پرداختن بیش از حد به جنبه درام عاشورا مثل عروسی حضرت قاسم، راه تحریف را باز میکند
یک استاد تاریخ در خصوص زمینههای تحریف عاشورا گفت: پرداختن بیش از حد و اولویت قرار دادن جنبه غمِ عاشورا و همچنین اسطورهسازی نتیجهای که حاصل کرد، این بود که برخی موضوعاتی بیان شده و به عنوان حقیقت منتقل شود که در آثار اصیل و قدیمی جایگاهی ندارند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، اینکه برای درک و فهم واقعه عاشورا چه منابع و چه مقاتلی قابل اعتماد و مطالعه هستند، همواره کانون بحثهای عاشورایی بوده است. در گفتوگویی که با صغری فهیمی، استاد جامعهالزهرا داشتیم به این موضوع پرداختیم که در ادامه میخوانید.
قدیمیترین مقتل سیدالشهدا که از قرن دوم تا الآن بهجا مانده است
مقتلنگاری عاشورا و از واقعه تلخ کربلا نوشتن از چه زمانی شروع شد؟
مقتلگوییها و از عاشورا صحبت کردن تا پایان قرن اول بهشکل شفاهی رواج داشت، اما از اوایل قرن دوم افرادی سعی بر مکتوب کردن این وقایع داشتند که به صورت تک نگاری بود. اولین مقتل توسط «اصبغ بن نباته» و افراد دیگر نظیر «جابربن یزید جعفی» نوشته شد، اما متأسفانه این مقاتل در اختیار ما نیست و تنها بخشهایی از آن به شکل موردی و محدود در برخی تراث منعکس شده است. با این حال قدیمیترین مقتلی که در حال حاضر موجود است و شِمای کلیای از واقعه عاشورا را منتقل کرده، همانطور که سایر اساتید تاریخ هم به آن اذعان کردهاند، مقتل «ابومخنف» است.
چرا مقتل ابومخنف باقی ماند، اما مقاتل دیگر مفقود شدند؟
علت ماندگاری مقتل ابومخنف را شاید این موضوع باید دانست که ابومخنف به عنوان یک تاریخنگار و بدون دخالت و بیان هیچ نظر و رأیی تنها با توجه به مدارک و اسناد در اختیار به بازگویی نقل اخبار اهتمام ورزیده. به عبارتی او در مقام یک تاریخنگار، تنها و تنها از نظرگاه تاریخ به موضوع پرداخته و برعکس مقاتل دیگر انگارهها و پیشفرضهای مذهبی را در نقل مسائل اِعمال نکرده است. کسی که این مقتل را برجسته کرده و از آن به شکل گستردهای بهره برده است «طبری» در ابتدای قرن چهار (۳۱۰ هجری قمری) در کتاب تاریخ خود است.
لازم به ذکر است که ابی مخنف اکثر روایات خود از کربلا را با یک یا دو واسطه از شاهدان عینی کربلا نقل میکند که همین موضوع، ارزش و اعتبار کتاب را دو چندان کرده است. به طور مثال یکی از راویان کتاب ابی مخنف «ضحاک بن عبدالله مشرقی» است. این شخص همان فرد معروفی است که در کربلا بین یاران امام حسین بوده و به ایشان عرضه کرده بود همراهی من با شما تنها تا زمانی است که خطری متوجه من نباشد!
رد پای امویان در تحریف عاشورا به قصد خرافی جلوه دادن آن
یکی از آفات وارده در راستای مقتلنگاری و عاشورانویسی در طول تاریخ، «تحریفات» است. پای تحریف در عاشورانویسیها کی باز شد؟
دو نوع تحریف داریم: تحریف معنوی که تحریف در اهداف حرکت امام حسین است و برای مثال مطالب در کتابها به گونهای در کنار یگدیگر قرار گرفتند که امام را قدرتطلب نشان میدهد و خواهان حکومت بود و یزید به ناچار باید با ایشان برخورد میکرد.
تحریف دوم، تحریف در لفظ و اضافه شدن بعضی از گزارشهای بدون سند در جریان واقعه عاشوراست. هر دو جریان تحریف تقریباً از همان ابتدا دامنگیر نقل روایتهای عاشورایی شد. به طور مثال، یکی از عالمان متعصب اهلسنت به نام «ابنسعد» در الطبقات الکبری، با آوردن مطالب فراتاریخی مانند سرخ شدن آسمان در روز عاشورا و یا جوشیدن خون از زمین پس از شهادت با قصد ورود برخی موضوعات تحریفی قصد این را داشت که اولاً از اهمیت فاجعه عاشورا بکاهد و آن را خرافی نشان دهد.
همچنین تلاش داشت تا امویان را در به وجود آمدن قضایای عاشور بیتقصیر نشان دهد. به عبارتی عدهای از مخالفین اهلبیت برای لوث کردن ماجرای عاشورا، منقولاتی را جعل کردند تا در چشم دیگران، شهادت امام حسین و هرچه که متعلق به ایشان است، یک تفکر خرافی جلوه کند.
همچنین الفتوح ابن اعثم (۳۱۴ هجری قمری) از منابع دیگر است که با گرایش شیعی نوشته شده است، اما به علت ذوق قصهگویی نویسنده، مطالب به صورت داستانی چیده شده و بر همین اساس وقایع را به لحاظ زمانی، برای زیباتر شدن جابهجا و سند را در روایات حذف کرده است. بعضی از روایات تاریخی در این کتاب موجود نیست.
این کتاب برای اولین بار مسأله تشنگی و گرفتن کودک روی دست برای خواستن آب را مطرح میکند و این بیشتر معلول همان وجه داستانی قضیه است. این نکته را هم بیفزایم که کتاب الفتوح در کنار کتاب تاریخ طبری دو منبع اساسی در عاشوراشناسی است که تاریخنگاران بعدی متأثر از این دو منبع آثار خود را نوشتهاند. مثلا عاشورانگاری مرحوم شیخ مفید در کتاب «الارشاد» متأثر از تاریخ طبری است و «مقتلالحسین» اخطب خوارزمی هم متأثر از الفتوح ابن اعثم است.
پرداختن بیش از حد به جنبه غم و درام عاشورا راه تحریف را باز میکند
سیر این تحریفات تا کجا ادامه داشت؟
تحریفات لفظی تا قرن ششم بسیار اندک است، اما رفتهرفته جریان تحریف جدیتر میشود و رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد. در قرن ششم و هفتم و ورود برخی انگارهها و عقاید جدید در بین شیعیان دید و نظر آنان را هم به تاریخنگاری کربلا تغییر میدهد. در این دوره بیش از هرچیز جنبه «غم» و «درام» کربلا پررنگ میشود و محور تراث بر این موضوعات میچرخد. مثلا همین کتاب معروف «لهوف» که معنای عنوانش میشود «آه و حسرت» در چنین فضایی نگارش یافت یا پس از آن کتاب «مثیرالاحزان» منتشر شد که آن هم متأثر از این دید درام و غمانگیز به عاشورا بود.
پرداختن بیش از حد و اولویت قرار دادن جنبه غمِ عاشورا و همچنین اسطورهسازی نتیجهای که حاصل کرد این بود که برخی موضوعاتی بیان شده و به عنوان حقیقت منتقل شود که در آثار اصیل و قدیمی جایگاهی ندارند.
مثال، ابن شهر آشوب در قرن ششم در باره کشتههای دشمن توسط امام حسین و یارانش به صورت غلوآمیز اعدادی را مطرح میکند که در زمان و مکان محدود این تعداد از کشتهها نمیتواند صحت داشته باشد، مثلا در باره امام حسین(ع) میگوید که حدود ۱۹۰۰ نفر را کشت. این تعداد کشته هم نیاز به زمان دارد و هم یک مکان وسیعی را میخواهد که کسی چنین گزارشی را نکرده و منابع قبلی در این مورد مطلبی ندارند.
یکی از مشهورات بیاعتبار، عروسی حضرت قاسم است
این قضیه ادامه داشت تا زمان تألیف «روضهالشهدا» توسط مرحوم حسین واعظ کاشفی. در این باره باید گفت شاید او تصور نمیکرد که کتابش روزی به عنوان یک منبع بین مردم جا بیفتد. او قصد داشت در برابر کتاب «مسلمنامه» که در مورد ابومسلم خراسانی نوشته شده بود و او به عنوان یک قهرمان فرض شده بود، کتابی بنویسد که داستانش واقعی باشد، اما روحیه رقابتی با آن اثر موجب شد کتابش پا در تحریفات بگذارد.
عروسی حضرت قاسم، رجزهای میدان جنگ و موضوعات بسیار دیگر نمونهای از این تحریفات است. در ادامه در قرن ۱۱ و ۱۲ آثاری به وجود آمد که با تکیه بر روضه الشهدا نوشته شد. مطالب بدون سند در اکثر این منابع بسیار دیده میشود، گزارشهایی مانند سر بر محمل کوبیدن حضرت زینب به طوری که خون از سر مبارک جاری شد، یا جریان مسلم جصاص و یا جریان ورود اسرا به شام و جریان دروازه ساعت در بیان کلی از قرن ششم بهتدریج تحریفات لفظی بصورت گستردهتری وارد واقعه عاشورا شد و گزارشهای جدید وارد منابع شد؛ بهطوری که در منابع دوران صفویه این گزارشها به اوج خود رسید.
شیخ عباس قمی، در ادامه عدهای از بزرگان در مقابل این تحریفات ایستادگی کردند و منابع جدید با رویکرد تحریف زدایی نوشته شد؛ مثل کتاب «لؤلؤ مرجان» نوشته محدث نوری و همچنین کتاب «نفسالمهموم» شیخ عباس قمی. این جریان در زمان معاصر با نقد و تحلیل واقعه عاشورا ادامه دارد که نویسندگان به دنبال آشکار کردن زوایای ناپیدای واقعه عاشورا هستند.