به رغم کمحجم بودنش در واقع یک کتابخانه عظیم است… یکی از چالشهای زمخشری در تفسیر کشاف این بود که مثلا با عرفا گلاویز است، چون عقل کلی که عرفا مطرح میکنند برایشان قابل قبول نیست… از لحاظ نگرشی من اشعری هستم و ایشان گرایشات اعتزالی دارد… حاکم مکه وقتی میبیند زمخشری به مکه میرود، میگوید اگر تو نمیآمدی، من میخواستم به خوارزم بیایم و تقاضا کنم این متن را به پایان برسانی… هنوز تصحیح قابل قبولی از آن در اختیار نداریم
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، تفسیر قرآن کریم به معنای تلاش برای فهم معانی آیات، از همان عصر نزول وحی آغاز شد و از قدیمیترین اشتغالات علمی مسلمانان است. به باور شیعیان، پس از پیامبر اکرم (ص) نخستین مفسر قرآن امام علی (ع) است. یکی از مهمترین تفاسیر قرآن کریم، تفسیر «الکشاف عن حقایق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل» است که نزد عموم با عنوان تفسیر کشاف معروف است، اثر محمودبنعمربن احمد بن زمخشری که در قرن ششم به زبان عربی تالیف شد. تفسیر کشاف از بزرگترین و دقیقترین متون تفسیر قرآن و در زمره تفاسیر اجتهادی است که بر دو پایه احتجاج و استنباط استوار است. به سبب تحدی خداوند در قرآن و دعوت از منکران نبوت برای اثبات اعجاز بودن کتاب آسمانی مسلمانان، در طول تاریخ، تمسک به بلاغت و زیباییهای لفظی و معنایی قرآن و استخراج و اثبات آنها به عنوان یکی از وجوه تمایز و تباین آیات با نمونههای بشری، دستاویز بسیاری از مفسران بوده است. تفسیر کشاف بارها در کلکته هند، مصر و کشورهای دیگر و حتی ایران به زبان عربی منتشر شد. برای اولینبار این کتاب توسط مسعود انصاری به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۸۹ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد و چاپ دوم آن در سال ۱۳۹۱ انجام شد. آنچه میخوانید برگزیدهای از متن گفتوگوی مسعود انصاری مترجم، قرآنپژوه و نویسنده و نصرالله حدادی:
حدادی: فکر میکنم اولینبار نام این تفسیر را در سال ۱۳۵۴ شنیدم که توسط انتشارات اسلامیه به شکل افست چاپ میشد. تفسیر کشاف بارها و بارها به زبان عربی منتشر شده، این سوال برای مخاطبان ما پیش میآید که با توجه به اینکه زبان این کتاب خیلی قدیمی است و حجم زیادی دارد، چطور شد شما ضرورت دیدید این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کنید؟
انصاری: تفسیر کشاف، متن مهمی است، چون در یک نقطهعطف تاریخی و دوران شکوفایی قرن سوم و چهارم و پنجم پدید آمد. این تفسیر چند ویژگی خاص دارد. یکی اینکه یک تفسیر چند ساحتی است. به رغم اینکه یک تفسیر میانه متمایل به کمینهنگاری است. خب حجمش کمتر است. مثلا نسبت به متون دیگر از قبیل طبری و المیزان و … حجمش کمتر است، اما مجموعهای از مباحث و مطالب گوناگون در زمینههای مختلف را در خودش فراهم آورده که به آن جامعیت بخشیده است. در آن بلاغت هم هست. بلاغت وقتی میگوییم مرادمان، به اصطلاح خاص علم بیان و علم معانی است. اعجاز قرآن به زیباترین و استوارترین شکلش در این تفسیر بیان شده است. همچنین تفسیر کشاف خردگراست. اما خرد در کشاف به یک مفهوم نیست. خرد در این تفسیر چندین مفهوم دارد. اولا پیروان مکتب اعتزال به نوعی از خرد که خرد جزیی باشد باور دارند، یکی از چالشهای زمخشری در تفسیر کشاف این بود که مثلا با عرفا گلاویز است، چون عقل کلی که عرفا مطرح میکنند برایشان قابل قبول نیست. بهطور کلی، رهیافت کلی زمخشری براساس عقل جزیی است. این عقل هم یک پایه ندارد، بلکه چندین پایه دارد. زمخشری عقل را هم در این اثر و هم در آثار دیگر تقدیس میکند.
حدادی: شما معتقد هستید که کلام وحی وسیعتر و فراتر از آن چیزی است که ما راجع به زبان میتوانیم بیاوریم.
انصاری: بله اینچنین است. من با تفسیر پوزیتیویستی قرآن میانه خوبی ندارم، چون قرآن کتاب شیمی و فیزیک و هیچ علم دیگری نیست. ما هنوز جنبههای پنهان و ناپیدای قرآن را چنانکه باید تبیین نکردهایم. زمخشری جلوهگاهی برای چندین و چند مورد از دانش و معرفت است. از لحاظ نگرشی من اشعری هستم و ایشان گرایشات اعتزالی دارد. من به عنوان یک مترجم با وظیفه خودم آشنا هستم. وظیفه دارم آن چیزی را که او فکر میکند و مینویسد، حتی اگر فحش باشد، منتقل کنم. یک جاهایی است که ایشان نسبت به اشاعره تند است. من وظیفه دارم با روانترین عبارتی که مخاطب بفهمد، ترجمه کنم.
حدادی: یعنی آن چیزی که اعتقاد خودتان هست را در ترجمه داخل نکردید.
انصاری: هرگز، هرکسی که قدرت تحملش بالا باشد، باید بتواند چنین کند. به عنوان نمونه من چون خودم گرایشات عرفانی دارم با دخالت بیش از حد عقل جزیی در بعضی از مباحث عقل نمیتوانم کنار بیایم. ولی من مترجم حرفهای هستم و چهل، پنجاه هزار صفحه متن را ترجمه کردم و در هیچ جای اینها انتقال نظرگاه صاحبانش مرا دلگیر نکرده و بر من فشار نمیآورد. من باید متن را آنگونه که هست، برگردانم.
حدادی: شما نظرات و دیدگاههای خودتان را لحاظ نکردید. دیدگاههای دیگری وجود دارد. مخصوصا بر این متن خرده میگیرند. به آنها مراجعه کردید؟
انصاری: بله، من شرح عقاید نسفی را به درس خواندهام. کلام اشعری را به عنوان درس در تهران پیش مرحوم شیخالاسلام خواندم. اما فهم کلام اشعری بدون فهم کلام اعتزالی اصلا ممکن نیست.
حدادی: یعنی برگشتید به اول قرن هجری در صدر اسلام.
انصاری: شاید سال ۷۴. مکتب اعتزال مدعی است برمیگردد به نخستین روزهای دعوت رسول اکرم (ص). مثلا میگویند خلفا اعتزالی بودند، اکنون فرصت داوری نیست، کاری به اینها نداریم. ولی وقتی شما بخواهید بفهمید در باب صفات خداوند نظر اینها چیست باید به سرچشمه رجوع کنید. زمخشری هنرمند است، علم معانی و بیان ابزاری را در اختیار ایشان قرار میدهد که مطالب را بسیار ظریف بیان میکند. این تفسیر به رغم کمحجم بودنش در واقع یک کتابخانه عظیم است. البته با تیزبینی و فهم عمیق مفسری بزرگ. نکته ظریفی است که باید به آن توجه شود، اینکه اشعریت و اعتزال عقیده نیست، چون اشعریت و اعتزالی بودن یک عقیده مذهبی نیست. بلکه یک نگرش مذهبی است.
حدادی: آیا تفسیر کشاف روی تفاسیری که در تفاسیر فارسی مثل المیزان تاثیر داشته است؟
انصاری: هیچ تفسیری بعد از کشاف نبوده که ناگزیر نباشد به این تفسیر رجوع کند. در زمانیکه تفاسیر را روشمند مینویسند این موضوع مشهود است. مثلا رفرنس میدهند. خب قدیمها چنین رسم نبود در نتیجه تاثیرات را باید با زحمات بیشتری درک کرد. زمخشری هم در جاهایی رفرنس ندارد. ولی محقق باید به متون جامعیت داشته باشد. آن موقع است که میتواند نظرات را به صاحبان اصلی برگرداند. در المیزان و خیلی از تفاسیر شما میبینید عین عبارت زمخشری تکرار شده. تفسیر کشاف یک نقطه عطف است مربوط به زمان خاصی نیست. همانطورکه فرمودید اصولا تفاسیر به زبان فارسی نوشته نشدهاند. ولی اغلب تفاسیر ما را افراد فارسیزبان نوشتهاند. صاحبان تفسیر کبیر، تفسیر طبری، تفسیر طبرسی همهشان ایرانیاند، منتها به زبان عربی نوشتهاند. زبان بینالمللی آن زمان عربی بوده است. حتی در روزگار ما مرحوم طباطبایی تفسیر المیزان را به زبان عربی نوشتند و بعد ترجمه کردند.
حدادی: معمولا مخاطبان کتاب تفسیر کشاف چه کسانی هستند؟ غیر از کسانی که مفسرینی هستند که به این کتاب رجوع میکنند.
انصاری: نکته خیلی مهمی که محققین از آن غفلت میکنند، خود نثر زمخشری و ادبیاتی است که او دارد. بسیار مهم است، هیچکس نیست که از سفره کشاف بیبهره بلند شود، چند ساحتی بودن این تفسیر، باعث شده است، به رغم تخصصی بودنش، برای طیفهای گوناگونی از جامعه مفید باشد.
حدادی: تسلط بیچون و چرایی در آن ادبیات دارد. تصورم این است که شما رنج بسیار زیادی برای معادل کردن فارسی این کتاب کشیده باشید به خاطر تسلط بیچون و چرای زمخشری بر زبان عرب.
انصاری: ببینید، ذهنیت فارسی همیشه عربی را دشوار کرده است. فارسی زبانی که به عربی مینویسد متن خود را در ذهنیت و خلوت و محیطی که دارد به وجود میآورد. شما هیچ متنی را در دنیا نمیبینید که در خلأ به وجود آمده باشد. وقتی متن پدیدار میشود متاثر از خیلی چیزهاست. روش ترجمه من این است که همواره وقتی به مشکلی برمیخورم، چون فرصت ندارم درنگ کنم، زیرش خط میکشم. بعد کار که تمام شد، به آن برمیگردم و رفع اشکال میکنم. در تفسیر کشاف بسیار به ترجمه برگشتم.
حدادی: سوالی اینجا مطرح میشود. چرا قبل از شما هیچکس جرات نکرد کشاف را ترجمه کند. این یک سوال اساسی است. من پاسخم را اینطوری گرفتم که کمتر کسی جرات کرده چنین کاری بکند.
انصاری: جرات نه، ولی شاید من اسمش را جسارت بگذارم. پیچیدگی اوضاع بسیار بسیار انسان را میآزارد. دو تا متن بود، یکی ترجمه قرآن کریم و یکیاش همین ترجمه تفسیر کشاف. من وقتی مینوشتم احساس غبن میکردم. همواره وقتی چیزی مینویسم، لذت میبرم. ولی در ترجمه قرآن وقتی به عمق و ژرفای آن متن راه میبرید، عظمت آن بر انسان معلوم میشود. یکیاش همین پدیده نظم است. این پدیده نظم باور کنید با مباحث زبانشناسی جدید با نمایندگانی که در جهان دارد، آشنا هستم، ولی وقتی شما میروید در عبدالقادر جرجانی سیر میکنید، میبینید که گنجینهای از مباحث در اینها مطرح است که اصلا ذهن زبانشناسان جدید به آنجا راه پیدا نمیکند. قرآن یک متن فرا منحصر به فرد است و کشاف متنی منحصر به فرد. شاید تقصیرِ منِ عاجزِ ناتوان نیست. واقعیت این است که این متن، متن متینی است. از اول که میخواست این متن پدید بیاید. پنج جزئش آماده شده بود، حاکم مکه وقتی میبیند زمخشری به مکه میرود، میگوید اگر تو نمیآمدی، من میخواستم به خوارزم بیایم و تقاضا کنم این متن را به پایان برسانی و شما میبینی که این متن در عرض دو سال و چند ماه – توسط این نابغه بیبدیل شکل میگیرد. ولی ایشان سالها در صحرا زیسته بود تا بتواند اصطلاحات را از سر منشاش به دست بیاورد و دلالتها را از سرچشمهاش بگیرد.
حدادی: بعد از اینکه کتاب چاپ شد نقدهایی دریافت کرد. این نقدها را به انصاف نزدیکتر دیدید یا اینکه منصفانه نبود؟
انصاری: نقد همیشه انسان را پختهتر میکند. من همیشه نقدپذیرم. پیشتر هم به این موضوع اشارتی شد. قرآن آیهای دارد میفرماید: «ن والقلم و ما یسطرون» به قلم سوگند یاد میکند و آن چیزی که نوشته شده. این یک پیام اخلاقی دارد. وقتی شما از معلول سخن میگویید که البته مهم است ضمن اینکه شأن نویسنده اهمیت دارد، ولی در خفا و ناپیدا و ناروشن است. این آیه یک پیام اخلاقی دارد. تا نویسنده شناخته نشود و دچار غرور نشود. قرآن کریم انسان را به اصلاح فرا میخواند مگر انسان میتواند در برابر سخن حق مقاومت کند. ضمن اینکه مترجم با نقد ناپذیری به خودش آسیب میزند، مترجمی که نقد را نپذیرد، به فرهنگ هم آسیب میزند. ما نیامدیم که به خودمان و فرهنگ جامعهمان آسیب بزنیم. ما آمدیم که همدیگر را تکمیل کنیم. هزار من خاک را غربال میکنند یک ذره زر به دست میآورند. من هرگز نفس خودم را تبرئه نمیکنم. این توصیه یوسف پیامبر است علیه السلام.
حدادی: شما دو تا تفسیر دارید. سالها در این مورد غور کردید. مطمئنا همه کتابهایتان را دوست دارید. در این شکی نیست. کدام یک از اینها به ذهن شما نزدیکتر بود؟
انصاری: در بیست و هفت سالگی ترجمه قرآن را شروع کردم. شما با قرآن اوج میگیرید. تمام علوم در جهان اسلام بر محور قرآن کریم شکل گرفتهاند، چه بخواهیم وچه نخواهیم، چه موافق باشیم و چه نباشیم. بعد مساله این است که این متن به گستره زمان، به گستره مکان، همواره در طول تاریخ مخاطب خواهد داشت. در هر صورت من ترجمه قرآن را و هر آنچه با قرآن در پیوند است بسیار دوست میدارم. مخصوصا آنجایی که ما مجبور شدیم تصمیم بگیریم که شیوایی را فدای زیبایی کنیم. تصمیم بسیار سختی بود. یعنی متوجه شدیم زیبایی قلم خاکی انسان به گرد زیبایی معنوی کلام حق نمیرسد. پس باید از آن در گذشت. نه اینکه یک ادعا باشد، بلکه ثابت شده است. آنجا جایی است که ما آگاهانه تصمیم گرفتیم برای مخاطبین شیوا بنویسیم تا اینکه زیبا بنویسیم. یک جایی هم هست مثلا در ترجمه آیه نخست سوره مبارکه العادیات، عنان قلم را رها کردیم: «سوگند به اسبان تیز تک پر دم». ولی اقتضا را هم باید در نظر گرفت. ترجمه این متن ناگزیر باید با مخاطب ارتباط برقرار کند.
حدادی: همین لحاظ را در تفسیر کشاف هم داشتید؟
انصاری: مترجم باید متن تاریخی را با زبان فلسفی ترجمه نکند. یک زبان فلسفی را هم با زبان تاریخی ترجمه نباید کرد، داستان متون تفسیری و ادبی و… همچنین است. درباره کشاف دو نکته وجود داشت یکی اینکه زبان دانش تفسیری را در تفسیر پیدا کنم و دیگر اینکه زبان خود زمخشری را باید پیدا میکردم.
حدادی: این زبان دانش تفسیر را چگونه میشود پیدا کرد؟
انصاری: ببینید، خود تفسیر بر مبنای متن پدید میآید زیرا تفسیر شرح متن است. خوب هیچوقت تفسیر، خودِ متن نیست. نباید اشتباه شود. تفسیر غیر از متن، اما بر محور متن است.
حدادی: یعنی امکان دارد شما چیزی اضافه بر آن بنویسید؟
انصاری: عنصری که در تفسیر باید باشد، روشنگری و در عین حال انتخاب زبانی است که روشنگر باشد. زبانی که میخواهد تفسیر بکند، باید متن را روشنتر کند و بفهماند. یعن هدف و وظیفهاش این است که به مخاطب بفهماند و مترجم باید آن زبانی را برگزیند که برای فهماندن آسانتر است و آن را بیاورد.
حدادی: شما قبل از اینکه شروع به ترجمه تفسیر کشاف کنید، متن را از ابتدا کامل خواندید؟ یا اینکه بخشیاش را خواندید و احساس کردید میتوانید این را ترجمه کنید؟
انصاری: ما در جهان عرب با فاجعهای در انتشار متون مواجهیم. این یک حقیقت است که ما در تصحیح متون بسیار از عربها پیشتر هستیم. بعضیها به خاطر اینکه بازارهایی که وجود دارد، متون را با هر کیفیتی چاپ میکنند. شما میدانید که تفسیر کشاف یکی از پر تیراژترین تفسیرهای جهان عرب است، متاسفانه هنوز تصحیح قابل قبولی از آن در اختیار نداریم.
حدادی: صاحب اثر با اثر متولد میشود، با اثر بزرگ میشود، با اثر رشد میکند و با اثر نفس میکشد و اثر در همه لحظات زندگیاش موثر است. این مربوط به کتابها و نوشتههای عادی است. قرآن کریم کلام وحی است. کلام خداست. این در تمام آیات آشکار و نهانش بروز و ظهور دارد. در رفتار اجتماعیشان، حرف زدنشان و همهچیزشان ظهور پیدا میکند. طبیعتا کسی که باید در این باره حرف بزند حتما حضرت عالی هستید.
انصاری: بله، یک پرسش داشتید شما که بیپاسخ ماند. من معتقدم برای همه کسانی که میخواهند پژوهشهای قرآنی بکنند این تفسیر فایده دارد. یک متن با چندین وجه و ساحت است. قرآن هم چنین است و برداشت زمخشری با برداشت من، با برداشت هر کس دیگر ممکن است متفاوت باشد. قرآن مثل هستی است. هنوز بخش عمدهای از هستی کشف نشده، ما از راز نهان وجود خودمان همچنان که باید آگاه نیستیم، تنها گوشههایی از آن را کشف کردهایم. هرکس که مخاطب قرآن است و پژوهشهای قرآنی میکند، میتواند از این تفسیر استفاده بکند. خب در سطح تخصصیتر هم آنها و کسانی که بخواهند کار کلامی بکنند، مثلا میخواهند مکتب اعتزال را بشناسند، آنهایی که میخواهند عدل و توحید در سنت اعتزالی را بشناسند، کسانی که میخواهند مباحث ادبی را دنبال کنند. زمخشری در مقدمه میگوید کسی که در دو دانش معانی و بیان ریشه ندوانده، یعنی آن را هضم نکرده و نگواریده، نمیتواند چنانکه باید در دانش تفسیر دستاوردی داشته باشد. این تفسیر متناسب با نیاز طیفهای گوناگونی از جامعه وبرای آنان مفید است.