خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

اعتبارسنجی و تاریخ‌گذاری کتاب‌های حدیثی در دو سنت شیعی و اهل‌سنت

حسن انصاری بررسی کرد؛

سند‌هایی که در تک‌تک احادیث کلینی است، هرکدام نشان از تحول در این دفاتر است و اگر ما فرض کنیم دوره مشایخ حدیث اهل تسنن دوره تثبیت جوامع شیعی است تقریباً همان دوره، دوره‌ی تثبیت جوامع اولیه سنی است یعنی در اواخر قرن سوم؛ بنابراین آخر قرن ۳ و اوایل قرن ۴ دوره تثبیت جوامع اولیه حدیث جهان اسلام است. همان توجیهاتی که در نسخه سازی کتب بیان می‌‌‌‌‌‌شود که قدرت استنساخ نبوده، کاغذ کم بوده است و … همه برای کتب شیعی هم بوده است.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست چهارم از فصل سوم مدرسه مجازی حدیث پژوهی مقارن با ارائه مجازی دکتر حسن انصاری، نویسنده، پژوهشگر و عضو هیئت علمی موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون با عنوان «بررسی تطبیقی اصالت متون حدیثی شیعه و اهل سنت» چندی قبل با حضور طلاب و دانش‌پژوهان مرکز تخصصی آخوند خراسانی برگزار شد که گزارش آن تقدیم می‌گردد.

مرسوم است مقایسه منابع حدیثی را در شیعه به اصول اربعمائه می‌‌‌‌‌‌برند و آن را ملاک قرار می‌‌‌‌‌‌‌دهند و در اصول حدیثی اهل تسنن عموماً در رابطه با دفاتری که در قرن دوم تدوین شده و با تعابیر نسخه یا صحیفه و یا کتاب از آن‌ها یاد می‌شود.

باید بحث کرد که آیا می‌‌‌‌‌‌شود به اسناد متأخر که از وجود اصل یا نسخه یا کتاب در شیعه و اهل تسنن گزارش می‌‌‌‌‌‌دهند، اعتماد کرد؟ باید دید در میان اهل تسنن در تدوین آن‌ها چه اتفاقی افتاده است؟ و مشابه آن با توجه به گزارشی که ذکر می‌‌‌‌‌‌کنم، در شیعه امامی وجود دارد یا ندارد؟ و اگر وجود دارد از لحاظ داوری اصالت و اعتبار سنجی متون، آیا ملاکات متفاوتی باید در نظر گرفت؟ و نیز در ملاحظه با این دو مذهب یا دو سنت متفاوت یا خیر.

می‌دانیم در اهل تسنن از نیمه دوم قرن قمری، با انگیزه‌های مختلف (مثل کمک حکومت‌ها کما این که در مورد موطأ مالک بن انس داریم) دفاتری در حدیث تدوین شد که امروزه در اختیار ما قرار دارد و جزو نخستین منابع حدیثی و مصنفات حدیثی و با تعبیر متداول آن زمان «موطأ‌های حدیثی» قلمداد می‌‌‌‌‌‌‌شود.

انس بن مالک خودش چنین موطأئی دارد که برخلاف آنچه به نظر بیاید، یک مجموعه کتابت شده از خودش نبوده است بلکه به‌منظور گردآوری، احادیثی خود را در مجلسی عرضه و املاء کرده است لذا به همین دلیل روایت‌های متفاوتی از مالک در دست هست (مثل روایت یحیی بن یحیی یا روایت شیبانی شاگرد ابو یوسف، روایت‌های مغرب جهان اسلام یا مشرق اسلام) البته اختلافاتی هم با هم دارند و برخی این اختلافات را جمع و مقایسه کردند.

برخی از این روایت‌ها موطأ‌هایی بوده است که به کسان دیگری نسبت داده می‌‌‌‌‌‌شده مثل عبدالله بن وهب که شاگرد مالک است، هم روایتی از موطأ مالک دارد و هم موطأیی منسوب به خودش است و هم‌چنین مجموعه‌هایی از حدیث دارد که در آن‌ها نقش مالک بسیار مهم و پررنگ است.

لذا وقتی مالک را با امام صادق (علیه‌السلام) مقایسه می‌‌‌‌‌‌کنیم (البته از حیث طبقه کمی عقب‌تر از آن حضرت است) می‌‌‌‌‌‌بینیم نخستین مجموعه‌های حدیثی در اهل تسنن تحت عنوان «الموطأ» می‌باشد و همین موطأ مالک است که هم عصر با حضرت ارائه شده است.

از این دوره تا زمانی که اصحاب حدیث در بغداد در داستان معروف محنه بودند -که روات احادیث یک سری تغییر‌هایی در اهل تسنن رخ داد- از موطأ با آن ویژگی‌هایش به مسند احمد بن حنبل که مجموعه اصیلی است می‌‌‌‌‌‌رسیم.

این تحول را می‌‌‌‌‌‌توانیم با تحولات بعد از امام صادق (علیه‌السلام) مقایسه کنیم؛ در دوره‌ایی که موطأ مالک تدوین شده است، هم‌زمان اصول بسیاری از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) گزارش شده است؛ چه آن‌هایی که مسانید بوده‌اند (راویانی بودند که حدیث رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) را از زبان امام صادق (علیه‌السلام) می‌‌‌‌‌‌شنیدند هم چنان‌که شیخ طوسی و ابن عقده در رجالش به‌صورت «اسند عنه» بوده است) یا کسانی که سخنان و کلمات خود ائمه (علیهم‌السلام) را به‌عنوان حدیث امامین صادقین (علیهما‌السلام) می‌‌‌‌‌‌آورند که به‌عنوان اصول شناخته می‌‌‌‌‌‌شده است.

در اینجا با دو نمونه‌‌ای که در مقایسه با هم است، مواجهیم: نمونه موطأ‌های مالک یا شاگردان مالک (مثل ابن وهب) و کسانی مثل امام صادق (علیه‌السلام) و شاگردان و اصحاب حضرت.

فاصله بین مالک و احمد بن حنبل دو تحول بسیار مهم صورت گرفت:

۱) مسئله شافعی و تدوین رساله و تفکیک سنت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) از سنت خلفا و عمل اهل مدینه یا صحابه. در حالی‌که در موطأ این‌ها با هم خلط شده بود.

۲) محنه: تأکید روی سنت رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) و تفکیک اهل حدیث با آن کسانی که بدعت‌گذار شمرده می‌‌‌‌‌‌شدند (از نظر اهل حدیث) مثل گروه‌های عقل‌گرایی مثل جهمیه و معتزله.

این باعث شد باور‌های اهل حدیث طبق حدیث پیامبر در قالب مسانید ارائه شود و هم‌چنین کتاب‌هایی که در قالب سنت یا زهد نوشته می‌‌‌‌‌‌شد یا مجموعه‌هایی که در فقه تدوین می‌‌‌‌‌‌شد.

این محنه آن‌قدر سخت بود که احمد نباید فتاوایش و حتی مقائیسش را به‌صورت فتوای ظاهری می‌‌‌‌‌‌آورد بلکه باید در ترکیب با حدیث می‌‌‌‌‌‌آورد؛ حتی او کتابی مستقیم در فقه ننوشت با این که در آن دوره بعضی فقهاء کتابی در فقه نوشته بودند، لذا می‌‌‌‌‌‌بینیم در قالب مسند کتابی از احمد ارائه می‌شود.

باز می‌‌‌‌‌‌بینیم که احمد دفاتری که خودش از مشایخش شنیده بود مثلاً در یمن از عبدالرزاق صنعانی این‌ها را در مسند خودش بیان می‌‌‌‌‌‌کرد و می‌‌‌‌‌‌دانیم که صورت اولیه تدوین شده این مسند مربوط به خود احمد نیست چرا که از نوشتن حدیث به خاطر همان سنتی که در اصحاب حدیث بود ابا داشت، لذا تدوین آن به دست پسرش عبد‌الله است، حتی تدوین امروزی آن تا اندازه زیادی مرهون ابوبکر قطیعی است که او بعد از عبد‌الله این مجموعه را فراهم آورده است.

ما این تحول را در شیعه امامی هم می‌‌‌‌‌‌بینیم؛ البته در شیعه مجموعه اولیه اصول بودند ولی به‌تدریج کسانی آمدند که خود مستقیماً معصوم را ندیده بودند بلکه مجموعه‌های اصول را از راویانی که خود آن اصول را تدوین کرده بودند می‌‌‌‌‌‌شنیدند و نقل می‌‌‌‌‌‌کردند.

امروزه می‌‌‌‌‌‌دانیم که اصول اولیه دستمایه‌ای برای تدوین کتب بعدی بود که از طریق این کتب ما به آن اصول دستیابی پیدا می‌‌‌‌‌‌کنیم.

در دوره امام رضا و امام جواد و ائمه عسکریین (علیهم‌السلام) بسیاری از راویان شیعی اساساً خود امام را نمی‌‌‌‌‌‌دیدند یا اساساً ارتباطشان خیلی کم بود و مهم برای آن‌ها مشایخ خودشان بودند که با یک واسطه راویان امام صادق و امام کاظم (علیهما‌السلام) بودند و مجموعه‌های بعدی را تدوین کنند.

همان‌طور که مؤطأ‌هایی که از مالک درست شده بود منتشر نمی‌‌‌‌‌‌شد بلکه گاهی دو یا سه نسل می‌‌‌‌‌‌گذشت و حتی ترکیب می‌‌‌‌‌‌شد با موطأ‌هایی دیگر مثل شعبانی و … و به‌تدریج شکل می‌‌‌‌‌‌گرفت و منتشر می‌‌‌‌‌‌شد.

لذا جوامع‌هایی که در دوران امام کاظم یا حضرت رضا (علیه‌السلام) می‌‌‌‌‌‌نوشتند این‌ها مجموعه‌ی اصولی بود که در قرن‌های پیشین نوشته شده بود و همه سرجمع می‌‌‌‌‌‌شد (گاهی بر اساس مشایخ و گاهی بر اساس موضوعی تنظیم می‌‌‌‌‌‌شد)

این اشخاص مثل احمد بن محمد بن عیسی یا احمد بن محمد بن خالد برقی یا حسین بن سعید اهوازی، این‌ها کسانی بودند که آن اصول اولیه را سرجمع می‌‌‌‌‌‌کنند، همان‌طور که راویان قرن ۲ و ۳ موطأ مالک را بیان و نقل می‌‌‌‌‌‌کنند. در حدود ۱۷۰ یا ۱۸۰ قمری است که صورت‌های تنظیم شده موطأ مالک را داریم و دو یا سه نسل طول کشیده که صورت‌های تحریر یافته‌ایی از این نوشته‌های اهل تسنن باقی بماند.

و این دو، دو یا سه نسل تقریباً می‌شود با ۲۴۰ یا ۲۵۰ قمری که تقریباً می‌‌‌‌‌‌شود معاصر آن زمانی که احمد بن حنبل، مسند خود را تنظیم می‌‌‌‌‌‌کند یا عبدالله پسر احمد این تحریر‌های مسند را گرد هم می‌‌‌‌‌‌آورد.

تقریباً این دو سنت متفاوت هم‌زمان با هم رشد و نموّ پیدا کرده است. مسند احمد نمونه روشنی است که با توجه به این که احمد در حدود ۲۲۰ یا ۲۱۰ قمری در امور مربوط به حدیث فعال بوده اما او هم روایات مجموعه‌های زیادی را از جمله موطأ مالک را در کتاب خودش آورده است.

روایتی که ما امروز از مسند احمد داریم چیزی نیست جز آن مجموعه‌ایی از دفاتر که احمد آن‌ها را با یک نظم خاصی روایت می‌‌‌‌‌‌کرده است ولی مستقیماً از احمد دست ما نیست مثلاً ابوبکر قطیعی مورد خیلی مهمی هست که روایت کرده، تقریباً معاصر با احمد بن محمد بن عیسی اشعری است.

تقریباً در یک دوره‌ایی می‌‌‌‌‌‌بینیم دفاتر اولیه چه در شیعه و چه در اهل تسنن در مجموعه‌های مدوّنی در حدیث تدوین پیدا می‌‌‌‌‌‌کند و نظم نهایی می‌‌‌‌‌‌گیرد؛ همان چیزی که در شیعه به آن جوامع حدیثی قبل از کلینی می‌‌‌‌‌‌گوییم.

کتاب‌هایی مثل نوادر الحکمه محمد بن احمد یحیی عطار یا محاسن برقی یا مجموعه آثار احمد بن محمد بن عیسی اشعری که این‌ها در واقع تدوین یافته مجموعه‌های اصولی بودند که یک یا دو نسل از تحریر و تثبیت آن‌ها گذشت تا این که در کتاب‌های این دسته از محدثین قم تهذیب و تدوین شد.

درست است که در اهل تسنن موردی مثل موطأ مالک یا مصنف عبدالرزاق است (که مجموعه‌های حدیثی‌اش به احمد بن راشد برمی‌گردد) این‌ها خود آن چیزی نیست که مؤلف تدوین کرده است بلکه فاصله یک یا دو نسل بوده است که تقریباً معادل ۲۴۰ یا ۲۵۰ قمری است که طول کشیده تا کتاب تنظیم نهایی بشود؛ لذا تا حدود ۲۵۰ یا ۲۶۰ قمری طول کشیده است که در شیعه و اهل تسنن مجموعه‌های مدون و مهذب حدیثی داشته باشیم.

تنها تفاوتی که بین حدیث شیعه و اهل تسنن است آن است که: در مورد حدیث اهل تسنن اصول اولیه مثل موطأ مالک نسخه فیزیکی آن باقی مانده است؛ یعنی روایت یحیی بن یحیی را عبدالله بن وهب را، البته با چند واسطه امروزه در اختیار داریم ولو آنچه از یحیی بن یحیی داریم مربوط به قرن او نیست بلکه یک یا دو واسطه می‌‌‌‌‌‌خورد که تدوین شود.

اما در مورد اصول اولیه اصحاب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) عمدتاً این‌‌طور نیست یعنی آن‌ها از بین رفته است و در کتاب‌های بعدی نقل‌هایی از آن داریم. لذا اگر بخواهیم موردی را شبیه اصول ذکر کنیم، باید به مصنف عبدالرزاق اشاره کنیم که مجموعه‌ایی از اصول مختلف است که کنار هم گردآورده است.

مثلاً منبع اصلی‌اش جامع احمد بن راشد است و نیز مسند احمد همچنین است که حاصل چند دفتر است که در حجاز، شام و … بغداد از این مناطق دریافت کرده است، به‌خصوص روایاتی که از کوفه یا یمن و … دریافت کرده است.

در کتاب‌های شیعی، نمونه‌ی موطأ مالک را سراغ نداریم که البته باز هم فرقی ندارد چرا که خود موطأ مالک هم نمونه اصلی‌اش نیست بلکه ۳ یا ۴ نسل طول کشیده است که آن موطأیی که امروزه داریم تحریر نهایی و تثبیت متن شود.

لذا تنها تفاوت آن است که در حدیث شیعی اصول اولیه نمونه‌های کمی از آن باقی مانده است بلکه ما بیشتر نمونه‌های مصنف عبدالرزاق یا مسند احمد را داریم که چند دفتری کنار هم با یک نظمی به‌صورت یک جامع یا مصنفی را درست کرده است.

توهم آن‌که در اصول شیعه یک انفصالی افتاده است و در اهل تسنن نیست این‌چنین نیست و در اهل تسنن هم همین را داریم و فرقی ندارد.

بله مثلاً نسخه خطی روایت معمر بن راشد در ترکیه وجود دارد اما باز هم یک راوی از او وجود دارد که باز خود نسخه معمر را در دست نداریم؛ اما در شیعه باز واسطه کمی بیشتر است.

کاری که مرحوم کلینی کرده است آن است که محاسن برقی و کتب سعد اشعری و شاگردان احمد این‌ها را جمع کرده و از امثال علی بن ابراهیم گرفته است.

سند‌هایی که در تک‌تک احادیث کلینی است، هرکدام نشان از تحول در این دفاتر است و اگر ما فرض کنیم دوره مشایخ حدیث اهل تسنن دوره تثبیت جوامع شیعی است تقریباً همان دوره، دوره‌ی تثبیت جوامع اولیه سنی است یعنی در اواخر قرن سوم.

کتاب‌هایی مثل موطأ مالک یا شاگردان او یا مسند احمد، شکل نهایی و تثبیت شده‌اش در اختیار است و در این فاصله چه اتفاقی افتاده است؛ همان اتفاقی که برای حدیث شیعه افتاده (فرض کنیم که برای شیعه اتفاق افتاده باشد) برای اهل تسنن هم افتاده است.

حال این که مسند احمد مربوط به ۲۲۰ قمری است و کلینی قرن ۴ است و احادیثش با سلسله اسناد نقل شده است، این دلالت بر تقدم مسند می‌‌‌‌‌‌کند؟ خیر چنین نیست چرا که آنچه از مسند احمد و موطأ مالک داریم چند نسل از خودش گذشته تا تحریر نهایی پیدا کرده است و تثبیت شده است.

ما به نسخه مالک و حتی شاگردان مالک دسترسی نداریم چرا که نسخه‌های خطی هم که از آن‌ها مانده است معمولاً مربوط به دوره‌های بعدی است.

یعنی اگر کتاب کلینی مربوط به قرن ۶ است، بسیاری از کتب اهل تسنن هم نسخه‌های خطی‌اش مربوط به قرن ۵ و ۶ است و حتی بسیاری از آن‌ها نسخه قرن ۶ داریم و نسخه قرن ۵ را نداریم.

بنابراین آخر قرن ۳ و اوایل قرن ۴ دوره تثبیت جوامع اولیه حدیث جهان اسلام است. همان توجیهاتی که در نسخه سازی کتب بیان می‌‌‌‌‌‌شود که قدرت استنساخ نبوده، کاغذ کم بوده است و … همه برای کتب شیعی هم بوده است.

منبع شبکه اجتهاد
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.