ادیان نیوز: به تازگی کتاب دیگری از «کلود ریویر – Claude Rivière» با عنوان «جامعه – انسانشناسی ادیان» با ترجمه دکتر علیرضا خدامی و به همت نشر نی روانه بازار نشر شده است. از این رو، بر آن شدیم تا در گفتوگو با دکتر خدامی استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد جهرم که خود دانشآموخته دانشگاه سوربن و از شاگردان ریویر بوده، به بررسی نگاه ریویر به دین بپردازیم.
گفتنی است که خدامی نیز همچون استادش به نوعی دغدغهمند دین در دنیای امروز است و از جمله آثار او میتوان به کتاب «گفتمان دینی جوانان در ایران» که به زبان فرانسه در این کشور منتشر شد و ترجمه کتاب «دین در جوامع مدرن» به زبان فارسی اشاره کرد. آنچه در ادامه میآید، ماحصل گپوگفت ما با وی است که میخوانید:
کلود ریویر در فرانسه زندگی میکند و فرانسه نخستین جایی است که در آن لائیسیته حاکم شد. به اعتقاد شما، چقدر تلقی و باورهایی که از دین در فرانسه وجود دارد در تلقی ریویر از دین یا حتی مسأله شدن دین برای او دخیل بوده است؟
قبل از اینکه به پرسش شما پاسخ دهم باید نکته مهمی را خاطرنشان کنم که لائیسیته به معنای جدایی حکومت یا دولت از دین است و نه جدایی دین از سیاست. دین و سیاست به گواهی تاریخ در بسیاری از جوامع بشری با یکدیگر همبسته بودهاند. شکلی از این پیوند را ما در جوامع غربی میبینیم. اما میدانیم که دخالت همه جانبه کلیسای کاتولیک در حکومت طی سدههای متمادی در نهایت به شکلگیری دولتی لائیک انجامید. این دولت نمیخواست سیاست را از دین جدا کند یعنی ضد دین نبود، بلکه اعلام کرد که دولت کاری به دین ندارد و وظیفهاش تضمین آزادیها از جمله آزادی اعتقادی است.
خاطرنشان کنم در همین فرانسه لائیک که قانون آن در سال ۱۹۰۵ وضع و ابلاغ شد هیچ دین یا آیینی به رسمیت شناخته نشده، با این حال، بخشی در وزارت کشور آن وجود دارد به نام «اداره امور آیینها» که کار آن مدیریت و برقراری ارتباط با نهادهای دینی و آیینی است. در سالهای اخیر، این اداره، به علت تنوع ناشی از حضور ادیان و آیینهای گوناگون در این کشور پر کارتر شده است.
اما در پاسخ به شما باید اشاره کنم که سنت توجه به دین در میان جامعهشناسان و از جمله انسانشناسان و جامعهشناسان فرانسوی از همان آغاز یعنی از نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شد. علت آن هم این بود که این اندیشمندان (و در رأس آنان امیل دورکیم) دین را بخصوص به خاطر نقش انسجامبخش آن برای حیات بشری ضروری میدانستند. همچنین آنان واکاوی دین را برای درک تاریخ بسیار اساسی معرفی میکردند. کار کلود ریویر هم کم و بیش در تداوم همین دیدگاه است.
ریویر به دین با رویکردی میانرشتهای میپردازد و در این مسیر جامعهشناسی و انسانشناسی را توأمان بهکار میگیرد، دلیل او برای ترجیح چنین رویکردی را چه میدانید؟
کلود ریویر اساساً با دیدگاهی که رشتههای مختلف را در شناخت دین در برابر هم قرار میدهند موافق نیست. او، همانند بسیاری دیگر از اندیشمندان علومانسانی و اجتماعی، معتقد است که جامعهشناسی، روانشناسی، روانکاوی، فلسفه، الهیات، تاریخ و غیره هر کدام کار خود را در زمینه دین به تناسب ماهیت رشتهای خود و نیز روش و رویکردی که دارند پیش میبرند. گاهی هم دیدگاههای این رشتهها در برخی نقاط به یکدیگر پیوند میخورد، کما اینکه در این کتاب چندین بار شاهدیم که نویسنده، به فراخور بحث خود، از دستاوردهای این علوم هم بهره میگیرد، در عین اینکه برخی اختلاف دیدگاههای جامعهشناسی و انسانشناسی با این علوم را هم یادآور میشود.
در کنار این، همانگونه که نام کتاب «جامعه-انسانشناسی ادیان» گواهی میدهد و در فصل نخست کتاب هم بر آن پافشاری شده، رشتههای جامعهشناسی و انسانشناسی تفکیکناپذیرند. ریویر تفکیک میان این دو رشته را بیش از اینکه سویهای معرفتشناختی داشته باشد ناشی از تقسیمبندیها و طبقهبندیهای آکادمیک میداند. او دیدگاههای جزیرهای و فروبسته پیشین را ناتوان از فهم مقوله دین میداند.
علاوه بر این، باید به نکته دیگری هم اشاره کنم. مجزا کردن علوم بیشتر در گذشته موضوعیت داشت، تا آنجا که انسانشناسی اغلب به جوامع اصطلاحاً «ابتدایی» یا تحت استعمار یا گروههای در حاشیه میپرداخت، اما امروزه انسانشناسی به جوامع شهری آمده و مرزهای جامعهشناسی و انسانشناسی بسیار کم رنگ شده است. البته تردیدی هم نداریم که سیر فکری ریویر هم در این زمینه بدون تأثیر نبوده است. نخستین کارهای او در حوزه جامعهشناسی است. بعداً با پژوهشهای میدانی که در کشورهای آفریقایی داشت و نیز ترجمه آثار انسانشناسان بزرگی مانند کارل پولانی و ادوارد ایونز-پریچارد به ممزوج بودن این دو رشته باور بیشتری پیدا کرد و البته همانطور که اشاره کردم این گرایش مختص به او نبود.
ریویر برای دین در دنیای امروز چه کارکردی قائل است؟
ریویر تردیدی ندارد که سکولاریزاسیون- به معنای دگردیسی اجتماعی-فرهنگی سطح کلان که به قیمت تحلیل رفتن نقش نهادی و فرهنگی دین تمام میشود- در جوامع غربی و پیشرفته واقعاً رخ داده است. او این را به صراحت بیان میکند. وی معتقد است که دین کارآیی قبلی خود را در این جوامع از دست داده است و چندین بار در کتاب به این مسأله اشاره میکند. اما در کنار این، او، با بهرهگیری از حجم گستردهای از دادههای میدانی و در پرتو نظریههای کلاسیک و مدرن جامعهشناسی و انسانشناسی، به واکاوی دگردیسیهای دینی در جوامع کنونی میپردازد.
وی با استناد به دادههای حاصل از پیمایشهای منظمی که در کشورهای غربی انجام میگیرد میگوید گرایش به سمت ادیان و معنویتهای گوناگون رو به گسترش است. دلیل این پدیده را این میداند که انسان نمیتواند در مواجهه با برخی پرسشهای بنیادین بدون پاسخ بماند. اما در این مسیر، باورهایش دستخوش تغییر و تحولات زیادی میشود. بروز و نمودهای بسیار متنوع امر دینی همچون جنبشهای عصر جدید (New Age)، آیینهای نوپدید، پیامآورگراییها، درهم آمیزیها، موعودگراییها، بریکولاژهای اعتقادی و مناسکی و غیره که در دو بخش آخر کتاب به آن پرداخته شده همگی دلالت بر این موضوع دارد.
چرا به سراغ ریویر رفتید؟ به اعتقاد شما چه بخشی از اندیشههای او میتواند برای جامعه ما در مقوله دین راهگشا باشد؟
من از دوره کارشناسی ارشدم در فرانسه به «انسانشناسی دین» گرایش پیدا کردم و این خط سیر را ادامه دادم و برای دوره دکتری هم مطالعهای میدانی را در حوزه جامعهشناسی دین به انجام رساندم که بعداً با همکاری مدرسه کاربردی مطالعات عالی دانشگاه سوربن در قالب کتاب به چاپ رسید. البته دغدغههای اولیهای هم داشتم از آنجا که یکی از استادان بنده هم کلود ریویر بود و با دیدگاههای او آشنایی داشتم احساس کردم که برخی دیدگاههای او میتواند ما را در فهم امر دینی یاری دهد. البته این به معنای آن نیست که آنچه که کلود ریویر یا صاحبنظرانی چون او میگویند یا از آن دفاع میکنند طالق النعل بالنعل به جامعه ما میتوان منتقل کرد. باید مختصات جامعه ایرانی و ویژگیهای دین در کشورمان را در نظر داشته باشیم. اما به هر روی، معتقدم رویکرد او به مناسک، باورها و نیز رفتارهای دینی میتواند برای ما حامل نکات ارزندهای باشد.
پروژه فکری ریویر در کتاب «جامعه- انسانشناسی ادیان» چیست؟
کتاب ماحصل درسنامه کلود ریویر در دانشگاه سوربن است که در رابطه با دین ارائه شده است. ایشان ابتدا به تعریف میدان انسانشناسی دین میپردازد. در ادامه، در بخش باور به اساطیر، به خوانشهای ممکن آن و نیز واکاوی باورهای دینی میپردازد. سپس، با یادآوری نظریاتی درباره اعمال مناسکی، به بررسی پاکسازی، دعا و قربانی دست میزند.
در بخش بعدی هم که عنوان «حواشی دین» نامیده باز تفسیر جادو، بازبینی سِحر و احیای شمنیسم در دنیای امروز را مطرح میکند. در پایان هم وضعیت دینورزی در جهان امروز و پویاییهای آن را مد نظر قرار میدهد. ریویر در نتیجهگیری هم به بحث نسبت میان دین و مدرنیته میپردازد. جالبترین قسمت کتاب برای خود من بخش چهارم، یعنی همان «در حواشی دین» و دگردیسیهای آن در جهان سوم است. ولی روی همرفته، معتقدم همه بخشهای کتاب میتواند برای ما آموزنده باشد.