روشن نیست، ولی با آن همزیستی داری، البته شاید صدای لیلی مراد، یکی از دلایل این موفقیت باشد. از سوی دیگر، سینمای لیلی مراد نه فقط هیچ مشکلی برایت ایجاد نمیکند، بلکه برعکس، فیلمهای او، تو را به دنیای بسیار مشابه و البته بدون وجود مشکلات وارد میکند. . . . بنا به تعبیر «سامی سلامونی» منتقد، در گذشته سینمای مصر، به ویژه در دهه سی و چهل، فیلمی وجود نداشت که داستانهای عشقی آن بدون مشکل و ناراحتی به سرانجام برسد. . . و این طبیعی است که تماشاگران به طور موقت دچار ناراحتی شوند. در این حالت هرگاه زمان نمایش فیلم به درازا کشد، طبیعتاً فرصتهایی برای ابراز ناراحتی و در نهایت اجرای ترانه در فیلم به وجود میآید.
فیلمهای لیلی مراد خارج از این قاعده نبود … این هنرمند در یک فیلم به طور متوسط هفت ترانه میخواند. اگر لیلی مراد همان هنرپیشه معروف باشد که گاه نقشهای مشابه و گاه متفاوت را بازی میکند، باید گفت که لیلی مراد خواننده نیز عامل اصلی در ارتقای آوازهای سینمایی بود، ترانههایی که جزو اصلی در روال فیلمهای دراماتیک بود. گفتنی است که لیلی مراد ملیت مصری خود را بر یهودی بودنش ترجیح داد و طولی نکشید که به پذیرش اسلام نیز گردن نهاد. فراتر از این، گفته میشود که او با شدت تمام دعوتهای رسمی در سطح بسیار بالا به ویژه از سوی گلدامایر- نخست وزیر معروف رژیم صهیونیستی را برای دیدار از اسرائیل رد کرد. …. استثنا در قاعده یک هنرپیشه که بعدها «راقیه ابراهیم» نام گرفت هم داریم که در سال ۱۹۱۵ (۱۲۹۴) در کوی یهودیان متولد شد.
او از یک خانواده یهودی مصری فقیر بود و همین موجب شد که تحصیلات را نیمه تمام باقی گذارد و در فروشگاهها به عنوان فروشنده لباس مشغول کار شود … در سال ۱۹۳۷ (۱۳۱۶) توگو مزراحی او را کشف کرد و در فیلم «سلامت در خوبی است» همراه با نجیب ایمانی وارد دنیای سینما کرد … ولی او فقط زمانی که در برابر محمد عبدالوهاب در فیلم «گلولهای در قلب» به ایفای نقش پرداخت، مورد توجه واقعی قرار گرفت. او در این فیلم همراه با محمد عبدالوهاب، ترانه «حکیم عیون» (چشم پزشک) را در این فیلم خواند. پس از این فیلم، راقیه ابراهیم به عنوان یکی از ستارگان بزرگ سینمای مصر مطرح شد، به تدریج موضع راقیه ابراهیم به نفع یهود وضوح بیشتری یافت.
همه کارگزاران در امور هنری او را به غرور، تعصب شدید نسبت به هنرمندان زن مصری – البته به جز زنان هنرمند یهودی – متهم میکردند. راقیه ابراهیم به ویژه پس از جریاناتی که انقلاب ژوئیه را در پی داشت، هیچ گاه نتوانست وجود خود را در مصر تثبیت کند. لذا به آمریکا مهاجرت کرد و به عنوان میهماندار دفتر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل متحد مشغول به کار شد … او با یک مرد ثروتمند آمریکایی یهودی تبار ازدواج کرد و همراه او، شرکت بزرگی با نام «اوکدزهابر» تأسیس کرد، بدین ترتیب همه خبرهای مربوط به او و ارتباطش با مصر قطع شد.