خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

امام مهدی (عج) و شیخ مرتضی انصاری

ادیان نیوز: شیخ مرتضی انصاری در عید غدیر ۱۲۱۴ در شهر دزفول دیده به جهان گشود. مادرش که زنی مؤمنه بود، قبل از تولد فرزندش در خواب دید که امام صادق(علیه السلام) قرآنی با جلد طلاکاری شده به او دادند. معبرین خواب، خوابش را به فرزندی عالم و پارسا تعبیر کردند. مرتضی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در زادگاهش در ۱۲۳۲هـ.ق. همراه پدرش محمدامین ـ که از علمای دزفول به شمار می رفت ـ به کربلا هجرت کرد. مرتضی در کربلا ماند و پدر به دزفول بازگشت. وی در کربلا از محضر شیخ حسین انصاری، شریف العلما، سید محمد مجاهد و… استفاده کرد.
شیخ مرتضی انصاری برای کسب فیض از علمای دیار دیگر به شهرهای بروجرد، اصفهان، کاشان، ری و مشهد هجرت کرد و چند صباحی در این شهرها ماندگار شد و سپس به نجف بازگشت.
 در ۱۲۶۶ ق پس از درگذشت شیخ محمدحسن اصفهانی معروف به صاحب جواهر به مرجعیت شیعه رسید و به مدت پانزده سال پیشوای دینی شیعیان شد.(۱۵)
ماجرای به مرجعیت رسیدن شیخ نیز خواندنی است.
پس از فوت حاج شیخ محمدحسن “صاحب جواهر”، مردم به مرحوم شیخ انصاری مراجعه کردند و از او رساله عملیه می‌خواستند. شیخ انصاری فرمود: سعید العلماء مازندرانی که در بابل زندگی می‌کند از من، اعلم است و با بودن او، من رساله عملیه در اختیار مردم نمی‌گذارم. به همین جهت، خود شیخ انصاری نامه‌ای به سعیدالعلماء نوشته و از او خواستند که به نجف مشرف شود و زعامت حوزه علمیه تشیع را بر عهده بگیرد.
سعیدالعلماء، در جواب نامه شیخ انصاری نوشت: درست است که من وقتی در نجف بودم و با شما مباحثه می‌کردم، از شما در فقه قوی‌تر بودم، ولی چون مدتهاست که در بابل زندگی می‌کنم و جلسه بحثی ندارم تارک شده‌ام، و شما را از خود اعلم می‌دانم؛ لذا باید مرجعیت را خود شما قبول فرمائید. شیخ انصاری در عین حال فرمود: من یقین به لیاقت خود برای این مقام ندارم، لذا اگر مولایم حضرت ولی عصر(ع) به من اجازه اجتهاد بدهند و مرا برای این مقام، تعیین کنند، من آن را قبول خواهم کرد!
روزی معظم له در مجلس درس نشسته بود و شاگردان هم اطرافش نشسته بودند، دیدند شخصی که آثار عظمت و جلال از قیافه‌اش ظاهر است، وارد شد، به شیخ انصاری رو کرد و فرمود: نظر شما درباره زنی که شوهرش مسخ شده باشد چیست؟ (به خاطر این که مسخ در این امت، وجود ندارد این مساله، در هیچ کتابی عنوان نشده است!) لذا شیخ انصاری عرض کرد: چون در کتابها این بحث عنوان نشده، من هم نمی‌توانم جواب عرض کنم. فرمود: حالا به فرض یک چنین کاری انجام شد و مردی مسخ گردید، زنش باید چه کند؟!
شیخ انصاری عرض کرد: به نظر من اگر مرد به صورت حیوانات مسخ شده باشد، زن باید عدّه طلاق بگیرد و بعد شوهر کند، چون مرد زنده است و روح دارد، ولی اگر شوهر به صورت جماد در آمده باشد، باید زن، عده وفات بگیرد، زیرا مرد، به صورت مرده در آمده است.
آن آقا سه مرتبه فرمود: «انت المجتهد! انت المجتهد! انت المجتهد!» یعنی تو مجتهدی. و پس از این کلام، آن آقا برخاست و از جلسه درس بیرون رفت.
شیخ انصاری می‌دانست که او حضرت ولی عصر(ع) است و به او اجازه اجتهاد داده‌اند، لذا فوراً به شاگردان فرمود: این آقا را دریابید. شاگردان برخاستند و هر چه گشتند، کسی را ندیدند. لذا شیخ انصاری بعد از این جریان، حاضر شد که رساله عملیه‌اش را به مردم بدهد تا از او تقلید کنند.(۱۶)
شیخ انصاری یکی از برجسته ترین نوابغ فقهی شیعه و مبتکر علم اصول جدید به شمار می‌آید. دانش شیخ در علوم چندان زیاد بود که او را «خاتم الفقها و المجتهدین» لقب داده‌اند.
علمای بعد از او شاگرد و پیرو مکتب اویند. حواشی متعدد از طرف علمای بعد از او بر کتابهای او زده شده. بعد از محقق حلّی و علامه حلّی و شهید اول، شیخ انصاری تنها کسی است که کتابهایش از طرف علمای بعد از خودش مرتب حاشیه خورده و شرح شده است.
شیخ انصاری بیش از ۳۰ کتاب و رساله نوشته که مهمترین آنها عبارتند از: المتاجر یا المکاسب، در فقه، فرائدالاصولمعروف به رسائل، در اصول فقه مشتمل بر پنج رساله درباره قطع و ظن و برائت و استصحاب و تعادل و تراجیع، اثبات التسامح فی ادله السنن، الارث، التقیه،التیمم الاستدلالی، الخمس، الرضاع، الزکوه، الصلوه، الطهاره، المواسعه و المضایقه، رساله فی المشتق، رساله فی قاعده لاضرر، صنیع العقود، فارسی و فتاوی شیخ انصاری
می گویند شیخ مرتضی انصاری از صبح تا ظهر برنامه هایش پر بود، وقتی می آمد غذا بخورد، اگر می دید، خانم دیر کرد. بلند می شد و دو رکعت نماز می خواند، زمانی که خانمش از او پرسید: نماز نخوانده ای؟ در جواب به او گفت: ترسیدم اگر منتظر بمانم، روز قیامت خدا از من بپرسد چرا دو دقیقه از عمرت تلف شد؟
زهد و تقوای او نیز ضرب المثل است و داستانها از آن گفته می شود.مرجعیت دینی مطلق شیخ سبب شده بود که بیشتر وجوه شرعی شیعیان از هند تا مغرب اقصی که پیش از وی به روحانیون محلی پرداخت می‌گردید برای او فرستاده شود.
یک بار مادر شیخ گفت: این همه وجوهات را چرا به برادرت نمی دهی که در مضیقه است؟ کلید اتاق وجوه را به مادر داده و گفت: هر چه می خواهی به او بپرداز به شرط آن که حساب قیامت هم با خودت باشد. مادر فکری کرد و نپذیرفت.
شیخ مرتضی انصاری زندگی بسیار زاهدانه و ساده‌ای داشت. وقتی در شهر نجف درگذشت دو دخترش به نامهای بی‌بی فاطمه و بی‌بی زهرا که تنها فرزندان شیخ بودند توانایی مالی مناسبی برای برگزاری مراسم سوگواری نداشتند. پس از درگذشت یکی از بزرگترین مراجع تقلید شیعه گویند تمامی ماترک وی برابر هفده تومان ایرانی بوده و معادل همان مقدار نیز به دیگران بدهکار بوده است.
 شیخ اعظم انصاری در ۱۸ جمادی الثانی ۱۲۸۱ در ۶۷ سالگی دار فانی را وداع گفت. پیکر پاکش را پس از تشییع در حجره غربی، متصل به باب قبله صحن امیرالمؤمنین به خاک سپردند.(۱۷)
تشرفات
از قول عالم بزرگوار، صاحب کرامات نادره زمان مرحوم حاج سید علی شوشتری نقل می کنند: رسم من و شیخ مرتضی (ره) این بود که در اوقات زیارتی مخصوص از نجف اشرف به کربلای معلی مشرف می شدیم و چند روز می ماندیم.
در یکی از روزها که از نجف اشرف به کربلا آمدیم، بعد از گذشت سه روز شیخ مرتضی فرمود: باید مراجعت کنیم، من هم قبول کردم، وقتی شب شد خوابیدیم. نصف شب متوجه شدم که شیخ از بستر خواب برخاست، وضو گرفت و عمامه بر سر گذاشت و کفش به پا نمود و از منزل بیرون رفت. با خود گفتم: شاید شیخ اشتباه کرده، خیال می کند سحر است و حال آنکه نصف شب است و وقت تحجد و نماز شب نیز نیست. از حیاط بیرون رفت، من هراسان شدم و لباس پوشیدم و به دنبالش بیرون رفتم اما آهسته می رفتم که او متوجه من نشود، از کوچه های کربلا گذشت تا به دروازه ای به نام دروازه بغداد رسید، در آن جا خانه کوچک عربی بود. وقتی شیخ مقابل آن خانه قرار گرفت ایستاد و سلام داد، از داخل خانه جواب سلام داده شد. شیخ عرض کرد: آیا می توانم فردا برگردم. جواب دادند: آیا آن کار را انجام دادی؟ گفت : خیر. جواب آمد: برای رفتن مرخصی نیستی، فردا را بمان. عرض کرد: به چشم .
شیخ مراجعت کرد، من قبل از شیخ آمدم و در رختخواب خوابیدم به گونه ای که شیخ متوجه نشود.
صبح که شد، به شیخ گفتم: امروز حرکت کنیم. گفت: خیر. من از علت آن نپرسیدم، شب شد با خود گفتم: امشب را نباید خوابید، پس از در رختخواب دراز کشیدم ولی بیدار بودم تا همان وقت شب رسید. باز شیخ برخاست، وضو گرفت و عبا بر سر از خانه بیرون رفت، من هم لباس پوشیدم و به دنبال شیخ رفتم به همان نقطه دروازه بغداد و مقابل آن خانه ایستاد. شیخ سلام کرد و جواب آمد. عرض کرد: حالا مرخصم، و فردا حرکت کنم؟
جواب آمد: مطلب را انجام دادی؟عرض کرد: آری. صدا بلند شد: مرخصی. شیخ مراجعت کرد و من زودتر خود را به رختخواب رساندم و خوابیدم تا شیخ آمد. وقتی صبح شد، حرکت کردیم و چون از دروازه شهر خارج شدیم و در وسط بیابان رسیدیم، گفتم: دو سؤال از جناب شما دارم. خیال کرد سؤال علمی است، گفت: بگویید. گفتم: اولا چرا باید در صحن و حجرات صحن منزل نفرمایند و در درازه بغداد، در کوخ ( خانه کوچک عربی) منزل نمایند؟
شیخ مثل کسی که هیچ خبر ندارد، خود را به جهل زد و نگاهی به من کرد و فرمود: از چه کسی حرف می زنی؟گفتم: از مولا و آقایمان که آنجا مسکن گزیده، و من از قضیه باخبرم، سر این مطلب چیست؟ وقتی فهمیدند که من جریان را می دانم ( و چون مرحوم شوشتری صاحب کرامات بوده شیخ گمان کرد از راه کرامت فهمیده است)، جواب داد: منزل را در صحن قرار نداده اند به جهت احترام، چون صحن برای منزلگاه شدن و جای خوابیدن مناسب نیست.
گفتم: سؤال دوم؛ آن مطلب که امام علیه السلام در شب اول فرمود: انجام دادی؟ عرض کردید: نه، و مرخص نفرمودند و شب بعد که سؤال فرمود گفتید: آری، آن چه مطلبی بود؟ شیخ گفت: این از اسرار است و هر چه سید اصرار کرد، نگفت و از سید پیمان و عهد گرفت که تا زنده است این واقعه را برای کسی نگوید،و سید هم بعد از فوت شیخ (ره) جریان را نقل کردند.(۱۸)
 15-ره توشه عتبات عالیات جمعی از نویسندگان
۱۶-توجهات ولی عصر (عج) به علما و مراجع عبدالرحمن باقرزاده بابلی ص ۱۰۱-۹۹و ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان (عج) ص ۱۴
۱۷-سایت موسسه تاریخ معاصر ایران ، سایت حوزه ، سایت ویکی شیعه ، سایت ویکی فقه
۱۸–توجهات ولی عصر (عج) به علما و مراجع عبدالرحمن باقرزاده بابلی ص۵۰-۴۷ به نقل از شرح احوال آیه الله العظمی اراکی رضا استادی ص۵۲۹ و ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان (عج) ص۱۷
 منبع: رجانیوز
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.