فرادستی مداحان بر روحانیون خطر بزرگی است/ کدام گروه از روحانیون مسئول تفسیر دین هستند؟
عبدالوهاب فراتی در نشست «روحانیت و قدرت» تبیین کرد؛
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با تأکید بر اینکه برخی تصور میکنند با حذف روحانیت از قدرت، دموکراسی تقویت میشود و این اشتباه بزرگی است، گفت: بزرگترین خطری که دیانت فقهی ما را در سه دهه اخیر تهدید کرده این است؛ روحانیون همواره در تعامل با مداحان فرادست بودند، اکنون مداحان جایگاهی فرادست و همعرض با روحانیون پیدا کردهاند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، عبدالوهاب فراتی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شامگاه دوم مردادماه در دومین نشست «روحانیت و قدرت» به طرح این سؤال پرداخت که «روحانیت سیاسی بودن خود را از کجا به دست میآورد؟» و گفت: برخی مانند حسین بشیریه معتقد بودند اینکه روحانیت نسبت به سیاست حساس میشود و به تدریج در سپهر سیاست حضور مییابد عمدتا متاثر از عوامل بیرونی مثلا مدرنیته است، اما به نظر بنده روحانیت موجودی سیاسی است ولی نه به سبب تحولات بیرونی مانند مدرنیته، بلکه روحانیت به دلیل ارتباطی که با نص اسلام دارد ذاتاً سیاسی است.
وی با بیان اینکه موجودیت روحانیت وابسته به ارتباطش با نص است، افزود: در نص نشانههای زیاد و متکثری در باب سیاست داریم و در مقایسه با انجیل متوجه میشویم که پیامهای سیاسی نص به مراتب در قرآن بیشتر است و طبیعتاً رفتار روحانیت بازتابی از نشانههای سیاسی نص است؛ گرچه آموزههای نص فراتر از شکل و مدل دولت است و ظنون اجتهادی روحانیون و علما مدل حکومت را شکل میدهد.
فراتی با بیان اینکه همه قرائتهایی که در باب سیاست از منظر دین در حوزه ایجاد میشود سهمی از اعتبار را دارند، گفت: بنابراین وقتی حکومت توسط روحانیت ایجاد شود، اولین مخالفان در درون حوزه وجود خواهند داشت و چون حکومت توان حذف گروههای علمی مخالف را ندارد، نظریات رقیب در حوزه مانع از ایجاد اتوریته قدرت برای حکومت و دولت روحانیت میشود؛ این نگاه نشان میدهد که اگر روحانیت از سیاست برگردد موجودیت خود را از دست میدهد؛ بنابراین بازگشت مجدد روحانیت به منبر و محراب و توصیه به حذف از سیاست؛ شدنی نیست.
یکی از مسائلی که بعد از انقلاب مطرح شده بحث جاکندگی روحانیت است؛ روحانیت زمانی که در قدرت نبود، در زمان و مکان مشخصی حضور داشت، ولی حضور در قدرت سبب شد تا روحانیت همه مکانی و همه زمانی شود، این رخداد موجب دنیوی شدن روحانیت شد و با وجود فوایدی که برای روحانیت داشت، سبب شد تا چند دسته رقیب جدی، ازمنه و امکنه اختصاصی روحانیت را اشغال کنند. یکی از این گروهها صوفیان و عارفان هستند؛ تحقیقات نشان داده نگاههای فقیهانه به دین رو به افول رفته و طبقات فرادست شهری علاقه بیشتری به فهم دین از منظر عرفا و صوفیان دارند…
۳ کارکرد مهم روحانیت
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با ذکر اینکه فهم روشمند دین، ترویج دین و اجرای مناسک اسلامی سه کارکرد مهم روحانیت است، اظهار کرد: چه دولت عادلی شکل بگیرد و نگیرد این سه وظیفه برای روحانیت جاری است؛ کسی که معتقد به تقیه در عصر غیبت است روش متفاوتی با حکومت جائر دارد. معمولا تمام روشها و متدهایی که روحانیت در تعامل با حکومت جائر تعریف کرده مستند به نظریهای در درون فقه عمومی است و بر این اساس انواع حکومت موجود و چگونگی ترابط با آن در فقه بحث و تعریف شده است، ولی وقتی حکومتی مانند جمهوری اسلامی ایران ایجاد شود که علی مبناء، گفتوگوهای فقه سنتی در باب تعامل با این حکومت، فاقد نظریه مدلل فقهی است، به همین دلیل مراجعی که ولایت فقیه را قبول دارند یا ندارند با قلمرو ولایت فقیه دچار تصادمات سیاسی میشوند. آسیبشناسی قدرت و روحانیت بیشتر ناظر به این است که برخی از روحانیون برحسب پیشینه سیاسی که در فرایند تعامل با نظام سیاسی دارند انقلاب کرده و نظریه خود را در جامعه حاکم و بقیه قرائتهای موجود در حوزه را به مقابله دامنهدار میکشانند، چون این تصدی سیاسی در فضای اجماعی حوزه شکل نگرفته است.
همه زمانی و همه مکانی روحانیت
پژوهشگر فلسفه سیاسی اسلام افزود: یکی از مسائلی که بعد از انقلاب مطرح شده بحث جاکندگی روحانیت است؛ روحانیت زمانی که در قدرت نبود، در زمان و مکان مشخصی حضور داشت، ولی حضور در قدرت سبب شد تا روحانیت همه مکانی و همه زمانی شود، این رخداد موجب دنیوی شدن روحانیت شد و با وجود فوایدی که برای روحانیت داشت، سبب شد تا چند دسته رقیب جدی، ازمنه و امکنه اختصاصی روحانیت را اشغال کنند. یکی از این گروهها صوفیان و عارفان هستند؛ تحقیقات نشان داده نگاههای فقیهانه به دین رو به افول رفته و طبقات فرادست شهری علاقه بیشتری به فهم دین از منظر عرفا و صوفیان دارند، به ویژه علاقه جوانان در طبقات متوسط و پایین به سمت فرقههای عرفانی انحرافی حتی شیطانپرستی بیشتر شده و آنها بیشتر به مصرف کالاهایی علاقه نشان میدهند که بیرون از حیطه تولیدات روحانیت است.
فراتی تصریح کرد: دلیل دیگر روشنفکران مذهبی هستند که سنت روحانیت را در سه دهه اخیر به باد انتقاد گرفتهاند. آنان با تفکیک میان متن و تفسیر آن و اصرار بر مرگ مؤلف و تمایز میان دین و تاریخ دین و اینکه بین خدا و خلق او واسطه وجود ندارد، واسطهگری روحانیت بین مردم و خدا را تضعیف کرده و میل مردم را برای استفاده از سخنان افراد مکلا افزایش دادهاند و صدا و سیما هم این شرایط را تقویت کرده است، لذا نقش روحانیت به جای پدر بزرگ به برادر بزرگ تبدیل شده است.
فرادستی مداحان بر روحانیون
وی در ادامه افزود: گروه دیگر مداحان و ذاکران هستند و این بزرگترین خطری محسوب میشود که دیانت فقهی ما را در سه دهه اخیر تهدید کرده است؛ روحانیون همواره در تعامل با مداحان، فرادست بودند ولی در سه دهه اخیر طبقه مداحان جایگاهی فرادست و همعرض با روحانیون پیدا کردهاند؛ مداحان به نهادهای سازمان یافته تبدیل شدهاند و حرکت آنها بر مدار فهم روحانیت و مدیریت آنها نیست و مجالس به جای حسینیه و مساجد در خانهها برپا میشود و بیش از آنکه یک روحانی محور این مجالس باشد، یک مداح با هزینههای هنگفت محور میشود و اسلامی سطحی، غیرعالمانه و غیرمستند به خصوص در مجالس زنانه شکل میگیرد.
پاس گل روشنفکران دینی به رمالها و صوفیان
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: گروه دیگر قطبگرایان و غیبگویان هستند؛ آنان راهی بین رمالی قدیم و قطبگرایی صوفیانه ایجاد کرده و گاهی این مطالب را با مهدویت پیوند زده و مرجعیت روحانیت را دور میزنند؛ این جریان از دوره محمدعلی باب شکل گرفت ولی میزان این گروهها بعد از انقلاب چند برابر دوره قاجاریه شده است. البته با این تفاوت که در دوره قاجار رقابت بین روحانیت با این گروهها به نفع روحانیت تمام میشد ولی الان صحنه به نفع پیروزی این گروهها در حال حرکت است و روشنفکری دینی هم با نقد ذخایر فقهی و کلامی روحانیت، فضا را برای جولان و پیروزی آن گروهها بیشتر کرده است. مطالعات نشان میدهد که یورشهای فقهی نتوانسته با این جریانات مقابله کند و روحانیت باید با ظرفیتهای فلسفی و کلامی خود با این جریانات مقابله کند.
فراتی بیان کرد: از دهه ۲۰ به بعد روحانیت همواره مدعی بود که اسلام توان پاسخ به همه نیازهای بشری را دارد ولی جز نظریه ولایت فقیه امام، هیچ نظریهای را از مراجع و روحانیون شاهد نبودیم. بنده ۱۰۰ اثر از روحانیون قبل از انقلاب خواندم و هیچکدام جز ادعاهای کلی حرفی برای گفتن ندارد و فقط به درد قبل از انقلاب میخورد؛ روحانیت وقتی متوجه شد که حرفی برای گفتن ندارد تمایل به ترجمه آثار روشنفکران مصری مانند سیدقطب افزایش یافت که آن نیز آفاتی دارد. کار بزرگ انقلاب این بود که روحانیت را از جای خود کند و وارد عرصه شد و به نیازها به صورت جدی واقف شد؛ روحانیت از سر اعتماد به نظریه ولایت فقیه در این چند دهه صرفا از آن هزینه کرده ولی هیچ نظریه اجتماعی به جامعه نداده؛ بدین ترتیب بحران علوم انسانی در کشور سر برآورده است.
خطر قرائت مقبول قدرت در تفسیر دین
فراتی با اشاره به تأثیرات احتمالی قدرت بر فهم دین، تصریح کرد: گرچه دو دهه بعد از انقلاب وقت زیادی صرف تبیین نظریه ولایت فقیه شد. این خطر مهمی است که طلبه و مجتهد فاضل نتواند از پیشانگارههای قدرت خلاص شود و تفسیری از دین ارائه دهد که با قدرت همسوست. به ویژه اگر بگوییم کسی تفسیر رسمی از دین ارائه کند که صاحب قدرت هم باشد. به همین دلیل پیشنهاد میشود که بخشی از روحانیت که سودی از حکومت نمیبرد مسئول تفسیر دین و بخشی که در قدرت هستند مجری آن باشد. این خطر را اشماوی در اهل سنت هم مطرح کرده است.
استاد و پژوهشگر حوزه و دانشگاه اضافه کرد: مشکل اصلی روشنفکران دینی با روحانیت این است که معتقدند وقتی روحانیت به قدرت برسند استبداد دینی ایجاد میشود و خطر استبداد دینی بیشتر از استبداد غیردینی است. مثلا در دوره اصلاحات برخی مطرح کردند که با وجود ولایت فقیه، هیچ فرصتی برای شکوفایی ظرفیتهای دموکراتیک نظام وجود ندارد؛ البته اولین کسی که ما را متوجه خطر استبداد دینی کرده است مرحوم میرزای نائینی یعنی خود روحانیت است. سروش و دیگران بحث را فراتر برده و میگویند قدرت در ایران به دست هر کسی آخوند یا غیرآخوند برسد اقتدارگرا میشود زیرا اقلیم فرهنگی و سیاسی ما ایرانیان در قدرت توتالیتر و قبل از آن دموکرات هستیم؛ البته سروش تعبیر جالبی دارد و آن اینکه حکومتهایی که وعده آبادانی دنیا میدهند میل به اقتدارگرایی بیشتری دارند و چون روحانیت بیشتر وعده اخروی میدهد این میل در او کمتر است.
روحانیت دموکراتیکترین نهاد مدنی است
فراتی تصریح کرد: برای بنده قابل فهم نیست که چرا روشنفکران دینی اصرار دارند روحانیت از قدرت کنار برود تا دموکراسی ایجاد شود؛ توصیه حذف روحانیت از قدرت خودش تهدیدکننده دموکراسی است و جالب اینکه نهاد روحانیت و مرجعیت غیرانتصابی و دموکراتیکترین نهادهای مدنی بوده است. یک مرجع در پروسه طولانی عمل صالح؛ علم و دانش به جایگاه مرجعیت میرسد. روحانیت برخلاف تحلیل غلط روشنفکران دینی، همواره مقاومت یکدست یا مساعدت یکنواخت نسبت به دموکراسی ندارد. لذا اگر روحانیت در قدرت میل به اقتدارگرایی داشته باشد، احتمالا برخاسته از عوامل بیرونی است نه فضای حوزه. روحانیت باید خود را از عاملیت سیاسی جدا کند. البته این به معنای آن نیست که از سیاست جدا شود، بلکه حوزه و روحانیت با وجود دریافت کمکهای سختافزاری باید خود را به لحاظ نرمافزاری مستقل کند و به دولت اجازه دخالت در نرمافزار روحانیت ندهد و حوزه را به یک جریان سیاسی نچسباند.
وی در پایان سخنان خود تأکید کرد: اگر حوزه امروز از سیاست و قدرت جدا شود، قطعاً در آینده بخش دیگری از روحانیت با اقتدارگرایی بیشتر به قدرت برمیگردند و این مسئله برای دموکراسی بسیار خطرناک است. بنابراین ترمیم ساختار، نه حذف روحانیت به دموکراسی کمک بیشتری خواهد کرد.